مطالبهگری نادرست
انگیزه اصلی شکارچیان در حمله مسلحانه به محیطبانان میانکاله چیست؟
میتوان اتفاق حمله مسلحانه و گروهی شکارچیان به منطقه میانکاله را که زیستگاه پرندگان است یک هشدار جدی به سازمان حفاظت محیط زیست و حیات وحش کشور تلقی کرد و آن را یک تذکر جدی دانست. چراکه سازمان محیط زیست برای این پیشامد، چارهای نیندیشیده و این بحران را موشکافی و آسیبشناسی نکرده است. قطعاً در آینده نزدیک نیز شاهد پیامدهای اجتماعی و زیستمحیطی بیشماری خواهیم بود. پیامی که از این اتفاق برمیتابد، این است که باید با نگاه غیرقهری و از منظر آگاهانه و علمی به جامعه شکارچیان ایران نگریسته شود.
هدف نشان دادن ضعف جایگاه دولت در مساله حفاظت است؟
با این حال نمیتوان گفت هدف حملهکنندگان به میانکاله برای ضعیف نشان دادن دولت و محیطبانان بوده است. نمیتوان این را یک انگیزه انتقامجویانه تلقی کرد. بیشتر این اتفاق یک مطالبهگری است که از روش درستی برای بیان این خواسته استفاده نشده است. مردم جامعه با هر نگاه و سلیقهای برای رسیدن به مطالبات خود قطعاً به راهنمایی و مشاوره در جهت به نتیجه رساندن مطالبات بحق خود در چارچوب قانون نیازمند هستند. اگر این دوستان مطالبات خود را از طریق کانون شکار و سازمانهای مردمی و انجمنها و نمایندگان خود پیگیری میکردند، قطعاً امروز این بحران پیش نمیآمد. برخورد مسلحانه و بیقانونی برای مطرح کردن خواستههای مردمی، دور از فرهنگ مردمسالاری و دموکراسی است و تبعات زیادی برای جامعه و شکارچیان به دنبال دارد.
این پرسش برای بسیاری مطرح شده است که آیا با اتفاق رخداده در میانکاله ما شاهد وضعیتی هستیم که از آن به عنوان بیدولتی یاد میشود؟ پاسخ من منفی است. چنین تعبیری از دید من اشتباه است. اما میتوان انگیزه این سوال را پاسخ داد. سازمان حفاظت محیط زیست دچار ضعف در هماهنگی و برنامهریزی حیاتوحش و بهرهبرداری پایدار و توسعه صنعت شکار قانونی است و مهمتر از آن دور شدن از مردم محلی و شکارچیان محلی که خود روزی بهوجودآورنده کانون شکارچیان ایران، پس از آن سازمان حفاظت محیط زیست فعلی شدهاند. برای پر کردن این خلأ باید فاصله میان این سازمان و جامعه محلی و شکارچیان پر شود.
سازماندهی مسلحانه؟
اینکه شکارچیان قدرت سازماندهی مسلحانه دارند، برای محیط زیست خطرناک است یا خیر، پرسش مهمی است که پاسخ مهمتری دارد. باید گفت شکارچیان میتوانند بهترین دوست برای محیط زیست باشند. اگر محیط زیست حرف شکارچیان را بشنود و برای آنان با استفاده از نمایندگان کانونهای شکار، قوانین شکار و بهرهبرداری از حیاتوحش قوانین جدید را وضع کند و شکارچی بداند، در فصل و زمان مناسب در مکانهای از پیش تعیینشده و مجاز میتواند طبق قانون صریح جمهوری اسلامی ایران به شکار بپردازد، قطعاً دیگر این اتفاقها رخ نخواهد داد و از طرفی دیگر همین شکارچی اگر به حال خود رها شود و پیوند دوستی بین او و سازمان حفاظت محیط زیست گره نخورد، قطعاً یکی از دشمنهای حیاتوحش خواهد بود. در قدیم این پیوند صمیمی و دوستی وجود داشته است. ولی سالیان سال است که به دلیل تصمیمات سلیقهای و غیرعلمی بعضی از مدیران سازمان، این رفاقت کمرنگ شده است و راهحل اصلی برای بهبود وضعیت و ایجاد پیوند بین این دو بازگشت و پذیرش واقعی و حقوقی حق شکار از سوی سازمان محیطزیست و رعایت قوانین شکار از سوی شکارچیان است.
شکارچیان هم بخشی از مردم هستند. برای مدیریت بهتر وضعیت باید به حق و حقوق آنها رسیدگی شود. آنها اساساً چه حقوقی دارند؟ شکار امروز دیگر یک سنت نیست بلکه یک صنعت است و امروزه به عنوان یک علم شناخته شده است. به عبارت دیگر امروزه شکار علمی و صنعتی شده است. بخشی از رونق اقتصادی کشورها به حساب میآید. اکوتوریسم شکار در تمام دنیا فعال است و از درآمد آن برای احیای محیطزیست کشورها استفاده میشود. نباید این واقعیت را نادیده گرفت یا آن را انکار کرد. میتوان گفت انگیزه و هدف شکارچی از شکار تلاش برای رسیدن به هدف نهایی و ماجراجویی یک فرد است. این کار از نظر شکارچیان دل شیر و صبر و استقامتی بسیار میخواهد. واقعیت این است که شکار را نمیشود بهطور کامل انکار کرد. این یک سنت بوده و از قدیم وجود داشته است، وجود دارد و وجود خواهد داشت.
پس هر دولت و حکومتی باید برای رسیدن بحق خواسته و قانونی عدهای از افراد جامعه که دنبال این کار هستند، برنامهریزی و قوانین شفاف تدوین کند. در ایران این قوانین از دیرباز وجود داشته است. اما امروز شاهد کوتاهی دستگاه متولی آن یعنی سازمان حفاظت محیطزیست در اجرا و تطابق قوانین گذشته با علم امروز شکار و عدم بهروزرسانی آن مقررات هستیم و شاید بتوان ریشه ایجاد تعارضهای جدی در این زمینه را نبود رابطه مستمر میان محیطزیست و شکارچیان دانست. یکی دشمن دیگری است و این به ضرر محیطزیست و البته قشری است که شکار میکنند.
چرا گفتوگو نمیکنیم؟
اینکه چرا در همه این سالها هیچ دولتی نتوانسته با شکارچیان گفتوگو کند پرسش مهمی است. آیا خود شکارچیان مانع گفتوگو هستند؟ در پاسخ باید گفت که در گذشته این گفتوگوها بوده است. چون اغلب تشکیلدهندگان کانون شکار و محیط زیست خودشان از شکارچیان برجسته و بنام این کشور بودهاند. حتی امروز بهترین و کارکشتهترین محیطبانان، شکارچیان حرفهای دیروز بودهاند که حال در لباس قانون خدمت میکنند. اما امروز شاهد فاصله گرفتن سازمان محیط زیست از شکار و دور بودن و مخالف بودن مدیران این سازمان با این مقوله هستیم. سپس تصور گفتوگو در این شرایط کمی دشوار است. شکارچیان نیز با تشکیل کانونهای شکار میتوانند از طریق نمایندگان خود پل ارتباطی با سازمان محیط زیست داشته باشند. گاهی این اتفاق میافتد و سازمانهای مردمنهاد و کانونهای شکار درخواست جلسات و گفتوگوهای دوطرفه را به سازمان میدهند اما به همان دلیلی که پیشتر عنوان شد، دور بودن ذهنیت مدیران سازمان محیط زیست با مقوله شکار، این مبحثها به نتیجه نمیرسد.
اگر برخورد اصولی ضمن مراعات حقوقی طرفین صورت نگیرد یا طبیعت و محیط زیست بازنده است یا شکارچیان. راهحل نهایی با توجه به الگوهای نوین در جهان پذیرش یکدیگر و رعایت قانون است. مطمئن باشید این مطالبهگری مختص این منطقه از ایران یا جهان نیست. دیر یا زود در جاهای دیگر کشور هم به اشکال گوناگون این مطالبهگری به وجود خواهد آمد. سازمان محیط زیست مسیر را اشتباه میپیماید. این علم شکار است که امروز به کمک حیاتوحش اکثر کشورها آمده است. این شکارچیان آن کشورها هستند که با تشکیل باشگاههای شکار و قرقهای اختصاصی و با رعایت کلیه قوانین و مقررات در حفظ و نگهداری زیستگاهها و حیاتوحش به کمک محیط زیست کشورشان شتافتهاند. باید حفاظت و بهرهبرداری از حیاتوحش کشور به بخش خصوصی یا نیمهخصوصی واگذار شود و محیط زیست فقط بر عملکرد آنها نظارت کند. باید اداره شکار و صید و ماهیگیری متشکل از محیطبانان بازنشسته و باتجربه و بادانش در امور شکار و صید حیاتوحش و به کمک سازمانهای مردمنهاد و یگان حفاظت از محیط زیست تشکیل شود و محیط زیست فعلی تخصصیتر به مواردی مثل پسماند، آب، هوا و خاک و آلودگی بپردازد. گاهی در ایران سازمان محیطزیست در بخش شکار و صید منفعل بوده یا اصلاً با اصل موضوع مخالف هستند. در این شرایط چه انتظاری میتوان داشت که مدیران به این مقولهها بپردازند و برای آن برنامهریزی کنند. حدود 12 درصد خاک کشور مناطق چهارگانه است که شکار در این مناطق طبق قانون ممنوع است. حال چرا سازمان برای مناطق غیرحفاظتشده و آزاد برنامهای ندارد؟