تاریخ انتشار:
گفتوگو با دکتر پیروز حناچی، معاون شهرسازی و معماری وزارت راه و شهرسازی
تجربه تلخ، بازدارنده تکرار نیست
پیروز حناچی دبیر شورای عالی شهرسازی و معماری کشور و معاون وزیر راه با نگاهی به گذشته ریشه بروز مشکلات کنونی شهر تهران از جمله رشد بیرویه جمعیت را تشریح و زمینههای تغییر وضعیت کنونی شهر را بیان میکند.
ریشه «بدخیم»ترین مشکلات شهر تهران کجاست؟ چرا با وجود تدوین طرحهای شهرسازی متعدد همچنان مشکلات شهری پایتخت پابرجاست؟ آیا راهکاری برای رفع مشکلات ریشهای تهران وجود دارد یا آنکه گزینه آخر یعنی انتقال پایتخت سیاسی اداری از تهران تنها راهحل موجود بر روی میز است؟ پیروز حناچی دبیر شورای عالی شهرسازی و معماری کشور و معاون وزیر راه با نگاهی به گذشته ریشه بروز مشکلات کنونی شهر تهران از جمله رشد بیرویه جمعیت را تشریح و زمینههای تغییر وضعیت کنونی شهر را بیان میکند.
نزدیک به یک قرن از تاسیس نهاد مدیریت شهری و 47 سال از شروع برنامهریزی شهری در کشور-به صورت قانونی در قانون بلدیه، سپس شهرداری- میگذرد. اما چرا هنوز هم با گذشت چهار دهه از عمر تهیه طرحهای شهرسازی معضلات شهری همچنان باقی است و نظام مدیریت شهری همچنان در اجرای این طرحها ناتوان است؟ اساساً علت اصلی بروز مشکلات در مجموعه شهری تهران طی سالهای گذشته چه بوده است؟
تا پیش از انقلاب یک طرح جامع، معروف به طرح جامع فرمانفرمائیان داشتیم که متعلق به دهه 40 بوده و در سال 49 به تصویب رسید و در سال 1372 تحت عنوان طرح ساماندهی تهران مورد بازنگری و اصلاحات قرار گرفت. به طور طبیعی این طرح هر 10 سال یکبار مورد بازبینی قرار میگرفت که در دهه 60 به دلیل عدم انطباق با سیاستهای مورد توجه شهردار وقت عملاً به بایگانی رفت. با وجود این در فاصله سالهای 1300 تا 1345 جمعیت تهران 13 برابر شد و از 200 هزار نفر در سال مبدا به 7/2 میلیون نفر رسید و مثلاً کرج در این سال 44 هزار نفر جمعیت داشت. از نیمه دوم دهه 40 به بعد بنا به تاثیر توسعه راهها و امکانات جابهجایی و انتقال و استقرار صنایع در خارج از محدوده تهران، پس از تصویب طرح جامع اول تهران و شروع گرانی زمین در داخل این محدوده به دلیل افزایش رشد جمعیت و مهاجرت گروههای کمدرآمد، عرصه استقرار جمعیت و فعالیت تا شعاع 40 کیلومتری تهران گسترش یافت و مجموعه شهری تهران شکل گرفت. در ادامه اما تمرکز فقر در حاشیه پایتخت به دلیل کمبود شدید زیرساختها، خدمات، تاسیسات و تجهیزات شهری منجر به کاهش کارایی اقتصادی این مجموعه و نزول کیفیت محیط کالبدی و
اجتماعی آن شد.
بر اساس مطالعات صورتگرفته، علت بروز مشکلات، فقدان برنامه و طرح در اداره این کانونهای جمعیتی خودرو، نارسایی نظام مدیریتی و اسکان غیررسمی عنوان شده است بهگونهای که در روند شکلگیری مجموعه شهری تهران 40 درصد از پنج میلیون نفر اضافه جمعیت تهران در سالهای پس از انقلاب به صورت غیررسمی در این نقاط اسکان یافتند که به عوارض سیاسی و اجتماعی و مشکلات کارکردی و زیستمحیطی که هماکنون در محدوده تهران با آن روبهرو هستیم، منجر شد.
تکیه و تاکید یکجانبه بر سیاست تمرکززدایی و فرافکنی مسائل با توجیه تمرکززدایی در چهار دهه گذشته همچنان از شعارهای اصلی دولتهای گذشته تا دولت هشتم و نهم بود و باعث نگاهی شد که مسائل و مشکلات تهران باید از بیرون حل شود. حاکمیت این دیدگاه، مانع اصلی پرداختن به مسائل شهری تهران نوین بود. سیاستی که مهار و کنترل تهران را در سطح ملی کافی میدانست و با آمارهای غیرواقعبینانه و تبلیغاتی از پرداختن به مسائل درونی تهران غافل بود.
در چند سال اخیر مدام راهکارهایی جهت رفع مشکلات مجموعه شهری تهران مطرح میشود. یکی از این راهکارها طرح انتقال پایتخت سیاسی-اداری از تهران است که بهتازگی نیز مطرح شده است. آیا اجرای چنین طرحی مشکلات کلانشهر تهران را مرتفع میکند؟
مشکلات شهر تهران به نحوه اداره آن بازمیگردد. بنابراین باید شیوه مدیریت شهر را اصلاح کنیم. نگاهمان را اصلاح کنیم. اگر واقعاً اعتقاد داریم که مجموعه شهری تهران دچار مشکل است باید شیوه مدیریت آن را تغییر دهیم، نه اینکه یک استان را به دو استان تبدیل کنیم یا اینکه 32 شهرداری را به 58 شهرداری افزایش دهیم یا آنکه تعداد فرمانداریها را از 12 به 18 برسانیم و مدام تقسیمات خرد را خردتر کنیم. مسلماً هماهنگی بین تقسیمات خرد بسیار مشکلتر است. علاوه بر این در شرایط کنونی بار مالی ناشی از این اقدام به شدت سنگین است و همین مساله هم یکی از مواردی است که اجرای این طرح را سختتر میکند. مدتی پیش دیدم یکی از نمایندگان محترم در یکی از روزنامهها عنوان کرده بود که برای تامین هزینههای اجرای این طرح میتوانیم ساختمانهای دولتی را بفروشیم (حالا اینکه قرار است چه کسی این ساختمانها را بخرد بماند!). شاید در حرف بتوان چنین موضوعی را بیان کرد؛ اما باید بدانیم اولاً بار مالی ناشی از اجرای این طرح بسیار سنگین است، دوم اینکه آدمهایی که قرار است منتقل شوند آدماند نه ماشین. آدمهایی که به هر حال به اینجا تعلقخاطر دارند؛ سوم اینکه این
کار باید با اختیار اتفاق بیفتد نه با زور و اجبار.
شما معتقد هستید که نمیتوان با انتقال پایتخت و مهاجرت اجباری افراد مشکلات تهران را رفع کرد. پس درمان مشکلات شهر تهران چه میتواند باشد؟
باید شرایطی را ایجاد کنیم که افراد به طور طبیعی به جای اینکه در تهران زندگی کنند ترجیح دهند به مناطق رقیب تهران بروند. برای مثال ببینید وقتی عسلویه ساخته شد، بسیاری از مهندسان ساکن شهر تهران تا زمانی که بازار سرمایهگذاری خارجی در عسلویه داغ بود، به آنجا مهاجرت میکردند و مثلاً سه هفته آنجا بودند و یک هفته برای دیدن خانواده به تهران میآمدند. در زمان حاضر نیز میتوان با ایجاد قطب رقیب جمعیت تهران را کنترل کرد. یعنی مشکلات تهران را با توسعهیافتگی در دیگر نقاط کشور میتوان تعدیل کرد. علاج مشکل حال حاضر تهران در توسعهیافتگی سایر نقاط کشور نهفته است و هر طرح دیگری بدون توجه به این نکته، درمانی را برای تهران در پی نخواهد داشت. من در کمیسیون به نمایندگان محترم گفتم که دولت را موظف به انتقال نکنید. دولت را موظف به امکانسنجی و بررسی کنید. دولت میتواند بررسی و امکانسنجی کند که آیا ممکن است چنین طرحی را اجرایی کرد یا خیر. در کنار آن هم میتوان شورایی تشکیل داد تا این طرح در قالب آن بررسی شود. خوشبختانه این موضوع محقق شده و امکان اجرایی شدن این طرح در حال بررسی است. ضمن اینکه همه مشکلات تمرکز تهران به دلیل
پایتخت بودن آن نیست. حال وقتی که از یکسو شرایط ویژهای در حوزه اشتغال و شرایط خاص اقتصادی هم دارید و از سوی دیگر در کلانشهری نظیر تهران، امکاناتی مانند اشتغال و خدمات وجود دارد، همین امر فرصتی را ایجاد میکند که مهاجرپذیری را افزایش میدهد. البته همه افرادی که به این محدوده میآیند نمیتوانند در درون شهر زندگی کنند؛ پس حوزه نفوذ تهران افزایش مییابد، یعنی افرادی هستند که مثلاً ممکن است خانهشان در هشتگرد باشد، ولی روزانه برای کار به تهران میآیند. راهحل این موضوع هم نکتهای است که به آن اشاره کردم. یعنی سرمایهگذاری در سایر کلانشهرها و ایجاد قطبهای رقیب برای تهران. علاوه بر این میتوان برای زندگی در سایر شهرها مزیت ایجاد کرد. مثلاً اینکه زندگی در نقاط دیگر به نسبت تهران باید ارزانتر باشد. نمیگویم تهران را گرانتر کنیم. ولی نقاط دیگر را باید ارزانتر کنیم.
