تاریخ انتشار:
سرانجام ریزش بازار جهانی در گفتوگو با محمود گنابادی
اونس ظرفیت ۹۵۰ دلار دارد
محمود گنابادی، فارغالتحصیل دانشکده اوراق بهادار کاناداست و دکترای اقتصاد و مدیریت مالی خود را از این دانشگاه دریافت کرده و در حال حاضر مدیر سبد سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار این کشور است.
محمود گنابادی، فارغالتحصیل دانشکده اوراق بهادار کاناداست و دکترای اقتصاد و مدیریت مالی خود را از این دانشگاه دریافت کرده و در حال حاضر مدیر سبد سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار این کشور است. وی در دانشگاه BCIT کانادا اقتصاد کلان تدریس میکند و در کشورمان نیز به تدریس واحدهایی میپردازد که در زمینه اوراق و بازارهای مالی ارائه میشوند. او به تمام ابزارهای مالی احاطه اجرایی و حرفهای آکادمیک دارد و تاکنون بیش از یکصد مقاله به زبانهای فارسی و انگلیسی در داخل و خارج از کشور به چاپ رسانده است. ایشان از سال 1366 تاکنون در کنار مسوولان بورسی به مشاوره در زمینه بازار پرداخته و به صورت حرفهای به بورس ایران کمک فکری و مشاورهای رسانده است. بر آن شدیم تا همزمان با کاهش قیمت طلا در بازارهای جهانی، گفتوگوی کوتاهی با دکتر گنابادی در رابطه با اثرات ناشی از ریزش قیمت و پیشبینی از روند کاهشی قیمت طلا در بازارهای جهانی به همراه بررسی اثرات این ریزش بر بازارهای داخلی داشته باشیم که در پی میآید.
آقای دکتر، با توجه به روند کنونی ریزش قیمت طلا در بازارهای جهانی، چه عواملی سبب بروز این رویه شدهاند و به عقیده شما تداوم این روند تا چه سطح قیمتی متصور است؟
با اعلام قبرس مبنی بر احتمال فروش دارایی طلای این کشور، مباحثی نیز مطرح شد مبنی بر اینکه ایتالیا، پرتغال و برخی دیگر از کشورها نیز به گروه کشورهایی خواهند پیوست که ذخایر طلای خود را به فروش خواهند رساند، اما هنوز این اتفاق نیفتاده، اثرات روانی حاصل از این اخبار را بر بازار شاهدیم که در این رابطه باید گفت معلوم نیست کشورهای مذکور دست به این کار بزنند اما حتی طرح این مسائل در فضایی که بازار در موقعیت فروش قرار گرفته، عامل مهمی در جهت کاهش بیشتر بازارها محسوب میشود، تا جایی که اگر قیمت طلا را ظرف ماههای آتی به هزار دلار و حتی 950 دلار هم برسد نباید تعجب کرد.
در عین حال، اشاره به موضوع دیگری که بر بازار طلا اثری منفی گذاشت و آن عادت بازار طلا به سیاستهای تسهیل پولی موسوم به QE است در این بین ضروری است. در اواخر سال 2011 دولت آمریکا با خرید اوراق قرضه دو بار به تزریق پول به اقتصاد ملی و افزایش نقدینگی اقدام کرد که نتیجه این عمل، افزایش نسبی تورم در این کشور بود که این امر در نهایت جان طلا را نجات داد، وگرنه این تصور که طلا همیشه مورد علاقه بازار است تصور درستی نیست، بلکه به عنوان کالایی جانشین، جایگزینی سیاستهای گوناگون دولت و بازخوردهای اقتصادی را به عهده دارد. در آن زمان سیاستهای مذکور که به منظور خروج اقتصاد ایالات متحده از رکود صورت گرفته بود، توسط طلا و البته با افزایش قیمت آن پوشش داده شد، اما در آخرین نشست فدرال رزرو، تصمیماتی اتخاذ شد که نگرانیها را برای معاملهگران این بازار پیش آورد. توقف کامل سیاستهای انبساطی یکی از مهمترین بخشهای این نشست بود که تصور کاهش تورم را در آینده در ذهن سرمایهگذاران ایجاد کرد و این تلقی را که به زودی نرخ بهره آمریکا افزایش مییابد و در نتیجه دلار تقویت میشود.
این سناریو از آنجا که منطق نیاز به جانشینی طلا را به عنوان یک کالای جایگزین تقلیل میدهد، باعث شده است که در کنار افراد حقیقی دخیل در بازار طلا اعم از خریداران طلای فیزیکی و سرمایهگذاران در هر دو بازار آتی و نقدی طلا در سطح جهان، صندوقهای بزرگ طلا و بانکهای مرکزی برخی از کشورهای دنیا به فکر فروش ذخایر خود بیفتند که این موضوع در ابتدای صحبتها مطرح شد. البته اخبار دیگری نیز این روند را تشدید کرد، به عنوان مثال، قیمت عمدهفروشی در بازار آمریکا این بار کاهش یافته است و این به معنای آن است که تورم روند کاهشی را طی میکند و در نتیجه وجاهت طلا از این بعد زیر سوال میرود. حال با نگاهی به شاخص داوجونز میبینیم که رقم شاخص از 14هزار گذشته و این بیشترین رقم شاخص در هشت سال گذشته است که مبین آن است که مردم نگران تورم نیستند و میزان عدم اطمینان از سرمایهگذاری در بخش مولد اقتصاد ایالات متحده کاهش یافته و این موضوع خود به زیان قیمت طلا در بازار است.
