تاریخ انتشار:
بایدها و نبایدهای سهمیه جنسیتی
این عریضه خالی است
مساله بیانگیزگی خود زنان برای حضور در مجلس نیز موضوع قابل توجهی است. در شرایط فعلی چیزی که ما شاهد آن هستیم این است که خود خانمها نسبت به حضور در این عرصهها بیانگیزه هستند.
حضور زنان در فعالیتهای سیاسی-اجتماعی امری است که از ابتدای انقلاب اسلامی مشهود بود و سیاستگذاری در بخشهای مختلف نیز به نحوی بود که زنان بتوانند در عرصههای مختلف اجتماعی فعال بوده و به عنوان بخش قابل توجهی از جامعه در ایفای وظایف اجتماعی در کنار وظایف خانوادگی، در توسعه جامعه سهم داشته باشند. در این بین همواره در خصوص کسری حضور زنان در مجلس شورای اسلامی بحثهای مختلفی مطرح بوده است. این در حالی است که با توجه به نزدیک شدن به انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی در اواخر سال 13۹۴، بعضاً بحثهایی در خصوص تعیین کف در هر لیست برای حضور زنان در مجلس طرح و پیشنهاد میشود. مطرحکنندگان این مساله بر این باور هستند که با تعیین چنین لیستهایی و به تبع آن حضور بیشتر زنان در مجلس حقوق زن در جامعه بهبود یافته و مسائل مربوط به امور زنان و خانواده با جدیت بیشتری پیگیری میشود -البته تا اندازهای نیز چنین استدلالی قابل توجه و پیگیری است- به همین دلیل سعی در تهیه لیستهایی دارند که ملزم به تعیین حداقل درصدی مختص به کاندیداهای خانم باشند.
واقعیت این است که همواره حضور زنان در مجالس شورای اسلامی به نسبت جمعیت خانمها در کشور پایین بوده و این نقد در خصوص پایین بودن حضور زنان در مجلس بجا و دغدغهای قابل توجه است. تعداد زنان نماینده مجلس در ادوار ۹گانه مجلس شورای اسلامی نشان میدهد که درصد آنان در دوره پنجم با ۱۴ نفر بیشترین و در ادوار اول، دوم و سوم با چهار نفر به کمترین میزان رسیده است. با این آمار و ارقام به راحتی قابل محاسبه است که از میان دو هزار و 690 نفر صندلی مجلس در 9 دوره گذشته، سهم زنان 77 صندلی بوده است. نگاهی به این آمار و ارقام غیرمتوازن در زمینه حضور زنان در مجلس، ضرورت پیدایش نگرش نو و نگاه مثبت نسبت به حضور زنان در عرصههای مختلف سیاسی را یادآور میشود.
واقعیت این است که همواره حضور زنان در مجالس شورای اسلامی به نسبت جمعیت خانمها در کشور پایین بوده و این نقد در خصوص پایین بودن حضور زنان در مجلس بجا و دغدغهای قابل توجه است. تعداد زنان نماینده مجلس در ادوار ۹گانه مجلس شورای اسلامی نشان میدهد که درصد آنان در دوره پنجم با ۱۴ نفر بیشترین و در ادوار اول، دوم و سوم با چهار نفر به کمترین میزان رسیده است. با این آمار و ارقام به راحتی قابل محاسبه است که از میان دو هزار و 690 نفر صندلی مجلس در 9 دوره گذشته، سهم زنان 77 صندلی بوده است. نگاهی به این آمار و ارقام غیرمتوازن در زمینه حضور زنان در مجلس، ضرورت پیدایش نگرش نو و نگاه مثبت نسبت به حضور زنان در عرصههای مختلف سیاسی را یادآور میشود.
تردیدی نیست که کمیت و کیفیت حضور زنان در مجلس رابطهای محسوس با شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه در برهههای مختلف دارد. شرایط خاص جامعه و بحران جنگ با عراق بر دو دوره نخست مجلس شورای اسلامی تاثیرگذار بود. اثرات دوران سازندگی کشور پس از خروج از بحران جنگ و رحلت امام (ره) در دورههای سوم و چهارم دیده میشد. ثبات نسبی جامعه در مجلس پنجم، نشانگر تاثیر جو حاکم بر جامعه در چگونگی شکلگیری مجلس و به تبع آن، حضور زنان در قوه قانونگذاری است.
با توجه به این شرایط آنچه مدتهاست ذهن بسیاری از فعالان زن سیاسی و گروهها و جناحهای مختلف را به خود جلب کرده است، تعداد نمایندگان زن در دوره دهم مجلس است که انتخابات آن در پیش است. در این میان آنچه کمتر به آن پرداخته شده است کیفیت حضور زنان نماینده در مجلس است که بالطبع یک سوال مهمتر است و آن اینکه زنان چرا و چگونه باید در مجلس قانونگذاری حضور داشته باشند. این مقوله کمتر مورد توجه قرار میگیرد که اگرچه حضور و تعداد زنان به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی در قیاس با جمعیت آنها در جامعه مسالهای مهم است، اما مهمتر از آن مساله حضور کیفی زنان در مجلس است و باید در ابتدای امر توجه ویژه داشت که به هیچ عنوان افزایش تعداد زنان در مجلس به معنی بهبود وضعیت رسیدگی به امور زنان در پارلمان نیست. این صحبت نگارنده نباید به این عنوان تلقی شود که مخالفتی با حضور زنان در مجلس وجود دارد -چه اینکه به عنوان کسی که در جلسات علنی و کارکردهای مجلس شورای اسلامی حضور داشته و دارم بارها از شرایط مناسبی که برای پیگیری امور بانوان به نمایندگان خانم داده شده مطلع بودهام- اما مساله اصلی توجه ویژه به این مقوله است که افزایش حضور
زنان -از نگاه کمی- باید در کنار تغییر رویه در مورد افزایش حضور زنان -از نگاه کیفی- در عملکرد پارلمان باشد.
در کنار این موضوع برنامهریزی و ارائه طرحهایی در خصوص افزایش حضور زنان اگرچه با توجه به دغدغههای طرحکنندگان قابل احترام است اما شاید از همین زمان بتوان گفت که صددرصد کارگشا نیست.
از اساس نیازی به ارائه طرحهایی در خصوص تعیین سهمیه جنسیتی نیست. این موضوع چند دلیل دارد. نخست آنکه چرا قوانین جمهوری اسلامی از مترقیترین قوانین است و هیچ سقف و حدی برای حضور زنان در قوه مقننه به عنوان نماینده وجود ندارد و این آزادی عمل وجود دارد که افراد اعم از زن و مرد چه به عنوان انتخابشونده و چه به عنوان انتخابکننده بتوانند در انتخابات شرکت کنند. بنابراین در اصل موضوع هیچ شک و شبههای وجود ندارد و نیازمند فرهنگسازی هستیم. نمایندگان زن و مرد در برابر قانون یکسان هستند، ولی زنان به صورت ویژه باید به کار بانوان که نیمی از جمعیت کشور به آنها اختصاص دارد، بپردازند. به همین دلیل اگر تعداد آنها در مجلس افزایش یابد، میتوانند اینبار مسوولیت را بهتر بر دوش بگیرند.
از اساس همواره این نقد به سیستم حاکمیتی از خارج از کشور و آنهایی که ارزیابیهای مغرضانه داشتهاند مطرح میشده است که حاکمیت در ایران تمایلی به حضور زنان در ساختارهای قدرت ندارد و از اساس شرایطی برای حضور زنان در نهادهای قدرت فراهم نمیشود. این در حالی است که نمونههایی همچون مرضیه دباغ و مرضیه وحید دستجردی و دهها نمونه دیگر نشان میدهد گاردی از جانب سیستم حاکمیتی درباره حضور زنان در ساختارهای قدرت وجود ندارد و ریشه این موضوع فرهنگی است. در حال حاضر در دوره نهم مجلس شورای اسلامی زنان نماینده فعال هستند و هرگز عملکردی از جانب هیاترئیسه دیده نشده که بتوان برچسب نگاه جنسیتی به اداره مجلس زد کما اینکه در تمامی سفرهای ریاست مجلس همواره یکی از خانمها در هیات همراه ایشان حضور دارند. بنابراین مساله اصلی در خصوص عدم حضور زنان در پارلمان بحثی فرهنگی است.
رفع این مسائل نیازمند برنامهریزی در سیستم آموزشی و خانوادههاست به این معنی که باید به تربیت نسلی پرداخت که به حضور زنان در نهادهای سیاسی نگاه مثبتتری داشته باشند. البته با توجه به مسوولیت سنگین زنان در خانواده -که بدون شک مسوولیتی خطیر است- حضور زنان میتواند به بهبود مباحث مربوط به خانواده در امور تقنینی و مدنی نیز منجر شود. علاوه بر این همانگونه که اشاره شد کیفیت حضور زنان باید در کنار افزایش کمی آن قابل توجه باشد که یکی از فاکتورهای این مقوله آن است که باید به عنوان نمایندگان مجلس شورای اسلامی انتخاب شوند که بتوانند فعالیتی را برای زنان انجام دهند بنابراین باید گفت که کیفیت بسیار حائز اهمیت است.
در کنار این موضوع مساله بیانگیزگی خود زنان برای حضور در مجلس نیز موضوع قابل توجهی است. در شرایط فعلی چیزی که ما شاهد آن هستیم این است که خود خانمها نسبت به حضور در این عرصهها بیانگیزه هستند. در واقع مانع اصلی همین بیانگیزگی آنها در شرایطی است که از لحاظ قوانین در کشور هیچ ممنوعیتی برای حضور زنان وجود ندارد به این معنی که حتی اگر 100 درصد نمایندگان مجلس شورای اسلامی را هم زنان تشکیل دهند هیچ منع قانونی در این باره وجود ندارد. در کنار مقوله بیانگیزگی، ریشه آن نیز قابل توجه است که به نظر میرسد اکثریت زنان جامعه ما تصور غلطی دارند مبنی بر اینکه نمیتوانند در نهادهای قدرت نقشآفرین باشند.
البته مسائل عرفی نیز تا اندازهای در جای خود حائز اهمیت است چرا که شاید در برخی از شهرستانهای کوچک محدودیتهای فرهنگی برای حضور زنان به عنوان سیاستمدار وجود داشته باشد، این در حالی است که در دوره نهم مجلس شورای اسلامی از یکی از محرومترین و البته سنتیترین مناطق کشور هم یک نماینده خانم حضور دارد که بسیار نیز فعال هستند و این موضوع نشاندهنده این واقعیت است که اگر خود خانمها انگیزه و تمایل برای حضور در عرصه انتخابات داشته باشند، میتوانند مورد استقبال مردم هم واقع شوند. این بار نیز مثل بسیاری از مسائل دیگر ریشه این بحث فرهنگی باید توسط خود زنان حل و فصل شود.
البته مسائل عرفی نیز تا اندازهای در جای خود حائز اهمیت است چرا که شاید در برخی از شهرستانهای کوچک محدودیتهای فرهنگی برای حضور زنان به عنوان سیاستمدار وجود داشته باشد، این در حالی است که در دوره نهم مجلس شورای اسلامی از یکی از محرومترین و البته سنتیترین مناطق کشور هم یک نماینده خانم حضور دارد که بسیار نیز فعال هستند و این موضوع نشاندهنده این واقعیت است که اگر خود خانمها انگیزه و تمایل برای حضور در عرصه انتخابات داشته باشند، میتوانند مورد استقبال مردم هم واقع شوند. این بار نیز مثل بسیاری از مسائل دیگر ریشه این بحث فرهنگی باید توسط خود زنان حل و فصل شود.
دیدگاه تان را بنویسید