شناسه خبر : 10539 لینک کوتاه

اقتصاد سیاسی سفر در گفت و‌گو با طه عبدخدایی

ایرانی‌ها فرهنگ سفر ندارند؟

شاید آنچه که با نام «طه عبدخدایی» در ذهن‌ها زنده می‌شود، خبر استعفای او از ریاست سازمان گردشگری و جهانگردی بود که مدت اندکی پس از ادغام این سازمان و سازمان میراثفرهنگی، روی میز «سیدمحمد خاتمی» رئیس‌جمهوری وقت ایران گذاشت.

شاید آنچه که با نام «طه عبدخدایی» در ذهن‌ها زنده می‌شود، خبر استعفای او از ریاست سازمان گردشگری و جهانگردی بود که مدت اندکی پس از ادغام این سازمان و سازمان میراث فرهنگی، روی میز «سیدمحمد خاتمی» رئیس‌جمهوری وقت ایران گذاشت. او سال‌ها به عنوان رایزن فرهنگی ایران در کشور‌های مختلف فعالیت کرد و سپس به سمت رئیس سازمان گردشگری گمارده شد. با عبدخدایی در باب اقتصاد سیاسی سفر به گفت‌و‌گو نشستیم و از او که اکنون مشاور رئیس اتاق بازرگانی ایران در امور گردشگری است در باب تفاوت‌های فرهنگ سفر در ایران و سایر نقاط جهان پرسیدیم. او معتقد است ایرانی‌ها فاقد فرهنگ سفر هستند.

  دولت‌ها معمولاً با تخصیص منابع به صنعت توریسم و تشویق مردم به گردشگری ممکن است نیت‌های متفاوتی داشته باشند؛ اما اغلب دولت‌ها در کشورهای توریستی در پی ثروت‌آفرینی هستند و ما مشاهده می‌کنیم که دولت ایران نیز در سال‌های اخیر توجه ویژه‌ای به سفر مردم نشان داده است. فکر می‌کنید دولت به چه دلیل، چنین رویکردی را در پیش گرفته است؟
سفر در هر جامعه‌ای نشاط به همراه می‌آورد و نشاط نیز لازمه حیات است. سفر خود نوعی هجرت است که این هجرت دائمی نیست. سفر در اسلام نیز مقوله ارزشمندی است و حتی همان‌گونه که می‌دانید، تاریخ اسلام هجری است یعنی نه از ولادت پیامبر اکرم تعیین شده است و نه با بعثت؛ بلکه با هجرت ایشان این تاریخ آغاز شده است. در قرآن هم بحث «سیر» به کرات مورد اشاره قرار گرفته است. از این گذشته، اثرات فواید اجتماعی سفر نیز بر کسی پوشیده نیست. اما اگر دولت‌ها به این موضوع توجه نشان می‌دهند و مردم را برای افزایش سفرهایشان تشویق می‌کنند، ناشی از گردش مالی بزرگی است که گردشگری می‌تواند در یک کشور ایجاد کند. برای مثال، وقتی جمعیتی وارد شیراز می‌شود، سرمایه هم وارد این شهر می‌شود. اما تحقیقات نشان می‌دهد هر گردشگر می‌تواند برای پنج تا هفت نفر شغل ایجاد کند. این ظرفیت برای دولت ارزشمند است. حتی برخی از کاندیداهای ریاست‌جمهوری نیز معمولاً در بحبوحه انتخابات بحث گردشگری را مطرح می‌کنند اما این موضوع بعدها به فراموشی سپرده می‌شود. اما به طور کلی اینکه آمارهای ارائه‌شده درست است یا نادرست، مساله دیگری است. در این نوع آمارگیری‌ها برای مثال فردی از تهران عازم رشت می‌شود و در تمام شهرها، مانند کرج و قزوین ورود او ثبت می‌شود و به این ترتیب آمار گردشگران بالا می‌رود. در حالی که او در هیچ‌یک از این شهرها توقف نداشته و تنها عبور کرده است. از این رو، این آمارهایی که توسط دولت اعلام می‌شود، آمارهای حساب‌شده و دقیقی نیست. البته در مورد زمان سفر و مکان‌هایی که سفر به آن صورت می‌گیرد نیز مشکلاتی وجود دارد. در تعطیلات نوروز و تابستان، اغلب مردم ایران به شمال کشور سفر می‌کنند؛ در حالی که سراسر ایران زیبا و دیدنی است. این اشکال به نحوه توزیع تعطیلات در سال نیز وارد است؛ برای مثال، تعطیلات نوروز حتی تا 20 روز به درازا می‌کشد؛ در حالی که نیاز به تعطیلات زمستانی نیز احساس می‌شود. اگر تعطیلات زمستانی تعیین شود، می‌توانیم با برنامه‌ریزی مردم را برای سفر به جنوب ایران نیز تشویق کنیم و به صنعت گردشگری جنوب کشور هم رونقی ببخشیم. در این صورت اقتصاد این منطقه نیز رونق پیدا می‌کند. دولت‌ها معمولاً از این جهت نسبت به مقوله سفر وگردشگری حساسیت نشان می‌دهند. در زمانی که ریاست سازمان گردشگری را بر عهده داشتم، بحث وام سفر و بن سفر را مطرح کردم. دیدگاه من این بود که ما پول را در تهران یا اصفهان می‌پردازیم و با ذخیره سالانه فرد در شیراز تحویل می‌گیریم. این، نشاط و رونق اقتصادی به وجود می‌آورد.

