آیا ایران میتواند به شاهراه حمل و نقل منطقه تبدیل شود؟
راه ابریشم
آذرماه ۱۳۶۱. حدود یکصد فروند کشتی در سواحل خلیج فارس پهلو گرفته و منتظر تخلیه بار خود هستند. اوضاع جنگی است و کشور به لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی وضع نامناسبی دارد.
آذرماه 1361. حدود یکصد فروند کشتی در سواحل خلیج فارس پهلو گرفته و منتظر تخلیه بار خود هستند. اوضاع جنگی است و کشور به لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی وضع نامناسبی دارد. فقط یک شخصیت کاریزماتیک میتواند این اوضاع نامطلوب را سروسامان داده و به انتظار طولانی کشتیها پایان دهد. بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در کنار دهها فرمان تاریخی خود اینبار نیز به کامیونداران فرمان میدهد تا بسیج شده و راه جنوب را در پیش گیرند. آنان نیز با این فرمان متحد شده و به بنادر جنوبی کشور راهی میشوند تا در صف تخلیه بار کشتیها قرار گیرند.
15 سال از این فرمان که میگذرد، سیاستگذاران تصمیم میگیرند به پاس فرمانبرداری کامیونداران که در آن شرایط به کشور خود خدمت کردند، 26 آذر 1376، یعنی هنگامی که نزدیک به شش ماه از آغاز به کار دولت اصلاحات گذشته بود، روز حمل و نقل نام گیرد و در تقویم ملی کشور ثبت شود.
اگر تا به آن روز واژه حمل و نقل ما را فقط به یاد بنزهای کمپرسی 10 تن و خاور میانداخت امروز این واژه بار معنایی بیشتری به خود گرفته و جغرافیای واژگان خود را گسترش داده است.
صنعت حمل و نقل در ایران با وجود تمام سرمایهگذاریهایی که در آن صورت گرفته، طی سالهای گذشته به دام پوپولیسم افتاده و سبب شده نقشه راههای جادهای، ریلی و هوایی کشور بیش از آنکه دارای توجیه اقتصادی باشد، بر اساس رفتار سیاسی برخی نمایندگان و مسوولان عوامگرا طراحی شود. به همین خاطر است که هنوز برخی از شاهراههای اصلی کشور در وضعیت نامناسبی به سر میبرد و برخی کلانشهرهای تجاری و زیارتی و تفریحی از سیستم حمل و نقل مطلوبی برخوردار نیستند. شاید اگر ساخت آزادراه همدان-ساوه یکی از بهترین تصمیمهای سیاستگذار بوده، احداث راهآهن غرب کشور میتواند جزو تصمیمهای نادرست به شمار برود و فاقد توجیه اقتصادی باشد چرا که تجربه نشان داده توسعه اتوبانها و آزادراهها در استانهای غربی کشور بیشتر مورد نیاز است و با توجه به تراکم شهرها در غرب ایران لازم است حمل و نقل جادهای بیشتر مورد توجه قرار گیرد. به نظر میرسد یکی از مهمترین مسائل و مشکلات صنعت حمل و نقل همین کلنگهای سیاسی باشد که باعث شده سرمایهگذاریها در راه درستی به کار گرفته نشود و اتلاف منابع را به همراه داشته باشد. همین کلنگهای سیاسی سبب شده بهرهبرداری از
راههای مهمی چون تهران-شمال و راهآهن رشت به تعویق بیفتد و راهآهن اصفهان-شیراز با کمترین کیفیت ساخت و صرفاً به خاطر شوی انتخاباتی یک دولت پوپولیست به بهرهبرداری برسد.
شاید برای جلوگیری از هدررفت منابع لازم است سیاستگذار بار دیگر نقشه راه های ایران و کشورهای همسایه را مورد بازنگری قرار دهد و با توجه به اهداف کلان اقتصادی کشور و نیاز به رشدهای بالا که بخش مهمی از آن باید از طریق صادرات به دست آید، استراتژی صنعت حمل و نقل در کشور را مورد بازنگری قرار دهد.
به نظر میرسد اتصال صنعت حمل و نقل ایران به شاهراههای بینالمللی مستلزم تغییراتی اساسی در نحوه تفکر سیاستگذاران است بهطوری که اگر تا دیروز راههای جادهای، ریلی و هوایی به سمت پایتخت کانون میگرفت با توجه به سرفصلهای اقتصاد کلان نظام بهتر است نگاه برونگرا بودن در تولید محصولات مورد توجه قرار گیرد و پایانههای مرزی کشور مملو از کالاهایی باشد که یا از مسیر ایران به عنوان یک شاهراه عبور کردهاند یا اینکه با استفاده از ظرفیتهای داخلی به تولید رسیده و آماده است تا به بازارهای رقابتی دنیا راه یابد. اما آیا ذهن سیاستگذاران اقتصادی کشور به این سو خواهد رفت؟
دیدگاه تان را بنویسید