تاریخ انتشار:
۹۰ درصد طلاقها در تهران توافقی است
بانوان ایرانی پشت در ماندند
برد قاطع ایران در این دو بازی حسابی ملت را سر شوق آورد و شب ۳۱ خرداد خاطره ۳۱ خردادماه ۷۷ و برد ایران مقابل تیم فوتبال ایالات متحده را زنده کرد و بسیاری از شهروندان را به خیابانها کشاند. با این حال این مسابقات به دور از حاشیه نیز نبود. از سویی سرود ملی ایالات متحده در پخش تلویزیونی ایران به سبب اشکال صدا! پخش نشد. اتفاقی که موجب اعتراض فدراسیون جهانی نیز شد و از سوی دیگر بانوان ایرانی امکان حضور روی سکوهای ورزشگاه را نیافتند.
والیبال در هفته پیش به یکی از بحثهای داغ بسیاری از جمعهای خانوادگی ایرانی بدل شد. شبهای رمضان و فرصت پس از افطار و نشستن پای تلویزیون برای تماشای والیبال تیم ایران در مقابل ایالات متحده؛ تیمی که نشان قهرمانی جهان را بر سینه دارد.
برد قاطع ایران در این دو بازی حسابی ملت را سر شوق آورد و شب 31 خرداد خاطره 31 خردادماه 77 و برد ایران مقابل تیم فوتبال ایالات متحده را زنده کرد و بسیاری از شهروندان را به خیابانها کشاند. با این حال این مسابقات به دور از حاشیه نیز نبود. از سویی سرود ملی ایالات متحده در پخش تلویزیونی ایران به سبب اشکال صدا! پخش نشد. اتفاقی که موجب اعتراض فدراسیون جهانی نیز شد و از سوی دیگر بانوان ایرانی امکان حضور روی سکوهای ورزشگاه را نیافتند. «اعتماد» در یادداشتی در این باره نوشت: «...تا حدود چهار سال پیش اصولاً بحث درباره حضور یا عدم حضور تماشاچیان زن در مسابقات سالنی -البته به جز شنا و کشتی - مطرح نبود و این بخش از جامعه در صورت علاقه بدون حاشیهای خاص میتوانستند، به تماشای این مسابقات روی سکوی ورزشگاهها بنشینند.
اما یک تصمیم بدون کار کارشناسی و کاملاً احساسی در میانه دهه 80 سبب شد که امروز ما در جایی قرار بگیریم که فرسنگها از آن ایام عقبتر است. هنگامیکه محمود احمدینژاد در قامت رئیس دولت نهم با صدور دستوری خواهان حضور بانوان در استادیومهای فوتبال شد برخی فعالان حقوق زنان ذوقزده وارد میدان شدند و ضمن تمجید از جسارت احمدینژاد، سلف اصلاحطلب او و تیماش را به عدم اعتقاد واقعی به حضور بانوان در جامعه متهم کردند. در این بحبوحه اما بسیاری نگران از پیامدهای این تصمیم احتمالاً خلقالساعه محمود احمدینژاد، به پایان این ماجرا زیاد خوشبین نبودند. رئیس قوه اجرایی کشور متصور بود که در این فقره نیز میتواند از بلیت اصولگرایی خود بهره ببرد و مانع از مقاومت برخی علما و بخشی از اقشار سنتی جامعه در این زمینه شود.
حامیان رئیس دولت نهم هم در بسیاری از رسانهها در توجیه این اقدام به حضور بانوان در ورزشهای سالنی تشبث میجستند و میگفتند چه فرقی بین تماشای فوتبال و والیبال وجود دارد؟ با این حال آنان یک اشتباه محاسباتی کوچک داشتند و نتیجه آن شد که در تحلیلی استقرایی بازی مغلوبه شد و به جای حضور بانوان در جایگاه تماشاچیان فوتبال آنان از جایگاه تماشای والیبال، فوتسال و... نیز محروم شدند.» این روزنامه در بخش دیگری از یادداشت خود با اشاره به یکی دیگر از حواشی مسابقات والیبال نوشت: «یکی از خبرگزاریهای تندرو پس از پیروزی والیبالیستهای ایرانی در بازی با آمریکا، تیتر «تحقیر آمریکا» را بر پیشانی رسانه خود درج کرد. فارغ از اینکه اصولاً یک خبرگزاری به اصطلاح جدی چرا باید چنین تیتری را برای خبر پیروزی والیبالیستها انتخاب کند، این پرسش اساسی مطرح میشود که با توجه به اینکه هفته پیش از آن ما در آمریکا در دو بازی به این حریف باختیم، پس میتوان نتیجه گرفت که العیاذباالله ایران نیز در هفته پیش از آن، دستکم دو بار به صورت علنی مورد تحقیر آمریکا قرار گرفته است. چقدر خوب است که تلاش کنیم دستکم در ورزش از نگاه سیاسی فاصله بگیریم و دریابیم که باخت و بردهای واقعی در میدانهای دیگر رقم میخورد.»
برد قاطع ایران در این دو بازی حسابی ملت را سر شوق آورد و شب 31 خرداد خاطره 31 خردادماه 77 و برد ایران مقابل تیم فوتبال ایالات متحده را زنده کرد و بسیاری از شهروندان را به خیابانها کشاند. با این حال این مسابقات به دور از حاشیه نیز نبود. از سویی سرود ملی ایالات متحده در پخش تلویزیونی ایران به سبب اشکال صدا! پخش نشد. اتفاقی که موجب اعتراض فدراسیون جهانی نیز شد و از سوی دیگر بانوان ایرانی امکان حضور روی سکوهای ورزشگاه را نیافتند. «اعتماد» در یادداشتی در این باره نوشت: «...تا حدود چهار سال پیش اصولاً بحث درباره حضور یا عدم حضور تماشاچیان زن در مسابقات سالنی -البته به جز شنا و کشتی - مطرح نبود و این بخش از جامعه در صورت علاقه بدون حاشیهای خاص میتوانستند، به تماشای این مسابقات روی سکوی ورزشگاهها بنشینند.
اما یک تصمیم بدون کار کارشناسی و کاملاً احساسی در میانه دهه 80 سبب شد که امروز ما در جایی قرار بگیریم که فرسنگها از آن ایام عقبتر است. هنگامیکه محمود احمدینژاد در قامت رئیس دولت نهم با صدور دستوری خواهان حضور بانوان در استادیومهای فوتبال شد برخی فعالان حقوق زنان ذوقزده وارد میدان شدند و ضمن تمجید از جسارت احمدینژاد، سلف اصلاحطلب او و تیماش را به عدم اعتقاد واقعی به حضور بانوان در جامعه متهم کردند. در این بحبوحه اما بسیاری نگران از پیامدهای این تصمیم احتمالاً خلقالساعه محمود احمدینژاد، به پایان این ماجرا زیاد خوشبین نبودند. رئیس قوه اجرایی کشور متصور بود که در این فقره نیز میتواند از بلیت اصولگرایی خود بهره ببرد و مانع از مقاومت برخی علما و بخشی از اقشار سنتی جامعه در این زمینه شود.
حامیان رئیس دولت نهم هم در بسیاری از رسانهها در توجیه این اقدام به حضور بانوان در ورزشهای سالنی تشبث میجستند و میگفتند چه فرقی بین تماشای فوتبال و والیبال وجود دارد؟ با این حال آنان یک اشتباه محاسباتی کوچک داشتند و نتیجه آن شد که در تحلیلی استقرایی بازی مغلوبه شد و به جای حضور بانوان در جایگاه تماشاچیان فوتبال آنان از جایگاه تماشای والیبال، فوتسال و... نیز محروم شدند.» این روزنامه در بخش دیگری از یادداشت خود با اشاره به یکی دیگر از حواشی مسابقات والیبال نوشت: «یکی از خبرگزاریهای تندرو پس از پیروزی والیبالیستهای ایرانی در بازی با آمریکا، تیتر «تحقیر آمریکا» را بر پیشانی رسانه خود درج کرد. فارغ از اینکه اصولاً یک خبرگزاری به اصطلاح جدی چرا باید چنین تیتری را برای خبر پیروزی والیبالیستها انتخاب کند، این پرسش اساسی مطرح میشود که با توجه به اینکه هفته پیش از آن ما در آمریکا در دو بازی به این حریف باختیم، پس میتوان نتیجه گرفت که العیاذباالله ایران نیز در هفته پیش از آن، دستکم دو بار به صورت علنی مورد تحقیر آمریکا قرار گرفته است. چقدر خوب است که تلاش کنیم دستکم در ورزش از نگاه سیاسی فاصله بگیریم و دریابیم که باخت و بردهای واقعی در میدانهای دیگر رقم میخورد.»
این روزها پس از سفره افطار سیمای جمهوری اسلامی تلاش دارد به هر صورت ممکن مانع از آب رفتن تتمه تماشاچیان خود شود و با تولید چند مجموعه جدی و طنز به این مهم همت گماشته است. هر چند که تاکنون تولیدات این رسانه چنگی به دل نزده است، اما برخی از این مجموعهها حاشیههایی را به همراه داشته است. به طور نمونه منصور ارضی -از مداحان پایتخت- شب دوشنبه هفته پیش در مراسم ویژه ماه مبارک رمضان در مسجد ارک، از سریال «پایتخت 4» به شدت انتقاد کرد. «پارسینه» در اینباره نوشت: منصور ارضی با اشاره به سکانس مردهشورخانه در قسمت دوم این سریال، آن را «تمسخر مرگ» نامید و گفت: «با این کارها معارف دینی را زیر سوال میبرند و دین را به تمسخر گرفتند. این ملعونین یواشیواش به مبانی دین رخنه میکنند. مردم حواسشان باشد. به این فیلمها نخندید.»
از خبرهای مهم دیگر هفته پیش خبر دستگیری عامل اسیدپاشی در اصفهان بود که یک روز بعد از سوی مقامات مسوول تکذیب شد.
باد دیگر ناجی هوای پایتخت نیست
خیلی دور نیست، روزهایی که باد ناجی نفس پایتختنشینان بود و هوای آلودهشان را قابل تنفس میکرد. روزهایی که هر بار آلودگی هوا، آسمان پایتخت را تیره و تار کرده بود، همه به انتظار باد و بارانی مینشستند که آلودگی را با خود ببرد یا بشوید و آسمان را دوباره آبی کند اما امسال داستان تهرانیها با باد تفاوت معناداری داشت. «شهروند» در گزارشی به این مساله پرداخته و مینویسد: «در ۲۲ روز از بهار امسال، گرد و خاک به همراه ناجی قدیمی وارد هوای پایتخت شد و نفسها را تنگ کرد. هوایی که ناسالم شد تا دیگر ناجی قدیمی حکم نجات در دست نداشته باشد و یکی از آلایندههای هوای تهران نام بگیرد. مدتهاست، هر روزی که قرار است، باد در تهران بوزد، احتمالی همراه آن است که ناگهان ذهن را به خرداد سال گذشته پیوند میدهد؛ باد همراه با گرد و خاک به تهران میآید... ضیاءالدین شعاعی، مدیر ملی کارگروه مقابله با پدیده گرد و غبار درباره اینکه چرا بادها پیش از این آلودگی را با خود میبردند و الان با خود ذرات معلق و آلودگی میآورند، میگوید: «ایران در منطقهای است که در حال حاضر ۲3 سال خشکسالی را تجربه کرده است. از این ۲3 سال خشکسالی، بارندگی در 18 سال
زیر متوسط بارش بوده و در پنج سال مابقی هم میزان بارش کمی از متوسط بارندگیها بالاتر بوده است به عبارتی در هیچ سالی از این ۲3 سال با «ترسالی» روبهرو نبودهایم. این خشکسالیها باعث شده، سال به سال شرایط وقوع گرد و غبار مهیاتر شود و بادهایی با سرعت و قدرت کمتر هم گرد و خاک را با خود همراه کنند.»
۹۰ درصد طلاقها در تهران توافقی است
زوجین میتوانند با توافق در مورد حق و حقوق خود یا گذشتن از حقوق خود از قبیل مهریه، حضانت و ملاقات فرزند، جهیزیه، نفقه و... بهراحتی به دادگاه مراجعه کنند و پس از مدت کوتاهی به صورت توافقی از هم جدا شوند. «شرق» در گزارشی به این امر پرداخته و مینویسد: «این سادهترین تصویر از سادهترین شکل طلاق در کشور است. مدلی که به طلاق توافقی اطلاق میشود و حالا به گفته عباس پوریانی رئیس دادگاههای عمومی و انقلاب تهران آنقدر در کلانشهر تهران رشد داشته که «با ۲۷ هزار و ۳۲۰ فقره پرونده، در صدر دعاوی مجتمعهای خانواده شهر تهران در سال ۹۳ قرار داشته است». این آمار زمانی معنادار میشود که آن را با تمامی پروندههای طلاق در تهران مقایسه کنیم. براساس آمار رسمی سازمان ثبت احوال استان تهران سالانه بیش از ۳۰ هزار نفر در تهران از یکدیگر جدا میشوند که بر پایه این آمار و ۲۷ هزار طلاق توافقی در این کلانشهر، میتوان گفت ۹۰ درصد طلاقها در تهران توافقی است.» سعید معیدفر، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، این مساله را ناشی از عقلانیت در کلانشهرها و مانعی بر سر خشونت و نزاع سنتی در مقوله طلاق میداند.
مرگ روزانه ۱۰ نفر به دلیل نبود عضو پیوندی
«هر سال در ایران پنج تا هشت هزار نفر به دلیل مرگ مغزی فوت میکنند و تنها حدود ۷۰۰ نفر از آنها به اهدای عضو میرسند و از ۲5 هزار بیمار نیازمند به عضو، روزانه 7 تا ۱۰ نفر به دلیل نرسیدن عضو پیوندی میمیرند. همه اینها در شرایطی است که گفته میشود میانگین رضایت اهدای عضو در کشور، به ۷0 درصد رسیده است.» قائممقام رئیس اداره پیوند وزارت بهداشت با اشاره به این آمارها میگوید: «در حال حاضر متاسفانه سالانه در ایران پنج تا هشت هزار نفر به دلیل مرگ مغزی فوت میکنند که از این تعداد ۲۵۰۰ تا چهار هزار نفر ارگانهایشان کیفیت لازم را برای اهدای عضو دارند.» امید قبادی به فارس میگوید: «هر سال حدود ۷۰۰ نفر از افرادی که مرگ مغزی شدهاند به اهدای عضو میرسند. این مساله به دلایل مختلفی رخ میدهد که مهمترین آن عدم رضایت کافی خانوادههاست و مهمترین دلیلش هم ضعفی است که هنوز در فرهنگسازی وجود دارد.»
به گفته او، در کشور حدود ۲5 هزار بیمار نیازمند به عضو حیاتی داریم، عضوهای حیاتی شامل کلیه، کبد، قلب، ریه، لوزالمعده و روده است که اگر کسی این اعضا را نداشته یا اختلال عملکرد آنها را داشته باشد منجر به فوت میشود. «به جز عضو کلیه که دو درمان جایگزین مانند دیالیز و پیوند از فرد زنده را دارد مابقی نیازمندان زندگیشان در گرو پیوند عضو از کسانی است که مرگ مغزی شدهاند.» او در توضیح بیشتر میگوید: «در پزشکی دو نوع مرگ داریم. مرگ قلبی که بیش از ۹0 درصد مرگهاست و مرگ مغزی که کمتر مردم با آن آشنا هستند. این نوع مرگ کمتر از ۱0 درصد مرگها را تشکیل میدهد. به همین دلیل در سال ۸۴ کمیتهای برای فرهنگسازی و اهدای عضو تشکیل دادیم؛ تعاملات مختلفی با سازمانهای درگیر این موضوع مثل وزارت فرهنگ، صدا و سیما، رسانهها، هنرمندان و ورزشکاران به راه انداختیم که بسیار موثر بود تا جایی که در سال ۹۲ آمار رضایت اهدای عضو به ۳7 درصد ارتقا یافت.» قائممقام رئیس اداره پیوند وزارت بهداشت ادامه میدهد: «اکنون با طرحهای جدیدی که در سال ۹۳ انجام دادهایم میانگین رضایت اهدای عضو ۷0 درصد شده حتی در برخی مراکز رضایت صددرصدی هم داشتهایم.»
به گفته او، در کشور حدود ۲5 هزار بیمار نیازمند به عضو حیاتی داریم، عضوهای حیاتی شامل کلیه، کبد، قلب، ریه، لوزالمعده و روده است که اگر کسی این اعضا را نداشته یا اختلال عملکرد آنها را داشته باشد منجر به فوت میشود. «به جز عضو کلیه که دو درمان جایگزین مانند دیالیز و پیوند از فرد زنده را دارد مابقی نیازمندان زندگیشان در گرو پیوند عضو از کسانی است که مرگ مغزی شدهاند.» او در توضیح بیشتر میگوید: «در پزشکی دو نوع مرگ داریم. مرگ قلبی که بیش از ۹0 درصد مرگهاست و مرگ مغزی که کمتر مردم با آن آشنا هستند. این نوع مرگ کمتر از ۱0 درصد مرگها را تشکیل میدهد. به همین دلیل در سال ۸۴ کمیتهای برای فرهنگسازی و اهدای عضو تشکیل دادیم؛ تعاملات مختلفی با سازمانهای درگیر این موضوع مثل وزارت فرهنگ، صدا و سیما، رسانهها، هنرمندان و ورزشکاران به راه انداختیم که بسیار موثر بود تا جایی که در سال ۹۲ آمار رضایت اهدای عضو به ۳7 درصد ارتقا یافت.» قائممقام رئیس اداره پیوند وزارت بهداشت ادامه میدهد: «اکنون با طرحهای جدیدی که در سال ۹۳ انجام دادهایم میانگین رضایت اهدای عضو ۷0 درصد شده حتی در برخی مراکز رضایت صددرصدی هم داشتهایم.»
ایرانیها در شبکههای اجتماعی چه رد و بدل میکنند؟
این روزها در مترو، محل کار، محافل خانوادگی شاهد پدیده فعالیت گسترده با گوشیهای هوشمند هستیم. فروزنده جعفرپور استاد دانشگاه و جامعهشناس در اینباره در گفتوگو با «ایسنا» میگوید: براساس نتایج ارائهشده در همایش «تلفن همراه هوشمند و سبک زندگی» میزان استفاده از تلفنهای همراه هوشمند در ایران از ساعت 20 تا 24 به شدت افزایش مییابد. در این مدت افراد وارد شبکههای مجازی میشوند و این در حالی است که نوجوانان و جوانان باید وقت خود را با خانواده بگذرانند تا ارزشها و هنجارهای جامعه در آنان نهادینه شود ولی آنان به جای برخورداری از فراغت فعال و جمعی به فراغت فردی روی میآورند. ... نیمی از محتوای پیامهایی که از طریق شبکههای اجتماعی موبایلی رد و بدل میشود لطیفه است و 12 درصد آن را پیامهای نامناسب تشکیل میدهند.
داغی که مُهـر ۲۵ساله دارد
هفته پیش بیست و پنجمین سالروز زلزله مرگبار منجیل و رودبار بود. «شهروند» در گزارشی به این حادثه و پیامدهای آن پرداخته است. این روزنامه مینویسد:...حالا ۲5 سال از زلزله رودبار و منجیل میگذرد و مردم این شهرها هنوز هم با کابوس زلزله سال ۶۹ درگیرند. «عطاءالله حکیمی»، نماینده رودبار در مجلس میگوید، مردم به این دلیل از شهرهایشان به دیگر شهرهای استان گیلان رفتهاند که شهرشان حتی یک مرکز توانبخشی و نگهداری معلولان ندارد: «زمانی که آن زلزله سنگین آمد، تعداد زیادی از مردم معلول شدند و خوب است بدانید که رودبار تنها شهرستان استان گیلان است که مرکز توانبخشی ندارد.
بعد از زلزله همه شهرستانهای استان گیلان از فرصت زلزله استفاده کردند و پول گرفتند و مراکز توانبخشی برای خودشان ایجاد کردند ولی شهری مانند رودبار که بیشترین آسیب را دیده بود از این موضوع حیاتی بیبهره ماند. در حال حاضر تعداد زیادی از رودباریها که یا معلول شدند یا کل خانه و خانوادهشان را از دست دادند، در آسایشگاه رشت زندگی میکنند. بیشتر آنها هم کسانیاند که هیچکس برایشان باقی نمانده و بعد از زلزله تنها و بیکس شدهاند. نه پدری، نه مادری و... و هنوز دچار شرایط سخت و طاقتفرساییاند.»
بعد از زلزله همه شهرستانهای استان گیلان از فرصت زلزله استفاده کردند و پول گرفتند و مراکز توانبخشی برای خودشان ایجاد کردند ولی شهری مانند رودبار که بیشترین آسیب را دیده بود از این موضوع حیاتی بیبهره ماند. در حال حاضر تعداد زیادی از رودباریها که یا معلول شدند یا کل خانه و خانوادهشان را از دست دادند، در آسایشگاه رشت زندگی میکنند. بیشتر آنها هم کسانیاند که هیچکس برایشان باقی نمانده و بعد از زلزله تنها و بیکس شدهاند. نه پدری، نه مادری و... و هنوز دچار شرایط سخت و طاقتفرساییاند.»
دیدگاه تان را بنویسید