  اما اگر به سال‌های گذشته بازگردیم و عملکرد دولت را مرور کنیم در‌می‌یابیم که اصرار دولت برای نشان دادن رشد آمار سفرها و گردشگران پس از اجرای طرح‌هایی نظیر سهمیه‌بندی بنزین و اجرای هدفمندسازی یارانه‌ها شدت گرفت. اکنون نیز در شرایطی که اقتصاد‌دانان از کاهش شدید قدرت خرید مردم و تورم 31 درصدی ابراز نگرانی می‌کنند، تبلیغات دولتمردان نیز پررنگ و لعاب‌تر شده است؛ آیا دولت در پی آن است که بگوید، مردم سفر می‌روند، پس در رفاه هستند؟
وقتی اثبات شود گردشگران بسیاری سفر کرده‌اند، ثابت می‌شود که دیدگاه اقتصاددانان نیز واقعیت ندارد. در صورتی که آماری که اعلام می‌شود، آمار غیرواقعی است. به هرحال وقتی سفر انجام می‌شود به معنای این است که وضعیت مالی مردم و وضعیت اقتصاد خوب است.

  حتی برای ترغیب مردم به سفر، به میزان 50 لیتر بیشتر، کارت بنزین‌ها را شارژ می‌کند.
اما از آن سو قیمت بلیت هواپیما افزایش می‌یابد و بر قیمت هتل‌ها و رستوران‌ها کنترل اعمال نمی‌شود. در عین حال، مشکلات ایاب‌و‌ذهاب همچنان پابرجاست. حمایت دولت نیز وقتی معنا می‌یابد که به این امور رسیدگی کند. اختصاص بنزین نیز امکان را به کسی می‌دهد که امکان سفر فردی دارد. در حالی که گردشگری زمانی رونق می‌گیرد که سفرها جمعی و ارزان‌قیمت و انبوه باشد؛ لذا با این شیوه، دولت تنها از سفرهای فردی حمایت کرده است. در حال حاضر نیز بحث تبلیغات به شدت رونق گرفته است. آنچه که مردم می‌بینند دم خروس است.

  از این گذشته، ما با دولتی مواجه هستیم که در تمام حوزه‌ها از بازار و اقتصاد تا فرهنگ و سینما حق دخالت را برای خود قائل شده است؛ آیا دولت باید در حوزه گردشگری هم مداخله داشته باشد؟
به عقیده من دولت باید این صنعت را حمایت و هدایت و بر سازوکارهای موجود در آن نظارت کند؛ نظارت دولت لازم است به این دلیل که بخش خصوصی در حال حاضر نمی‌تواند ناظر خوبی بر عملکرد خود باشد. دولت حمایت و هدایت را باید بر عهده گیرد. اما یکی از مشکلاتی که در بخش گردشگری وجود دارد این است که واحدهایی که خدماتی ارائه می‌کنند یا دولتی هستند یا به شکل دولتی اداره می‌شوند. ارائه خدمات در این بخش باید در اختیار بخش خصوصی باشد. اما دولت نیز به عنوان مدعی‌العموم باید از حق مردم دفاع کند. اما در درازمدت موضوع نظارت نیز باید به بخش خصوصی واگذار شود.

