رنج ممتد
سپیده کاوه از نگرانیهای بیوهشدگان بعد از کرونا میگوید
سپیده کاوه، تحلیلگر، اقتصاددان و مولف به نگرانیهای موجود اقتصادی و اجتماعی در خصوص زنان بیوهشده بر اثر کرونا میپردازد. بر اساس اطلاعات منتشرشده توسط وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی طی دو سال اخیر ۱۲۶ هزار و ۵۹۴ زن و کودک، سرپرست خانوار یا یکی از اعضای خانواده خود را بر اثر کرونا از دست داده و دچار مشکلات معیشتی هستند. ۵۴ درصد از این تعداد را زنانی تشکیل میدهند که بر اثر کرونا بیوه شدهاند. با توجه به اینکه تنها ۲۷ درصد خانوارهای سه دهک پایین درآمدی، تحت پوشش نهادهای حمایتی کمیته امداد و سازمان بهزیستی کشور قرار دارند توجه به وضعیت معیشتی زنان بیوه کرونا از اهمیت ویژهای برخوردار است. از طرفی کرونا و مصائب کلان اقتصادی آن وضعیت را در کشورهای در حال توسعهای مانند ایران بحرانیتر از قبل کرده است. حال باید دید به راستی چه نگرانیهایی درباره بیوهشدگان کرونا وجود دارد و چه باید کرد؟
♦♦♦
کرونا قربانیان زیادی داشت که در این گفتوگو تاکید ما عمدتاً بر روی زنانی است که شوهران خود را از دست داده و مسوولیت زندگی و نگهداری از خانواده و فرزندان به عهده آنها گذاشته شده است. به طور کلی چه نگرانیهایی در مورد بیوهشدگان کرونا وجود دارد؟
همهگیری کرونا بیشک در دو سال اخیر بزرگترین معضل جهانی در کشورها بوده و آسیبهای گسترده اقتصادی و اجتماعی به دنبال خود داشته است. در حوزههای گوناگون از بهداشت تا اقتصاد، امنیت و حمایتهای اجتماعی تاثیرات کووید بر زنان و دختران به علت طبیعت آنها بیشتر است. در این بین زنانی که عمدتاً در خانوارهای کمدرآمد و بدون پسانداز و امنیت شغلی میزیستهاند آسیبپذیرترین قشر هستند. اگر این زنان بر اثر کووید بیوه شده و سرپرست خود را از دست بدهند با بدترین وضعیت قابل تصور مواجه خواهند بود. رنج و ملال و اندوه از دست دادن عزیزی در میانه همهگیری با مرگی ناگهانی و پیشبینینشده به خودی خود ضربهای است که پذیرش و کنار آمدن با آن نیاز به گذر زمان و حمایت عاطفی دارد. حتی در صورت نداشتن مشکلات مالی در خانوار، از دست دادن ناگهانی شریک زندگی یکی از چندین مصیبتی است که تبعات روحی و روانی زیادی را سبب میشود. حال اگر ضعف بنیه مالی به این مصیبت اضافه شود تحمل و پیدا کردن روشی برای زندگی و بقای مناسب بسیار سخت است. در دوران همهگیری احتمال حفظ شغل پس از همهگیری برای زنان 8 /1 برابر کمتر از مردان محاسبه شده است. به عبارتی زنان بسیار بیشتر از مردان در معرض بیکار شدن قرار داشتند و بیوگی توامان با بیکاری توان اقتصادی خانوار را فلج میکند. بنابراین درآمد قابل دسترس زنان بیوه کووید بسیار کاهش یافته و این تاثیر برای کسانی که قبلاً هم در فقر زندگی میکردند، شدیدتر است. گسترش فقر و پایین آمدن امنیت غذایی خانوار، معضلات اجتماعی، روحی و اخلاقی فراوانی را به دنبال خواهد داشت. تشدید فقر غذایی، از دست دادن سرپناه و محل سکونت، بالا رفتن احتمال ترک تحصیل کودکان معضلات اجتماعی و اخلاقی موجود را چندبرابر میکند. برای مادری که توان دیدن به خواب رفتن کودک خود را با شکم گرسنه ندارد، احتمال کسب درآمد از راههای نامشروع