در عین حال نگاهی به شاخص تورم 30 کشور بزرگ دنیا که 90 درصد اقتصاد جهانی را در اختیار دارند، نشان میدهد تورم از 4 درصد در سال گذشته به حدود 5/2 درصد در سهماهه اول امسال کاهش یافته و این خود سندی بر این ادعاست که قیمت طلا در مسیر دستیابی به قیمتهای زیر هزار دلار نیز موفق خواهد بود. حال به این موضوع اضافه کنیم که تقاضای دو کشور بزرگ متقاضی طلا یعنی چین و هند نیز کاهش یافته است. چند روز پیش تولید ناخالص داخلی چین با 3/0 واحد درصد کاهش در رشد مواجه شده که با استناد به همین رقم باید گفت قدرت خرید در مجموعه اقتصاد چین کاهش یافته و در نتیجه با کاهش خرید طلا در این کشور مواجه خواهیم شد؛ کما اینکه آخرین آمار تورم این کشور که هفته قبل منتشر شد، نشان از کاهش نرخ تورم در سهماهه اول سال جاری دارد.
نقش موسسههای مالی و صندوقهای طلا در پیشبینی کاهش بیشتر قیمت طلا چیست؟ آیا میتوان کف قیمتی مشخصی برای این فلز در نظر گرفت؟
نکتهای که در رابطه با طلا در مقایسه با بسیاری از فلزات قابل ذکر است، غیرصنعتی بودن این فلز است. همین موضوع باعث شده، بخش قابل توجهی از تقاضای فیزیکی برای این فلز بر مصرف ذخایر بانکهای مرکزی قرار بگیرد. تداوم روند فعلی قیمت طلا اگر بانکهای مرکزی را متقاعد کند که باید ذخایر موجود را به فروش برسانند، اثرات مخربی را بر قیمت بر جای خواهد گذاشت. در رابطه با اینکه کف قیمت این فلز چه نقطهای است، همانطور که در پاسخ به سوال قبل گفتم طلا این ظرفیت را دارد که به زیر هزار دلار برگردد، چراکه نسبت به قیمت 700 دلاری گذشته، اگر نرخ تورم را دو درصد فرض کنیم در یک دوره 10ساله قیمت حداکثر به 840 دلار خواهد رسید (با احتساب نرخ مرکب تورم، قیمت به 900 دلار میرسد) که باز هم برای فعالان این بخش سودآور است. به عبارتی در حدود 400 تا 500 دلار حتی در شرایط کنونی که قیمتها ریزش داشته است، حباب اونس جهانی را شاهدیم. بنابراین این تصور که قیمت تمامشده طلا به حدی پایین نیست که کاهشهای قیمتی بر آن موثر نباشد، تصور درستی نیست، بلکه برعکس طلا فعلاً به اندازه کافی ظرفیت کاهشی دارد.
نکته دیگر در این زمینه آن است که به حدی عرضه فیزیکی انباشته توسط بانکهای مرکزی دنیا بالاست که تنها حضور این میزان انباشت طلا کافی است که تا مدتها کمبود تولید طلا را - با این فرض که کاهش قیمت طلا تولید این فلز را توسط برخی از کشورها و معادن توجیهناپذیر ساخته و عرضه را کاهش دهد - جبران کند و تا مدتها اصلاً کمبودی احساس نشود. البته در این بین برخی کشورها هم هستند که مشکل تولید طلا دارند و هزینههای تولیدشان بالاست اما در مجموع، قیمت اونس طلای جهانی تحت تاثیر این موضوع قرار نمیگیرد و انتظار نمیرود با کاهش عرضه، قیمتها لااقل در میانمدت افزایش یابد - مخصوصاً آنکه به دلیل کاهش قیمت سوخت هزینههای تولید با کاهش مواجه میشوند.
به نظر میرسد تقاضای سفتهبازی در تغییر قیمت طلا تاثیر بسزایی داشته، سهم این بخش از تقاضا از کل تقاضای طلا به چه میزان است؟
تقاضای سفتهبازی در مقایسه با تقاضای فیزیکی نقش خیلی بالایی ندارد و شاید بتوان گفت 10 درصد از افزایش قیمت طلا تابع افزایش تقاضای سفتهبازانه معاملهگران است. بلکه بیشترین اثری که در بازار طلا در سالهای گذشته وجود داشت فشار تقاضای واقعی طلا از طرف بانکهای مرکزی بوده که با شروع بحران جهانی و رکود اقتصادی در بسیاری از کشورهای بزرگ دنیا، در نتیجه کاهش ارزش دلار، قیمت طلا را افزایش داد و این فلز را در کانون توجه دوباره نهادهای مهم پولی دنیا قرار داد. در حال حاضر نیز موضوعی که بازار طلا را با افول مواجه ساخته، ورود طلای فیزیکی به بازار است، نه توهمات سفتهبازانه سرمایهگذاران، کمااینکه عرضه قبرس این موضوع را تشدید کرده و این نشان میدهد بازار بر مبنای تصمیمات فیزیکی در حال ریزش است و همین تصمیمات عرضه فیزیکی طلا به زودی به مشکلات دامن میزند و شرایط را پیچیدهتر میکند. البته پیشبینیهای مهمی پیش از این اعلام شده بود که این فاجعه را برای طلا اعلام کرده بود، به عنوان مثال گلدمن ساکس پیش از این کاهش قیمت طلا را اعلام کرده بود و یا موسسه گلدمن حدود یک ماه پیش اعلام کرد کاهش طلا به زودی در بازارهای جهانی اتفاق خواهد افتاد و همین موسسهها و مراکز هنوز هم پیشبینیهای بدبینانهتری را از قیمت اعلام میکنند که همه این عوامل در بازار باعث بروز بیاطمینانیهای بیشتر شده و بر تصمیمات بازار بیشتر اثر گذاشتهاند.
