تاریخ انتشار:
چرا خردسالان و سالمندان بیشتر در معرض خشونت هستند؟
آزار بیآزاران
پسربچهای خردسال را خوابانده و در میان هقهق او به زور، قاشق پر از غذا را به حلقش فرو میبرد؛ سنگینی پایش را هم روی تن نحیف کودک انداخته تا مبادا او برخیزد. به اصطلاح مربی مهد است.
پسربچهای خردسال را خوابانده و در میان هقهق او به زور، قاشق پر از غذا را به حلقش فرو میبرد؛ سنگینی پایش را هم روی تن نحیف کودک انداخته تا مبادا او برخیزد. به اصطلاح مربی مهد است. فیلمی که مخفیانه از این صحنه ضبط شده، این را نشان میدهد. به زور به او غذا میخوراند و گاهی غذا میرود که راه گلوی پسرک را ببندد. پسرک به سرفه میافتد و برای لحظاتی شیون او قطع میشود. مربی با خشونت، دستمالی به صورت او میکشد و به محض آنکه غذا دادن را شروع میکند، کودک هم گریه را از سر میگیرد. غذا دادن که تمام میشود، مربی پایش را بر میدارد از موهای کودک میگیرد، برمیخیزاند و به تلافی گریههایش، بیرحمانه چند سیلی به سر و صورتش مینشاند. یک هفتهای میشود که این فیلم از مهدکودکی با نام «ستایش» به شبکههای اجتماعی درز پیدا کرده است و دست به دست میچرخد. کاربران شوکزده شدهاند از رفتاری که زنی در لباس مربی با کودکی بیدفاع روا داشته است. انتشار این ویدئو، بار دیگر افکار عمومی را نسبت به آنچه در مهدکودکها میگذرد، حساس کرده است و این دلنگرانی را به مادرانی که کودکان خود را به مهدها میسپارند یا در آینده خواهند سپرد منتقل
میکند که آیا با کودکان آنها نیز چنین بیرحمانه برخورد میشود؟ این فایل ویدئویی موجی از خشم ایرانیها را برانگیخته است. آن گونه که در یکی از سایتها، کمپینی برای اعتراض به رفتاری که کاربران، آن را «وحشیانه» توصیف کردهاند، تشکیل شده است. اعضای این کمپین اعلام کردهاند، این کمپین تنها برای حمایت از کودکی نیست که در مهد «ستایش» مورد ضرب و شتم قرار گرفته است، بلکه برای حمایت از همه کودکان بیگناهی است که تحت مراقبت این مربی و امثال او هستند. اعضای این کمپین مقرر کردهاند در روز 25 تیرماه در مقابل سازمان بهزیستی در تهران و ادارات بهزیستی سراسر کشور تجمع کنند.
قتل در سرای سالمندان
اما سرعت گردش این فیلم مخفیانه از کودکآزاری در یکی از مهدهای واقع در اردبیل، هنوز در شبکههای اجتماعی بالا بود که از گرگان خبر رسید، پیرمردی در یکی از مراکز نگهداری از سالمندان به قتل رسیده است. این بار نیز تصاویر ضبطشده دوربینهای مداربسته، مشت پرستاران ضارب را در برابر پلیس گشودند. از روز شنبه که کلیاتی از این جنایت در روزنامه شهروند، ارگان مطبوعاتی جمعیت هلالاحمر ایران به چاپ رسید، تقلای رسانهای برای کشف جزییات این حادثه آغاز شد. پیرمرد آنقدر قوی نبود که کوفتن و نواختنهای پرستاران را تاب بیاورد. یعنی پیش از آنکه پایش به بیمارستان برسد، قلبش از حرکت باز ایستاده بود. این بیمار در ظاهر به دلیل ایست قلبی در گذشته بود اما جراحات و آثار ضرب و شتم وقتی رخ نشان داد که آزمایشها کامل شد. از طرفی، آزمایشهای پزشکی قانونی هم خونریزی مغزی او را تایید کرد. حالا تکههای پازلی که هر یک از وقوع جنایتی هولناک علیه این پیرمرد بیدفاع نشانی داشت، کنار هم چیده شده بود. در این مرحله تحقیقات پلیس آغاز شد و آنچه دوربینهای مداربسته ضبط کرده بودند، زوایای تاریک این پرونده را روشن کرد. اینکه پیرمرد در نیمههای شب، احساس
ناراحتی میکند و پرستاران را به کمک میطلبد. پرستاران اما هنگامی که میبینند نمیتوانند او را آرام کنند به روشهای دیگری متوسل میشوند. کتکش میزنند، آنقدر که دیگر حتی نفس هم نکشد. این دو پرستار اکنون بازداشت شدهاند و در اعترافات خود، مرگ پیرمرد را اینگونه روایت کردهاند: «این پیرمرد دچار اختلالات عصبی و روانی بود و مرتب در حال داد و فریاد کردن بود. او همه پرستارها را خسته کرده بود و همیشه فحش و ناسزا میداد. حتی خانوادهاش نیز او را به خاطر همین اختلالات عصبی به این آسایشگاه آورده بودند. برای همین شب حادثه نصف شب، این پیرمرد ما را صدا کرد. ما بالای سر او حاضر شدیم، اما او شروع کرد به داد و فریاد زدن. وقتی علتش را پرسیدیم به ما گفت که یک سیگار به او بدهیم. ما گفتیم این کار غیرقانونی است و او نباید سیگار بکشد ولی این پیرمرد آنقدر داد و فریاد به راه انداخت و تقلا کرد که مجبور شدیم دستش را با ملحفه به تخت ببندیم. بعد از گذشت دو ساعت هم به ما خبر دادند که این پیرمرد دچار ایست قلبی شده است.»1 در خبرها آمده بود که قتل پیرمرد در مرکزی به وقوع پیوسته است که چندان خوشنام نبوده است. در این صورت آیا به صرف اینکه،
این مراکز، خصوصی اداره میشوند، از حیطه نظارت نهادهای متولی خارج میشوند؟ اگر پیش از این، رفتارهای ناشایستی در این آسایشگاه مشاهده شده بود، چرا محاکم قضایی پیش از مرگ این شهروند از ادامه فعالیت آن جلوگیری نکردهاند. هر چند چراغ این مرکز هنوز هم با وجود وقوع این قتل، روشن است.
اکنون اما، پیرمردی در غربت سرای سالمندان کشته شده است. قاتلان نیز در چنگال قانون گرفتار شدهاند. پرونده آن مربی نامهربان و مهدکودک متخلف نیز با دستگیری مربی و صدور حکم پلمب مختومه میشود. اما آیا با این اقدامات بساط خشونت و حاکمیت رفتارهای غیراصولی در این نوع مراکز برچیده میشود؟ اگر در مهدهایی با سه ستاره در پیشانی، چنین وقایعی رخ میدهد، در آن دسته از مهدهایی که هیچ ستارهای نزد سازمان بهزیستی ندارند چه میگذرد؟ در مراکز نگهداری بیماران روانی یا کودکان استثنایی که وابستگان آنها کمتر جویای احوالشان هستند چه خبر است؟ گفته میشود، دفتر امور کودکان و نوجوانان بهزیستی که به امور مهدکودکها نیز رسیدگی میکند، از سالهای گذشته، مهدها را به درجات یک، 2 و 3 تقسیم کرده است و البته از سال 1387 این رتبهبندی را بر اساس معیارهای جدید تغییر داد. به این ترتیب، بالاترین رتبه در نظر گرفتهشده برای مهدهای سهستاره و پایینترین رتبه مربوط به مهدهای فاقد ستاره است. در این صورت مهد ستایش بر اساس چه معیاری سه ستاره از اداره بهزیستی استان اردبیل دریافت کرده است؟ برخی مهدهای کودک اقدام به نصب دوربین مداربسته کردهاند که والدین
میتوانند، با وارد ساختن رمز ورود مربوط به خود، فضای مهدکودک را از راه دور نظاره کنند و بر احوال فرزند خود آگاهی داشته باشند. در این صورت احتمال وقوع رفتارهای ناشایست با کودکان نیز کاهش مییابد. اما همه مهدها مجهز به این امکان نیستند. وقوع این اتفاق و اتفاقاتی از این دست که البته شرح همه آنها به رسانهها راه پیدا نمیکند، نشان از آن دارد که سازمان بهزیستی نیز این بخش از وظایف نظارتی خود را رها کرده است. سازمان بهزیستی هنوز توضیح نداده است که وقوع این حوادث در مراکزی که با مجوز این سازمان برپا میشود چه توجیهی دارد؟
پینوشت:
1- سلامت نیوز
دیدگاه تان را بنویسید