بالا رفته و تبدیل به تنها راه چاره میشود. بنابراین افزایش فساد و فحشا در این خانوارها بعید به نظر نمیرسد. آسیبهای بهداشتی و سلامت برای بیوهشدگان کرونا نیز چشمگیر است. این زنان به دلیل تخصیص مجدد منابع و اولویتها در مسائل مرتبط با خدمات بهداشتی و سلامت دچار کمبود بیشتر خواهند بود و احتمال دسترسی به خدمات بهداشتی باکیفیت، داروها و مراقبتهای بهداشتی برای این زنان کمتر است. هنجارهای اجتماعی، سنتها و کلیشههای عمومی نیز میتواند محدودکننده توانایی دسترسی زنان به خدمات بهداشتی باشد. به دلیل کاهش ارتباطات و انسجام اجتماعی، شکنندگی و آسیبپذیری زنان بیوه کووید نیز افزایش مییابد. استرسهای اقتصادی-اجتماعی به همراه افزایش انزوای اجتماعی و اختلال یا غیرقابل دسترس بودن خدمات حمایتی-اجتماعی برای زنان آسیبدیده، سبب ایجاد شرایط بد مضاعف برای آنان خواهد شد.
با توجه به افزایش مرگومیر مردان و سرپرستان خانوار بر اثر کووید چه اقداماتی باید در راستای رفع تبعیضهای معیشتی و اقتصادی علیه زنان صورت گیرد؟
توجه به آمار خانوارهایی که در سه دهک پایین درآمدی قرار دارند و سرپرست مرد خود را بر اثر کرونا از دست دادهاند لزوم توجه ویژه و خاص به وضعیت تبعیضهای جنسیتی موجود را آشکارتر میکند. خانوارهایی که معمولاً فاقد پوششهای حمایتی و بیمهای بوده و مسیر کسب درآمد برای بازماندگان خانواده آسان نیست. اگر مولفه از دست دادن نانآور مرد خانوار در افزایش شانس کسب شغل و درآمد دخیل نشود و مانند گذشته این زنان در یافتن شغل و درآمد در اولویت دوم جامعه باشند، مشکلات و معضلات اقتصادی و اجتماعی فراوانی پیش خواهد آمد. باید در تعیین پوششهای حمایتی و بیمهای به این دست از زنان توجه ویژه شود و جهت یافتن شغل و درآمد برای آنها نسبت به سایر افراد جامعه اولویت در نظر گرفته شود. پیادهسازی تبعیض جنسیتی مثبت به نفع این قشر از زنان امری ضروری و مفید است. اگر سیستم چالاک و سریع جهت جبران درآمدهای ازدسترفته این خانوارها پیادهسازی و اجرا نشود تبعات زیانبار مرگومیرهای کرونایی تشدید خواهد شد. در دهکهای آسیبپذیر مفاهیمی تحت عنوان ذخیره اطمینان و پسانداز وجود ندارد و تجلی ضربالمثل «هشتشان گرو نهشان» هستند. در نبود پسانداز و همچنین پوششهای حمایتی اگر یک روز پولی وارد دخل خانواده نشود آن شب را باید با شکم گشنه سر کنند. هزینههای اجاره محل سکونت و انرژی هم که مانند هزینههای اقلام خوراکی، بهروز در سبد خانوار رخ میدهد و قابل تعویق نیست، حال اگر سیستم حمایتی ولی کند و فشل تعریف و اجرا شود عمده کارکرد مثبت خود را از دست خواهد داد. زنان معدودی که شانس یافتن شغل مناسب را داشته باشند به علت اجبار در ادامه کار و غم نان حتماً با تبعیضهای دستمزدی بیشتر روبهرو خواهند شد. این در حالی است که با تداوم همهگیری کرونا، آسیبهای اقتصادی صنایع و مشاغل خدماتی که عمدتاً زنان در آنها مشغول به کار بودهاند ادامهدار بوده و سبب حذف و ورشکستگی صنایع کوچک و متوسط شده است. با کم شدن توان اقتصادی صنایعی که درصد زنان بیشتری در آنها مشغول به کار بودهاند احتمال یافتن شغل برای زنان کم و کمتر خواهد شد و فشارهای مالی بر زنان بیوه کرونا گستردهتر و عمیقتر میشود.
احتمالاً تعداد زیادی از زنان بیوهشده به دلیل عدم دانش و اطلاعات و تخصص کافی در مشاغل پارهوقت، یدی، و به طور کلی مشاغلی که حمایت کمتری از جمله بیمه، قانون کار و... دارند مشغول میشوند. این موضوع چه پیامدهایی خواهد داشت؟
اساساً زنان بهخصوص در ایران عمدتاً در مشاغل خدماتی (اقامتی، خوراکی، هنری، تفریحی و...) و مشاغل مربوط به خردهفروشی و... مشغول به کار هستند. درصد بالایی از این مشاغل اصولاً فاقد پوششهای بیمهای و حمایتی هستند و به صورت روزمزد یا به درآمدی پایینتر از مردان اشتغال دارند. حال با وجود رخداد کرونا بیشترین آسیب را این مشاغل دیدهاند و بالاترین نرخ از دست دادن شغل را داشتهاند. حال خانمی که فاقد دانش، سواد و مهارت کافی بوده و به علت از دست دادن همسر ناچار به ورود به بازار کار باشد ناچاراً باید در مشاغلی که سطح مهارت و دانش پایینی دارد وارد شود. به عبارت دیگر زنان در موقعیت ضعف وارد بازار کار میشوند و تن به کارهایی از جنس به بردگی گرفتن نیروی کار میدهند. انجام این کارها عمدتاً یدی و سخت و طولانیمدت است و آسیبهای روحی و جسمی را برای زنان به همراه دارد. به عبارتی حتی با پیدا کردن شغل در کوتاهمدت امکان تامین معاش برای زنان هست اما در میانمدت و بلندمدت اگر برنامهریزی خاصی برای این قشر صورت نگیرد معضل بیکاری و کمبود درآمد با شدت بیشتری برمیگردد.
برخی از زنان بیوه کرونا به سبب ناتواتی در تامین معاش خانواده ناچار به ترک خانواده و بیسرپناه خواهند شد، پیامدهای اجتماعی این موضوع چیست؟
بیسرپناهی زنان در این شرایط به دو دلیل ممکن است رخ دهد. اول اینکه توانایی پرداخت هزینههای مرتبط با محل زندگی را ندارند و از عهده اجارهخانه و سایر هزینهها برنمیآیند. دومین علت با مسائل فرهنگی و سنتی در ارتباط است. در برخی از مناطق زنان پس از مرگ شوهر مجبور به ترک خانه خود میشوند، زیرا دیگر عضوی از خانواده نبوده و سربار به شمار میروند. معضل بیسرپناهی در خانوارهایی که بیشتر در وضعیت نابسامان اقتصادی و فرهنگی به سر میبرند بیشتر رخ میدهد. حال بیسرپناهی این زنان بیوه با فرزند یا بیفرزند قطعاً تبعات اجتماعی چندبرابری را برای کل جامعه خواهند داشت. شروع به سکونت در اماکنی که در شأن و منزلت یک انسان نیست، از جمله گورخوابی، فاضلابخوابی و راهروخوابی رخ میدهد. بهترین حالت این بیخانمانی را شاید اتوبوسخوابهایی که چندی پیش رسانهها در گزارشهایی متعدد به آن پرداختند، دارند.
دولتها، موسسات غیرانتفاعی، آموزشگاهها و... چه امکاناتی را باید در اختیار زنان بیوه کرونا قرار دهند؟
سیاستگذاریها و اقدامات باید در راستای جبران خسارت مالی، اجتماعی و روحی ناشی از مرگ همسر برای زنان باشد. در درجه اول باید اهداف مالی و اقتصادی را مد نظر قرار داد. پول خوشبختی نمیآورد ولی نداشتن آن قطعاً با بدبختی و سختی همراه خواهد بود. این یک باور قدیمی و حقیقتاً واقعی است. دادن اولویت استخدام و اشتغال زنان بیوه کرونا میتواند اولین اقدام مفید باشد. ایجاد اقامتگاههای عمومی برای زنان بیخانمان کرونایی و ارائه خدمات بهداشتی و سلامت به آنها باید در اولویت قرار گیرد. تلاش برای توانمندسازی زنان و بالا بردن مهارتهای شغلی و حرفهای در آنها میتواند در زمره کارهای موسسات غیرانتفاعی باشد. این توانمندسازی میتواند از طریق انجام آموزش یا در اختیار قرار دادن ابزارهای کاری کسب درآمد، مانند لپتاپ، موبایل، چرخ خیاطی و... باشد.
در سایر کشورهای دنیا موسسات غیرانتفاعی مختلفی اقدامات سازندهای جهت کمک به زنانی که همسر خود را در اثر کرونا از دست دادهاند انجام دادهاند. این اقدامات از جنس برطرف کردن نیازهای معیشتی، مالی، آموزشی و پزشکی است. به صورت خلاصه ایجاد شغل و درآمد، توزیع بستههای غذایی و بهداشتی و ایجاد سرپناه میتواند اولویت مد نظر دولتها و سازمانهای کمکرسان غیرانتفاعی باشد.
جای خالی چه قوانینی در حوزه زنان سرپرست خانوار و بیوهشدگان وجود دارد؟
زنان همواره از قوانینی که تبعیض بر اساس جنسیت را قائل هستند رنج برده و میبرند. در این بین قوانین مرتبط با ارث و حضانت فرزندان در همهگیری کرونا اهمیت بیشتری پیدا میکند. خوشبختانه در ایران مشکل تبعیض در قوانین مالکیت وجود ندارد ولی کشورهایی هستند که در آنها زنان بیوه کرونا از این بابت هم آسیب دیدهاند. به صورت خلاصه باید گفت اصلاح سیاستها و قوانین مرتبط با زن پس از مرگ همسر ضروری به نظر میرسد.
دنیا چگونه با مشکل زنان بیوه کرونا مواجه شده است؟
با توجه به وضعیت شکننده زنان پس از مرگ همسر، هر سیاستی که در زمان بحران و بعد از آن طراحی و اجرا شود باید با توجه به هدف ایجاد اقتصاد و جامعهای برابر و پایدار باشد. کشورهای توسعهیافته دنیا که از توان مالی مناسبی نیز برخوردار هستند، برنامهها و سیاستهای جبرانی و حمایتی فراوانی را تعریف و اجرا کردهاند، علاوه بر دولتهای مرکزی، دولتهای محلی، شهرداریها و حتی کانونهای حکمرانی جزئیتر پوششهای حمایتی مختلفی را برای آسیبدیدگان کرونا تعریف کردهاند. موسسات غیرانتفاعی نیز بیشتر در زمینه جبران آسیبهای روحی و اجتماعی فعال بوده و درصدد کمک به بازماندگان ازدسترفتگان کرونا بهخصوص زنان سرپرست خانوار هستند.
بر سر کودکان بیسرپرست چه میآید؟
غمانگیزترین وضعیت، وضعیت کودکانی است که یک یا هر دو والد خود را بر اثر کرونا از دست دادهاند و بیسرپرست شدهاند. آینده کودکان بیسرپرستشده بر اثر کرونا در ایران تفاوتی با دیگر کودکان بیسرپرست نخواهد داشت و در صورت وجود ظرفیت در مراکز نگهداری کودکان بیسرپرست دولتی، نیمهخصوصی و در موارد معدود خصوصی جایی برای بقا و بزرگ شدن خواهند داشت وگرنه به جمعیت کودکان کار دورهگرد و کولی در شهرها که توسط باندهایی مدیریت و نگهداری میشوند اضافه خواهند شد و سرنوشت خوبی در انتظارشان نخواهد بود.