به نظر شما در حال حاضر سرمایهگذاران با توجه به اتفاقاتی که در حوزه طلا افتاده، به کدام سمت و سو برای سرمایهگذاری حرکت میکنند؟
همانطور که اشاره کردم در آمریکا بهبود شاخص سهام داوجونز بهبود اوضاع بازار سرمایه این کشور را نوید داده و در نتیجه انتظار میرود این بازار میزبان سرمایههایی باشد که از فروش طلا در این روزها آزاد شدهاند، مخصوصاً آنکه بخش مسکن نیز که مدتهای مدیدی از رکود آن میگذشت بنا بر اخبار جدیدی که از ایالات متحده منتشر شده در حال بهبود و خروج از رکود است، در نتیجه بسیار مامن مناسبی برای سرمایهگذاران محسوب میشود.
آقای دکتر شما چه تحلیل و پیشبینی از بازار طلای کشورمان در این شرایط دارید؟ برخی وجود حباب در بازار طلای کشور را خطرناک توصیف میکنند و برخی با توجه به کاهش قیمت اونس و دلار این وضع را غیرقابل قبول میدانند. آیا بازار در شرایط عدم انطباق با اونس جهانی است؟
متاسفانه اشکال اساسی در بازار ایران و حتی در میان معاملهگران بازارهای مختلف از جمله طلا این است که نگاه عمیقی به ارزش دلار دارند، نه به تورم داخلی. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که در دنیا مرسوم است قیمتهای دلار بر قیمت و تقاضا برای طلا اثر میگذارد، چراکه طلا جایگزین دلار شده و مانع از افت ارزش داراییهای مردم و موسسهها میشود. اما در کشور ما به جای آنکه کاهش ارزش ریال به عنوان یک فاکتور مهم در تعیین سطح تقاضا برای طلا مورد توجه قرار گیرد، تنها به قیمت دلار و اونس جهانی توجه میشود، در حالی که باید به این نکته توجه کنیم که ارزش ریال مدام در حال کاهش است و اگر منطقی برخورد کنیم، طلا باید توانایی آن را داشته باشد که مکانی امن برای سرمایهگذاران محسوب شود، بنابراین طرح مباحثی مانند حباب در قیمت طلا به عقیده من منتفی است چرا که شاید اونس جهانی کاهش یافته باشد، ولی آیا تورم بالای 30درصدی کشور ما نیز کاهش یافته است؟ بنابراین منطقاً زمانی قیمت طلا باید کاهش یابد که تولید در کشور اصلاح شود، بازارهای اصلی مانند بازار سهام و کالا و بازار پولی کشور روالی منطقی را طی کنند تا به این ترتیب شرایط برای آنکه اطمینان از اقتصاد حاصل شود و سرمایههای موجود در مسیرهای درست خود هدایت شوند، مهیا شده و زمینههای کاهش قیمت طلا فراهم شود. به نظر میرسد وضعیت فعلی در کشور ما بر بازارهای جهانی اثرگذار نیست و در نتیجه اینکه بازار بر اساس عرضه و تقاضا چه روندی را طی میکند برای بازارهای ما مهم است و اینکه برخی گمان میکنند باید ضریب کاهش طلای داخل و جهان دقیقاً متناسب باشد، درست نیست.
در شرایط فعلی ارزش ریال حتی پایینتر از ارقامی است که اعلام میشود و چون دلار واقعی نیست و بر اساس عرضه و تقاضای واقعی تعیین نمیشود نمیتوان به قیمتها اعتماد کرد و انتظاری بیش از این از بازار طلا داشت. حال برخی اعتقاد دارند باید بانک مرکزی وارد عمل شود و قیمت را کاهش دهد اما فراموش نکنیم که این اتفاق قبلاً افتاده و شاید در کوتاهمدت جوابگوی بازار باشد اما در بلندمدت توانایی کنترل قیمت را ندارد، چراکه تقاضای بازار در ایران برای ارز و طلا متاسفانه تقاضای سوداگری نیست، بلکه تقاضا برای گذران زندگی است و در نتیجه همیشه بازار گرسنه است. باید به این موضوع اضافه کرد که طلا یک کالای جهانی است و همه دنیا بازار آن محسوب میشود، لذا تغییرات داخلی برای این فلز میتواند زمینههای قاچاق را - چه به خارج ازکشور و چه از خارج- فراهم کند. در این رابطه باید گفت، اینکه بانک مرکزی مدتی سیاستی را در بازار به صورت یک مسکن اجرا کند و دوباره بعد از چند ماه سر جای اول برگردیم، اصلاً روش درستی نیست، بلکه باید درد را به طور اساسی درمان کنیم که مثلاً تکنرخی کردن ارز - حتی اگر قیمت بالا برود - یکی از راهکارهای این موضوع است.
