راهحل مشکل حاشیهنشینی در اطراف تهران در گفتوگو با بیتالله ستاریان
مسکن در حاشیه
موردی که شاید بتوان گفت مختص ایران است و در ایجاد مشکلات برای مسکن و حاشیهنشینی تاثیرگذار بوده است، بحثنامتجانس بودن رشد جمعیت در هرم جمعیتی کشور ماست. ما در دورهای از تاریخ با رشد زیاد جمعیتی روبهرو شدهایم.
عضو هیاتعلمی دانشکده معماری دانشگاه تهران که تاکنون پژوهشهای متعددی را در زمینه مسکن و اسکان شهروندان و روستاییان انجام داده است، میگوید به آمارهای مرکز آمار که آمار نسبت خانوار به واحدهای مسکونی، در ایران را حدود 05/1 نشان میدهد، اعتمادی ندارد چون وضعیت حاشیهنشینی در حاشیه شهرهای بزرگ کشور این آمار را تایید نمیکند. او همچنین معتقد است سیاستگذاریهای بدی برای کنترل جمعیت سرریز شهرهای بزرگ مانند ایجاد شهرکهای اقماری ایجاد شده است که از عوارض آن ایجاد حاشیهنشینی در کشور بوده است. ستاریان همچنین با قطعیت حل مشکل حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ ایران از جمله تهران را در گرو حل مشکل مسکن میداند و معتقد است تا زمانی که ما در ایران از مشکل کمبود مسکن رنج میبریم و قیمتهای آن بهقدری بالاست که افراد با 12 ساعت کار در شبانهروز هم نمیتوانند هزینههای اجارهبهای خود در شهرهای بزرگ را بپردازند، ما همچنان از مشکل حاشیهنشینی و افزایش آن رنج میبریم. برای حل مشکل حاشیهنشینی در ایران نیز نمیتوان به این طرحهای ساماندهی امید بست چون حاشیهنشینی عارضه اسکان در کشور است و همانطور که نمیتوانیم جنایت یا
دزدی را ساماندهی کنیم، حاشیهنشینی هم ساماندهی نمیشود.
نگاهی به وضعیت حاشیهنشینی در کشور و به ویژه در تهران نشاندهنده این است که ما با رشد روزافزون این پدیده روبهرو شدهایم. مقایسه آمارهای حاشیهنشینی طی سالهای مختلف در تهران و تعدادی از شهرهای بزرگ نشان میدهد هر سال بر تعداد افرادی که میل سکونت در شهر دارند ولی جذب مسکن شهرها نشده و به زاغههای حاشیه شهر پناه میبرند، افزوده میشود.
در واقع رشد حاشیهنشینی در ایران به اندازهای بالا رفته است که در مواردی شاهد هشدار دادن مسوولان مربوطه در این زمینه بودهایم.
از طرفی بررسی برخی آمارهای مربوط به متغیرهای تاثیرگذار بر رشد حاشیهنشینی مانند آمار مسکن بر خانوار نشان میدهد که نباید مشکل جدی در زمینه مسکن وجود داشته باشد که به حاشیهنشینی دامن بزند، چه تحلیلی روی آمارهای موجود و موضوع حاشیهنشینی در کشور دارید؟
در حال حاضر در کشور ما دو دیدگاه برای تحلیل مسائل اقتصادی وجود دارد. یک دیدگاه بر آمارهای منتشرشده از سوی مراجع رسمی اتکا میکند و بدون تشکیک در آمارها، مدعی میشود که مثلاً در بخش مسکن، ما در ایران مشکل مسکن نداریم.
