شناسه خبر : 14607 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

کنفرانس «اتصال مجدد ایران به جامعه مالی جهانی» به روایت احمد عزیزی

گشایش بانکی نیازمند تفسیر برجام

احمد عزیزی، مشاور ارشد رئیس کل بانک مرکزی که در کنفرانس یک‌روزه «اتصال مجدد ایران به جامعه مالی جهانی» حضور داشته در گفت و گو با تجارت فردا، روایتی تحلیلی از آنچه در لندن گذشت را ارائه می‌کند.

جهان، در آخرین روزهای خرداد در قالب همایش یک‌روزه «اتصال مجدد ایران به جامعه مالی جهانی» میزبان بانکدارانی بود تا به بررسی راهکارهای از سرگیری مبادلات پولی و بانکی با ایران بپردازند و در‌صدد رفع موانع موجود در این راه برآیند. احمد عزیزی، مشاور ارشد رئیس کل بانک مرکزی که در این کنفرانس حضور داشته در گفت و گو با تجارت فردا، روایتی تحلیلی از آنچه در لندن گذشت را ارائه می‌کند و معتقد است که برای گشایش‌های بانکی نیاز است تا دو طرف تمام تلاش‌شان را به کار گیرند تا موانع برداشته شود. از نظر او طرف ایرانی نیاز به هماهنگی، برنامه‌ریزی و صبر و تحمل بیشتر و استفاده از مشورت‌های حرفه‌ای و حقوقی و لابی‌های فراوان دارد و طرف خارجی هم با استناد به برجام باید تمام تلاشش، از جمله تغییر مقررات و قوانین در مواردی را که لازم باشد به کار گیرد و به بانک‌ها این تضمین را بدهد که کار با ایران برایشان عواقبی نخواهد داشت. وقتی که اظهارات شرکت‌کنندگان در کنفرانس «اتصال مجدد ایران به جامعه مالی جهانی» را مطالعه می‌کنیم همه آنها از کلید‌واژه مشکلات موجود در طرف مقابل و سخت بودن کار با ایران صحبت ‌کرده‌اند. شما به عنوان کسی که در سمینار حاضر بودید فضای این کنفرانس را چگونه دیدید و نگاه جامعه پولی و بانکی اروپا به ایران را به چه شکلی ارزیابی می‌کنید؟
در مورد کنفرانس لندن صحبت‌های زیادی برای گفتن وجود دارد. ابتدا اجازه دهید به این سوال پاسخ دهم که چرا این کنفرانس در لندن برگزار شد. بازارهای مالی تا حدود بسیار زیادی بازارهای یکپارچه هستند. در نتیجه مکان در آنها تفاوت زیادی ایجاد نمی‌کند اما به هر حال لندن پایتخت پولی جهان است و تقریباً مقررات بانکی دنیا هم تا حدودی مطابق مقررات بانکی حاکم در انگلستان است. طبیعی است که بهترین مکان برای برگزاری این کنفرانس لندن باشد چرا که این شهر همان گونه که گفتم پایتخت بازارهای معتبر جهان است و تجمع بانکداران دنیا در این شهر برای حل مسائل پساتحریم در خصوص ایران اهمیت این کنفرانس را دو‌چندان می‌کند. ما در مبادلات بانکی و پولی با دو دسته از کشورها روبه‌رو هستیم. نخست کشورهایی که دوست ما هستند در زمان تحریم‌ها و پس از آن، روابط‌شان را با ما حفظ کرده بودند که طبیعتاً ادامه کار با آنان در سطوح محدود مشکلی ندارد. اما در مقابل با کشورهایی هم طرف هستیم که آنچنان دوست ما تلقی نمی‌شوند و مقابل پرونده هسته‌ای ایران ایستاده بودند. در این کنفرانس نمایندگان موسسات از چنین کشورهایی حضور یافته بودند تا با همفکری هم بتوانیم راهی برای حل مسائل‌مان پیدا کنیم. لازم