دومین مساله بازار سهام است که باید اصلاح شود. سوال من از شما این است که چرا تورم در کشور ما در همه کالاها اثر خود را بر جای گذاشته، اما در سهام باعث افزایش قیمت نشده است؟ اگر قیمت سهام واقعی شود و محدودیتهای بازار برطرف شوند، بسیاری از سهام بازار ما کشش لازم برای افزایش قیمت را دارند. ما میبینیم تورم در یک سال در حدود 10 واحد درصد افزایش یافته اما شاخص چهار هزار واحد بالا رفته و این منطقی نیست. به عقیده من اگر سهام آزاد بود، شاخص الان از مرز 65 هزار واحد هم گذشته بود.
به هر حال به عقیده من در ماههای پیش رو به دلیل شرایط انتخاباتی که معمولاً به افت بازار سهام و مسکن منجر میشود، ممکن است طلا و ارز دوباره در بازار داخل مورد توجه قرار بگیرد و شاهد افزایش دوباره قیمت این فلز باشیم و این برخلاف پیشبینیها از قیمت جهانی طلاست که انتظار میرود کاهش بیشتری را به ثبت برساند.
نگاه تاریخی به حرکت اونس
وقتی در سال 1717 در بریتانیا و از سوی «سر ایزاک نیوتن»، قیمت طلا به میزان 25/4 لیر برای هر «تروی اونس» تعیین شد، این نرخ به مدت تقریباً دو قرن و تا سال 1914، در این کشور در همین مقدار باقی مانده بود. تنها استثنا در این زمان مربوط به دوره زمانی جنگهای ناپلئونی و از سال 1797 تا 1821 بود که باعث افزایش بهای طلا در دورههای نسبتاً کوتاهی شد. در ایالات متحده نیز، نرخ رسمی طلای دولت آمریکا از سال 1792 تاکنون تنها چهار بار تغییر کرده است. این نرخ از میزان 75/19 دلار برای هر اونس در سال 1792 آغاز به کار کرد. پس از 42 سال و در سال 1834، این نرخ کمی بالا رفت و به میزان 67/20 دلار برای هر اونس قیمتگذاری شد. در سال 1834 مجدداً قیمتگذاری دولتی دیگری برای نرخ طلا صورت گرفت و قیمت طلا به رقم 35 دلار برای هر اونس رسید. تا اینکه در اوایل دهه 1970، قیمت به 38 دلار افزایش یافت و سپس در زمان کوتاهی 22/42 دلار برای هر اونس طلا اعلام شد. عجیبترین قیمتهای تاریخ طلا - البته تاکنون- در سال 1980 و سالهای حوالی آن مقطع مشاهده شد. در سال 1979، نرخ تورم در اکثر کشورهای بزرگ دورقمی بود. با پایان این سال و آغاز دهه بعد، چند عامل که به صورت بالقوه نقش زیادی بر قیمتگذاری طلا داشتند، با هم ترکیب شده و باعث جهش بزرگی در قیمت این فلز در زمان کوتاهی شدند. در این سال، قیمت طلا از مرز 850 دلار نیز گذشت و حتی برای مدتهای کوتاهی، قیمتهای آنی طلا سطوح بالای دو هزار دلار برای هر اونس را نیز تجربه کرد، اما این قیمتها به سرعت به سطوح پایینتر باز میگشت. این بالاترین نوسان در قیمت طلا تاکنون بوده است. بر اساس تئوریهای اقتصادی، بهای طلا نیز مثل هر چیز قابل قیمتگذاری دیگر، در بازار و از سوی نیروهای عرضه و تقاضا تعیین میشود. تنها تفاوتی که ممکن است در این مورد وجود داشته باشد، تفاوت در نوع نیروهای عرضه و تقاضا و ماهیت متفاوت عوامل و زمینههای تحریککننده این نیروهاست. از دیرباز، یک نقش مهم طلا و یک انگیزه عمده برای سرمایهگذاری دارایی در این فلز، خرید و نگهداری طلا به عنوان پوشش و مامنی در برابر تلاطمات و بحرانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی (از قبیل رکود بازار سرمایهگذاری، تشدید بدهیهای دولتی، سقوطهای ارزی، تورم، جنگ و التهابات اجتماعی) بوده است. همچنین ورشکستگی بانکها میتواند یک عامل بزرگ برای افزایش تقاضا و در نتیجه آن رشد قیمت طلا باشد. چنان که در دهه 1930 و پس از سقوط بزرگ، افزایش شدید تقاضا از سوی مردم منجر به این شد که روزولت، رئیس جمهور وقت آمریکا، نگهداری طلا توسط مردم را ممنوع اعلام کند. علاوه بر این، مقایسه تاریخچه قیمت طلا، نشانگر یک همبستگی و ارتباط قابل توجه بین بهای این فلز و قیمت نفت خام است.در گذشته، عمده تقاضا برای طلا از طرف مردم و خزانههای دولتها صورت میگرفت و تغییرات تقاضا، نقش محوری در قیمتگذاری طلا را بر عهده داشت. اما با رشد تکنولوژی و سیستمهای استخراج، به تدریج بر میزان عرضه طلا در بازار افزوده شد. همزمان با افزایش عرضه معدنی طلا، بانکهای مرکزی و مردم نیز بر تقاضای خود افزودند که نهتنها جلوی کاهش قیمت به دلیل عرضه بیشتر را نگرفت، که حتی مازاد این تقاضاها افزایش قیمت را نیز موجب شد. از طرف دیگر در سالهای اخیر، بانکهای مرکزی کشورهای جهان و به خصوص بانکهای مرکزی اقتصادهای نوظهور مثل چین، روسیه و برزیل، بر خرید طلا و ذخیره کردن آن افزودند. این مساله یکی از دلایل عمده رشد بها در سالهای اخیر تلقی شده است.