آمارهای منتشرشده از سوی مرکز آمار نشان میدهد آمار نسبت خانوار به واحدهای مسکونی، در ایران 05/1 است. قاعدتاً این آمار نشان میدهد مردم کشور ما مانند همه کشورهای توسعهیافته از مشکلی به نام مسکن رنج نمیبرند چون ما در ایران، به غیر از برای پنج درصد از خانوارهای ایرانی، برای باقی خانوارها واحد مسکونی داریم. یعنی اگر 105 خانواده داشته باشیم، به ازای این 105 نفر، 100 خانه وجود دارد. با نگاهی به این آمار و تحلیل وضعیت خانوار در ایران مشخص میشود که گویی در کشور ما که 21 میلیون نفر خانوار وجود دارد، فقط به ازای نزدیک به یک میلیون خانوار، خانه وجود ندارد. چنین شرایطی نشاندهنده این است که وضعیت کشور ما در بحث مسکن یک وضعیت عادی است و فقط به ازای تعداد اندکی از خانوار ایرانی مسکن وجود ندارد که این تعداد نیز در همه کشورهای توسعهیافته دنیا، موجودند. نکته قابل توجه در این موضوع این است که خانوار شامل افرادی که به تنهایی زندگی میکنند و افرادی که مثلاً یک مادر با فرزند، زندگی میکنند هم میشود و در واقع تعداد خانوارهای کاملی که برایشان خانه وجود نداشته باشد، بسیار اندک است.
در مقابل دیدگاه دیگری هم وجود دارد که نظر من با آن دیدگاه همراهتر است. این دیدگاه معتقد است که نمیشود به آمارهای منتشرشده اتکا کرد و در این آمارها ایرادهایی وجود دارد که به خاطر نحوه اخذ آمار و... پیش آمده است.
ما در ایران با مشکل جدی مسکن روبهرو هستیم در صورتی که آمارهای موجود آن را تایید نمیکنند.
اگر قرار باشد بپذیریم آمار خانوار به واحدهای مسکونی در ایران، 05/1 است، باید مشاهده کنیم که مسکن در سبد خانوار ایرانی نزدیک به 10 درصد است، نه اینکه بالای 50 درصد باشد.
از سوی دیگر اگر این آمار بالای مسکن صحت داشته باشد، ما نباید با مشکلی به نام حاشیهنشینی در سطح کشور روبهرو باشیم و در واقع حاشیهنشینی در ایران باید متوقف شده و روند جمع شدن را آغاز کند.
طی روزهای اخیر شهردار تهران درباره رشد 7/4درصدی حاشیهنشینی در اطراف شهر تهران هشدار داده است. این رقم چقدر قابل تعمیم به دیگر شهرهای بزرگ کشور نیز است؟ و با توجه به اینکه به موضوع صحیح نبودن آمار موجود در زمینه مسکن اشاره کردید آیا میتوانیم با قطعیت مشکل مسکن در شهرهای بزرگ ایران را از عوامل مهم تاثیرگذار بر رشد حاشیهنشینی در ایران بدانیم؟
من فکر میکنم که باید رشد حاشیهنشینی در اطراف شهر تهران و البته شهرهای بزرگ دیگر، از 7/4 درصد کمی بیشتر باشد و با توجه به اینکه ما در تهران و اغلب شهرهای بزرگی که از مشکل حاشیهنشینی رنج میبرند، کسری مسکن بالا داریم و البته تولید نیز نداریم، مسکن بخشی از شهرهای مختلف کشور، به سمت حاشیهنشینی میرود و مهاجران نیز در حاشیه شهرها جذب میشوند و این موضوع به رشد حاشیهنشینی در کشور دامن زده است.
نکتهای که باید در زمینه حاشیهنشینی شکلگرفته در اطراف شهر تهران و سایر شهرهای بزرگ ایران، بگویم این است که اصطلاحاً به این نوع حاشیهنشینی که در حال شکلگیری است، «شبهکپرنشینی» میگویند.
این شبهکپرها بسیار متفاوت و خارج از قواعد منطقی، علمی و اجتماعی مناطق مسکونی شهرها شکل گرفته و میگیرند. این سکونتگاهها محل زندگی بسیار نامطلوب و بسیار خطرناکی هستند و بررسی شرایط حاکم بر آنها نشان میدهد امنیت موجود در این مناطق بسیار پایین است.
نقش ایجاد شهرکهای اقماری (شهرهای ایجادشده برای سکونت دادن جمعیت شهری)، را در شکلگیری حاشیهنشینی در ایران چطور ارزیابی میکنید؟
از نظر من مهمترین موضوع تاثیرگذار در شکلگیری حاشیهنشینی در کشور ما، نحوه ایجاد شهرکهای حاشیهای در اطراف شهرهای بزرگ است.
وقتی این شهرکها بهصورت شهرکهای اقماری یا «Satellite town» شکل گرفت، یکی از عوارضی که این شهرکها داشتند، ایجاد حاشیهنشینی بود.
به این ترتیب که حاشیهنشینی در میان شهر مادر و شهرکهای اقماری شکل گرفت. من تاثیرگذارترین دلیل رشد حاشیهنشینی در اطراف شهرهای بزرگ و در حال توسعهای مانند تهران، مشهد، اصفهان و... را ایجاد شدن همین شهرکهای اقماری میدانم که از سوی دولت در کنار مادرشهرها ایجاد شد.
متاسفانه انتخاب سیاست ایجاد شهرکهای اقماری، انتخاب بدی بود که از سوی دولت برای جمعیت شهرها اتخاذ شد و عارضههای خود را هم بر جای گذاشت.
میدانیم که جمعیت حاشیهنشینان موجود در اطراف هر شهری را از دو گروه میدانند. یکی مهاجران روستایی که به دلایل مختلف، شهر را برای زندگی انتخاب کردهاند و دیگری شهروندانی که آنها نیز به دلایل مختلف نتوانستهاند، در شهر سازگار شده و شهروندزدایی شدهاند. حالا اگر بخواهیم به طور کلی یک نگاه به ترکیب جمعیتی حاشیهنشینان اطراف تهران بیندازیم، به نظر شما اکثریت مردم این منطقه از کدام دستهاند؟
در تهران هم مانند اغلب شهرهای در حال توسعه دنیا، حاشینهنشینی هم حاصل مهاجرت تهرانیان به حواشی شهر و هم حاصل مهاجرت مستقیم یعنی مهاجرت افراد از شهرها و شهرکهای اطراف تهران است. ولی نقش مهاجرت از شهرهای اطراف در شکلگیری حاشیهنشینی در اطراف تهران پررنگتر بوده است. بررسی وضعیت شهرکهای اقماری اطراف تهران نشان میدهد که اکنون این شهرکهای اقماری، هر یک به پایلوت و پایگاه تبدیل شدهاند در حالی که انتخاب سیاست تشکیل شهرکهای اقماری، برای این منظور اتخاذ شده است که این شهرها سرریز جمعیت تهران را به خود جذب کنند.
اگر اکنون آماری بگیرید متوجه میشوید که اغلب جمعیت موجود در شهرهای اقماری اطراف تهران از تهران نیامدهاند بلکه بسیاری از آنها از شهرها و روستاهای دیگری مهاجرت کردهاند و قصد آنها زندگی در تهران بوده است ولی چون موفق به جذب در تهران نشدهاند، در این شهرکهای اقماری جذب شدهاند.
و در کنار بخشی که توانستند در شهرکهای اقماری جذب شوند، عدهای هم بودند که در شهرکهای اقماری نیز جایی نیافته و در حاشیه شهرهای بزرگ و در واقع بین شهرهای مادر و شهرکهای اقماری ساکن شدند. این افراد از نظر شغلی نیز مهارتهای کافی برای مشغول شدن به شغلهای تخصصی را نداشتند. در نتیجه با رها کردن کار خود، در شهری که در آن زندگی میکردند، مثلاً یک پراید خریده و در تهران مسافرکشی میکنند.
البته این موضوع مختص تهران نیست؛ در تمام دنیا نفس ایجاد شهرکهای اقماری، منجر به حاشیهنشینی شد. چون به جای کارکرد اصلیاش که جذب جمعیت سرریز شهرهای بزرگ بود، محل زندگی مهاجرانی شد که شهرهای کوچک و میانی خود را تخلیه کرده و ساکن شهرکهای اقماری شدند. این شهرکها پایگاهی برای مهاجران شد که در آن ساکن شوند ولی خدمات خود را از شهرهای مادر جذب کنند و به این ترتیب شهرکهای اقماری خود را از شهرهای مادر آویزان کردند.
دولتها این شهرکها را به جای تقویت شهرهای میانی و شهرهای کوچک کشور خود و حمایت اقتصادی از آنها ایجاد کردند.
طرح ایجاد شهرکهای اقماری از کجا شکل گرفت و اولین نمونه آن کجا انجام شد؟ آیا هیچ کشوری بوده که این طرح در آن به اهداف خود نزدیک شده باشد؟
این طرح برای نخستین بار در سال 1975 توسط «ابنز هاوارد»، شهرساز انگلیسی، مطرح و برای نخستین بار نیز در انگلستان اجرا شد و از آن پس نیز دولتهای مختلف از این طرح استقبال کرده و در کنار مادرشهرهای خود آن را ایجاد کردند. اما جالب است که بدانید از میان تمام مادرشهرهایی که قبل از ایران، طرح شهرکهای اقماری را در کنار خود اجرا کردند که در مجموع نزدیک به 15 کشور را شامل میشوند، حتی یک مورد موفق که نتایج مثبتی به همراه داشته باشد، مشاهده نشد و به هیچیک از اهداف خود نیز نرسید و گرچه تجربه موفقی از آن حاصل نشده بود ولی نسخه اجرای آن در ایران به عنوان شانزدهمین کشور نیز پیچیده شد تا همان عوارض را ما نیز مشاهده کنیم.
شاید موفقترین کشور را در اجرای شهرکهای اقماری، بتوانیم انگلستان بدانیم که شهرکهای اقماری را در اطراف شهر لندن ایجاد کرد و فقط این شهرکها توانستند، چهار درصد جمعیت مادرشهرها را به خود جذب کنند و در واقع 96 درصد از جمعیت ساکن در این شهرکها از شهرهای دیگر آمده بودند.
به این ترتیب حتی میتوانیم بگوییم که ایجاد شهرکهای اقماری نتیجه عکس نسبت به اهداف مورد نظر برای تشکیل شدنشان دادهاند؟
بله، چون افرادی که جذب شهرکهای اقماری شدند، همه خدمات خود را از شهر گرفته و حتی در آن کار میکنند. در نتیجه به جای جذب جمعیت مادرشهر و کمک برای کوچک شدن آن، خود عاملی برای افزایش جمعیت شهرهای بزرگ شدند.
علاوه بر آنچه درباره سیاستهای کلی که در سایر نقاط دنیا هم مشاهده شده، اظهار کردید، آیا میتوانیم در ایجاد حاشیهنشینی در ایران مواردی را ذکر کنیم که مختص خود ایران باشد؟
موردی که شاید بتوان گفت مختص ایران است و در ایجاد مشکلات برای مسکن و حاشیهنشینی تاثیرگذار بوده است، بحث نامتجانس بودن رشد جمعیت در هرم جمعیتی کشور ماست. ما در دورهای از تاریخ با رشد زیاد جمعیتی روبهرو شدهایم. این در حالی است که رشد تولید مسکن با آن همراه نشد. در واقع نتوانستیم تهیه مسکن را متناسب با زمانی که این جمعیت به سن تشکیل خانوار میرسند، انجام دهیم. از نظر من، ما در ایران، بیش از چهار، پنج میلیون مشکل کمبود مسکن به ازای خانوار داریم. این کمبود مسکن به قدری جدی و قابل توجه است که باعث شده ما در شهرهای بزرگی هم که حاشیهنشینی حاصل ایجاد شهرکهای اقماری را نداریم، با مشکل ایجاد محلات شبهکپرنشین روبهرو شویم.
ما در سالهای اخیر شاهد این بودیم که در شهرهای بزرگی مانند تبریز، مشهد، همدان و... طرحهایی به منظور ساماندهی حاشیهنشینان ایجاد شد. این طرحها که غالباً با نامهایی مانند «طرح توانمندسازی...»، اجرا میشدند، درصدد آن بودند که جمعیت حاشیهنشین را در مسکنهای مناسبی ساکن کنند. ولی تجربه این طرحها نیز نشان داد چندان موفق نبودند و در بسیاری از مواقع سرعت رشد جمعیت حاشیهنشین به قدری بود که طرح توانمندسازی از آنجا میماند و در نتیجه در بسیاری از شهرها رها شد. چه تحلیلی روی این طرحها دارید؟ این طرحها چه خللهایی داشتند که در اجرا ناکام ماندند؟
در هرجای دنیا، وقتی حاشیهنشینی اتفاق میافتد، برای سامان دادن آن اقدامی نمیکنند! در واقع ما در کشورهایی که در تجربه حل مشکل حاشیهنشینی موفق بودند، با طرحهایی با نامهای طرح ساماندهی حاشیهنشینی روبهرو نیستیم. چون حاشیهنشینی کلاً غلط است و نباید وجود داشته باشد. حاشیهنشینی یک عارضه است و نمیتوان آن را سامان داد. ما هرگز نمیتوانیم یک غده سرطانی یا پدیدههایی مانند جنایت یا دزدی را سامان دهیم. فکر تلاش برای سامان دادن وضعیت حاشیهنشینی به ذات
غلط است. چون وقتی تصمیم میگیریم حاشیهنشینان را سامان دهیم، میرویم به این سمت که باز این افراد را در شهرکهایی که قرار است ایجاد کنیم، ساکن کرده و دوباره با مشکلات از قبل پیش آمده روبهرو خواهیم شد.
این در حالی است که اگر مشکل کسری مسکن را حل کنیم، مشکل حاشیهنشینی برطرف خواهد شد. من معتقدم حاشیهنشینی در ایران تماماً به خاطر مشکل مسکن رخ داده است.
باید شرایط به صورتی شود که افراد اجاره مسکن خود را با یک یا دو ساعت کار در روز حل کنند. در حالی که اکنون شرایط به گونهای شده است که افرادی که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند، دستمزد هشت ساعت کار که نه، حتی 12 ساعت کار روزانه خود را باید صرف کنند تا بتوانند هزینه اجارهبهای مسکن خود را بپردازند. یعنی معضل مسکن به خاطر کمبود آن، در شهرهای بزرگ ما در حدی است که افراد با انجام چهار ساعت اضافهکاری هم در مواردی نمیتوانند، مشکل مسکن خود را حل کنند. در حالی که همانطور که گفتم باید وضعیت اینطور باشد که افراد دستمزد یکچهارم از کار روزانه خود را صرف هزینهای مربوط به مسکن کنند و باقی آن برای اموری مانند خوراک، پوشاک، تفریح، تحصیل و... صرف شود. طبیعتاً در چنین شرایطی برای ناتوانی در تامین هزینه مسکن با توجه به درآمد افراد در شهر بزرگی مانند تهران است که بخشی از دهکهای پایین جامعه، توان زندگی در شهر را نداشته و در واقع در جریان شهروندزدایی قرار گرفته و به حاشیههای شهر رانده میشوند.
این تاسفبرانگیز است که در بعضی از مواقع مشاهده میشود که کارمندان ادارات در شهرهای بزرگ ایران به حاشیهنشینی روی میآورند.
پس به طور کلی شما سیاستگذاریهایی را که در سالهای اخیر در جهت بهبود وضعیت حاشیهنشینان در قالب طرحهای ساماندهی ایجاد شده و حاصل آنها ایجاد شهرکهایی برای زندگی این افراد در حاشیه شهرها بوده، موثر نمیدانید؟
خیر، من طرحهای اجراشده را مثبت و در جهت حل مشکل حاشیهنشینی در ایران نمیبینم. به طور کلی مشکل حاشیهنشینی در گرو حل مشکل مسکن در ایران است و طرحهای ساماندهی و... به منزله این است که بخواهیم یک عارضه را سامان دهیم که نتیجهبخش نخواهد بود و در موارد بسیاری حتی به مشکلات موجود دامن خواهد زد.
دیدگاه تان را بنویسید