است به این نکته اشاره کنم که باید درک نسبتاً مناسبی از بازارهای مالی پیدا کنیم. بازارهای مالی در همه جای جهان عملکرد یکسان و ثابتی دارند. مثلاً نیروی برق همان کاری را در ایران انجام می‌دهد که در ژاپن و آمریکا آن کار را به ثمر می‌رساند. کاربرد برق در همه جای دنیا یکسان است اما وقتی کشوری بخواهد صادر‌کننده برق باشد طبیعتاً نیاز است تا با یک پروتکل جهانی اقدام به صادرات آن کند و بتواند در صورت بد‌عهدی طرف مقابل از دادگاه‌های بین‌المللی حق و حقوق خود را باز پس گیرد. رعایت این پروتکل‌ها نیازمند تعامل با کشورهای طرف مقابل است. طبیعتاً وقتی کشوری در هر زمینه‌ای قصد کار کردن با دنیا را دارد سعی می‌کند استانداردهای دنیا را در تولید کالا و خدمات خود در نظر گیرد و گرنه قادر نخواهد بود تا در این نظام بماند. سیستم مالی هم یکی از مواردی است که نیاز به تعاملات گسترده با دنیا دارد و با توجه به اینکه استانداردهای آن تعریف شده و مورد قبول جامعه جهانی است، ما هم باید آن را رعایت کرده و متعهد به انجام این استانداردها باشیم. از سوی دیگر بیشتر این استانداردها را دو کشور انگلیس و آمریکا تدوین کرده‌اند و نرم‌افزارها و سخت‌افزارهای آن را تحت کنترل خود درآورده‌اند که در چنین شرایطی کشورهای گوناگون سعی می‌کنند این استانداردها را رعایت کنند تا به عواقب ناشی از رعایت نکردن آن دچار نشوند. مثلاً نقش ارزها در سیستم مالی متفاوت است. اما نقش دلار و یورو با هیچ ارز دیگری قابل مقایسه نیست. وقتی کشوری نمی‌تواند با دلار کار کند عواقبی برای اقتصادش خواهد داشت. بنابراین در گام اول کشورهایی که می‌خواهند در این سیستم قرار گیرند و در نظام پولی و بانکی دنیا ادغام شوند بهتر است که این استانداردها را به رسمیت بشناسند و برای قرار‌گیری در این نظام استراتژی خود را تعریف کنند. مشکلاتی که برای نقل و انتقالات پولی در رابطه با ایران وجود دارد به این خاطر است که عمده کشورهای دنیا در این سیستم قرار گرفته‌اند و استانداردهای ذی‌ربط در نظام پولی و بانکی بین‌المللی را رعایت می‌کنند. به همین خاطر است که هنوز برخی از مسائل پولی ایران با دنیا حل نشده است و به نظر می‌رسد بانک‌ها نمی‌توانند خارج از لحاظ قواعد و استانداردهایی مانند مدیریت ریسک و رعایت (Compliance) که تحت تسلط کشورهایی از قبیل آمریکا و انگلیس تعریف کرده‌اند با ایران همکاری داشته باشند. اینجاست که کار کمی مشکل می‌شود و از سر‌گیری رابطه اقتصادی ایران با دنیا سخت می‌شود. مثلاً احتمالاً نمی‌شود خزانه‌داری بانک‌ها یا موسسات مالی برای ایران سیستمی جداگانه داشته باشند. بر فرض که این امکان فراهم شد، آیا توجیه‌پذیر است که توقع داشته باشیم یک بانک یا موسسه مالی هزینه‌هایش را تقبل کند؟ این نکات کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در مورد مسائلی مانند استانداردهای رعایت، استانداردهای بال، استانداردهای نظارت و مقررات احتیاطی گفت‌وگوهای زیادی شده است. این مسائل پیش‌زمینه‌ای است که باید در نظر بگیرید.
گروهی در نظر داشتند محل کنفرانس را به هم بریزند و بیانیه‌ای علیه کنفرانس دادند. اینها تنها گروهی نیستند که چنین کارهایی می‌کنند. ما در دنیایی صحبت می‌کنیم که منابع بسیاری را علیه شروع کار مجدد بانک‌ها با ایران به کار می‌گیرند و لذا باید بیشتر خودمان را تجهیز کنیم.


به نظر شما این کنفرانس توانست ایران و غرب را در زمینه حل مسائل پولی و بانکی به یکدیگر نزدیک کند؟
نباید از یک کنفرانس توقع زیادی داشته باشید. ما فکر می‌کنیم با برگزاری کنفرانس مسائل حل می‌شود. اصلاً این کنفرانس ظرفی برای اینکه بخواهیم با جایی توافق کنیم نبوده است. آن ظرف مربوط به مذاکرات برجام است که برای ادامه‌اش هم روالی دارد. اینجا کسانی که به موضوع علاقه‌مند هستند گرد هم آمده‌اند، این علاقه هم در سطوح مختلف تعریف می‌شود، دور هم جمع می‌شوند که علایق خودشان را مورد بحث بگذارند. ایران هم به معنای طرفی که اگر گشایشی ایجاد شود ذی‌نفع است، باید حضور پیدا کند و شرایط خودش را توضیح داده و به سوالات دیگران پاسخ دهد. این کنفرانس، به آن معنا همان‌طور که دیگران گفته‌اند موفقیت خوبی داشته و حتی از واژه موفقیت کامل می‌توان برایش استفاده کرد، توانسته ظرفی را ایجاد کند که مطبوعات و بانک‌ها، سرویس‌های حقوقی، خدمات مالی، موسسات مشاوره و طراحی سیستم و افرادی که در هر حرفه دیگری که علاقه‌مند هستند با ایران تعامل داشته باشند، یا حتی کسانی که طرف معامله با بانک‌های ایرانی هستند و می‌خواهند مسائل‌شان را حل کنند، که این موسسات دور هم جمع شوند و صحبت کنند. در لایه مراودات دولت‌ها و مراودات دوجانبه بانکی و مراودات اتحادیه و مجموعه بانکداران ایران و بانک‌های بین‌المللی که بسیاری از بانک‌های اروپایی و آمریکایی عضو اتحادیه بانکداران انگلستان هستند، معنا پیدا می‌کند. باید جداگانه با افراد ذی‌ربط صحبت کرد و دید نظرشان در مورد کنفرانس چه بوده است. اما نباید از کنفرانس انتظار فوق‌العاده‌ای داشته باشیم. همه کشورها ده‌ها و صدها کنفرانس اینچنینی، در حالی که شرایط‌شان عادی است، برگزار می‌کنند و ما که شرایط‌مان عادی نیست، بسیار بیشتر از دیگران نیازمند تعامل با جهان هستیم. ما در دنیا مخالف کم نداریم که در سال‌های گذشته تقریباً ما را از صحنه بین‌المللی حذف کرده ‌بودند. در حال حاضر هم که می‌خواهیم به صحنه بین‌المللی برگردیم برای جلوگیری از این روند فعالیت می‌کنند. مثلاً یک لابی به نام «متحد علیه ایران اتمی United Against Nuclear Iran - UANI» وجود دارد که مقامات ارشد سابق دولت‌های قبلی آمریکا، از مقامات امنیتی تا دیپلمات‌های سابق عضو این لابی هستند و به تمام کسانی که در این کنفرانس که بیش از 10 نفر بودند سخنرانی می‌کردند نامه‌ای با مضمون حقوقی نوشته و تهدید یا ترغیب‌شان کرده‌اند که در این کنفرانس شرکت نکنند. در روز کنفرانس یک صفحه کامل علیه ایران آگهی در روزنامه‌ها چاپ کرده‌اند و در نظر داشتند محل کنفرانس را به هم بریزند و بیانیه‌ای علیه کنفرانس دادند. اینها تنها گروهی نیستند که چنین کارهایی می‌کنند. ما در دنیایی صحبت می‌کنیم که منابع بسیاری را علیه شروع کار مجدد بانک‌ها با ایران به کار می‌گیرند و لذا باید بیشتر خودمان را تجهیز کنیم و بتوانیم جاذبه منطقه‌ای و تجاری و تبلیغاتی در همه سطوح داشته باشیم، برای کسانی که می‌خواهیم با ما برای عادی ‌شدن مناسبات‌مان کار کنند.