آقای دکتر، با توجه به روند کنونی ریزش قیمت طلا در بازارهای جهانی، چه عواملی سبب بروز این رویه شدهاند و به عقیده شما تداوم این روند تا چه سطح قیمتی متصور است؟
با اعلام قبرس مبنی بر احتمال فروش دارایی طلای این کشور، مباحثی نیز مطرح شد مبنی بر اینکه ایتالیا، پرتغال و برخی دیگر از کشورها نیز به گروه کشورهایی خواهند پیوست که ذخایر طلای خود را به فروش خواهند رساند، اما هنوز این اتفاق نیفتاده، اثرات روانی حاصل از این اخبار را بر بازار شاهدیم که در این رابطه باید گفت معلوم نیست کشورهای مذکور دست به این کار بزنند اما حتی طرح این مسائل در فضایی که بازار در موقعیت فروش قرار گرفته، عامل مهمی در جهت کاهش بیشتر بازارها محسوب میشود، تا جایی که اگر قیمت طلا را ظرف ماههای آتی به هزار دلار و حتی 950 دلار هم برسد نباید تعجب کرد.
در عین حال، اشاره به موضوع دیگری که بر بازار طلا اثری منفی گذاشت و آن عادت بازار طلا به سیاستهای تسهیل پولی موسوم به QE است در این بین ضروری است. در اواخر سال 2011 دولت آمریکا با خرید اوراق قرضه دو بار به تزریق پول به اقتصاد ملی و افزایش نقدینگی اقدام کرد که نتیجه این عمل، افزایش نسبی تورم در این کشور بود که این امر در نهایت جان طلا را نجات داد، وگرنه این تصور که طلا همیشه مورد علاقه بازار است تصور درستی نیست، بلکه به عنوان کالایی جانشین، جایگزینی سیاستهای گوناگون دولت و بازخوردهای اقتصادی را به عهده دارد. در آن زمان سیاستهای مذکور که به منظور خروج اقتصاد ایالات متحده از رکود صورت گرفته بود، توسط طلا و البته با افزایش قیمت آن پوشش داده شد، اما در آخرین نشست فدرال رزرو، تصمیماتی اتخاذ شد که نگرانیها را برای معاملهگران این بازار پیش آورد. توقف کامل سیاستهای انبساطی یکی از مهمترین بخشهای این نشست بود که تصور کاهش تورم را در آینده در ذهن سرمایهگذاران ایجاد کرد و این تلقی را که به زودی نرخ بهره آمریکا افزایش مییابد و در نتیجه دلار تقویت میشود.
این سناریو از آنجا که منطق نیاز به جانشینی طلا را به عنوان یک کالای جایگزین تقلیل میدهد، باعث شده است که در کنار افراد حقیقی دخیل در بازار طلا اعم از خریداران طلای فیزیکی و سرمایهگذاران در هر دو بازار آتی و نقدی طلا در سطح جهان، صندوقهای بزرگ طلا و بانکهای مرکزی برخی از کشورهای دنیا به فکر فروش ذخایر خود بیفتند که این موضوع در ابتدای صحبتها مطرح شد. البته اخبار دیگری نیز این روند را تشدید کرد، به عنوان مثال، قیمت عمدهفروشی در بازار آمریکا این بار کاهش یافته است و این به معنای آن است که تورم روند کاهشی را طی میکند و در نتیجه وجاهت طلا از این بعد زیر سوال میرود. حال با نگاهی به شاخص داوجونز میبینیم که رقم شاخص از 14هزار گذشته و این بیشترین رقم شاخص در هشت سال گذشته است که مبین آن است که مردم نگران تورم نیستند و میزان عدم اطمینان از سرمایهگذاری در بخش مولد اقتصاد ایالات متحده کاهش یافته و این موضوع خود به زیان قیمت طلا در بازار است.
در عین حال نگاهی به شاخص تورم 30 کشور بزرگ دنیا که 90 درصد اقتصاد جهانی را در اختیار دارند، نشان میدهد تورم از 4 درصد در سال گذشته به حدود 5/2 درصد در سهماهه اول امسال کاهش یافته و این خود سندی بر این ادعاست که قیمت طلا در مسیر دستیابی به قیمتهای زیر هزار دلار نیز موفق خواهد بود. حال به این موضوع اضافه کنیم که تقاضای دو کشور بزرگ متقاضی طلا یعنی چین و هند نیز کاهش یافته است. چند روز پیش تولید ناخالص داخلی چین با 3/0 واحد درصد کاهش در رشد مواجه شده که با استناد به همین رقم باید گفت قدرت خرید در مجموعه اقتصاد چین کاهش یافته و در نتیجه با کاهش خرید طلا در این کشور مواجه خواهیم شد؛ کما اینکه آخرین آمار تورم این کشور که هفته قبل منتشر شد، نشان از کاهش نرخ تورم در سهماهه اول سال جاری دارد.
نقش موسسههای مالی و صندوقهای طلا در پیشبینی کاهش بیشتر قیمت طلا چیست؟ آیا میتوان کف قیمتی مشخصی برای این فلز در نظر گرفت؟
نکتهای که در رابطه با طلا در مقایسه با بسیاری از فلزات قابل ذکر است، غیرصنعتی بودن این فلز است. همین موضوع باعث شده، بخش قابل توجهی از تقاضای فیزیکی برای این فلز بر مصرف ذخایر بانکهای مرکزی قرار بگیرد. تداوم روند فعلی قیمت طلا اگر بانکهای مرکزی را متقاعد کند که باید ذخایر موجود را به فروش برسانند، اثرات مخربی را بر قیمت بر جای خواهد گذاشت. در رابطه با اینکه کف قیمت این فلز چه نقطهای است، همانطور که در پاسخ به سوال قبل گفتم طلا این ظرفیت را دارد که به زیر هزار دلار برگردد، چراکه نسبت به قیمت 700 دلاری گذشته، اگر نرخ تورم را دو درصد فرض کنیم در یک دوره 10ساله قیمت حداکثر به 840 دلار خواهد رسید (با احتساب نرخ مرکب تورم، قیمت به 900 دلار میرسد) که باز هم برای فعالان این بخش سودآور است. به عبارتی در حدود 400 تا 500 دلار حتی در شرایط کنونی که قیمتها ریزش داشته است، حباب اونس جهانی را شاهدیم. بنابراین این تصور که قیمت تمامشده طلا به حدی پایین نیست که کاهشهای قیمتی بر آن موثر نباشد، تصور درستی نیست، بلکه برعکس طلا فعلاً به اندازه کافی ظرفیت کاهشی دارد.
نکته دیگر در این زمینه آن است که به حدی عرضه فیزیکی انباشته توسط بانکهای مرکزی دنیا بالاست که تنها حضور این میزان انباشت طلا کافی است که تا مدتها کمبود تولید طلا را - با این فرض که کاهش قیمت طلا تولید این فلز را توسط برخی از کشورها و معادن توجیهناپذیر ساخته و عرضه را کاهش دهد - جبران کند و تا مدتها اصلاً کمبودی احساس نشود. البته در این بین برخی کشورها هم هستند که مشکل تولید طلا دارند و هزینههای تولیدشان بالاست اما در مجموع، قیمت اونس طلای جهانی تحت تاثیر این موضوع قرار نمیگیرد و انتظار نمیرود با کاهش عرضه، قیمتها لااقل در میانمدت افزایش یابد - مخصوصاً آنکه به دلیل کاهش قیمت سوخت هزینههای تولید با کاهش مواجه میشوند.
به نظر میرسد تقاضای سفتهبازی در تغییر قیمت طلا تاثیر بسزایی داشته، سهم این بخش از تقاضا از کل تقاضای طلا به چه میزان است؟
تقاضای سفتهبازی در مقایسه با تقاضای فیزیکی نقش خیلی بالایی ندارد و شاید بتوان گفت 10 درصد از افزایش قیمت طلا تابع افزایش تقاضای سفتهبازانه معاملهگران است. بلکه بیشترین اثری که در بازار طلا در سالهای گذشته وجود داشت فشار تقاضای واقعی طلا از طرف بانکهای مرکزی بوده که با شروع بحران جهانی و رکود اقتصادی در بسیاری از کشورهای بزرگ دنیا، در نتیجه کاهش ارزش دلار، قیمت طلا را افزایش داد و این فلز را در کانون توجه دوباره نهادهای مهم پولی دنیا قرار داد. در حال حاضر نیز موضوعی که بازار طلا را با افول مواجه ساخته، ورود طلای فیزیکی به بازار است، نه توهمات سفتهبازانه سرمایهگذاران، کمااینکه عرضه قبرس این موضوع را تشدید کرده و این نشان میدهد بازار بر مبنای تصمیمات فیزیکی در حال ریزش است و همین تصمیمات عرضه فیزیکی طلا به زودی به مشکلات دامن میزند و شرایط را پیچیدهتر میکند. البته پیشبینیهای مهمی پیش از این اعلام شده بود که این فاجعه را برای طلا اعلام کرده بود، به عنوان مثال گلدمن ساکس پیش از این کاهش قیمت طلا را اعلام کرده بود و یا موسسه گلدمن حدود یک ماه پیش اعلام کرد کاهش طلا به زودی در بازارهای جهانی اتفاق خواهد افتاد و همین موسسهها و مراکز هنوز هم پیشبینیهای بدبینانهتری را از قیمت اعلام میکنند که همه این عوامل در بازار باعث بروز بیاطمینانیهای بیشتر شده و بر تصمیمات بازار بیشتر اثر گذاشتهاند.
به نظر شما در حال حاضر سرمایهگذاران با توجه به اتفاقاتی که در حوزه طلا افتاده، به کدام سمت و سو برای سرمایهگذاری حرکت میکنند؟
همانطور که اشاره کردم در آمریکا بهبود شاخص سهام داوجونز بهبود اوضاع بازار سرمایه این کشور را نوید داده و در نتیجه انتظار میرود این بازار میزبان سرمایههایی باشد که از فروش طلا در این روزها آزاد شدهاند، مخصوصاً آنکه بخش مسکن نیز که مدتهای مدیدی از رکود آن میگذشت بنا بر اخبار جدیدی که از ایالات متحده منتشر شده در حال بهبود و خروج از رکود است، در نتیجه بسیار مامن مناسبی برای سرمایهگذاران محسوب میشود.
آقای دکتر شما چه تحلیل و پیشبینی از بازار طلای کشورمان در این شرایط دارید؟ برخی وجود حباب در بازار طلای کشور را خطرناک توصیف میکنند و برخی با توجه به کاهش قیمت اونس و دلار این وضع را غیرقابل قبول میدانند. آیا بازار در شرایط عدم انطباق با اونس جهانی است؟
متاسفانه اشکال اساسی در بازار ایران و حتی در میان معاملهگران بازارهای مختلف از جمله طلا این است که نگاه عمیقی به ارزش دلار دارند، نه به تورم داخلی. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که در دنیا مرسوم است قیمتهای دلار بر قیمت و تقاضا برای طلا اثر میگذارد، چراکه طلا جایگزین دلار شده و مانع از افت ارزش داراییهای مردم و موسسهها میشود. اما در کشور ما به جای آنکه کاهش ارزش ریال به عنوان یک فاکتور مهم در تعیین سطح تقاضا برای طلا مورد توجه قرار گیرد، تنها به قیمت دلار و اونس جهانی توجه میشود، در حالی که باید به این نکته توجه کنیم که ارزش ریال مدام در حال کاهش است و اگر منطقی برخورد کنیم، طلا باید توانایی آن را داشته باشد که مکانی امن برای سرمایهگذاران محسوب شود، بنابراین طرح مباحثی مانند حباب در قیمت طلا به عقیده من منتفی است چرا که شاید اونس جهانی کاهش یافته باشد، ولی آیا تورم بالای 30درصدی کشور ما نیز کاهش یافته است؟ بنابراین منطقاً زمانی قیمت طلا باید کاهش یابد که تولید در کشور اصلاح شود، بازارهای اصلی مانند بازار سهام و کالا و بازار پولی کشور روالی منطقی را طی کنند تا به این ترتیب شرایط برای آنکه اطمینان از اقتصاد حاصل شود و سرمایههای موجود در مسیرهای درست خود هدایت شوند، مهیا شده و زمینههای کاهش قیمت طلا فراهم شود. به نظر میرسد وضعیت فعلی در کشور ما بر بازارهای جهانی اثرگذار نیست و در نتیجه اینکه بازار بر اساس عرضه و تقاضا چه روندی را طی میکند برای بازارهای ما مهم است و اینکه برخی گمان میکنند باید ضریب کاهش طلای داخل و جهان دقیقاً متناسب باشد، درست نیست.
در شرایط فعلی ارزش ریال حتی پایینتر از ارقامی است که اعلام میشود و چون دلار واقعی نیست و بر اساس عرضه و تقاضای واقعی تعیین نمیشود نمیتوان به قیمتها اعتماد کرد و انتظاری بیش از این از بازار طلا داشت. حال برخی اعتقاد دارند باید بانک مرکزی وارد عمل شود و قیمت را کاهش دهد اما فراموش نکنیم که این اتفاق قبلاً افتاده و شاید در کوتاهمدت جوابگوی بازار باشد اما در بلندمدت توانایی کنترل قیمت را ندارد، چراکه تقاضای بازار در ایران برای ارز و طلا متاسفانه تقاضای سوداگری نیست، بلکه تقاضا برای گذران زندگی است و در نتیجه همیشه بازار گرسنه است. باید به این موضوع اضافه کرد که طلا یک کالای جهانی است و همه دنیا بازار آن محسوب میشود، لذا تغییرات داخلی برای این فلز میتواند زمینههای قاچاق را - چه به خارج ازکشور و چه از خارج- فراهم کند. در این رابطه باید گفت، اینکه بانک مرکزی مدتی سیاستی را در بازار به صورت یک مسکن اجرا کند و دوباره بعد از چند ماه سر جای اول برگردیم، اصلاً روش درستی نیست، بلکه باید درد را به طور اساسی درمان کنیم که مثلاً تکنرخی کردن ارز - حتی اگر قیمت بالا برود - یکی از راهکارهای این موضوع است.
دومین مساله بازار سهام است که باید اصلاح شود. سوال من از شما این است که چرا تورم در کشور ما در همه کالاها اثر خود را بر جای گذاشته، اما در سهام باعث افزایش قیمت نشده است؟ اگر قیمت سهام واقعی شود و محدودیتهای بازار برطرف شوند، بسیاری از سهام بازار ما کشش لازم برای افزایش قیمت را دارند. ما میبینیم تورم در یک سال در حدود 10 واحد درصد افزایش یافته اما شاخص چهار هزار واحد بالا رفته و این منطقی نیست. به عقیده من اگر سهام آزاد بود، شاخص الان از مرز 65 هزار واحد هم گذشته بود.
به هر حال به عقیده من در ماههای پیش رو به دلیل شرایط انتخاباتی که معمولاً به افت بازار سهام و مسکن منجر میشود، ممکن است طلا و ارز دوباره در بازار داخل مورد توجه قرار بگیرد و شاهد افزایش دوباره قیمت این فلز باشیم و این برخلاف پیشبینیها از قیمت جهانی طلاست که انتظار میرود کاهش بیشتری را به ثبت برساند.
نگاه تاریخی به حرکت اونس
وقتی در سال 1717 در بریتانیا و از سوی «سر ایزاک نیوتن»، قیمت طلا به میزان 25/4 لیر برای هر «تروی اونس» تعیین شد، این نرخ به مدت تقریباً دو قرن و تا سال 1914، در این کشور در همین مقدار باقی مانده بود. تنها استثنا در این زمان مربوط به دوره زمانی جنگهای ناپلئونی و از سال 1797 تا 1821 بود که باعث افزایش بهای طلا در دورههای نسبتاً کوتاهی شد. در ایالات متحده نیز، نرخ رسمی طلای دولت آمریکا از سال 1792 تاکنون تنها چهار بار تغییر کرده است. این نرخ از میزان 75/19 دلار برای هر اونس در سال 1792 آغاز به کار کرد. پس از 42 سال و در سال 1834، این نرخ کمی بالا رفت و به میزان 67/20 دلار برای هر اونس قیمتگذاری شد. در سال 1834 مجدداً قیمتگذاری دولتی دیگری برای نرخ طلا صورت گرفت و قیمت طلا به رقم 35 دلار برای هر اونس رسید. تا اینکه در اوایل دهه 1970، قیمت به 38 دلار افزایش یافت و سپس در زمان کوتاهی 22/42 دلار برای هر اونس طلا اعلام شد. عجیبترین قیمتهای تاریخ طلا - البته تاکنون- در سال 1980 و سالهای حوالی آن مقطع مشاهده شد. در سال 1979، نرخ تورم در اکثر کشورهای بزرگ دورقمی بود. با پایان این سال و آغاز دهه بعد، چند عامل که به صورت بالقوه نقش زیادی بر قیمتگذاری طلا داشتند، با هم ترکیب شده و باعث جهش بزرگی در قیمت این فلز در زمان کوتاهی شدند. در این سال، قیمت طلا از مرز 850 دلار نیز گذشت و حتی برای مدتهای کوتاهی، قیمتهای آنی طلا سطوح بالای دو هزار دلار برای هر اونس را نیز تجربه کرد، اما این قیمتها به سرعت به سطوح پایینتر باز میگشت. این بالاترین نوسان در قیمت طلا تاکنون بوده است. بر اساس تئوریهای اقتصادی، بهای طلا نیز مثل هر چیز قابل قیمتگذاری دیگر، در بازار و از سوی نیروهای عرضه و تقاضا تعیین میشود. تنها تفاوتی که ممکن است در این مورد وجود داشته باشد، تفاوت در نوع نیروهای عرضه و تقاضا و ماهیت متفاوت عوامل و زمینههای تحریککننده این نیروهاست. از دیرباز، یک نقش مهم طلا و یک انگیزه عمده برای سرمایهگذاری دارایی در این فلز، خرید و نگهداری طلا به عنوان پوشش و مامنی در برابر تلاطمات و بحرانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی (از قبیل رکود بازار سرمایهگذاری، تشدید بدهیهای دولتی، سقوطهای ارزی، تورم، جنگ و التهابات اجتماعی) بوده است. همچنین ورشکستگی بانکها میتواند یک عامل بزرگ برای افزایش تقاضا و در نتیجه آن رشد قیمت طلا باشد. چنان که در دهه 1930 و پس از سقوط بزرگ، افزایش شدید تقاضا از سوی مردم منجر به این شد که روزولت، رئیس جمهور وقت آمریکا، نگهداری طلا توسط مردم را ممنوع اعلام کند. علاوه بر این، مقایسه تاریخچه قیمت طلا، نشانگر یک همبستگی و ارتباط قابل توجه بین بهای این فلز و قیمت نفت خام است.در گذشته، عمده تقاضا برای طلا از طرف مردم و خزانههای دولتها صورت میگرفت و تغییرات تقاضا، نقش محوری در قیمتگذاری طلا را بر عهده داشت. اما با رشد تکنولوژی و سیستمهای استخراج، به تدریج بر میزان عرضه طلا در بازار افزوده شد. همزمان با افزایش عرضه معدنی طلا، بانکهای مرکزی و مردم نیز بر تقاضای خود افزودند که نهتنها جلوی کاهش قیمت به دلیل عرضه بیشتر را نگرفت، که حتی مازاد این تقاضاها افزایش قیمت را نیز موجب شد. از طرف دیگر در سالهای اخیر، بانکهای مرکزی کشورهای جهان و به خصوص بانکهای مرکزی اقتصادهای نوظهور مثل چین، روسیه و برزیل، بر خرید طلا و ذخیره کردن آن افزودند. این مساله یکی از دلایل عمده رشد بها در سالهای اخیر تلقی شده است.
دیدگاه تان را بنویسید