  در سایر کشورها که دارای جاذبه‌های توریستی هستند، دولت‌ها چه رویه‌ای را دنبال می‌کنند؟
من سال‌ها به عنوان رایزن فرهنگی در سه قاره زندگی کرده‌ام؛ در کشور‌های آرژانتین، هند و اسپانیا. هر سه این کشورها کشور‌های توریستی هستند. جنوب آرژانتین در قطب جنوب واقع شده است و شمال آن نیز به آمازون مشرف است. یعنی کشوری طویل است. زمانی که قطب جنوب گرم است، قطب شمال سرد است و از این رو، گردشگران قطب شمال برای گردشگری به قطب جنوب نیز می‌روند. هند نیز به دلیل برخورداری از اماکن تاریخی، سالانه گردشگران بسیاری را به خود جذب می‌کند. در حال حاضر، بیشترین گردش مالی دنیا پس از صنایع اتومبیل و نفت، به گردشگری اختصاص می‌یابد. مدل این کشورها مدل خاصی است؛ بخش خصوصی، ایفای همه تعهدات را بر عهده دارد و دولت حمایت می‌کند. حمایت به این طریق که فرض کنید میزان دریافتی کارمندان در این کشورها، به میزان 14 ماه است. آنها 11 ماه کار می‌کنند و یک ماه نیز به سفر می‌روند. دولت هزینه سفر کارمندان را پرداخت می‌کند و یا بانک‌ها به آنها وام سفر اعطا می‌کنند. آنان می‌دانند، این اعتباری که به این موضوع اختصاص می‌دهند، چند برابر باز می‌گردد و در رونق اقتصادی کشور تاثیر بسزایی دارد. بنابراین مردم را برای رفتن به سفر مورد تشویق قرار می‌دهند. اما زیر‌ساخت‌ها را فراهم می‌کنند، تسهیلاتی هم برای هتل‌ها و اماکن تاریخی اختصاص می‌دهند که سفرها تداوم داشته باشد.

  در ایران شاید فرهنگ سفر، دستخوش تغییراتی شده است و مردم به سفر‌های کم‌هزینه و بی‌برنامه روی آورده‌اند. آیا این نوع گردشگری سودی برای رونق صنعت توریسم دارد؟
اینکه مردم کم‌هزینه سفر می‌کنند در نوع خود اتفاق خوبی است و باید بگویم به صنعت توریسم نیز نفع می‌رساند. کسی که از تهران به اهواز می‌رود با خود پول می‌برد. منتها مشکل این است که وقتی فرد قصد دارد با چادر سفر کند، دولت باید به گونه‌ای زیر‌ساخت‌ها را برای او فراهم کند و در این شهرها، مکانی امن برای اسکان این مسافران تدارک دیده باشد. دولتمردان، استاندار یا شهردار باید بدانند که این گردشگر نوعی سرمایه است نه اینکه این مسافران مجبور باشند در کنار خیابان چادر خود را بر‌پا کنند و در معرض خطرات بسیاری قرار گیرند. گردشگر با ورود خود به مقاصد خود پول تزریق می‌کند حال فرق نمی‌کند این پول را به هتل بپردازد یا در این شهر خرید کند. دولت‌ها در سایر کشورها، رفاه را برای همه ایجاد کرده‌اند؛ یعنی کسی هم که با چادر سفر می‌کند در چادر خود رفاه دارد. برای او مکان‌های امنی تعبیه شده است. وقتی ما می‌گوییم هتل، این‌گونه تصور می‌شود که منظور هتل پنج‌ستاره است در حالی که هتل مردم عادی پنج‌ستاره نیست. سه ستاره است، هتل کمپ است؛ البته انواع آن به اقتضای درخواست مردم وجود دارد. اما ایران هم در زمینه برخورداری از هتل پنج‌ستاره که منطبق با استانداردها باشد فقیر است و هم هتل کم‌ستاره به میزان کافی وجود ندارد. ظرفیت هتل‌ها نیز به طور کلی نسبت به جمعیت کشور بسیار اندک است. این موضوع باید مورد توجه جدی قرار گیرد و سرمایه‌گذاران برای سرمایه‌گذاری در این بخش، مورد تشویق قرار بگیرند. وقتی سرمایه‌گذاری روی هتل جواب نمی‌دهد فرد می‌بیند اگر دلار خرید و فروش کند یا دلالی کند، درآمد بیشتری کسب می‌کند و به این مشاغل روی خواهد آورد. در این صورت رغبت به هتلداری کاهش می‌یابد.

  فرهنگ گردشگری ایرانیان با فرهنگ سفر و گردشگری در دیگر کشورها چه تفاوتی دارد؟
تفاوت‌های بسیاری میان فرهنگ گردشگری ایرانی‌ها با فرهنگ سایر ملت‌ها وجود دارد. یکی از مشکلات ما در ایران نداشتن فرهنگ گردشگری است. برای مثال فرض کنید اگر پدری این حق انتخاب را برای خانواده خود قائل شود که با مبلغ یک میلیون تومان یک قطعه طلا خریداری کنند یا به سفر بروند، بی‌شک خرید طلا ارجحیت بیشتری نزد خانواده دارد. می‌خواهم بگویم، سفر در سبد زندگی ما نیست. کل کارمندان و کارگران در ایران در طول سال از حق یک ماه مرخصی برخوردارند. اما این سفرها معمولاً ذخیره می‌شود. در حالی که در هیچ جای دنیا بی‌توجهی به امکان سفر معنا ندارد. چرا که آنان عقیده دارند در این یک ماه باید سفر انجام شود تا تمدد اعصاب صورت گیرد تا سایر ایام سال بتوانند به فعالیت بپردازند. اما مردم ایران برای خود استرس ذخیره می‌کنند و این استرس را به خانواده و به ارباب‌رجوع خود منتقل می‌کنند. شاید به این دلیل که ایرانی‌ها فرهنگ سفر ندارند. در خانواده‌های ایرانی سفر فرع بر زندگی است؛ اگر همه چیز درست باشد، سفر برقرار می‌شود. در صورتی که در بسیاری از کشورها که حتی نسبت به ایران در سطوح پایین‌تری از رفاه قرار دارند به سفر بیش از ما ایرانی‌ها اهمیت می‌دهند. خاطرم است زمانی که در اسپانیا ماموریت رایزنی فرهنگی ایران را بر عهده داشتم، قرار بود هیاتی از ایران به اسپانیا سفر کند؛ همزمان منشی این دفتر نیز عازم مسافرت بود. از او خواستیم سفر خود را به مدت یک ماه به تعویق بیندازد اما نپذیرفت و گفت از یک سال گذشته برای این سفر برنامه‌ریزی کرده است. حتی پیشنهاد کردیم بماند و حقوق ماهی که هیات در اسپانیا حضور دارد را دو برابر دریافت کند، اما باز نپذیرفت. فرهنگ سفر یعنی این. بنابراین لازم است خانواده‌ها، همان‌گونه که بودجه‌ای برای خوراک، پوشاک و مسکن خود اختصاص می‌دهند، برای سفر هم بودجه تعیین ‌کنند. در ایران اما بودجه‌ای به صورت برنامه‌ریزی‌شده به سفر تعلق نمی‌گیرد.
تفاوت دیگر این است که بر خلاف ایران سفر در سایر کشورها دارای برنامه‌ریزی است. هنگامی که یک خانواده ایرانی با تعطیلات چند‌روزه مواجه می‌شود، گزینه‌های مختلفی را روی میز می‌گذارد و حتی برخی از این خانواده‌ها هنگام حرکت نیز نمی‌دانند مقصدشان کجاست؟ این سفر است، گردشگری نیست. فرهنگ گردشگری حکم می‌کند که در ابتدای سال، افراد زمان‌هایی را که می‌توانند به سفر اختصاص دهند مشخص کنند. از این گذشته سفر خوب سفر جمعی و با تور است. دولت 50 لیتر بنزین به سفرهای نوروزی اختصاص داد و سفر‌های فردی را تشویق کرد اما سفرهای جمعی را چگونه تشویق می‌کند؟ سفر با تور علاوه بر کاهش هزینه‌ها، رفاه بیشتری را هم برای مسافران به ارمغان می‌آورد که البته هنوز در ایران جا نیفتاده است. از دیگر ملزومات فرهنگ سفر، تعامل با دیگران است. اما می‌بینیم که در ایام پر‌سفر در ایران، تصادفات نیز افزایش می‌یابد. این ناشی از نبود روحیه تعامل است. مشکل دیگر این است که هنگامی که مسافران به هتل‌ها مراجعه می‌کنند، گاه برخورد مناسبی با آنان صورت نمی‌گیرد و پذیرایی‌ها نیز تعریفی ندارد. این مشکل زمانی بروز می‌کند که پرسنل این هتل‌ها بدون آموزش با مشتریان خود مواجه می‌شوند. این نوع برخورد گردشگران را آزرده‌خاطر می‌کند.

  شما حدود یک دهه است که دیگر نقشی در مدیریت گردشگری در کشور ندارید، به طور کلی وضعیت گردشگری ایران را چطور ارزیابی می‌کنید؟
دولت اهتمامی به حفظ و ارتقای وضعیت گردشگری ندارد و البته این امر مربوط به یک سازمان نمی‌شود. اکنون سازمانی تحت عنوان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری این مسوولیت را بر عهده دارد که هنگام ادغام این بخش من با آن مخالف بودم. به این دلیل که معتقدم گردشگری حوزه‌ای پویا و امور آن لحظه‌ای است؛ اما امور مربوط به میراث فرهنگی، بطئی است و باید به طور کامل در اختیار و تحت نظارت دولت باشد. در واقع نمی‌توان میراث فرهنگی را که شناسنامه کشور است، به دست بخش خصوصی سپرد. چرا که بخش خصوصی در پی کسب سود است. برای مثال، دولت نمی‌تواند مسجد شیخ‌لطف‌الله یا عالی‌قاپو را به دست بخش خصوصی بسپارد. دولت خود باید آن را مدیریت کند. اما در مقابل می‌بینیم هرکجا که دولت حضور دارد، گردشگری زیان دیده است. این حوزه، حضور دولت را بر‌نمی‌تابد. اینها علت مخالفت من بود که متاسفانه صنایع دستی نیز به این مجموعه افزوده شد. صنایع دستی صنعت ظریفه کشور است؛ اما باید با دیده‌ یک صنعت به آن نگریست. اینکه توریست‌ها از اماکنی که جزو میراث فرهنگی کشور است بازدید می‌کنند یا صنایع دستی خریداری می‌کنند، دلیل موجهی برای الحاق این سه بخش با یکدیگر نبود. اما به طور کلی گردشگری نیازمند سازمانی ناظر و ‌هادی است که دولتمردان از استاندار تا فرماندار، گمرک و نیروی انتظامی باید بدانند که گردشگر یعنی پول. یعنی ایجاد اشتغال. من معتقدم اگر دولت اعتباراتی را که به طرح بنگاه‌های زودبازده اختصاص داد، صرف رونق گردشگری می‌کرد، توفیق بیشتری در کاهش نرخ بیکاری به دست می‌آورد. هیچ‌کس بشکه نفت را روی زمین جاری نمی‌کند. گردشگر هم نباید آزرده شود. چرا که موجب تحرک سرمایه می‌شود. افزون براین، گردشگری به مثابه آهنگ صلح، می‌تواند خط بطلانی بر تمام برتری‌جویی‌ها یا قومیت‌گرایی‌ها باشد؛ لذا دولت نمی‌تواند تحت لوای یک سازمان این اهداف را محقق کند و باید همه اعضا و بدنه خود را برای توسعه این صنعت بسیج کند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها