تاریخ انتشار:
بررسی وضعیت این روزهای اصولگرایان درگفتوگو با حمیدرضا ترقی
اصولگرایان دوران گذار را طی میکنند
آیا اصولگرایان بعد از تحمل شکست سخت در شهر تهران خواهند توانست بار دیگر خود را بازیابند؟ آیا اصولگرایان میتوانند بر تشتت و سرگردانی ناشی از فقدان مرحوم محمدرضا مهدویکنی و شکستهای پیاپی فائق شوند و در برابر دولت به یک موضع واحد دست پیدا کنند؟
اصولگرایان جریانی متصل به انقلاب اسلامی بوده و تا زمانی که انقلاب اسلامی وجود دارد، اصولگرایی هم باید به حیات خود ادامه دهد. حال امکان دارد که در طول این دوران، چهرههایی که در داخل جریان اصولگرایی انجام وظیفه میکنند، تغییر کرده و افراد جدیدی جایگزین شوند. اصولگرایی چیزی نیست که از انقلاب جداشدنی باشد. به عبارت دیگر امکان حذف این جریان سیاسی از عرصه سیاست وجود ندارد و این جریان همچنان با تمام قدرت به فعالیت سیاسی خود ادامه میدهد.
به عبارت دیگر شما اعتقاد دارید که جریان سیاسی اصولگرا همچنان میتواند در عرصه سیاسی ایران تاثیرگذار بوده و در معادلات نقش تعیینکنندهای داشته باشد؟
بله، قطعاً همینطور است. روند اصولگرایی در درون کشور ما و در در دو دهه اخیر انقلاب اسلامی فراز و فرود زیادی داشته است. گاهی در مصدر قدرت بودند و گاهی هم قدرت را واگذار کردند. در این میان قدرت بین آنها و اصلاحطلبان، کاملاً دست به دست شده است. حضور این جریان سیاسی، به عنوان یک جریان سیاسی موثر و تعیینکننده معادلات سیاسی، اجتنابناپذیر است. به همین دلیل نمیتوان این جریان سیاسی را نادیده گرفت و به قولی آن را حذف کرد حتی اگر در مسند قدرت نباشند باید آنها را همچنان نیرویی تاثیرگذار دانست.
برخی از کارشناسان این ایده را مطرح میکنند که دلیل به حاشیه رانده شدن این جریان سیاسی در حال حاضر این است که عدهای افراد تندرو میداندار جریان اصولگرایی شدند و افراد معتدل به حاشیه رانده شدند. به همین دلیل مورد اقبال مردم قرار نگرفتند همچنان که اصلاحطلبان هم این موضوع را تجربه کردند. شما این ارزیابی را قبول دارید؟
دلایل اینکه چه عناصری تندرو تلقی شده و چه افرادی کندرو هستند، متفاوت است. به هر حال برداشت افراد در مورد افراد تندرو، بسیار قابل تامل است. برخی از افراد در دو جریان سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا اغلب از ادبیات خشن استفاده کرده و پرخاشگرانه با مسائل برخورد میکنند که تندرو نام میگیرند. با این حال، گاه در نوع قضاوت در عرصه سیاسی هم دچار مشکل میشویم به گونهای که افرادی را که در برابر آمریکا موضع گرفته و از آرمانهای انقلاب اسلامی دفاع میکنند، هم تندرو مینامیم. حتی در مواردی مشاهده شده که رهبر انقلاب را که در برابر آمریکا قاطعانه موضع میگیرند متهم به تندروی میکنند. این تندروی در بسیاری از اصولگرایان به دلیل حمایت از رهبری و آرمانهای انقلاب اسلامی وجود دارد. این رویکرد را نمیتوان تندروی نامید زیرا در واقع پایبندی به ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی است. فارغ از این اگر تندروی را رفتارهای خارج از انصاف و ادب و نزاکت بدانیم باید گفت که ما از این رویکرد تبری میجوییم. به هر حال وجود چنین ادبیاتی برای هر دو جناح سیاسی هزینههایی را به دنبال داشته و جریانهای سیاسی را با مشکل روبهرو کرده است.
شما این ارزیابی را قبول دارید که لیست اصولگرایان در انتخابات مجلس دهم در شهر تهران به این دلیل رای نیاورد که برخی از این افراد تندرو در درون این لیست حضور داشتند و مردم به این دلیل به آنها رای ندادند. شما این ارزیابی را قبول دارید؟
روند اصولگرایی در درون کشور ما و در در دو دهه اخیر انقلاب اسلامی فراز و فرود زیادی داشته است. گاهی در مصدر قدرت بودند و گاهی هم قدرت را واگذار کردند. در این میان قدرت بین آنها و اصلاحطلبان، کاملاً دست به دست شده است.
این قضاوت به نظر من درست نیست. مردم تهران به لیست رای دادند. مردم کاری به این نداشتند که در درون این لیست آیا افراد تندرو حضور دارند یا خیر. امکان دارد که از لیست 30 نفره اصولگرایی دو تا سه نفر هم تندرو باشند که اغلب رای آنها از سایر اعضای لیست کمتر میشود. در حالی که شما مشاهده کردید که تمام لیست با همان ترکیبش در تهران به نفع جریان اصلاحطلب، برنده انتخابات شد و این نشان میدهد مردم به صورت لیستی رای دادند. مردم کاری به افراد درون لیست نداشتند.
یکی از دلایلی که بسیاری نسبت به آینده اصولگرایی ابراز تردید میکنند این است که جریان اصولگرا بعد از فوت آیتالله مهدویکنی دچار تشتت و سردرگمی شد. به عبارت دیگر به دلیل فقدان رهبری واحد نتوانستند در مواقع حساس تصمیمگیری کنند و به خوبی در انتخابات هفتم اسفندماه خودی نشان بدهند. شما این ارزیابی را قبول دارید؟
این مساله امری طبیعی است. با این حال اصولگرایان دوران گذار از محوریت فردی به محوریت جمعی را طی میکنند. افراد ریشسفید دارفانی را وداع گفته و بهطور طبیعی اصولگرایان، باید به دنبال چنین اتفاقاتی تغییر وضعیت بدهند. این دوران گذار به هر حال زمانبر بوده و چالشهایی را به دنبال دارد تا بتوانند ساختاری را ایجاد کنند که مورد تایید جمع باشد و همه از آن تبعیت کنند. به نظر من اصولگرایان در انتخابات هفتم اسفندماه به خوبی توانستند در آزمون ارائه یک لیست واحد موفق شوند و بهرغم وجود بسیاری از مشکلات توانستند به یک لیست واحد دست پیدا کنند. این اقدام در واقع گام نخست در دستیابی به موفقیت است زیرا توانستند به خوبی از محوریت شخصی به محوریت جمعی گام بردارند.
به نظر شما این دوران گذار طی شده یا همچنان در حال طی کردن این دوران گذار هستند.
به نظر من بخشی از این دوران گذار را طی کردند. در طی این مسیر باید بسیاری از نقایص برطرف شود. تنها در این صورت میتوانند موفق شوند تا چتر خود را بر روی تمام اصولگرایان بازکرده و آنها را متحد نگه دارند.
مواضع اصولگرایانی که قرار است همه زیر یک چتر جمع شوند در برابر دولت چیست؟ فارغ از اینکه عدهای از اصولگرایان حامی دولت هستند، در برابر اصولگرایانی مشاهده میشوند که کارشان یکسره انتقاد از دولت و تخریب آن است. به نظر شما چرا چنین رویکردی از سوی اصولگرایان مشاهده میشود که اغلب در مقام تخریب دولت برمیآیند.
از زمان دولت دهم یک انشقاقی در میان اصولگرایان در جهت حمایت از دولت به وجود آمد. بخشی از اصولگرایان از دولت انتقاد کرده و بخشی هم از دولت حمایت کردند. همین رویکرد در مواجهه با دولت فعلی هم وجود دارد. نه همه اصولگرایان طرفدار دولت هستند و نه مخالف دولت. در میان اصولگرایان تحلیلهای متفاوتی وجود دارد. شما با کمی دقت متوجه میشوید که طیفی که متاثر از آقای لاریجانی هستند نسبت به دولت موضع ملایمتری دارند و در برابر طیفی که با جریان پایداری ارتباط بیشتر دارند، انتقادهای بیشتری را نسبت به دولت مطرح میکنند. تمام تلاش جریان اصولگرا در انتخابات هفتم اسفند ماه این بود که این دو دیدگاه به هم نزدیک شوند و تمام اصولگرایان زیر یک چتر جمع شوند. به منظور نیل به این هدف جلسات متعددی گذاشته شد تا این دو به یک تحلیل مشترک دست پیدا کنند. به هر حال رسیدن به یک تحلیل مشترک این منفعت را دارد که موضع اصولگرایان در برابر دولت مشخص خواهد شد. در این صورت در شرایط خاص خواهند توانست یک موضع مشترک را اتخاذ کنند. موضع اصولگرایان نسبت به دولت گاهی موارد با حمایت یا نفی دولت همراه بوده است. یکی از این موارد موضوع برجام است. برخی از اصولگرایان موافق برجام بوده و برخی مخالف برجام بودند. در حال حاضر هر دو بخش جریان اصولگرا به یک اتفاق نظری دست پیدا کردهاند. این موضوع که چقدر میتوان از برجام حمایت کرد و چقدر برجام امکان دفاع ندارد، تقریباً حل شده است. به هر حال برخی از مشکلات برجام بر همگان مشخص شده است. این مشکلات با مرور زمان و تعامل رفع شده و گفتوگوی چهره به چهره موجب میشود تا به یک اتفاقنظر دست پیدا کنند.
بعد از انتخابات هفتم اسفندماه رویکرد جدیدی در میان اصولگرایان مجلس نهم شکل گرفت که بسیاری، آن را مواجهه جدید مجلس با دولت نام نهادند تا با مصوبههای خود دولت را در برابر ملت قرار بدهند. شما این ارزیابی را قبول دارید؟ کار به جایی رسید که برخی از اصولگرایان رویکرد تخریب را در پیش گرفتند؟
من چنین تحلیلی را قبول ندارم.
درست است که شما مخالف این تحلیل هستید اما بسیاری از تحلیلگران اعتقاد دارند که مصوبه حذف 24 میلیون نفر از دریافت یارانه یکی از این اقدامات است. به هر حال دولت فارغ از اینکه بارها تاکید کرد این رقم 24 میلیون نفر درست نیست و مهمتر اینکه دولت توان اجرای آن را ندارد و از طرفی حق بسیاری از یارانهبگیران با این حذف ضایع میشود اما مجلس همچنان بر اجرای این مصوبه تاکید دارد. شما این موضوع را قبول دارید که مجلس میخواهد دولت هزینه اجرای این مصوبه را بپردازد.
مجلس نهم در حال حاضر از حضور افرادی کارشناس تشکیل شده که خود به جریان امور تسلط کافی دارند. عناصری در این مجلس حضور ندارند که هر حرفی را که دولت زد قبول کنند. اگر دولت میگوید توان حذف 24 میلیون نفر را ندارد، این حرف از نظر کارشناسان مجلس قابل قبول نیست. بحث این است که این برخورد و مواجهه دولت با نظر کارشناسان مجلس بهطور کامل یک برخورد سیاسی است. دولت باید خیلی زودتر از این مقطع زمانی این کار را انجام میداده اما انجام نداده است. به عبارت دیگر دولت قانون را اجرا نکرده و از اجرای قانون تخلف کرده است. مجلس اگر قرار باشد در برابر تخلف دولت نسبت به قانون و عدم اجرای آن ساکت بماند که باید جوابگوی مردم باشد که چرا چنین قانونی را تصویب کرده است اما در نهایت اجازه داده است که دولت آن را اجرا نکند. این مسائل را باید از نظر کارشناسی مورد بررسی قرار داد نه اینکه با آن برخورد سیاسی داشت. شما نباید این تصور را داشته باشید که چون مجلس به قانون عمل کرده و دولت را مکلف به اجرای قانون کرده است، هدفش کارشکنی بوده است. این قضاوت بسیار غیرمنصفانهای است و هدفش این است که نظر کارشناسی مجلس را به یک نظر سیاسی تقلیل بدهد. این نکته را مدنظر قرار بدهید که مطابق با نص صریح قانون اساسی دولت مکلف به اجرای نظر مجلس است. دولت هم نباید در برابر قانون از خود مقاومت نشان بدهد. به هر حال این دوستان همین اشکال را به آقای احمدینژاد میگرفتند که چرا قانون مصوب مجلس را اجرایی نمیکند. آن زمان دولت احمدینژاد بدترین دولت به لحاظ عدم اجرای قانون مصوب مجلس بود اما در حال حاضر دولت همان کار را میخواهد انجام بدهد. آنوقت برخی از این دوستان به جای انتقاد از رویکرد دولت از عملکرد مجلس انتقاد میکنند. اگر تخلف از قانون بد است هم برای دولت احمدینژاد بد است و هم برای دولت آقای روحانی. در این مورد نباید با رویکرد دوگانه و متناقض با مسائل برخورد کرد.
دولت هم نگفته است که این مصوبه را اجرا نمیکند اما در مورد رقم حذف افرادی که یارانهاشان باید حذف شود، تردیدهایی وجود دارد. شما رویکرد برخی از تحلیلگران را در مواجهه با اقدام کارشناسی مجلس سیاسی تلقی میکنید در برابر بسیاری رویکرد مجلس در برابر حذف یارانه را سیاسی دانسته و بارها این سوال را مطرح میکنند که چرا مجلس در برابر انحراف از اجرای یارانه توسط دولت احمدینژاد سکوت کرد و تازه بعد از انتخابات هفتم اسفندماه و در جریان بررسی لایحه بودجه 95 به این فکر افتاد که باید این روند را اصلاح کند؟
مجلس در دوران احمدینژاد ساکت نماند. مجلس نهم بیشترین اشکال را به دولت احمدینژاد وارد کرد. به هر حال مردم به خوبی به یاد دارند که چگونه مجلس با دولت سر این موضوعات چالش داشت. حالا شما فرض کنید که مجلس در آن زمان ساکت بوده است. حال اگر بخواهد در این مقطع زمانی به وظیفه خود عمل کند شما باید به آنها بگویید که چون آن زمان ساکت بودید در حال حاضر هم نباید به وظیفه خود عمل کنید. به نظر من طرح مسائلی از این دست درست نبوده و چندان واقعبینانه نیست.
به نظر شما رفتاری که اصولگرایان در حال حاضر در مواجهه با دولت دارند یک رفتار منطقی و در چارچوب منافع ملی است، به قولی در این رفتار رویکرد جناحی بر رویکرد ملی ترجیح داده نمیشود؟
قطعاً همینطور است. اصولاً اصولگرایان نمیتوانند رویکردی برخلاف منافع ملی را درپیش بگیرند.
یک نظریه به کرات مطرح شده است که اصولگرایان مخالف دولت تلاش میکنند تا دولت آقای روحانی چهار ساله بشود و در سال 96 فرد دیگری به پاستور راه یابد. به نظر شما در صورت تحقق این هدف چه کسی سود برده و آیا اصولگرایان با یک دورهای شدن ریاست جمهوری روحانی به هدف خود دست پیدا خواهند کرد؟
اولاً اینکه اصولگرایان به دنبال این نیستند که دولت آقای روحانی چهارساله شود. به دنبال طرح چنین ادعایی، یک سوال مهم ایجاد میشود که در این مورد چه مستنداتی وجود دارد؟ شما باید به این نکته توجه کنید که عملکرد دولت خودش در این مورد تعیینکننده است. اگر دولت به وعدههای خود عمل نکند آیا اصولگرایان قادر خواهند بود تا دولت باقی بماند. اصولگرایان نقشی در ماندن یا نماندن دولت ندارند. عملکرد دولت در این زمینه بیشترین نقش را دارد. اگر مردم احساس کنند که دولت به وعدههای خود عمل کرده و توانسته گرانی را مهار کند و رشد اقتصادی سرعت گرفته و مشکل بیکاری مردم حل شده است در این شرایط میتوان گفت دولت این شانس را دارد که بار دیگر ادامه پیدا کند اما اگر هیچ کدام از انتظارات مردم تحقق نیافته باشد و مشکلاتشان همچنان به قوت خود باقی مانده باشد در این صورت مردم انتخاب دیگری خواهند کرد. این موضوع به قضاوت مردم بستگی دارد. مردم این موضوع را بررسی میکنند که آیا واحدهای تولیدی رونق گرفته یا همان تعداد واحد تولیدی تعطیل شده و افراد بیشتری بیکار شدهاند. تورم افزایش یافته یا اینکه کاهش داشته است؟ رکود پایان یافته و اقتصاد به رونق افتاده یا اینکه رکود همچنان ادامه دارد. مردم خودشان این ارزیابی را انجام میدهند و در نهایت تصمیمگیری میکنند.
بخشی از مصاحبه، معطوف به پیشبینی رفتار سیاسی جناحهاست. به نظر شما اگر اصولگرایان به جای اصلاحطلبان در خرداد 88 بودند چه رفتاری در پیش میگرفتند؟
همان کاری که در خرداد 92 انجام دادند. مگر در انتخابات 92 اصولگرایان اعتراض کردند؟ نتیجه انتخابات را به راحتی قبول کردند چون قانونگرا بوده و منافع ملی برایشان در اولویت قرار دارد. بنای اصولگرایان این نیست که انتخابات را زیر سوال ببرند. زمان آقای خاتمی هم همین رویکرد را داشتند. اگر به خاطر داشته باشید اولین کسی که به آقای خاتمی تبریک گفت آقای ناطقنوری بود. در حال حاضر هم همین رویکرد را در پیش گرفتهاند. اصولگرایان خود را تابع قانون دانسته و آن را زیر سوال نمیبرند. اگر اشتباهی هم وجود داشته باشد آن را از طریق قانون پیگیری کرده و به هیچ وجه این ساختار را نفی نمیکنند.
یک مساله دیگر در مورد اصولگرایان که روی رفتار سیاسی آنها در آینده تاثیر میگذارد، انتخابات ریاست جمهوری است. در حال حاضر برخی این نظریه را مطرح میکنند که امکان دارد اصولگرایان حول محور آقای احمدینژاد جمع شوند. شما در این مورد چه ارزیابی دارید؟
این دغدغه که اصولگرایان دوباره بخواهند دوره اقای احمدینژاد را تکرار کنند، درست نیست. من بعید میدانم که اصولگرایان دست به چنین ریسکی بزنند که ایشان را کاندیدای ریاست جمهوری کنند. به هر حال آقای احمدینژاد به لحاظ مبانی رفتاری تغییر محسوسی نکردند و مواضع ایشان همچنان همان است. البته اصولگرایان در این مورد بحثی نداشتند و از سویی من بعید میدانم که خود آقای احمدینژاد بار دیگر وارد عرصه بشود. از سوی دیگر این احتمال خیلی ضعیف است که اصولگرایان به سمت ایشان حرکت کنند. امیدواری ما این است که مسوولان کشور دست به دست هم بدهند و مشکلات کشور را حل کنند. این انتظار میرود که تحقق اقتصاد مقاومتی را در اولویت کاری خود قرار بدهند تا شرایط اقتصادی بهبود یافته و شاخصهای اقتصادی روند خوبی را طی کند. در این مسیر توجه به معیشت مردم نباید به فراموشی سپرده شود. به هر حال خود مردم هستند که با توجه به ارزیابی صورتگرفته به فردی به عنوان رئیسجمهور رای داده و در این مورد تصمیمگیری خواهند کرد.
دیدگاه تان را بنویسید