تاریخ انتشار:
آیا تحصیل در ایران به یک کالای پست تبدیل شده است؟
زنگ خطر جدی در حوزه فقرزدایی
«مشکلی در نهاد اکثریت مردم فقیر وجود ندارد. مشکل اینجاست که جامعه، فضایی غنی و قوی برای آنها فراهم نمیکند تا در آن رشد کنند. محیط مناسب تنها چیزی است که فقرا به آن نیاز دارند تا به کمک آن از فقر رهایی یابند. زمانی که فقرا بتوانند از نیروی جسمی و خلاقیت ذهنی خود استفاده کنند، فقر هم سریعاً محو و نابود میشود. وظیفه ما این است که تلاش کنیم به همه انسانها فرصت یکسانی بدهیم تا بتوانند تواناییهای خود را به ظهور برسانند.»
«مشکلی در نهاد اکثریت مردم فقیر وجود ندارد. مشکل اینجاست که جامعه، فضایی غنی و قوی برای آنها فراهم نمیکند تا در آن رشد کنند. محیط مناسب تنها چیزی است که فقرا به آن نیاز دارند تا به کمک آن از فقر رهایی یابند. زمانی که فقرا بتوانند از نیروی جسمی و خلاقیت ذهنی خود استفاده کنند، فقر هم سریعاً محو و نابود میشود. وظیفه ما این است که تلاش کنیم به همه انسانها فرصت یکسانی بدهیم تا بتوانند تواناییهای خود را به ظهور برسانند.»
این جملات بخشی از سخنرانی پروفسور محمد یونس برنده نوبل اقتصاد سال 2006 در مراسم اعطای جایزه نوبل همان سال است. «چرخه فقر»، وضعیتی است که به موجب آن، کودکان خانوادههای فقیر از آموزش، تغذیه و بهداشت پایین برخوردار بوده و به همین دلیل، احتمال فراوانی وجود دارد که در آینده نتوانند خود را از فقر نجات دهند؛ وضعیتی که تحت عنوان «به ارث رسیدن فقر» نیز بیان میشود.
در گذشته عنوان میشد یک رابطه علّی، میان آموزش و کسب مهارتهای شغلی و بهبود شرایط اقتصادی به ویژه برای فقرا وجود دارد. امروزه اما، مشخص شده است که قدرت این رابطه علیت به مراتب بیش از آن چیزی است که در گذشته تصور میشد. تغییر ساختاری در مشاغل جدید در عصر تکنولوژی اطلاعات، نشان میدهد در یکی دو دهه آینده، عملاً کسانی که فاقد مهارتهای شغلی و آموزشی کافی باشند، هیچ شانسی برای جذب شدن در بازار کار برایشان متصور نیست.
در اقتصاد، کالاها و خدمات به طرق مختلف طبقهبندی میشوند. در یک طبقهبندی خاص، کالاها به سه گروه ضروری، لوکس و پست دستهبندی شدهاند. از طرفی، کشش درآمدی یک کالا، یعنی تغییرات میزان مصرف یک کالا در یک دوره مشخص تقسیم بر تغییرات درآمد خانوار. هرگاه کشش درآمدی یک کالا، بزرگتر از یک باشد، آن کالا، یک کالای لوکس است چرا که با افزایش یک درصد در درآمد، سهم هزینه آن کالا، بیش از یک درصد افزایش یافته است. کالاهایی که کشش درآمدی آنها بین صفر و یک باشند، کالای ضروری و کالاهایی که کشش درآمدی آنها کوچکتر از صفر (عددی منفی) باشد، کالای پست نامیده میشوند.
در سبد هزینه خانوار، به طور معمول هزینههایی نظیر خوراک، مسکن، پوشاک و مانند آن، کالاهای ضروری اطلاق میشوند و کالاهایی مثل حوزههای فرهنگی و تفریحی و آموزش و تحصیل، کالاهای لوکس. به عبارت دیگر، میزان افزایش هزینه خانوار در کالاهای بخش دوم، به طور معمول، بیش از میزان افزایش در درآمد خانوار است.
از آنجا که هزینههای تحصیل، آموزش و کسب مهارت، نقش تعیینکنندهای در آینده شغلی و به تبع آن، آینده اقتصادی و رفاه خانوار ایفا میکند، هزینه خانوار در موضوع آموزش و تحصیل، میتواند علاوه بر ایجاد پتانسیل برای خروج از چرخه معیوب فقر در مورد آینده کودکان خانوارهای فقیر، این امکان را فراهم آورد که والدین نیز از قبل بهبود شرایط زیستی فرزندان خود، حداقل در بخشی از دوره زندگی، از مواهب این سرمایهگذاری والدینی، برخوردار شوند.
از سوی دیگر، شاخصهای کلان اقتصاد یک کشور، نقش تعیینکنندهای در ساختار هزینه-درآمد خانوارها ایفا میکند. مطابق با نظریات و تئوریهای مصرف در اقتصاد کلان، مصرف تابعی از درآمد جاری، درآمد دائمی، ثروت و جایگاه و موقعیت اجتماعی-اقتصادی خانوار یا به عبارت دیگر، سبک زندگی است که خانوار به آن عادت کرده است. بررسی آمار و ارقام مربوط به هزینه-درآمد خانوارهای شهری ایران که در نمودار شماره 1 آمده است، نشان میدهد از سال 1385 تا 1393، به جز یک افزایش در سال 1386، به طور مرتب، در حال کاهش بوده است. روند این تغییرات نشان از یک کاهش متوسط سالانه منفی 23 /1درصدی در هزینه خانوار است.
تحلیل این ارقام بر اساس دهکها درآمدی که در نمودار شماره 2 آمده است، نشان میدهد این کاهش در کلیه دهکها حادث شده و بیشترین میزان کاهش نیز به دهکها هشتم و نهم مربوط است. از سوی دیگر، سبد هزینه خانوار شامل 12 گروه هزینهای مختلف است که مطابق با تقسیمات بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، هزینه تحصیل یکی از این گروههای دوازدهگانه است. نمودار شماره 3، روند تغییرات سهم هزینه تحصیل از کل سبد هزینه خانوارهای شهری ایران طی دوره 1385 تا 1393 به قیمتهای ثابت سال 1383 است که از 93 /1 درصد در سال 1385 به 63 /2 درصد در سال 1393 با میانگین نرخ رشد سالانه 98 /3 درصد، افزایش یافته است. این نمودار کمک میکند تا به نوعی فاصله طبقاتی بین فقیرترین و غنیترین دهکها، مورد سنجش قرار گیرد. در حالی که از کل مصرف خانوارهای شهری، حدود 48 درصد آن به 20 درصد غنیترین و تنها 3 /2 درصد به 20 درصد فقیرترین بخش جامعه تعلق دارد که نشاندهنده یک فاصله 21برابری میان هزینه غنیترین و فقیرترین 20 درصد بالایی و پایینی جامعه است. در مورد 10 درصد غنیترین و فقیرترین، این فاصله به 50 برابر افزایش مییابد! اما در حوزه هزینه تحصیل، وضعیت اندکی بهبود مییابد به طوری که اختلاف میان هزینه 20 درصد غنیترین و 20 درصد فقیرترین خانوارها به هشت برابر و فاصله بین 10 درصد غنیترین و 10 درصد فقیرترین نیز به 14 برابر کاهش مییابد هرچند که هنوز هم فاصله بسیار زیادی وجود دارد. در نمودار شماره 4، میتوان نرخ رشد هزینههای تحصیل در دهکهای هزینهای خانوارهای شهری ایران را مشاهده کرد که بالاترین نرخ رشد به دهکهای اول تا پنجم مربوط است. به عبارت دیگر، خانوارهای پنج دهک اول، به ویژه دهک چهارم، به نسبت سایر دهکها، رشد بیشتری در هزینههای تحصیلی داشته یا به عبارت دیگر، در حوزه تحصیل فرزندان خود، اهتمام بیشتری را به خرج دادهاند.
حال با داشتن ارقام فوق، آیا میتوان مدعی شد خدمات تحصیلی در ایران دیگر یک کالای لوکس محسوب نمیشود؟
منفی شدن کشش هزینهای تحصیل
اهمیت این پرسش از آن روست که در حالی که هزینههای خانوار کاهش یافته است، سهم هزینههای تحصیلی در سبد بودجه خانوار، افزایش یافته که در نتیجه، کشش هزینهای تحصیل، یک عدد منفی است که علت منفی بودن آن نیز رشد منفی هزینههای کل است و نه هزینههای تحصیل.
در تبیین این پرسش، دو مساله قابل مشاهده است. نخست آنکه در اینجا به جای درآمد از ارقام هزینهها استفاده شده است و دوم آنکه، منفی شدن این نسبت نه به دلیل کاهش در هزینههای تحصیل بلکه در اثر کاهش در هزینههای کل رخ داده است. به عبارت دیگر، در حالی که خانوارها به ویژه دهکهای پایین و میاندرآمدی، در تنگنای هزینهای قرار داشتهاند، سهم سبد تحصیلی را افزایش دادهاند. در مورد اول، یعنی جایگزینی هزینه به جای درآمد، موارد زیر قابل طرح است:
مطابق با مدل درآمد جاری کینز، هزینه تابعی از درآمد جاری است (که البته این مدل کارایی و قدرت تبیین چندانی ندارد).
بر اساس مدل درآمد دائمی فریدمن، مصرف تابعی از درآمد جاری و درآمد دائمی است که هنگام کاهش درآمد جاری، چسبندگی رو به پایین دارد.
مطابق با مدل ادوار زندگی مودیگلیانی، مصرف تابعی از درآمد دوره زندگی و ثروت است.
و سرانجام، بر اساس مدل چرخ دندهای دوزنبری، خانوارها با عادت کردن به یک سبک زندگی، هنگام کاهش درآمد، به سرعت سبک زندگی و سبد هزینه خود را تغییر نمیدهند.
بنابراین، بر اساس تمام مدلهای فوق، مصرف خصوصی موجود در حسابهای ملی، پایدارترین بخش GDP است که دارای نوسانات بسیار کمی به ویژه نوسانات رو به پایین است. درواقع؛ هرگاه تابع مصرف خصوصی دچار کاهش شود، مطابق مدل کینز و فریدمن، درآمد جاری خانوار دچار افت میشود. مطابق مدل فریدمن و مودیگلیانی، درآمد دائمی یعنی چشمانداز آتی درآمد و ثروت خانوار دچار افت شده و مطابق با مدل دوزنبری، این کاهش چشمانداز درآمدی و ثروت آنقدر زیاد بوده که حتی پدیدههای قدرتمندی مثل اثر ثروت و سبک زندگی هم قادر نبوده است اثرات منفی آن را پوشش دهد!!
در نتیجه، میتوان با تخمین بسیار خوبی، هزینهها را جایگزین (Proxy) مناسبی برای درآمد خانوار در نظر گرفت حال، حاصل محاسبه کشش قوسی (و حتی نقطهای) از رابطه (1) یک عدد منفی خواهد بود! (لازم به ذکر است این ارقام بانک مرکزی در خصوص درآمدها نیز گویای کاهش درآمد واقعی خانوار است اما چون ارقام درآمد در قالب دهکهای درآمدی منتشر نشده است، محاسبه صرف با رقم میانگین نیز همین نتایج را در پی دارد). نگارنده در هیچیک از متون اقتصاد خرد با این موضوع مواجه نشده است که: آیا اگر علت منفی شدن کشش درآمدی از ناحیه کاهش درآمد باشد، میتوان همچنان آن کالا یا خدمت را یک کالا یا خدمت پست دانست یا خیر؟
پیشتر عنوان شد درصد افزایش هزینه تحصیل در سبد هزینه خانوار با در نظر گرفتن نرخ رشد به صورت قدر مطلق هم بیشتر بوده است اما منفی شدن هزینه کل (به عنوان جانشین درآمد)، باعث ایجاد یک کشش منفی شده است. به نظر میرسد این موضوع آنقدر خاص و قابل تامل است که لازم است کارشناسان امر در این خصوص، بررسی و تحلیلهای خود را ارائه دهند چرا که اگر این شیوه محاسبه نشاندهنده آن باشد که تحصیل در ایران به یک کالای پست تبدیل شده است، زنگ خطری جدی است که نمیتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد.
(1)
نمودار شماره 5، نتایج حاصل از رابطه (1) را نشان میدهد.
دیدگاه تان را بنویسید