تاریخ انتشار:
آیا مدارای اجتماعی در جامعه ما کاهش یافته است؟
مدارا، فردگرایی و دیگر متغیرها
ایران کشوری است که به علت وسعت، اقوام متعددی را با فرهنگها و خردهفرهنگهای مختلف در خود جای داده است با این همه اگرچه مواردی از تنشهای قومی را شاهد بودهایم که گاهی نیز بحرانآفرین بوده؛ اما بهصورت کلی این فرهنگها سالیان بسیاری است که با یکدیگر مدارا میکنند و به نوعی همزیستی رسیدهاند.
ایران کشوری است که به علت وسعت، اقوام متعددی را با فرهنگها و خردهفرهنگهای مختلف در خود جای داده است با این همه اگرچه مواردی از تنشهای قومی را شاهد بودهایم که گاهی نیز بحرانآفرین بوده؛ اما بهصورت کلی این فرهنگها سالیان بسیاری است که با یکدیگر مدارا میکنند و به نوعی همزیستی رسیدهاند. این همزیستی در پیکره مرزهای جغرافیایی نمود پیدا کرده و تمام تلاش دولتمردان بر تقویت آن و جلوگیری از هرگونه ایجاد اختلاف است.
«مدارای اجتماعی» یا در کل «مدارا» پاسخی به تفاوتها و تضادهاست و در واقع ظرفیتی است که افراد به میزانهای متفاوت از آن برخوردارند. زمانی که از مدارا حرف میزنیم یعنی آنکه افراد با تمام تفاوتها، عقاید، اعمال و ویژگیهای شخصی به نوعی تعامل با دیگران میرسند. در این بین نقش شبکههای اجتماعی و ارتباطات متنوع امروزی نیز بیتاثیر نیست. این ارتباطات گسترده که به واسطه شبکههای اجتماعی تسهیل شده از آنجایی که فرد را با طیف وسیعی از افراد دیگر با تمام ویژگیهای متنوع در ارتباط قرار میدهد رفتهرفته دگرگونیها را به سمت رسیدن به نوعی فرهنگ عمومی و حتی جهانی هدایت میکند. نسلهای جدید که اغلب دوران نوجوانی را سپری میکنند شباهتهای رفتاری و فرهنگی بسیاری با همنسلان خود در آنسوی مرزها دارند. اتفاقی که بهواسطه شبکههای اجتماعی، رسانههای جدید و فیلمها و سریالها رخ داده است.
مدارای اجتماعی متغیری است که متغیرهای دیگری همانند سن، وضعیت تاهل، درآمد، جامعهپذیری قومی، قوممداری و سرمایه فرهنگی بر میزان آن تاثیر میگذارد. پژوهشهای متعددی نیز پیرامون این متغیر و تاثیر افزایش یا کاهش مقادیر آن در به وجود آمدن برخی پدیدههای اجتماعی توسط پژوهشگران اجتماعی انجام شده است.
با این همه افزایش خشونت در سراسر جهان، گسستهای فرهنگی و اجتماعی و رواج فردگرایی پدیدههای دیگری است که هم بهنوعی تحت تاثیر رسانهها هستند و هم کاهش مدارای اجتماعی را نشان میدهند.
دایره مفهومی مدارای اجتماعی نیز همانند بسیاری دیگر از مفاهیم اجتماعی گسترده است و نمیتوان به خوبی مرزهای آن را با مفاهیم مشابه از قبیل تحمل اجتماعی، بردباری اجتماعی، تساهل اجتماعی و شکیبایی متمایز کرد. این واژهها همه ترجمهای است از واژه Tolerance که بنا بر موضوع به جای یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرند.
به عنوان نمونه تامپسون مدارا را بهعنوان عمل آگاهانه فرد یا سازمانی در نظر میگیرد که بهرغم مخالفت با اعتقاداتش از هرگونه اعمال خشونت، مخالفت یا سرزنش جلوگیری میکند. درواقع مدارا را نوعی خودکنترلی میدانند که بهصورت هنجاری درونیشده در افراد عمل میکند تا دیگران را به رسمیت بشناسد. در واقع جامعهشناسان و اندیشگران اجتماعی مدارا را نوعی فضیلت تلقی میکنند که امکان گفتوگو، شناخت، احترام، مشارکت کردن و توافق با دیگران را موجب میشود و ابعاد متعددی دارد که مدارای هویتی، مدارای اجتماعی و عمومی، مدارای سیاسی و مدارای اخلاقی-رفتاری برخی از این ابعاد هستند.
مدارای اجتماعی یا همان مدارا با ویژگی بردباری در افراد رابطه مستقیمی دارد؛ این بردباری میتواند در مقابل اعتقادات و رفتاری باشد که فرد دوست ندارد اما آن را تحمل میکند یا از پیامدهای قانونی واکنشی که میخواهد نشان دهد میترسد و در واقع نیازمند این است که همه اعضای جامعه در کنار یکدیگر بدون هرگونه ترس فیزیکی یا حمله هیجانی یا خشونت با آسایش زندگی کنند.
همانگونه که گفته شد رسانهها به افزایش مدارا کمک کردهاند. وقتی مدام در معرض ارزشها، فرهنگها و خردهفرهنگهای مختلف قرار داشته باشیم و وقتی بتوانیم این ویژگیهای مختلف را لمس کنیم، پذیرفتن آنها آسانتر خواهد شد. به بیان دیگر آشنا شدن با دیگر فرهنگها زمینه تحمل آنها را برای افراد بیشتر میکند و به ارتباطات میانفرهنگی منجر میشود.
آیا جوامع فردگرا شدهاند؟
اما از سوی دیگر رسانهها به رواج خشونت نیز متهماند و همچنین به گسترش فردگرایی در جوامع دامن زدهاند. این کارکردهای چندگانه رسانهها را باید منسجم با پدیدههای اجتماعی و از چند زاویه دید مختلف مورد بررسی قرار داد.
جوامع مدرن و پستمدرن امروزی فردگرا شدهاند، هر چند مشارکت همچنین در سطوح مختلف اجتماعی قابل رویت است اما افراد بیش از آنکه به جمع اهمیت بدهند خود را محور تمامی تصمیمگیریها قرار میدهند. هرچند امروزه به جهت دسترسی آسان به اطلاعات و تحلیل فرهنگها و رفتارهای سایر جوامع به آنها نزدیکتر شدهایم و مدارای اجتماعی در سطح کل افزایش یافته است اما در سطح فردی و خانوادگی به وضوح میتوان غلبه فردگرایی و خودخواهانه زیستن را مشاهده کرد. رواج خشونتهای خانگی، پایین آمدن آستانه تحمل افراد، ناتوانی از کنترل خشم در محیط خانواده و افزایش طلاق را میتوان نتیجه این موضوع دانست. امروزه افراد دارای هویتهای چهلتکهای هستند که از یک بعد آن میتوانند با فردی کاملاً متفاوت از یک کشور یا فرهنگ دیگر مدارا کنند و انگار که بخشی از یک جامعه جهانی با فرهنگی بزرگ و جهانی هستند اما در یک محیط کوچکتر و خانوادگیتر توانایی مدارا را به واسطه غلبه فردگرایی از دست میدهند.
آیا مدارای اجتماعی کاهش یافته؟
در مواجهه با مقوله مدارای اجتماعی باید سطحبندی ارتباط را مورد توجه قرار داد و باید کاهش یا افزایش آن را در سطوح مختلف و بهواسطه سطوح متعدد ارتباطی که فرد با آن مواجه است بررسی کرد.
امروزه مدارای اجتماعی از آن بابت افزایش یافته که ازدواج میان فرهنگها، اقوام، افرادی که به زبان متفاوتی حرف میزنند و افرادی از دو کشور مختلف را راحتتر کرده و آمار آن نسبت به گذشته که اعتقاد بیشتر بر ازدواج از میان قوم و قبیله بود به طرز چشمگیری متفاوت شده است. با این همه افرادی که به راحتی میتوانند با تفاوتهای فرهنگی مدارا کنند اما در مواجهه با همسر به دلیل اینکه اغلب خود را مهمتر میدانند دچار مشکل میشوند و سطح مدارا کاهش مییابد.
تحلیل کاهش یا افزایش مدارای اجتماعی و نسبت آن با پدیدههایی همچون طلاق باید به صورت نسبی بررسی شود. به بیان دیگر سطح مدارا در یک فرد را باید نسبت به وضعیتی که در آن قرار گرفته و نسبت به نوع ارتباطی که دارد متفاوت ارزیابی کرد. فرد ممکن است بتواند عقاید مخالف افراد را هضم کند و آنها را به رسمیت بشناسد اما توانایی مدارای جنسیتی را نداشته باشد.
بر اساس پژوهشهای انجامشده، مدارای جنسیتی هم از سوی مردان و هم از سوی زنان کاهش یافته و به نظر میرسد این امر را باید با اضافه کردن متغیر فردگرایی و خودخواهی تحلیل کرد. در سطح اجتماعی افراد نسبت به جنسیت مدارای بیشتری دارند تا در سطح خرد خانواده و این نشان میدهد که فردگرایی متغیر دیگری است که میتواند کاهش یا افزایش مدارای اجتماعی را تحت تاثیر قرار دهد.
در پایان باید این نکته را در نظر گرفت که پدیدههای اجتماعی امروزه آنقدر پیچیده شدهاند که نمیتوان با یک یا دو متغیر ساده آنها را تحلیل کرد. امروزه بینرشتهای شدن علوم به خاطر پاسخ به همین نیاز اتفاق افتاده چرا که در مرحلهای قرار گرفتهایم که حتی تحلیل یک پدیده از عهده یک علم بر نمیآید و نیاز به تبحر بینرشتهای است. اینکه بگوییم طلاق به خاطر کاهش مدارای اجتماعی است غلط نیست اما تنها از یک بعد و زاویه چنین تحلیلی ارائه شده است. اگر مدارای اجتماعی کاهش یافته پس چگونه این حس همبستگی با ملل و جوامع دیگر را میتوان تحلیل کرد؟ باید سطوح مختلف تحلیل و دیگر متغیرهای اثرگذار بر یک پدیده را نیز در نظر گرفت و باید بدانیم که جزئینگرانه نمیتوان کاهش یا افزایش متغیرهایی را نتیجه گرفت و از آن در تحلیل پدیدهها استفاده کرد.
دیدگاه تان را بنویسید