بحث همین است که آنها کار خودشان را می‌کنند و منتظر ما نمی‌شوند. لابی‌هایشان را دارند و قدرت‌شان هم زیاد است. رفتار دولت ما و رابطه دولت در روابط بین‌الملل، زبان دیپلماتیک‌مان چطور باشد که بتوانیم یک بازی برد-‌برد داشته باشیم یا بر لابی‌ها فائق بیاییم.
این کار نیاز به سطوح بسیار پیچیده و چندلایه دائمی و گسترده از سازماندهی و برنامه‌ریزی و اجرا و ارزیابی بازخورد و تجدید نظر و تسهیل برنامه‌ها دارد که به نظر می‌رسد کشور متناسب با نیازها توان لازم را ندارد. اینکه توانی هم که دارد را تجهیز کرده یا نه موضوع دیگری است. حداقل باید ببینیم طرف مقابل و مخاصم ما، چه ابزارهایی را به کار می‌گیرد و آیا ما هم باید از ابزارهای مشابه استفاده کنیم یا نه. در واقع کشور در مظلومیت به سر می‌برد. کاری که باید انجام شود در فضای بین‌المللی و خارجی است که تقریباً از آن غایب هستیم.

این اقدامات از سوی کدام نهاد باید صورت گیرد؟
یک جنبه‌اش دیپلماسی به معنای مصطلح است و در دولت حاضر تا حدود زیادی می‌توان گفت مرکز دیپلماسی بسیار کارآمد‌تر از قبل کار می‌کند، هرچند نیاز به تقویت و حمایت دارد. به سفارتخانه‌ها و سازمان‌های بین‌المللی که ما عضوشان هستیم و حضور داریم کاری ندارم اما از هسته مرکزی نسبت به گذشته دیپلماسی به معنای مصطلح کار خودش را می‌کند اما این دیپلماسی فقط در سطح سیاست خارجی نیست؛ در سطوح مالی، حقوقی، فنی و حرفه‌ای نیاز به استخدام کارشناسان و موسسات و مراجع بین‌المللی ذی‌ربط داریم و کسب حمایت علمی و حرفه‌ای لازم است. در مقابل و مقابله با دشمنی که واقعاً از صدها هزار افراد حرفه‌ای به صورت بالقوه برخوردار است و مشخص نیست از چند نفر به صورت بالفعل استفاده می‌کند. گفتم که مرکز معاملات ارزی جهان در انگلستان است و هیچ مکانی از دنیا به لندن به لحاظ حجم معاملات ارزی روزانه نزدیک هم نیست. اینها لشکر عظیم چندصد هزار نفره‌ای از بانکداران، مشاوران مالی و وکلا و انواع شرکت‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری هستند که به بخش مالی سرویس می‌دهند و سطوح سیاسی را هم تغذیه می‌کنند. در چنین صحنه‌ای ما هم باید مشاوران متناسب داشته باشیم؟ سازماندهی و آمادگی برای این کارها یک شبه ایجاد نمی‌شود. در حقیقت زیربناهایمان با تحریم‌ها ضربه‌ای بسیار اساسی خورده و در جاهایی کاملاً از بین رفته‌اند. متاسفانه باید با این واقعیات کنار بیاییم و در پاسخ سوال شما که باید چه کنیم، باید شروع به بازسازی زیربناها کنیم. اینکه از یک گروه انتظار معجزه داشته باشیم، منصفانه نیست. هر گروهی حتی اگر نوابغ جهان هم باشند چنین توانی نخواهند داشت که در مقابل زیربناهایی که طرف مقابل آرایش داده، با کارآمدی و روزآمدی قدعلم کنند و از سطح تا عمق، از لایه دیپلماسی تا لایه‌های حرفه‌ای و عملیاتی و مشاوره‌ای رقابت کنند.

استراتژی ما حل مساله‌ هسته‌ای‌مان با دنیا بود که در آن موفق بودیم. حال نوبت استفاده از تاکتیک‌هایی است که بتوانیم از منافع برجام بهره ببریم. به نظر می‌رسد در انتخاب تاکتیک‌ها به خوبی عمل نکرده‌ایم. به نظر شما چه اقداماتی از سوی ما باید صورت گیرد؟
برداشتی که در روزهای اول قبل و بعد از برجام منتقل شد با برداشتی که اخیراً در قالب اینکه گفته می‌شود «راه ساده نیست» متفاوت است. برداشت قبلی این بود که کار لازم و مقدر انجام شده و ما به هدف‌مان خواهیم رسید. در حال حاضر مشکلاتی که مطرح می‌شود نشان‌دهنده حوزه‌هایی است که در گذشته مغفول بوده مثل حوزه‌های استانداردهای بین‌المللی و شرایط جدید حاکم بر بازارهای مالی و خیلی از مقتضیات دیگر که برای اجرای آن تعهدی که غرب داده، و در ایران می‌گوییم جزو تعهدات شماست و طرف مقابل ظاهراً حد‌اقل در حوزه‌های مهمی این را قبول ندارد و خود را فارغ از همراه کردن موسسات و بانک‌های بخش خصوصی می‌داند. این‌طور که در مطبوعات می‌خوانیم در خیلی از موارد گفته می‌شود شما باید خودتان را و سیستم‌هایتان را اصلاح کنید تا با به‌کارگیری روش‌ها و فرآیندهای لازم، حائز شرایطی شویم برای اینکه از طرف بازارهای مالی و بانک‌های بین‌المللی پذیرفته شویم. اینجا فاصله انتظارات است که وجود دارد. در صدر صحبت شما مساله‌ پرونده هسته‌ای مطرح شد. اگر قضیه پرونده هسته‌ای بوده بنده در آن زمینه تخصص ندارم اما فرض را بر این می‌گذاریم که یک معامله هسته‌ای انجام شده. تا جایی که متوجه می‌شوم این معامله، یک تفاهم کامل بانکی و بین‌المللی نیست و اگر قرار بود این‌طور باشد به مقتضیات متفاوتی نیازمند بود. لذا شاهد مشکلات هستیم. شاید کشور باید به این جنبه کار توجه کند. اگر قرار بوده همه اینها با هم حل شود تنها مجرای باقی‌مانده این است که به طرف غربی تفهیم شود که تعهداتی که داده‌اید تا گشایش انجام شود، انجام نشده است، لذا باید تدبیری بیندیشید تا تعهدات‌تان انجام شود. دو هفته پیش (12 می) در لندن طی جلسه‌ای که تعدادی از بانک‌های بزرگ جهان با وزیر خارجه آمریکا و انگلستان داشتند، فهرستی را ارائه کردند از مواردی که نیاز دارند تا بتوانند با ایران کار کنند. این فهرست نسبتاً طولانی است و مهم‌ترین مسائل توسط بانک‌های بزرگ دنیا مطرح شده که متاسفانه در برجام نیست و به نظرم باید به بانک‌های بین‌المللی و حسن نیت‌شان توجه کرد، حداقل در این حد که این صحبت‌ها را در جلسه‌ای مهم و جدی و بعد از ماه‌ها مطالعه گفته‌اند، که مخارج بسیار زیادی حقوقی هزینه کرده‌اند تا به آنها برسند، در نظر بگیریم و باید به نیازی که بانک‌های بین‌المللی می‌گویند اعتماد کنیم. به دو مورد از این نیازها اشاره می‌کنم. اول اینکه بانک‌ها ذکر کرده‌اند اگر نتوانیم به هیچ صورت با ایران با دلار کار کنیم مشکل‌ساز است و درخواست کرده‌اند