باز هم کره جنوبی را در زمین فوتبال شکست دادیم
بردهای سریالی
با تکگل سردار آزمون در دقیقه ۲۵ بازی، تیم ملی فوتبال ایران توانست کره جنوبی را در ورزشگاه آزادی شکست دهد.
با تکگل سردار آزمون در دقیقه 25 بازی، تیم ملی فوتبال ایران توانست کره جنوبی را در ورزشگاه آزادی شکست دهد. این چهارمین بازی دو تیم بود که با برد یک بر صفر به نفع شاگردان کیروش تمام شد؛ انگار که بردن کره جنوبی با حداقل نتیجه، برای ما عادت شده باشد. بازی تیم ملی همانند اغلب بازیها از زمانی که کارلوس کیروش روی نیمکت ما نشسته است کاملاً حسابشده و تاکتیکی بود. از حملههای متناوب و تند و سریع دقایق ابتدایی بازی تا بازی با توپ و پاسکاری در میانه میدان بعد از برتری. کیروش آنقدر به عملکرد دفاعی تیمش مطمئن است که عطش چندانی برای زدن گلهای بیشتر و ایجاد اطمینان بیشتر ندارد. تیمی که چهار بازی انجام داده است، چهار گل زده و هیچ گلی هم نخورده است. تیم ایران کار دفاعی را خوب بلد است. کیروش حتی از مهاجمانش هم مدافعانی سفت و سخت ساخته است که کار دفاع را از زمین حریف آغاز میکنند. با جنگندگی بازی حریف را خراب میکنند و مانع از ارسال پاسهای صحیح و خطرناک میشوند و مدافعان و دروازهبان حریف را وادار به اشتباه میکنند. مانند دو گلی که وارد دروازه قطر کردیم. روی شروع مجددها نیمخیز میشویم و آمادهایم که هر ضربه آزاد پشت
محوطه جریمه یا کرنر با یک ضربه سر به گل اول ما در بازی بدل شود. البته این زهرناکی کشنده تا گل اول ادامه دارد و پس از آن بنا به تاکتیک تیم آنقدر که تماشاچی مشتاق ممکن است انتظار داشته باشد، رو به جلو نیستیم.
بازی بعدازظهر تاسوعا را بردیم. شادی گل بازیکنان و تماشاگران خارج از عرف ایام عزاداری نبود که البته در روزهای غیر از این ایام نیز آنقدری نبود که مایه نگرانی و دغدغه باشد. حواشی غیرمعمول و غیرلازم ایجادشده بر این بازی آنقدر بود که اصل مساله را زیر سوال برده بود. از انتقاد و اعتراض شروع شد و به راهپیمایی و بیانیه و حتی تبریجویی هم رسید. آن هم از یک مسابقه فوتبال، از یک بازی. اضطراب بیمورد فدراسیون و ترتیب دادن برنامههایی که ممکن بود حساسیت ایجاد کند در حالی که لزومی به شور کردن بیش از اندازه این آش نبود. افرادی که به استادیوم میروند یا پای گیرندههای تلویزیونی مینشینند، همانهایی هستند که هیات برپا میکنند و عزاداری به راه میاندازند؛ نذری میدهند و زیر علم سینه و زنجیر میزنند. چرا فکر میکنیم که ما بهتر از آنها میدانیم و باید برایشان تعیین کنیم که آیا به ورزشگاه بروند یا نه؟ بازی را به طور زنده از تلویزیون ببینند یا نه؟ چرا به مردم خودمان اعتماد نداریم و انتظار داریم آنها به ما اعتماد مطلق داشته باشند؟
بگذریم از واکنش رئیس فدراسیون فوتبال در مورد صحبتهای بازیکن کرهای در یک برنامه تلویزیونی، که اگر کسی برایش ترجمه کند او هم میتواند مانند فدراسیون ما شکایت بکند و بگوید به شما چه؟ چه ...ها!
دیدگاه تان را بنویسید