مطالعات مجموعه شهری تهران به دنبال این بود که تهران را در یک گستره وسیع 16 هزار کیلومترمربعی ببیند، در حال حاضر تهران حدود 700 کیلومترمربع است ولی حوزه نفوذ آن تا کیلومترها گسترده است. اگر در شب عکس ماهوارهای از شهر تهران تهیه کنید همه نقاط اطراف کلانشهر تهران که چراغ روشن دارند و متراکم هستند، حوزه نفوذ تهران هستند که تقریباً از حوالی هشتگرد شروع میشود تا نزدیک فیروزکوه و از جنوب تا حسنآباد. با برنامهریزی میشود این کار را کرد؛ به شرطی که همه بردارها را همجهت کنیم، همه شهرداریهای مناطق باید توجیه شوند. به ارکستری میماند که هر کسی وظیفه خاصی را در زدن ساز دارد و البته برای ما کار جمعی کردن خیلی سخت است و معمولاً در کار جمعی با همدیگر مشکل داریم. ولی قابل حل است. حداقلش این است که ما در قدم اول نباید پالس غلط بفرستیم. مثلاً یکی از ایرادهایی که به دولت و حاکمیت برمیگردد بارگذاری ناشی از مسکن مهر است. ما هیچ برنامهای نداشتیم (تا قبل از دخالت دولت در بارگذاری مسکن مهر در سال 1386) که در پردیس، پرند و هشتگرد تا 600، 700 هزار نفر جمعیت افزایش دهیم. حداکثر جمعیت بارگذاریشده در شهرهای جدید ما بین 120 تا
150 هزار نفر است. مثلاً در پرند فکر میکنم که 120 هزار نفر بوده، پردیس و هشتگرد 150 هزار نفر. بنابراین گمان آن میرود که کار مطالعاتی همهجانبهای در این موضوع هنوز انجام نگرفته است.
به موضوع افزایش جمعیت خارج از ظرفیت اشاره کردید. جلسات اخیر شورای عالی شهرسازی و معماری کشور با مدیران شهری نیز به موضوع تعدیل سقف جمعیتی شهر تهران بازمیگردد. به گونهای که شاهد بودیم این شورا به دلیل مغایرت ظرفیت جمعیتپذیری تعیینشده در طرح تفصیلی جدید با طرح جامع شهر تهران، سقف جمعیتپذیری پایتخت را از 12 میلیون و 900 هزار نفر به 5/10 میلیون نفر کاهش داد. آیا تصمیم در خصوص تعدیل جمعیتپذیری شهر تهران در راستای همان ریشهدار شدن مشکلات چهار دهه گذشته است که در آغاز صحبتهایتان به آن اشاره داشتید؟
اعضای شورای عالی شهرسازی با این تشخیص که طرح تفصیلی تهران مغایرت اساسی با سند فرادست خود یعنی طرح جامع تهران دارد و «نرخ جمعیتپذیری شهر» را به عنوان مهمترین اصل تعریفشده در طرح جامع رعایت نکرده است، به حذف نرخ جمعیتی قیدشده در طرح تفصیلی رای دادند. با این مصوبه، سقف جمعیتپذیری شهر تهران از 12 میلیون و 900 هزار نفر به عنوان نرخی که هماکنون در طرح تفصیلی لحاظ شده است به 10 میلیون و 500 هزار نفر کاهش پیدا کرد تا جمعیت تهران در سال 1404 از همان سقفی که در طرح جامع آمده است، تجاوز نکند. چرا که معتقد هستیم مبنای کنترل جمعیت یک شهر، کنترل ساختوساز در آن است به طوری که هرچقدر ظرفیت ساختوساز افزایش پیدا کند، نرخ جمعیتپذیری در آن شهر نیز افزایش مییابد و در نتیجه، جمعیت ساکن در شهر بیشتر میشود.
همینطور در این شورا تصمیم بر آن شد که در مناطقی از تهران که بافت سنتی و تاریخی وجود دارد باید روند تازهای را حاکم کنیم تا سرمایهگذاران علاقهمند به سرمایهگذاری در آنجا شوند و اجازه مرمت و نوسازی در چارچوب ضوابط مشخص را بدهیم؛ اما الان چون کفه ترازو به ضرر سرمایهگذاری در این مناطق است و رغبتی برای سرمایهگذاری وجود ندارد و در مقابل، در مناطق شمالی شهر تهران تراکم بالا برای ساختوساز داده میشود، این توازن برقرار نیست. بنابراین در جریان بازنگری طرح تفصیلی، بنا داریم نوعی تعادل در سرمایهگذاری مناطق مختلف تهران ایجاد کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید