تاریخ انتشار:
علی واعظ معتقد است حتی حمله زمینی به گروههای افراطی هم موجب نابودی کامل آنها نمیشود
خون بازی داعش
داعش سازمانی نیست که تنها از طریق ترویج یک ایدئولوژی خشونتطلب و افراطی به دنبال دستیابی به اهداف خود باشد. داعش سازمانی است که سرمایهگذاریهای خود را بر کمبودها و کاستیهای موجود در جوامع بنیان گذاشته است و از این طریق اهداف خود را به پیش میبرد.
پس از حملات انتحاری داعش در کشورهایی نظیر فرانسه و لبنان بیم آن میرود که اعضای این گروهک تروریستی بخواهند برای انتقام از حمایتهای لجستیکی و مستشاری ایران علیه این گروه تروریستی در عراق و سوریه، در تهران یا شهرهای دیگر کشورمان هم اقدامات تروریستی را سازمان دهند. خطر حملات انتحاری داعش تا چه اندازه برای ایران جدی است؟
پیش از پاسخ به این سوال ابتدا باید به ارزیابی اهداف داعش در حملات اخیر پاریس و بیروت بپردازیم و پس از آن این موضوع را مطرح کرد که این خطر تا چه اندازه برای ایران جدی است؟ تا یک سال پیش داعش سرمست از پیروزیهای خود در موصل و مناطق دیگر عراق و سوریه در حال پیشروی بود اما به تدریج روند پیروزیهای این گروه در سراشیبی قرار گرفت و به کندتر شدن تحرکات آن انجامید. داعشی که قدرت خود را از ایجاد رعب و وحشت به عاریت گرفته بود و خود را شکستناپذیر جلوه داده بود، دیگر مانند گذشته پرتوان و پرفروغ نبود و از کوبانی و سنجار و شهرهای دیگر بیرون رانده میشد. بنابراین تصمیم گرفت برای بازگشت به جایگاه پیشین خود اهدافی را ترسیم کند.
ابتدا حمله به «دشمن نزدیک» را که گروههایی نظیر حزبالله یا جامعه شیعیان را دربر میگرفت در دستور کار قرار داد که نمونه آن را در بمبگذاریهای اخیر لبنان مشاهده کردیم و پس از آن به حمله به «دشمن دور» پرداخت و عملیاتی شامل هدفگیری هواپیمای مسافربری روسیه یا حملات پاریس و دیگر شهرهای اروپایی را طرحریزی کرد. داعش میخواهد از طریق موج جدیدی از فعالیتهای تروریستی، وحشتی را ایجاد کنند تا ضمن جان بخشیدن به فعالیتهای پیشین خود، منجر به جذب نیروهای تازهنفس به این گروه هم بشود. این نیروها ممکن است به سوریه و عراق بروند و به صورت مستقیم به داعش خدمت کنند یا اینکه به صورت غیرمستقیم در کشورهای غربی یا مناطق دیگر جهان اقداماتی را در جهت نیل به اهداف این گروه انجام دهند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت جنبه تبلیغاتی و سمبلیک اقدامات تروریستی اخیر داعش در کشورهای مورد اشاره به مراتب از درجه اهمیت بالاتری نسبت به ضربههای اقتصادی یا نظامی آن برخوردار است.
از اینجاست که مشخص میشود هدف قرار دادن ایران، کشوری که به ادعای آنها به دنبال تسلط بر کل منطقه و نفوذ در کشورهایی چون سوریه است، تا چه اندازه برای داعش مهم و حیاتی است. بر همین اساس هم است که معتقدم حمله به ایران میتواند موجب قدرتنمایی این گروه در جذب نیروی بیشتر باشد. اما در هر صورت باید توجه داشته باشید که این کار برای داعش از حمله به اروپا یا بمبگذاری در هواپیمای روسی سختتر است چرا که کمربند ایمنی که مرزهای ایران را محصور کرده به قدری مستحکم است که رخنه در آن کار سادهای نیست. به همین دلیل قطعاً داعشیها از سیستمهای دیگری برای نفوذ به این مناطق استفاده خواهند کرد.
ابتدا حمله به «دشمن نزدیک» را که گروههایی نظیر حزبالله یا جامعه شیعیان را دربر میگرفت در دستور کار قرار داد که نمونه آن را در بمبگذاریهای اخیر لبنان مشاهده کردیم و پس از آن به حمله به «دشمن دور» پرداخت و عملیاتی شامل هدفگیری هواپیمای مسافربری روسیه یا حملات پاریس و دیگر شهرهای اروپایی را طرحریزی کرد. داعش میخواهد از طریق موج جدیدی از فعالیتهای تروریستی، وحشتی را ایجاد کنند تا ضمن جان بخشیدن به فعالیتهای پیشین خود، منجر به جذب نیروهای تازهنفس به این گروه هم بشود. این نیروها ممکن است به سوریه و عراق بروند و به صورت مستقیم به داعش خدمت کنند یا اینکه به صورت غیرمستقیم در کشورهای غربی یا مناطق دیگر جهان اقداماتی را در جهت نیل به اهداف این گروه انجام دهند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت جنبه تبلیغاتی و سمبلیک اقدامات تروریستی اخیر داعش در کشورهای مورد اشاره به مراتب از درجه اهمیت بالاتری نسبت به ضربههای اقتصادی یا نظامی آن برخوردار است.
از اینجاست که مشخص میشود هدف قرار دادن ایران، کشوری که به ادعای آنها به دنبال تسلط بر کل منطقه و نفوذ در کشورهایی چون سوریه است، تا چه اندازه برای داعش مهم و حیاتی است. بر همین اساس هم است که معتقدم حمله به ایران میتواند موجب قدرتنمایی این گروه در جذب نیروی بیشتر باشد. اما در هر صورت باید توجه داشته باشید که این کار برای داعش از حمله به اروپا یا بمبگذاری در هواپیمای روسی سختتر است چرا که کمربند ایمنی که مرزهای ایران را محصور کرده به قدری مستحکم است که رخنه در آن کار سادهای نیست. به همین دلیل قطعاً داعشیها از سیستمهای دیگری برای نفوذ به این مناطق استفاده خواهند کرد.
تجربه فرانسه نشان داد چگونه یک اقلیت بسیار محدود ناراضی و منزوی میتواند با امکانات سادهای چون چند اسلحه و نارنجک بلوای بزرگی را در سطح جهان برپا کند. این خطر بدون شک در مرزهای ایران هم وجود دارد، اما هوشیاری مقامات امنیتی و نظامی کشورمان و میزان استحکام مرزهای ایران میتواند از هرگونه تحرک غیرمنتظره جلوگیری کند. در مورد این خطرات نه باید اغراق کرد و نه باید نسبت به آنها بیتوجه بود.
بنابراین امکان این را که داعش بخواهد با سوءاستفاده از بحثهای قومیتی در مرزهای ایران تحرکاتی انجام دهد، محتمل میدانید؟
بله، این یک گزینه محتمل است. البته باید در نظر داشته باشید که داعش سازمانی نیست که تنها از طریق ترویج یک ایدئولوژی خشونتطلب و افراطی به دنبال دستیابی به اهداف خود باشد. داعش سازمانی است که سرمایهگذاریهای خود را بر کمبودها و کاستیهای موجود در جوامع بنیان گذاشته است و از این طریق اهداف خود را به پیش میبرد. از همین طریق هم بود که توانست بذر نفرت را در میان اقلیت مهاجر فرانسه بکارد که در وضعیت نابرابری نسبت به دیگر هموطنان خود قرار داشتند.
البته ایدئولوژی سلفی داعشیها پیشبرنده اهداف آنهاست اما اگر این زمینه وجود نداشت آنها نمیتوانستند در فرانسه یا حتی دیگر نقاط جهان کاری از پیش ببرند. سیاست دولت آقای روحانی در توجه به مطالبات مرزنشینان کشور قطعاً نفوذ داعش را تا حد بسیار زیادی کاهش میدهد. به صورت کلی پس از دستیابی به توافق جامع هستهای، اجرای برجام، و بهبود شرایط اقتصادی، ایران باید به دنبال توجه به مطالبات همه مردم باشد و اجازه ندهد داعش با تمسک به این کاستیها اقدام به نیروگیری و جذب اعضای بیشتر کند. موضوع دیگر که به همین اندازه در محروم کردن این گروه تروریستی از ابزارهای نیروگیریاش اهمیت دارد، سود جستن از اختلافات ایران با برخی کشورهای منطقه است. چهرهای که امروز برخی کشورهای عرب منطقه از ایران ترسیم کردهاند، یعنی کشوری که توسعهطلب است، تقریباً همان اندازه یکجانبه و سیاهنمایانه است که چهرهای که غرب از ما در رابطه با برنامه هستهای ترسیم کرده بود. این تصویر از ایران در آن دوره بانی و زمینهساز اعمال تحریمهای یکجانبه، چندجانبه و بینالمللی بر ایران شد. همین وضعیت را حالا کشورهای عرب علیه ایران شکل دادهاند و ایران را کشوری توسعهطلب معرفی کردهاند که موجب بروز شرایط فعلی منطقه شده است. اگر با این تصویرسازی مقابله مدبرانه نشود، به اندازه همان تصویر ایران به دنبال سلاح هستهای هزینهساز خواهد شد.
البته ایدئولوژی سلفی داعشیها پیشبرنده اهداف آنهاست اما اگر این زمینه وجود نداشت آنها نمیتوانستند در فرانسه یا حتی دیگر نقاط جهان کاری از پیش ببرند. سیاست دولت آقای روحانی در توجه به مطالبات مرزنشینان کشور قطعاً نفوذ داعش را تا حد بسیار زیادی کاهش میدهد. به صورت کلی پس از دستیابی به توافق جامع هستهای، اجرای برجام، و بهبود شرایط اقتصادی، ایران باید به دنبال توجه به مطالبات همه مردم باشد و اجازه ندهد داعش با تمسک به این کاستیها اقدام به نیروگیری و جذب اعضای بیشتر کند. موضوع دیگر که به همین اندازه در محروم کردن این گروه تروریستی از ابزارهای نیروگیریاش اهمیت دارد، سود جستن از اختلافات ایران با برخی کشورهای منطقه است. چهرهای که امروز برخی کشورهای عرب منطقه از ایران ترسیم کردهاند، یعنی کشوری که توسعهطلب است، تقریباً همان اندازه یکجانبه و سیاهنمایانه است که چهرهای که غرب از ما در رابطه با برنامه هستهای ترسیم کرده بود. این تصویر از ایران در آن دوره بانی و زمینهساز اعمال تحریمهای یکجانبه، چندجانبه و بینالمللی بر ایران شد. همین وضعیت را حالا کشورهای عرب علیه ایران شکل دادهاند و ایران را کشوری توسعهطلب معرفی کردهاند که موجب بروز شرایط فعلی منطقه شده است. اگر با این تصویرسازی مقابله مدبرانه نشود، به اندازه همان تصویر ایران به دنبال سلاح هستهای هزینهساز خواهد شد.
اینکه ایران برای نخستین بار در گفتوگوهای دیپلماتیک برای حل بحران سوریه شرکت کرد را باید امر سازندهای تلقی کرد. این حضور باعثشد ما شاهد پیشرفتهای واقعی به سمت دستیابی به فرمولی واحد و زمانبندی مناسب برای اجرای آن باشیم.
یعنی در حال حاضر فضای تبلیغاتی منطقه علیه ایران است. اما ایران با حضور در اجلاسهای وین 1 و 2 نشان داد که تنها به دنبال بازگشت آرامش به سوریه است.
تصویرسازی آنها مربوط به وین نیست، مربوط به حلب و صنعا و تکریت است. به هر حال در جهان تصویری که بهخصوص از بحران سوریه ایجاد شده، این است که اقلیتی به دنبال تسلط بر اکثریت هستند و با حمایت ایران هم قدم در این راه گذاشتهاند. قطعاً مواضع ایران در اجلاس وین و اینکه کشورهای خارجی نمیتوانند برای مردم سوریه تصمیمگیری کنند، کاملاً دموکراتیک است اما حمایت همزمان از حضور آقای اسد در قدرت ممکن است موجبات سوءاستفاده دشمنان و گروههایی چون داعش از فضای ایجادشده را فراهم آورد. باید از ادبیاتی استفاده شود که ضمن پیش بردن منافع ملی، امکان سوءاستفاده داعش و حامیانش را فراهم نکند.
اما در هر صورت سیاست ایران همواره بر توجه به خواست مردم سوریه بوده است.
اینکه ایران برای نخستین بار در گفتوگوهای دیپلماتیک برای حل بحران سوریه شرکت کرد را باید امر سازندهای تلقی کرد. این حضور باعث شد ما شاهد پیشرفتهای واقعی به سمت دستیابی به فرمولی واحد و زمانبندی مناسب برای اجرای آن باشیم. این امری است مهم و بیسابقه که میتواند بستر مورد نظر برای گفتمان جدید و سازنده ایران در منطقه را هم فراهم کند. این موضوع نشان میدهد ایران حاضر است همان فرمولی را که در مذاکرات هستهای دنبال میکرد درباره بحران سوریه هم پیگیری کند و اینکه ایران به دنبال یک بازی با حاصل جمع صفر نیست بلکه به دنبال بازی برد-برد است. متاسفانه در بحران سوریه، طرف مقابل هم یک تصویر کاملاً یکجانبه و غیرواقعبینانه از ایران را ترسیم کرده و تمامی مشکلات موجود را به گردن ایران انداخته است؛ آنها ایران را بهانه قرار دادهاند تا با حمایتهای مالی و معنوی از داعش درصدد اجرای خواستههای خود برآیند. اگر بحران سوریه را با وضعیت پرونده هستهای ایران مقایسه کنید، مشاهده میکنید که در موضوع هستهای هم طرف مقابل یک بحران مصنوعی را سامان داده و هزینه سنگینی را بر ایران اعمال کرده بود. در نهایت شکستن آن تصویر به آن بحران
خاتمه داد. این همان کاری است که باید امروز انجام شود.
به هر حال در بحث هستهای کشورهای اروپایی و آمریکا قرار داشتند که شاید نشستن پای میز مذاکره با آنها از گفتوگو با کشورهایی نظیر عربستان آسانتر باشد.
قطعاً نمیتوان منکر نقش منفی عربستان در وضعیت فعلی منطقه شد، اما باید توجه داشته باشید که در بحث مذاکرات هستهای هم اسرائیلیها بودند که میخواستند بازی را با حاصل جمع صفر به پایان برسانند. ما در آن مذاکرات توانستیم اسرائیل را منزوی کنیم حال چرا نتوانیم این اقدام را مجدداً در رابطه با عربستان تکرار کنیم. از سوی دیگر ترکیه و قطر و امارات هم هستند اما چرا ما نتوانستهایم با این کشورها به یک راهحل میانه برسیم. نمیتوان منکر خطاهای ترکیه در سوریه شد اما به هر حال ایران و ترکیه از روابط بسیار خوبی برخوردارند و قطعاً میتوانند از ظرفیتهای مناسبات دوجانبهشان برای بازگشت آرامش به منطقه استفاده کنند. وضعیت فعلی منطقه خطرات کوتاهمدت و بلندمدتی برای ما به همراه دارد. به هر حال کشورهایی که دنبال رقابتهای غیرسازنده با ایران هستند، مایل هستند ایران با خروج از چاله هستهای در چاه مسائل منطقهای گرفتار شود و این موضوع علاوه بر چهره منطقهای ایران هزینههای مالی و نظامی بسیار زیادی را به کشورمان تحمیل میکند.
نباید فراموش کرد نیروهای مستشار نظامی ایران که جان خود را در سوریه از دست میدهند، سرمایههای کشور هستند. بعد هم اینکه در فضای تنشآلود منطقه ما نمیتوانیم از فضای پسابرجام در جذب سرمایهگذاری خارجی استفاده کنیم. در این بلوا و آشوب ممکن است کنگره آمریکا هم بخواهد به بهانه نقش منطقهای ایران تحریمهای جدیدی را علیه کشورمان تصویب کند. خطر بلندمدت بحران سوریه هم پروژه هراسافکنی علیه ایران در میان برخی سوریهای منطقه است که توسط برخی از کشورهای منطقه پیگیری میشود. بیان این جملات از سوی برخی افراد در کشورمان که بغداد پایتخت باستانی امپراتوری ایران بوده است، خود برای تضعیف جایگاه ایران در منطقه کافی است. متاسفانه ادبیات نامناسب به مراتب بیشتر از ادبیات سازنده و تاثیرگذار تولید شده و این یک کاستی بزرگ است.
نباید فراموش کرد نیروهای مستشار نظامی ایران که جان خود را در سوریه از دست میدهند، سرمایههای کشور هستند. بعد هم اینکه در فضای تنشآلود منطقه ما نمیتوانیم از فضای پسابرجام در جذب سرمایهگذاری خارجی استفاده کنیم. در این بلوا و آشوب ممکن است کنگره آمریکا هم بخواهد به بهانه نقش منطقهای ایران تحریمهای جدیدی را علیه کشورمان تصویب کند. خطر بلندمدت بحران سوریه هم پروژه هراسافکنی علیه ایران در میان برخی سوریهای منطقه است که توسط برخی از کشورهای منطقه پیگیری میشود. بیان این جملات از سوی برخی افراد در کشورمان که بغداد پایتخت باستانی امپراتوری ایران بوده است، خود برای تضعیف جایگاه ایران در منطقه کافی است. متاسفانه ادبیات نامناسب به مراتب بیشتر از ادبیات سازنده و تاثیرگذار تولید شده و این یک کاستی بزرگ است.
بسیاری تئوری توطئه را در رابطه با حملات انتحاری فرانسه مطرح میکنند و میگویند پشت پرده تمامی این حملات اسرائیلیها قرار دارند. اینکه داعش علاوه بر کشورهای ارتجاعی منطقه از حمایتهای اسرائیلیها هم بهرهمند است.
معمولاً در مسائل چندوجهی که درک آنها به سادگی امکانپذیر نیست، فضای لازم برای شکلگیری تئوری توطئه ایجاد میشود. حقیقتاً، پدیده داعش هم یک پدیده چندوجهی است و شاید بتوان گفت تمامی کشورهای درگیر این بحران نقش و سهم بسزایی در شکلگیری این گروه داشتهاند. البته سرنخ تشکیل گروههای افراطی را میتوان در دوره رقابتهای جنگ سرد و استفاده آمریکا و عربستان از طالبان و القاعده علیه شوروی در حمله به افغانستان جستوجو کرد. آنها درصدد بودند تا از این گروهها به عنوان ابزاری ژئواستراتژیک برای مقابله با روسها استفاده کنند. این گروهها سالها بعد و با واقعه 11 سپتامبر و پس از آن حمله آمریکا به عراق جان تازهای یافتند.
با همین حمله بود که حزب بعث عراق هم به دامان این گروههای افراطی رهنمون شد و به نوعی بیرون راندن این حزب از عراق موجب گره خوردن منافع آنها با افراطیون شد. البته ذکر این نکته هم ضروری است که تنها آمریکا و غرب در به وجود آوردن گروههای افراطی نقشآفرین نبودند. کشورهایی چون عربستان و برخی از همپیمانان منطقهای آن نیز علاوه بر طرح مبانی ایدئولوژیک حمایتهای مالی و تسلیحاتی گستردهای از این گروهها داشتند. فراموش نکنید که سوریه هم در دورهای این امکان را فراهم آورد تا افراطیونی که در حال جنگ با آمریکا بودند از مرزهای این کشور عبور کرده و در عراق به رویارویی با آمریکاییها بپردازند. این موضوع حتی در آن زمان هم موجب بروز تنشهایی میان سوریه و عراق شد. این همان نقشی است که بعدها ترکیه با ایجاد پلی برای سرریز شدن داعشیها به سوریه فراهم کرد. سیاستهای دولت عراق در زمان نوری مالکی هم که جامعه عراق را به سمت دوقطبی شدن و ظهور گروههای افراطی سوق داد، بر هیچ فردی پوشیده نیست.
طبعاً در این شرایط اسرائیلیها هم از وضعیت ایجادشده استقبال کرده و آن را در راستای منافع خود قلمداد میکنند. اینکه بیشتر کشورهای منطقه درگیر جنگهای داخلی شده و به جای اسرائیل نیروهای خود را صرف مقابله با یکدیگر کردهاند برای آنها بسیار مسرتبخش است. همین حزبالله که با هدف مبارزه با اسرائیل ایجاد شده در چند سال گذشته به شدت درگیر جنگهای داخلی کشورهای اسلامی بوده است. بنابراین بدون شک اسرائیل از این وضعیت استقبال کرده و از آن خشنود است. اما اینکه فکر کنیم در دنیایی که دستگاههای اطلاعاتی غربی حتی از شنود مکالمات نخست وزیران و روسای جمهور کشورهای همپیمان غفلت نمیکنند، اسرائیلیها میتوانند به آسانی چنین بلوایی به پا کنند، که منجر به مرگ صدها اروپایی و فلج شدن زندگی شود، درست نیست. تبعات سیاسی و اقتصادی این حملات تروریستی در بلژیک و فرانسه به اندازهای زیاد است که آنها به سادگی از خطای بانیان آن عبور نمیکنند.
با همین حمله بود که حزب بعث عراق هم به دامان این گروههای افراطی رهنمون شد و به نوعی بیرون راندن این حزب از عراق موجب گره خوردن منافع آنها با افراطیون شد. البته ذکر این نکته هم ضروری است که تنها آمریکا و غرب در به وجود آوردن گروههای افراطی نقشآفرین نبودند. کشورهایی چون عربستان و برخی از همپیمانان منطقهای آن نیز علاوه بر طرح مبانی ایدئولوژیک حمایتهای مالی و تسلیحاتی گستردهای از این گروهها داشتند. فراموش نکنید که سوریه هم در دورهای این امکان را فراهم آورد تا افراطیونی که در حال جنگ با آمریکا بودند از مرزهای این کشور عبور کرده و در عراق به رویارویی با آمریکاییها بپردازند. این موضوع حتی در آن زمان هم موجب بروز تنشهایی میان سوریه و عراق شد. این همان نقشی است که بعدها ترکیه با ایجاد پلی برای سرریز شدن داعشیها به سوریه فراهم کرد. سیاستهای دولت عراق در زمان نوری مالکی هم که جامعه عراق را به سمت دوقطبی شدن و ظهور گروههای افراطی سوق داد، بر هیچ فردی پوشیده نیست.
طبعاً در این شرایط اسرائیلیها هم از وضعیت ایجادشده استقبال کرده و آن را در راستای منافع خود قلمداد میکنند. اینکه بیشتر کشورهای منطقه درگیر جنگهای داخلی شده و به جای اسرائیل نیروهای خود را صرف مقابله با یکدیگر کردهاند برای آنها بسیار مسرتبخش است. همین حزبالله که با هدف مبارزه با اسرائیل ایجاد شده در چند سال گذشته به شدت درگیر جنگهای داخلی کشورهای اسلامی بوده است. بنابراین بدون شک اسرائیل از این وضعیت استقبال کرده و از آن خشنود است. اما اینکه فکر کنیم در دنیایی که دستگاههای اطلاعاتی غربی حتی از شنود مکالمات نخست وزیران و روسای جمهور کشورهای همپیمان غفلت نمیکنند، اسرائیلیها میتوانند به آسانی چنین بلوایی به پا کنند، که منجر به مرگ صدها اروپایی و فلج شدن زندگی شود، درست نیست. تبعات سیاسی و اقتصادی این حملات تروریستی در بلژیک و فرانسه به اندازهای زیاد است که آنها به سادگی از خطای بانیان آن عبور نمیکنند.
اما حضور داعش قطعاً منافع کشورهایی را که خواهان آشوب و جنگ در این نقطه از جهان هستند تامین میکند.
بله، همینطور است. متاسفانه در حال حاضر تمامی کشورهای درگیر در منطقه از داعش به عنوان ابزاری برای پیشبرد منافع خود استفاده میکنند. روسها داعش را بهانه میکنند تا با گروههای غیرداعشی مبارزه کنند. آمریکا با تمسک به این بهانه میخواهد مجدداً حضور نظامی خود را در منطقه مستحکم کند. عربستان داعش را بهانهای برای نفوذ در سوریه قرار داده است و کشورهای دیگر نیز به نحوی متمایز از این پدیده استفاده کردهاند. این پدیده تروریستی در برههای خاص توسط بعضی از کشورهای منطقه سازماندهی و تجهیز میشود اما پس از مدتی همین کشورها هم دیگر توان کنترل و نظارت بر اعمال آن را ندارند و مانند هیولایی آنها را هم مورد هجمه و حمله قرار داده است. روندی که در گذشته در رابطه با طالبان رخ داده بود حالا در مورد داعش تکرار شده است. حتی اگر جنگ سوریه در کوتاهمدت ختم به خیر شود این گروههای افراطی به این زودیها نابود نمیشوند. در واقع میتوان گفت عمر داعش بیشتر از عمر بحران سوریه خواهد بود.
بنابراین داعش نیز مانند طالبان نابود شدنی نیست.
میتوان برای تضعیف این گروه اقدام کرد اما نمیتوان انتظار نابودی آن را حداقل در کوتاهمدت داشت. نابودی داعش نیاز به نیروی زمینی دارد و نمیتوان تنها با حملات هوایی آن را نابود کرد. اما گسیل نیروی زمینی به سوریه نیز یعنی مرگ این نیروها، چرا که گروههای افراطی معمولاً عملکرد خوبی در جنگهای نامتقارن دارند و به راحتی میتوانند با طرفهای مقابل خود به مبارزه بپردازند. علاوه بر این داعشیها درصدد هستند تا پس از حضور نیروهای زمینی ارتشهای کشورهای غربی یاد و خاطره جنگهای صلیبی را در اذهان مسلمانان زنده کنند و این بزرگترین پاداشی است که حضور نظامی غرب به اعضای این گروه تروریستی میدهد. ما میتوانیم با تقویت ارتش عراق و پیشمرگههای کرد در جهت رویارویی با اعضای این گروه تروریستی برآییم اما در سوریه متاسفانه این کار به راحتی امکانپذیر نیست چرا که ورزیدهترین مبارزان سوری، کردهایی هستند که ترکیه مایل به قدرتگیری آنها نیست.
از آن سو حمایت از ارتش سوریه نیز قطعاً با مخالفت کشورهای عربی و غربی ائتلاف ضدداعش مواجه خواهد شد. بر همین اساس هم معتقدم مبارزات ضدداعشی گروههای درگیر منطقه تنها موجبات تضعیف این گروه تروریستی را فراهم میآورد اما آن را از بین نمیبرد. فراموش نکنید که طالبان حتی بعد از 10 سال حضور نظامی ناتو در افغانستان همچنان به حیات خود ادامه داد.
از آن سو حمایت از ارتش سوریه نیز قطعاً با مخالفت کشورهای عربی و غربی ائتلاف ضدداعش مواجه خواهد شد. بر همین اساس هم معتقدم مبارزات ضدداعشی گروههای درگیر منطقه تنها موجبات تضعیف این گروه تروریستی را فراهم میآورد اما آن را از بین نمیبرد. فراموش نکنید که طالبان حتی بعد از 10 سال حضور نظامی ناتو در افغانستان همچنان به حیات خود ادامه داد.
دیدگاه تان را بنویسید