رعایت نکردن کپیرایت، ایران را از بازار بینالمللی کتاب جدا کرد
رقابت ناسالم در نبود قانون
جایزهای ادبی ترتیب میدهیم و وقتی پای نویسنده و ناشر خارجی به میان میآید، ترجیح میدهیم صدایش را درنیاوریم تا مجبور به پاسخگویی نباشیم.
جایزهای ادبی ترتیب میدهیم و وقتی پای نویسنده و ناشر خارجی به میان میآید، ترجیح میدهیم صدایش را درنیاوریم تا مجبور به پاسخگویی نباشیم، مترجمهایمان نمیتوانند با نویسنده اثر ارتباط برقرار کنند، یک کتاب مشهور که به بازار میآید چندین ناشر همزمان سراغ ترجمهاش میروند و مترجمها باید شب و روز کار کنند تا از دیگری عقب نمانند، وارد نمایشگاههای بینالمللی که میشویم غرفههایمان سوت و کور است چون کسی به خانه ناقضان حقوق کپیرایت سری نمیزند. اینها فقط بخشی از مسائلی است که بخش ترجمه ایران با آن روبهروست و همه به این دلیل است که ما حقوق مادی و معنوی صاحبان اثر را رعایت نمیکنیم. عضو کپیرایت نیستیم و به راحتی هر طور که بخواهیم با آثار خارجی رفتار میکنیم. عدهای در این میان تمامقد از رعایت حقوق صاحب اثر دفاع میکنند و وضعیت موجود را به باد انتقاد میگیرند، عدهای دیگر اما میگویند صنعت نحیف نشر ایران فعلاً تحمل بار رعایت کپیرایت را ندارد. اما همه با هم همدستیم و مترجم، ناشر و خواننده ندارد. سالهاست داریم در برابر این مساله سکوت میکنیم و البته چاره دیگری هم نداریم مگر اینکه همه با هم به نتیجه واحدی برسیم
و این مساله را یک بار برای همیشه حل کنیم که این کار هم به گفته یکی از ناشران باید با حضور نهادهای مختلف مدنی، بخش خصوصی و بخش دولتی باشد.
سمینارهایی برای درک مساله
امیررضا ستوده مدیر نشر پنجره اعتقاد دارد نتیجهگیری درباره کپیرایت باید با گذاشتن سمینارهای مختلف و حضور نهادهای مدنی و بخشهای خصوصی و دولتی مانند کتابخانه ملی و وزارت ارشاد صورت بگیرد و از تلاشهای کوچکی میگوید که متاسفانه در میانه راه رها شدهاند: «یکی دو بار اتحادیه ناشران سمینارهایی در این زمینه برگزار کرد اما نتیجهای که از آن حاصل شد، خاص نبود چون هنوز همه در این باره مرددند.
در بین ناشران ایرانی به اندازه انگشتان یک دست، هستند کسانی که داوطلبانه برای خریدن رایت کتابهای خارجی اقدام کردهاند. اما متاسفانه در ایران حرکت دوسویه فرهنگی چه با کشورهای صاحب تمدن و توسعهیافته و چه با کشورهای در حال توسعه نداریم. کپیرایت یک گزاره دوسویه است و دو طرف باید آن رعایت کنند. ما به عنوان عموم ناشرانی که کار ترجمه میکنند خودسرانه کارهای خارجی را ترجمه میکنیم ولی آنها طبق قانون هیچگونه ایرادی نمیتوانند بگیرند و نمیتوانند کتابهای ما را هم بدون اجازه منتشر کنند. به همین دلیل وقتی در جشنوارههای مختلفی چون نمایشگاه کتاب فرانکفورت حاضر میشویم، ناشران خارجی رغبت نمیکنند سراغ ما بیایند و به دید ناقض حقوق دیگران به ما نگاه میکنند. این است که ما از این طرف زیاد در رایت فروختن موفق نبودهایم زیرا رعایت کپیرایت دوسویه نبوده است.»
کپیرایت ضامن ارتباط دودسویه
عدم ارتباط دوسویه علاوه بر اینکه دغدغه ناشران است، نویسندگان را نیز متضرر میکند. مسالهای که بهرنگ کیاییان از مدیران نشر چشمه هم به آن اشاره میکند. او میگوید ممکن است رعایت کپیرایت در کوتاهمدت به ضرر ایران باشد اما در بلندمدت وقتی تمام ناشران آن را بپذیرند، به نفع کتاب و صنعت نشر کشور است زیرا کیفیت کتابها بالاتر میرود و ناشران و مترجمان گزیدهتر و حسابشدهتر انتخاب میکنند. او همچنین درباره تاثیر این امر در مراوده ناشران ایرانی با ناشران خارجی میگوید: «رعایت کپیرایت از سوی ما میتواند شروع مراوده فرهنگی باشد و باعث میشود همانطور که ما از آنها کار میگیریم، کتابهای ما هم وارد عرصه شوند و این بدهبستان شکل بگیرد. الان میگویند ما چرا باید از شما کار بگیریم وقتی شما به چیزی پایبند نیستید، این لطف مضاعف به شماست.»
ایران در نقشه تولیدات فرهنگی جهان
مدیر نشر دیبایه البته اعتقاد دارد رعایت حق کپیرایت تنها یکی از مولفههای راهیابی به بازارهای جهانی است و الزامات دیگری هم دارد. شهرداد میرزایی درباره این تاثیر میگوید احترام به حقوق آفرینشگران فرهنگی جهان لازمه این همزبانی است ولی کافی نیست و ادامه میدهد: «باید اندیشه را از محدوده مرزها فراتر برد تا همزبان پیدا کرد. همدلی با ملتها، شنیدن و گفتن در رویدادهای جهانی، آن هم از زبان سخنگویان برجسته این فرهنگ و نه نمایندگان سازمانهای دولتی الزام بزرگی برای این راهیابی است. در شرایط کنونی اگر خود ناشران با ارتباطاتی همچنان که در سالهای اخیر بیشتر شده است، با رعایت اصول حرفهای وارد فرآیند خرید حق معنوی از نویسندگان و ناشران جهانی شوند، درک متقابل و میزان اثرات آن بیشتر واضح خواهد شد و بر آن اساس میتوان بررسی بهتری از اثرات اقتصادی هم داشت. از سوی دیگر با این رعایت به تدریج تصویر دقیقتری از
لکههای رنگی فرهنگ ایران در نقشه تولیدات فرهنگی جهان مشخص خواهد شد. دقت کنیم موضوع فرهنگ ایران است نه تمدن ایران. اثر تمدن ایران در جهان اساساً موضوع دیگری است.»
سوالهای بدون جواب
فرزانه طاهری، مترجم نیز اثر رعایت کپیرایت در ورود آثار فارسی به نشر جهانی را چندان نمیداند و این مساله از نگاه او دلایل دیگری دارد. در مقابل، او از روشن نبودن وضعیت نشر در صورت رعایت حق کپیرایت میگوید و سوالاتی که نتوانسته جوابی برایشان پیدا کند: «بحث کپیرایت چند وجه دارد که برای خود من هم سوالهای زیادی را پیش آورده است. اول باید به وضعیت کتابخوانی و تیراژهایی که همه از آن خبر داریم اشاره کنم. بعد هم مساله پایین بودن ارزش پولمان مطرح میشود. البته من شنیدهام در مواردی مانند کشور ما مثل کشورهای پیشرفته برخورد نمیکنند و ناشر خارجی قیمت معقولی را به عنوان حق کپیرایت قرار میدهد. اما تا به حال مذاکراتی که برای گرفتن حق کپیرایت انجام شده، اقدام فردی بوده است و تضمینی نیست که وقتی عضو کپیرایت شویم هم همینگونه باشد. بحث دیگر این است که ناشر خارجی چطور میخواهد از منافع نویسنده حمایت کند تا ترجمه خوبی از آن اثر ارائه شود. چگونه میخواهد مترجم را انتخاب کند که از آن پس آن کتاب تنها توسط همان مترجم ترجمه شود. یک عده معتقدند باید نهادی برای معرفی
مترجمان داشته باشیم اما من خودم وقتی اسم این قبیل کنترلها میآید، از سلامت سازوکارشان میترسم. مساله دیگر سانسور و حقوق معنوی اثر است. چه کسی حافظ آن خواهد بود؟ در زبانهای اروپایی یا مثلاً ترکی گاهی میبینیم که خود نویسنده در ترجمه اثر مشارکت دارد و کتاب با تایید او منتشر میشود اما در مورد ایران و زبان فارسی ماجرا فرق میکند و معلوم نیست که آنها شرایط فرهنگی ما را بپذیرند و تن بدهند به اینکه کارشان مثله شود یا خیر. اینها مسائلی است که هنوز راهحلی برایشان به ذهنم نرسیده است. از یک طرف خیلیها فکر میکنند راهحل ترجمههای مجدد از یک اثر، رعایت کپیرایت است اما ممکن است این مساله باعث شود یک ترجمه ضعیف از یک اثر تنها ترجمه موجود از آن باشد.»
کپیرایت تنها بحث اخلاق نیست
این انتقادی است که رضا رضایی نیز به بحثهای پیرامون رعایت کپیرایت دارد. این مترجم ضمن شکایت از اینکه عدهای بحث کپیرایت را تنها بحثی اخلاقی میدانند، دغدغههایی را مطرح میکند که باعث تردید او در زمینه کپیرایت است: «یک عده تنها به بحث اخلاقی بسنده میکنند و میگویند چیز خوبی است. کپیرایت در دنیا یعنی حقوق مادی و معنوی صاحب یک اثر رعایت شود. الان ناشری را میشناسم که کپیرایت اثری را گرفته و اگر ایران عضو کپیرایت شود، صاحب حق انحصاری آن اثر در ایران میشود. فکر میکنم در این شرایط کپیرایت میتواند راهی برای سودجویی عدهای باشد. البته نوع کارهایی که من ترجمه میکنم، کارهایی نیستند که کپیرایت داشته باشند اما کپیرایت به شرطی خوب است که حق انحصاری برای کسی ایجاد نکند. در غیر این صورت از نظر اقتصادی به ضرر نشر ایران است. همانطور که اگر بهترین ماشین دنیا را بیاورید، ممکن است در ایران بد کار کند. اما تاکید میکنم که من مخالفتی با
رعایت کپیرایت ندارم.» او در عین حال میگوید چاره در شکلگیری رقابت آزاد است اما به کسانی که از حالا برای دریافت کپیرایت کتابها صف کشیدهاند، انتقاد کرده و میگوید: «فرض کنیم آنها نیت خیر دارند و کتابی را برای ترجمه به مترجمی میدهند، اگر آن مترجم اثر را بد ترجمه کند و دیگری بخواهد آن را ترجمه کند تکلیفش چیست. این مشکلی است که حق انحصاری باعث آن میشود. متاسفانه افرادی دنبال کپیرایت هستند که اعتقادی به کپیرایت و فرهنگ ندارند و فقط جنبه مادی برایشان اهمیت دارد و وقتی بعضیها شروع به مخالفت میکنند و میگویند به این سوالات جواب بدهید، به بیاخلاقی متهم میشوند. من با این کارکرد مخالفم. باید ببینیم در شرایط خودمان اخلاقی هست یا نه، ممکن است یک جا باشد و جای دیگر نباشد. بنابراین باید به صورت مشخص بررسی کنیم.»
هر قانونی از بیقانونی بهتر است
مژده دقیقی هم میگوید فینفسه چیز خوبی است اما باید دید به چه شکلی اعمال میشود و ادامه میدهد: «بهطور کلی هر قانونی از بیقانونی بهتر است ولی اگر درست اجرا نشود به ضرر نشر است.» با این وجود دقیقی وجود قانون کپیرایت را برای کیفیت کارها موثر میداند و میگوید: «مسلم است وقتی که ناشر یا نویسنده کارش را به انتخاب خود و به بهترین فرد برای ترجمه بدهد کیفیت کار خیلی بهتر میشود. اما از نظر اقتصادی نمیتوانم پیشبینی کنم که برای نشر چه نتایجی خواهد داشت.»
مساله سانسور و کپیرایت
اما ناشران نیز پاسخ خود را به این سوال دارند. بهرنگ کیاییان عقیده دارد این مساله در درازمدت و با ورود ناشر خارجی قابل حل است: «وقتی آن ناشر خارجی وارد قضیه شود، بازخورد ترجمه را میگیرد، ناشر و مترجم را درجهبندی میکند و در بلندمدت این مساله به تعادل میرسد. الان اگر کتابی مانند هری پاتر منتشر شود، ناشر به مترجم زنگ میزند و میگوید یکهفتهای ترجمه کن و نتیجه این میشود که 15 نفر با هم یک کار را ترجمه میکنند ولی الزام به داشتن کپیرایت باعث میشود اگر یک نفر بتواند کپیرایت بگیرد، میداند که فقط خودش است و دیگر نگران دیر شدن و اینکه مترجم دیگری کار را ترجمه کند نیست. ممکن است مترجمها محدودتر شوند ولی به نفع خودشان است.» او مساله سانسور را هم از سوی ناشران خارجی یک عرف کاملاً پذیرفتهشده میداند و اضافه میکند: «حتی در کشورهای پیشرفته نیز میبینیم که آثار ترجمه را با فرهنگ خودشان و سیستم کاری خودشان آداپته میکنند، در آن دخل و تصرف میکنند و حتی روند داستان را زیر نظر نویسنده عوض میکنند. آنها محدودیتهای ما را درک خواهند کرد و این مساله قابل
گفتوگو است و میپذیرند، مگر اینکه خسارت زیادی به اثر وارد شود. در این صورت هم راهحل این است که توافقنامه اولیه انجام شود و قرارداد اصلی بعد از دریافت مجوز صورت بگیرد.»
سامانی برای ترجمه
مساله ترجمههای همزمان، ترجیعبند صحبت ناشران و مترجمان است. کتابهایی چون هری پاتر که ناگهان بازار را پر کردند و شرایطی را به وجود آوردند که دیگر نمیشد به هیچ ترجمهای اعتماد کرد. شهرام اقبال زاده که مدیریت نشر قطره را به عهده دارد هم به این کتاب و کتابهایی از این دست اشاره میکند. او البته به موانعی که ممکن است سر راه نشر ایران به وجود بیاید اشاره میکند و اثرات رعایت کپیرایت را از دو بعد بینالمللی و داخلی بررسی کرده و میگوید: «در بعد بینالمللی با توجه به تیراژ کتاب در اینجا و درصدهای آنها -گرچه تجربه این چندساله نشان داده آنها درباره شرایط نشر در ایران توجیه شدهاند و انتظاراتشان را پایین آوردهاند- رعایت کپیرایت میتواند مانع جدی باشد و اگر ناشر و نویسنده سختگیری یا مخالفت کند برای ترجمه مشکلساز میشود. اما از یک بابت از نظر حقوق بینالملل و اعتبار باعث میشود ناشران و
نویسندهها به اهل قلم و اهل نشر ایران اعتماد بیشتری کنند و روابط گستردهتری ایجاد شود. اما از بعد داخلی با مساله ترجمه همزمان مواجهیم و با این بازار کساد کتاب و رکود نشر که روزبهروز تیراژ کتاب و میزان کتابخوانی در آن پایین میآید به منافع مترجم و ناشر لطمه میزند. به تازگی متوجه شدهام 50 ترجمه از شازده کوچولو در بازار وجود دارد. ناشران و مترجمان ناشناخته این اثر را ترجمه کردهاند و به خاطر شهرت و محبوبیت اثر کارشان فروش رفته است. آثار پرفروشی چون هری پاتر یا بعضی شاهکارهای ممتاز ادبیات همینطورند. اما اگر آثار این شهرت را نداشته باشند ترجمه همزمان آنها به منافع مترجم و ناشر لطمه میزند. تا زمانی که کپیرایت بهطور رسمی پذیرفته نشده این مساله حل نمیشود. ممکن است خود ناشر یا مترجم شخصاً به دنبال خرید رایت برود اما در این صورت دیگر الزامی نیست و جزو قوانین مصوب نیست.»
سر و سامان پیدا کردن ترجمه دغدغه ناشران و مترجمان دیگر نیز هست. مسالهای که گویا به جز عضویت در کپیرایت راهحل دیگری ندارد. ستوده در این باره میگوید: «رعایت کپیرایت باعث سر و سامان پیدا کردن ترجمه میشود. الان هر کتابی که درمیآید 15، 16 ناشر با ورژنهای مختلف منتشر کردهاند و بعد طرف خارجی کتاب را دیده و میپرسد که چرا آن را بریدید و قطع کردید و تغییر دادهاید. حدود 20 سال پیش من پیشنهاد بانک اطلاعاتی را به وزارت ارشاد دادم تا کسی که میخواهد کار ترجمه کند آنجا اعلام کند تا من دیگر سمت آن نروم. این طرح بهطور کامل اجرا نشد اما در صورت اجرا هم الزامآور نیست. اما زمانی که رایت سر و سامان پیدا کند فقط یک نفر میتواند یک کتاب را ترجمه کند و کسی که سرمایهگذاری میکند هم خاطرجمع است که دیگران موجسواری نمیکنند. به تازگی ماجرایی از یکی از کتابهایی که این روزها برد کرده بود شنیدم. شهرت و فروش این کتاب باعث شد یکی دو تا از ناشرپخشیها بخواهند آن را با درصدی که عرف نیست بخرند و وقتی ناشر قبول نکرد گفتند ما همین اثر را کمی تغییر میدهیم و میفروشیم و تو را زمین میزنیم. در صورت عضویت در کپیرایت چنین مسائلی
پیش نمیآید.»
مسابقه سرعت در انتشار یک اثر خارجی
این مشکلی است که مترجمان را نیز به ستوه آورده است. کیوان عبیدیآشتیانی که آثار برگزیدهای را برای نوجوانان ترجمه کرده است، درباره نکات مثبت رعایت کپیرایت میگوید: «مترجمان مجبور میشوند کارهایشان را با دقت بیشتری انجام دهند، سراغ آثاری نروند که در اختیار ناشرها و مترجمهای دیگر است، بتوانند با پدیدآورنده در تماس باشند و نکتههای مبهمی را که نمیفهمند با خالق اثر در میان بگذارند و البته این وسط ناشرها و مترجمهای ضعیفتر شاید له شوند و شاید هم سطح کارهایشان را بالا ببرند! به هر صورت الزام به رعایت قوانین همیشه کیفیت کار را بهتر میکند مثلاً دیگر لازم نیست به محض چاپ یک هری پاتر جدید مترجمها و ناشرها پا را بگذارند روی گاز و هر کسی زودتر کار را بیرون داد موفق شود بدون اینکه به کیفیت کار توجه داشته باشد.»
حقی که با کپیرایت ضایع نمیشود
یگانه وصالی مترجم آثاری چون دری لولا شده به فراموشی از ریچارد براتیگان نیز رعایت کپیرایت را اول از همه به نفع مترجم و مولف میداند چرا که ماراتن ترجمه دیگر وجود نخواهد داشت تا ناشر با عجله یک کتاب بد، چه از نظر ترجمه و چه از نظر کیفیت چاپ را وارد بازار کند. او ادامه میدهد: «برای مولف هم خوب است چون ناشر دیگر نمیتواند حقی از او ضایع کند. مسلماً کپیرایت به نفع ادبیات میتواند باشد اما زیاد به نفع ناشران نیست. به نظر من به همین دلیل ناشران نمیخواهند تلاشی برای کپیرایت بکنند. خیلی از ناشران معتبر با اعتماد به نفس کامل میگویند: «مهم نیست اگر ترجمهای جدید از اثری که قبلاً منتشر شده چاپ کنیم؛ کار ما بیشتر فروش میرود...» گذشته از این هم الان ما بیشمار نشر غیرحرفهای داریم که آثار بزرگ را مثله میکنند و ترجمههای بد ارائه میدهند فقط محض اینکه اول بشوند. کلی وقت و انرژی صرف ترجمه یک اثر میشود، حالا تصور کنیم ناشر
کار تو را منتشر کند، سه ترجمه دیگر هم از همان اثر منتشر شود و این وسط کار خوب را نشود تشخیص داد. تصور کنیم این ترجمهها از آثار بزرگ ادبیات و نویسندههای بزرگ منتشر میشوند، بیدقت و با کیفیت بد چاپ میشوند، بعد نویسندهها و شاعرهای جوان ما آنها را میخوانند و از سبک و سیاقشان الگوبرداری میکنند و کارهای ضعیف ارائه میدهند. واقعاً مگر میشود ترجمه روی ادبیات یک کشور تاثیر نداشته باشد!»
شتری که پشت در ناشر ایرانی میخوابد
«قانون کپیرایت شتری است که عاقبت پشت در هر ناشری خواهد نشست» این جملهای است که محمودرضا بهمنپور، مدیر نشر نظر صحبتش را با آن آغاز میکند و از دلایلی میگوید که تا به حال سر راه این شتر مانع ایجاد کردهاند: «دور بودن ما از جامعه جهانی و رفتارهای تند ما و حمایتهای آشکار و پنهان دولت از نشر در ایران، موجب این تاخیر بوده است. اما روزی که این شتر پشت در ناشران ایرانی جا خوش کند، اگر اقتصاد نشر در ایران مستقل شده باشد و دولت در برابر ملت قرار نداشته باشد، میتوان به اجرای کپیرایت در مملکت به چشم مطلوب نگاه کرد. اما در حال حاضر که نشر در ایران به دلیل ویرانی زیرساختهای فرهنگی در آستانه ورشکستگی است هزینهای بر سایر هزینههای تولید کتاب به نظر میآید.»
این شاید همان دغدغهای است که امیررضا ستوده نیز از آن حرف میزند: «بالا رفتن قیمت کتاب با توجه به قیمت رایت مسالهای است که ذهن ما ناشران را مشغول میکند. من در این باره از کسانی که در حال حاضر رایت کتاب را خریدهاند پرسیدهام. گفتند که ما با ناشر خارجی صحبت کردیم و گفتیم فکر نکنید قرار است 100 هزار نسخه از این کتاب چاپ شود، تیراژ معمول ما 500 تاست و خیلیها با درصد کم فروختهاند یا هدیه دادهاند. این تعاملی است که در حال حاضر شکل گرفته است اما معلوم نیست برای همه این اتفاق بیفتد. برای این مساله باید یکی دو سال کار پژوهشی و سمینار برگزار شود و طوری نباشد که به شکل یک طرح ابتر در نهادهای دولتی تصویب شود.»
شهرداد میرزایی البته این مشکل را بین مشکلات بزرگتر اقتصاد نشر چندان مهم نمیداند و میگوید: «آیا در همین شرایط حقوق مادی مولفان داخلی به نسبت قیمت کتاب و زمانی که میگذارند به قدر کفایت هست؟ آنقدر که احساس کنیم شمارشان مانند دیگر صنوف سالانه افزایش بیابد؟ موارد اصلاً قابل مقایسه نیستند ولی در همین دو سال اخیر نگاهی به افزایش شمار نمایشگاههای خودرو، رستورانها و شیرینیفروشیها در همین تهران بیندازید. آیا کتابفروشیها که تنها ویترینهای فروش مالکیت معنوی هستند افزایش یافتهاند؟ آیا در محل زندگی خود، در هر محله تهران که هستید، در دو دهه اخیر به جز کتابفروشیهای عمومی با حمایت دولت یا شهرداریها کتابفروشی دیگری ایجاد شده است. کتابهایی که در کتابفروشیهای شهر میبینید چه مقدارشان در کتابخانههای عمومی شهر ما هستند؟ میبینید که اولویتی در تولید فرهنگی در کشور وجود ندارد. چه بسا که اولویت حتی با تولید غیرفرهنگی هم نباشد و محور همه چیز واردات بشود. به نظر من رعایت قانون مالکیت معنوی مثل واردات دیگر کالاهای مصرفی نیست و اثری که میگذارد اگر هم چشمگیر نباشد منافع غیرمستقیم زیادتری دارد. اما الحاق به کنوانسیون
البته موضوع دیگری است که باید بررسیهای بسیار دقیقی بشود.»
اما به گفته بهرنگ کیاییان امتیازاتی که با رعایت قانون کپیرایت دریافت میکنیم هزینه را جبران میکند. او البته میگوید نمیتوان به حرکتهایی که ناشران به صورت تکی و با خرید رایت برخی آثار در این سالها انجام دادهاند به عنوان معیار نگاه کرد: «این کار باید دستهجمعی باشد و به صورت قانون دربیاید تا اثراتش معلوم شود. در یک کلام در کوتاهمدت ممکن است به ضرر اقتصاد نشر باشد و به ناشر فشار بیاید ولی در درازمدت وقتی تمام ناشران آن را بپذیرند، به نفع کتاب و صنعت نشر است چون باعث میشود ناشر و مترجم وقت بیشتری بگذارند و گزیدهتر و حسابتشدهتر انتخاب کنند و بهطور مثال اگر الان چهار کتاب منتشر میکنند، آن زمان دو کتاب ولی با کیفیت بالاتر منتشر کنند.»
کیوان عبیدیآشتیانی هزینه کپیرایت را مبلغ قابل توجهی نمیداند و میگوید: «با تیراژی که کتاب در ایران چاپ میشود ناشر مبلغ زیادی نباید برای کپیرایت بپردازد در نتیجه برای ناشرهای قوی رقم چندان بزرگی نیست و برای ناشرهای کوچک هم اگر کتاب خوب باشد و بازارش را پیدا کند بار سنگینی نیست. پرداخت حق کپیرایت کیفیت ترجمه را چه از نظر انتخاب کتاب و چه از نظر امانتداری در متن بالا میبرد چون ناشر و مترجم ملزم به رعایت حقوق مولف میشوند. البته کپیرایت و عضویت در کنوانسیون برن محدود به کتاب نیست و شامل تمام محصولات علمی و هنری میشود و مسلماً در سطح کلان بار اقتصادی سنگینی دارد. البته در حال حاضر وجود تحریمهای اقتصادی مانع تعامل میان پدیدآورنده و مصرفکننده است. در مجموع باید بگویم عضویت در کنوانسیون برن فعلاً زیرساختهای لازم را ندارد اما امیدوارم به زودی پیدا کند.»
بهمنپور هم به نبودن زیرساختها اشاره کرده و میگوید: «کپیرایت در حال حاضر اتفاق بیفتد یا نیفتد هیچ ثمری برای نشر در ایران ندارد. البته فراموش نکنیم نشر کتابهای ایران در خارج توسط ناشران غیرفارسیزبان همراه با عقد قرارداد بوده است و حقوق مولف یا ناشر ایرانی را رعایت و پرداخت کرده است. به همین دلیل اگر تصور کنیم که قرارداد کپیرایت و اجرای آن در ایران ثمرهای برای نشر آثار خارجی در کشورمان خواهد داشت، تفکری غلط است. از سویی عدهای از ناشران که تعدادشان به انگشتان یک دست هم نمیرسد قراردادهایی با ناشران خارجی منعقد میکنند که برخی اندک پولی گاه در حد یک دلار به عنوان امری سمبلیک به ناشر خارجی پرداخت میکنند. اما وقتی به تیراژ همین اندک کتابهای ترجمهای هم نگاه میکنیم نمیتوان برای همین اندک مبلغ هم توجیهی داشت. اجرای قرارداد کپیرایت در صورت رفع موانعی چون حذف سانسورهای سلیقهای در دولتهای مختلف و عمل به اصل 24 قانون اساسی، حذف همه حمایتهای آشکار و پنهان دولت از ناشران ویژه و خاص، حمایت از توسعه کتابخانههای عمومی و تخصصی و خرید همه کتابهای دارای مجوز برای این کتابخانهها، حمایتهای عمومی از صنف نشر
مانند حذف مالیات و همراهی شهرداریها با راهاندازی کتابفروشیها بدون دریافت عوارض و کاربریهای تجاری برای نشر ایران شاید ثمری داشته باشد. این موارد زیرساختهای اصلی برای این است که نشر کتاب در ایران بتواند روی پای خود بایستد و ضمناً در رقابتی معنادار به توسعه فعالیت اقتصادی بپردازد. امری که احتمالاً محال است و رسیدن به این شرایط در آیندهای دراز ممکن خواهد بود. قانون کپیرایت و اجرای آن، پرداخت حقوق انسانی دیگری است و ما طی دههها از پرداخت این حقوق سر باز زدیم. با این وجود عدم ورود به چرخه جهانی موجب شده تا با توجیه وضعیت موجود، این حق را نادیده بگیریم. هرچند با پرداخت این حق، حق بزرگتری را نادیده میگیرند و آن ادامه حیات رو به موت صنعت نشر در ایران است.»
فرزانه طاهری نیز میگوید در شرایط کنونی، کپیرایت به ضرر نشر ایران است: «بنا به اصول، قانونمندی خوب است و مساله کتابهای ترجمه هم باید قانونمند شود اما فکر میکنم در کشور ما در حال حاضر ضررش بیشتر از فایدهاش است. چون نهاد صنفی مستقلی که آزادانه فعالیت کند نداریم و امکانش هم نیست که به وجود بیاید. آیا مترجمان باید برای تایید کارشان امتحان بدهند تا معلوم شود که حق کپیرایت یک اثر به چه کسی برسد؟ اگر این مساله میتوانست سلامت ترجمه را تضمین کند بحث طور دیگری بود اما من همیشه به این فکر میکنم که مکانیسم ترجمه چه خواهد شد؟ البته حتماً نکات مثبتی دارد مثل اینکه اگر مترجم به مشکلی در کتاب برخورد کرد میتواند با نویسنده ارتباط برقرار کند و نویسنده موظف است کمک کند. در حالی که الان نمیشود و میگویند دزدی کردهاید. اما بهطور کلی پیچیده است. مثلاً پولی که ناشر برای کپیرایت پرداخت میکند آیا روی قیمت کتاب تاثیر میگذارد یا آن را از حق ترجمه مترجم کم میکند؟»
شهرداد میرزایی عقیده دارد با نگاه اخلاقی به حق مالکیت معنوی موضوع وجود زیرساختها موضوعیت ندارد و یک الزام است.آنچه او روی آن تاکید دارد، تاثیر ورود به بازار جهانی بر تنوع کالاهای فرهنگی و نیاز به ارتباط جهانی است: «میتوان از دیدگاه فایدهگرایی حق مالکیت معنوی را بررسی کرد با این فرض که مالکیت را امری بدیهی تلقی نکنیم. در این صورت مولفههای متفاوتی اثرگذار خواهند بود. در این دیدگاه موضوع اقتصاد باز بیشتر مطرح خواهد بود. در شرایط کنونی و آنچنان که ساختار سیاسی ما تمایل دارد خواست ورود بازار آزاد به این عرصه وجود ندارد و برعکس تمامی موانع برای این ورود ایجاد میشود اگرچه این موضوع در کوتاهمدت به نفع تولید داخلی است ولی بازار بزرگ جهانی را زیر پا میگذارد. نویسنده ما حق دارد چشم به این بازار داشته باشد. گذشته از درست یا نادرست بودن این سیاست در داخل کشور اثر این سیاست عدم تنوع کالای فرهنگی است البته نباید از نظر دور داشت که گوناگونی موجود در اقتصاد بسته ما، در قیاس با دیگر کشورها حرفهای زیادی برای گفتن دارد، اما در گستره تولید کالای فرهنگی جهان اصلاً به شمار نمیآید. زیرساخت ارتباطات بینالمللی و میزان
انزوای کشور میتواند در میزان فایده حقوق مالکیت معنوی موثر باشد. این ارتباطات درون یک جهاننگری شکل میگیرد: خودبزرگبینی، عدم آشنایی با جهان و تنوع فرهنگی آن، عدم نیاز ارتباط جهانی که عدم نیاز به احترام به حقوق مالکیت معنوی را به دنبال دارد. از دیدی دیگر به این هم باید فکر کنیم که آیا ما خودمان این حقوق را در داخل رعایت میکنیم و در استفاده از یک عکس، یک متن، ارجاعی در پایاننامه یا حتی کتاب تا کجا خودمان را ملزم میدانیم؟ طبیعی است که رعایت کپیرایت قیمت کتاب را بالا میبرد و طبیعی هم هست که گوناگونی کالای فرهنگی داخل کشور را بیشتر میکند و باید طبیعی هم باشد که اعتبار فرهنگی ایران را نزد جهانیان افزایش دهد. افزایش اعتبار تنها یک مساله اخلاقی نیست، اعتبار را میتوان به آسانی معادلسازی اقتصادی کرد. سینما نمونه خوبی است. چطور است که در آن صنعت، ایران و جهان زبان و روابط مشخص حرفهای دارند که ورای قوانین کار خود را انجام میدهند اما در کالای فرهنگی اینگونه نمیشود؟»
رضا رضایی با دید دیگری به ورود به اقتصاد جهانی نشر میپردازد و میگوید بخشی از دغدغه ما برای ورود به این عرصه به دیکته شدن آن از سوی اقتصاد جهانی برمیگردد. همچنین میگوید این حقوق اول باید در صنعت و تجارت رعایت شود سپس خودبهخود در نشر هم اتفاق میافتد: «در ایران دارد به شکل معیوبی دنبال میشود. عدهای که پول اضافه داشتند، حقوق بعضی آثار را خریدهاند و هر زمان اجرا شود برای من مترجم مشکل ایجاد میشود. من اگر بخواهم آن کتاب را ترجمه کنم و حق انتشار متعلق به بنگاه نشری باشد که من نخواهم با آن کار کنم، آن کتاب را میدهند به یک نفر دیگر. ممکن است بگویند ناشر خارجی متوجه میشود و جلوی این مشکلات را میگیرد اما تا آنها بفهمند 10 سال میگذرد. ناشر خارجی چطور میفهمد کتاب درست ترجمه شده یا غلط. این کپیرایتی که ما با آن روبهرو شدیم بازار انحصاری ایجاد خواهد کرد. باید فکر کنیم این مکانیسم کجایش معیوب است. وقتی ناشری صاحب اعتبار است و در مقابل ناشر خارجی میتواند بگوید من 90 درصد کار خوب انجام دادهام، آن ناشر اعتماد میکند و حق انتشار را میدهد. اما الان مسابقه دو سرعت راه افتاده و ناشران ایرانی حق کپیرایت را
ارزان میخرند تا زمانی که گران میشود از آن استفاده کنند. من مترجمام و میدانم این مساله چه تاثیراتی دارد. متاسفانه این عده سر و صدایشان از ما قویتر است، بدون اینکه به محتوا و مصداق کارهایشان فکر کنند. رعایت حق کپیرایت باید با مطالعه باشد در غیر این صورت باعث میشود یک عده بیکار شوند و یک عده حقوقی را به دست آورند. اگر سامانمند باشد من مخالفتی ندارم اما با این ویژگیها نقض غرض است.»
شاید حالا وقت آن باشد که بیشتر از آنکه به بودن یا نبودن کپیرایت نگاه کنیم، به شرایطی که باید برای این عضویت ایجاد کنیم توجه کنیم. زیرا تا زمانی که ما خارج از قانون به ترجمه و نشر آثار خارجی اقدام میکنیم، حقوق مادی و معنوی دیگران را زیر پا میگذاریم و به هرج و مرج در بازار نشر کتاب دامن میزنیم. واقعیت این است که مترجمان ما نمیتوانند با نویسندگان آثار ارتباط برقرار کنند و رابطی برای همبستگی فرهنگی در شاخه کتاب و نشر باشند. این فرصتی است که ما در حال حاضر از آن محرومیم. از طرفی تاثیراتی که ممکن است این مساله روی نشر بگذارد بهطور کامل معلوم نیست. عدهای خوشبینانه میگویند تاثیرات منفی کوتاهمدت است و عدهای عقیده دارند همین مدت هم برای صنعت نحیف نشر ایران زیاد است و ممکن است آن را به زمین بزند. مترجمان هم دغدغههای خود را دارند که از حق انحصاری برای ترجمه گرفته تا افزایش قیمت کتاب و مشکلاتی را که از این طریق بر کار آنها خواهد گذاشت دربر میگیرد. آنچه مشخص است لزوم بررسیهای بیشتر در این زمینه با حضور ناشران و مترجمان است. آنها هستند که با تعامل میتوانند راهحلی برای بیرون رفتن از فضای مهآلود و مبهم
کپیرایت ارائه دهند.
دیدگاه تان را بنویسید