مکانیسم U-Turn را برایمان برگردانید. به عنوان یک کارشناس، با این گفته موافقم و به لحاظ کارشناسی باید به این درخواست اعتماد کرد که واقعاً نیاز بانک‌هاست. به هر صورت این بانک‌ها می‌گویند به مکانیسم U-Turn که نوعی مجوز کار کردن با دلار برای معاملات با ایران است، مشروط بر اینکه هیچ بانک آمریکایی مستقیماً دخیل در معامله نباشد و از طریق بانک‌های اروپایی برای تبدیلات و انتقالات وجه دخیل باشد، نیاز داریم. مورد بعد این است که ایران به همراه کره شمالی در بدترین طبقه‌بندی ریسک پولشویی و تامین مالی تروریسم در جهان قرار دارد. این بانک‌ها و اتحادیه بانکداران بریتانیا خواسته‌اند بدانند اعضای گروه اقدام مالی بین‌المللی چه کمکی می‌توانند کنند که ایران از گروه طبقه‌بندی موازی با کره شمالی خارج شود و به طبقه‌بندی بهتری وارد شود. استانداردهای جهان به صورت ضمنی یا حتی صریح می‌گوید با هرکس در این طبقه بود کار نکنید. این مساله‌ برای کارشناسان و جامعه مالی بین‌المللی قبل از برجام هم روشن بوده است. باید این مساله‌ به صورت شفاف در مذاکرات برجام مطرح شود که می‌شود. باید ذکر شود اگر خواهان بازگشت ایران به بازارهای جهانی بین‌المللی هستیم بدون خروج از این گروه این کار امکان‌پذیر نیست. البته ایران باید خیلی کارها انجام دهد که نزد این گروه شرایط عادی پیدا کند اما تا آن زمان حداقل از بدترین گروه‌ها به گروه‌هایی که باید اقدامات مقدر و مورد توافقی را انجام دهد تجدید طبقه‌بندی شود که حداقل برخی که در دنیا اشتهای ریسک بیشتری دارند بتوانند با ایران کار کنند نه اینکه تقریباً هیچ‌کس نتواند کار کند. اینها نمونه‌هایی از مسائلی است که بانک‌های بین‌المللی به غرب به‌خصوص آمریکا و انگلستان و اروپا می‌گویند که به آنها ما نیاز داریم تا بازگشت ایران به بازارهای بین‌المللی را در دستور کار قرار دهید.

به‌نظر شما چگونه باید تفاهم‌های سیاسی برای حل مشکلات اقتصادی در سطوح داخلی و بین‌المللی صورت بگیرد؟
با یک مثال پاسخ شما را می‌دهم. دولت آمریکا در مورد برجام مذاکره کرده است. طبق آرای کنگره آمریکا به حد نصاب دوسوم رای نرسیده‌اند ولی بیش از 50 درصد بارها رای آوردند که برجام را به زمین بزنند. یک گروه لابی که اهمیتش از کنگره کمتر است، منافع‌شان به این اتفاق وصل است و بخشی هم مربوط به عقایدشان است. در داخل ایران هم آینه طرف آمریکایی را داریم که به لحاظ منافع یا ایدئولوژی‌شان این‌طور فکر می‌کنند. در نتیجه برای یک کشور بزرگ 80‌میلیونی مانند ایران عجیب نیست که نظرات متفاوت باشد اما این عجیب است که سخت باشد بگوییم برای اجرای یک برنامه باید اجماع داشته باشیم، معلوم است که باید اجماع داشته باشیم. این یک امر بدیهی است بالاخره شما نمی‌توانید درون یک اتومبیل باشید و به همه جهات مختلف در زمان واحد بروید. نیروها همدیگر را خنثی می‌کنند و در یک لحظه یا متوقف می‌شوید یا متناسب با برآیند نیروها حرکت می‌کنید. فرض کنید بنده می‌گویم در مدیریت نمی‌توانیم بگوییم هم تولید کنیم هم نکنیم، هم سرمایه بیرونی را جذب کنیم هم نکنیم. در دو جهت مغایر نمی‌توانیم حرکت کنیم. حتی در استراتژی‌هایی هم که کمی می‌تواند تردید و شک ایجاد کند، به همان اندازه‌ای که شک می‌کنید شما را زمینگیر خواهد کرد. در نتیجه این گفته یک امر بدیهی است اما به نظرم در حوزه‌های خیلی کلان‌تر است که باید تصمیم بگیریم. تصورم این است که در حوزه تعامل با جهان، باید ببینیم پارادایم قبل و بعد از برجام چقدر با هم تفاوت دارد. اگر با برجام پارادایم شیفت نداشته باشیم، بدانیم که نتیجه پارادایم قبل از برجام تخاصم و محدودیت و کنار ماندن از دنیا بود. اگر بعد از برجام پارادایم را عوض نکنیم فایده‌ای ندارد. به هر حال برجام پدیده مثبتی بوده و هست اما موضوع این است که چقدر می‌توانیم از امتیازات برجام استفاده کنیم. خاطرم هست زمانی آقای دکتر ظریف در مجلس گفته بودند برجام خوب یا بد، هست، شما می‌توانید از آن پنج درصد استفاده کنید با مشکلاتی که در داخل وجود دارد یا با اجماع می‌توانید 95 درصد از آن استفاده کنید. ما شاید هنوز استفاده معقولی از برجام نکرده‌ایم و به نظرم مشکلات و سوالات فقط این نیست که بدانیم در حوزه اقتصاد می‌خواهیم چه کنیم. فرض کنید تصمیم گرفتیم در حوزه اقتصاد سرمایه‌گذاری خارجی داشته باشیم و تصمیم بگیریم محیط مطلوبی داشته باشیم و تصمیمات دیگر. اگر مسائل خارجی‌مان را حل نکنیم هنوز نمی‌توانیم از پتانسیل‌های موجود در حد معقول استفاده کنیم. باید ببینیم پارادایم قبل از برجام بعد از برجام عوض شده یا در داخل همان پارادایم را داریم ولی کمی تنش‌زدایی کرده‌ایم و مثلاً در یک محدوده هسته‌ای به موافقت‌هایی دست پیدا کرده‌ایم اما مشمول محدوده بانکی نمی‌شود که توقع داشته باشیم مشابه عادی‌سازی در زمینه هسته‌ای در زمینه بانکی هم ایجاد شود. حتی نگرانی‌هایی در زمینه سرمایه‌گذاری‌های خارجی بعد از برجام را شاهد بودیم. این نگرانی‌ها الان تکرار نمی‌شود به این خاطر که یکباره با این شرایط مواجه شدیم که درست است طرف‌های خارجی برای سفر به ایران می‌آیند اما هنوز پولی برای سرمایه‌گذاری با خودشان نتوانسته‌اند بیاورند. والا اگر کانال‌ها باز بود و غیر از سفر، عمل هم انجام می‌شد، امکان داشت با خیلی از صحبت‌های بنده و شما برای جلب سرمایه‌گذاری خارجی هم مخالفت می‌شد. در نتیجه مساله‌ پارادایم باید حل شود و بعد ببینیم مقتضیات پارادایم چیست. خلاصه اینکه اگر بعد از برجام پارادایم شیفتی انجام نشده باشد کمابیش در حوزه‌های تخصصی بعد از برجام در حالتی کمی بهتر قرار خواهیم داشت تا تصمیم‌های بعدی تعیین کند که سرنوشت نهایی چه خواهد بود.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها