آنچه بود و آنچه هست
تکلیف زندگیهای ما در عصر کرونا چیست؟
همهگیری ویروس کرونا مسلماً، بیشتر با جنبههای منفی آن در جامعه ما یا سایر جوامع شناخته و تداعی میشود، اما در پس هر مصیبتی میتوان مشاهده کرد که دانش و تجربیات جدیدی شکل میگیرد که خود، مبنای سیاستها، برنامهریزیها و تصمیمگیریهای نو میشود و شاید به تجدیدنظر در رویههای مرسومی بینجامد که پیشازاین، اساساً هوشیاری و آگاهی لازم نسبت به ماهیت و پیامدهای منفیشان به وجود نیامده بود.
شاید نگاهی بر اساس یک سنخشناسی تیپیک اجتماعی-اقتصادی، معطوف به مهمترین گروهبندیهای جمعیتی، که در هر جامعه، میتوان بهراحتی تشخیص داد، کمک کند تصویری روشنتر از تغییر و تحولات اخیر ناشی از بحران کرونا به دست بیاوریم. اقتصاددانان خانوادهها را معمولاً در دهکهای درآمدی دستهبندی میکنند. اطلاع از تعلق هر خانواده به یکی از دهکهای درآمدی در سلسلهمراتب صعودی یا نزولی، بهسادگی، حقایق زیادی را در مورد شرایط و کیفیت زندگی ایشان عیان میکند. در یک دستهبندی دوگانه سادهانگارانه، اگر بخواهیم تنها دو گروه درآمدی اصلی را از هم متمایز کنیم، گروه اول را میتوان با برچسب «مرفهها» شناسایی کرد، که وضعیتشان را با گروه دوم، یعنی گروه فاقد رفاه نسبی یا -مثلاً گروه افراد واقع در زیرخط فقر- مورد مقایسه قرار میدهیم.
اگر بخواهیم به تجربیاتی که در خانوادههایی با خاستگاه طبقاتی متوسط به بالا شکل گرفته اشاره کنیم، ملاحظه میکنیم که پیشینه برخورداری ایشان از ثروت، درآمد یا رفاه نسبی، در ایام توقف یا محدود شدن کار و هرگونه اشتغال ناشی از بحران کرونا، موجب شود تا ایشان، از دغدغههای مالی شدید و حس عدم امنیت اقتصادی -در کوتاهمدت- تا حد زیادی مبرا باشند. میتوان گفت از منظر اجتماعی، شواهد حکایت از این دارد که در این ایام، «خانه»، بیش از پیش، به مأمن و کانون گرم تعاملات زندگی اجتماعی و فرهنگی این گروه از جمعیت تبدیل شده است. برای اقشار با درآمد متوسط به بالا، بحران کرونا، به فرصتی تبدیل شد که خانههایشان را، خواستنیتر، زیباتر و کاربردیتر تجربه کنند، و خانهها، به فضایی پرشورترِ برای لذت بردن از تعاملات خانوادگی، گذران مهیجتر اوقات فراغت، کتابخوانی بیشتر، لذتجویی از فرصت آشپزی تفننی، تجربه پختن نان در خانه، شیرینیپزی، گلآرایی، مراقبه، یوگا، ورزش، نرمش، نواختن موسیقی و شاید حرکات موزونی به همراهش؛ و همچنین سایر فعالیتهای مفرح جمعی نظیر بازیهای قدیمی و جدید، گوش دادن به موسیقی، تماشای فیلم و سریال، فعالیت و پویش لبخند و خاطرهپردازی در شبکههای اجتماعی، پرداختن به فعالیتهای هنری، شعر و ادبیات، استراحت بیشتر ناشی از توفیق اجباری تعطیلی کار و درس و کلیه تکالیف و شاید مهمتر از همه، صرف وقت مطلوبتر و باکیفیتتر با اعضای خانواده خودشان، که اینک قدر حضور پررنگشان را بیشتر میدانستند، تبدیل شود. با اتکا به جیب و کارتهای بانکی انباشته از پول، با مراجعه به فروشگاههای بزرگ، اقدام به تجهیز آشپزخانه به انواع مواد غذایی و مایحتاج چند هفته کردند و از نظر اقلام بهداشتی هم موفق به تامین ماسک و ژل ضدعفونی و صابون و امثالهم شدند که کمی بالا پایین قیمت هم البته، چندان تاثیری در تصمیمگیریشان برای خرید و انبار کردن برای روز مبادا نداشته و ندارد. دیگر چهبهتر از این!
در این گروه، طبق شواهد، «فانکشن» یا کارکردِ خانه، به چیزهایی خیلی بیش از صرفاً محلی برای خوابیدن یا گاه ضیافتهای تجملی تبدیل شد. بعد از مدتهای مدید، سفرههای آراسته و رنگینی پهن شد که تمامی اعضای خانواده را این بار در خلوت خانوادگیشان، گرد هم آورد، برای اینکه صدای یکدیگر را بشنوند، چهرههای همدیگر را رودررو و در دنیای واقعی (نه مجازی) ببینند و تجربههای مشترک لذتبخش جدیدی در کنار هم و با هم بیافرینند. حتی اگر برای ارتباط گرفتن با افرادی خارج از دایره نزدیک خانوادگی، ناگزیر از بهرهگیری از ابزار رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی میشدند، وسایل و امکانات آن نظیر اینترنت، کامپیوتر و موبایلهای هوشمند بیدغدغه برایشان فراهم و در دسترس بوده، تا حتی فاصلهگزینیهای اجباری ناشی از خطر ویروس مرگبار و «بعد مکان» هم نتواند خدشهای به روند ارتباطگیریشان در فضای مجازی با اقوام و دوستان یا همکاران و همپالکیهای اینور آبی یا آنور آبیشان، وارد کند و البته بحران کرونا، باعث شد اهمیت و تاثیرگذاری مثبت مناسبات و روابط اجتماعی و نیاز مبرمی را که به تداوم آن داشتند، بیشازپیش بازبشناسند.
اینک به گروه دوم میپردازیم که معمولاً، با توجه به ارقام و آمارهای مستند، سهم بیشتری از جمعیت را به خود اختصاص میدهند، بهویژه در جوامعی که نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی در آنها عمیقتر و گستردهتر است. این گروه دوم، از اقشاری تشکیل شده که از درآمد متوسط و پایین برخوردارند. تصویرسازی ما در مورد این گروه، اما، برخلاف گروه قبلی جلوهای تیره و ناخوشایند از شرایط زندگی اجتماعی و مناسبات خانوادگی در عصر کرونا به خود میگیرد. چراکه نگاهمان اینک متوجه خانوارها یا خانوادههایی میشود، که هرچند مانند خانوادههای گروه قبلی، تا پیش از این، خانه -یا سرپناهشان- به محلی عمدتاً برای خوابیدن برایشان تبدیل شده بود و تعاملات خانوادگی زیر یک سقف، معمولاً سهم کمی از فعالیت روزانهشان را تشکیل میداد، اما شرایط توفیق اجباریِ در خانه ماندن بنا به توصیههای بهداشتی ناشی از بحران کرونا، خانه را به محلی دلچسب برای اینکه با فراغ خاطر به لذت بردن از همنشینی با سایر اعضای خانه بپردازند، تبدیل نکرده است.
ایشان که عمدتاً افرادی را تشکیل میدهند که برای تامین مایحتاج روزانه از صبح تا غروب در تلاش معاشاند، در خانه ماندن یعنی محروم شدن از درآمدهای حداقلی، یعنی متمرکز شدن بر فکر و نگرانی انواع بدهیهایشان، یعنی دغدغه عدم تناسب درآمد با هزینههایشان، یعنی شرم و سرافکندگی بیشتر ناشی از ناتوانی در برابر پاسخگویی به انتظارات شریک زندگی و فرزندان، یعنی محصور شدن در خانههای کوچک، دلگیر، پرهمهمه در محلههایی شلوغ و متراکم از جمعیت، یعنی مواجه شدن با یخچالهای خالی و نبودن آذوقه و عدم امکان ذخیره مایحتاج برای چند روز و چند هفته؛ چه برسد به ماه، یعنی غم دکتر و درمان بیماریهای مزمنی که تامین داروهایشان اینک برایشان پرهزینهتر و دور از دسترستر هم شده، یعنی مواجهه با احساس عدم ایمنی و نگرانی از ابتلا به ویروس کرونا، در شرایطی که امکان خرید وسایل بهداشتی با قیمتهای چند برابر از محتکران و بازار آزاد برایشان موجود نبوده است.
پدری که از صبح تا غروب در پی لقمهنانی سرپناه خانوادگیشان را ترک میکرد و در این میان، امکان چندانی برای اینکه شاهد رشد و پرورش فرزندانش باشد نداشت و از همراهی همسرش برای انجام امور خانه یا بچهداری غافل بود، اینک که ناگهان خود را در کنار همسر و فرزندان یافته است، چگونه میتواند از این ایام کشدار برای گذران زمان «باکیفیت» برای زن و فرزند با خشنودی بهره ببرد؟! در شرایط فشار اقتصادی، تورم روزافزون، هزینههای متزاید پوشاک و تحصیل و سایر نیازها و انتظارات فرزندان، عدم امنیت کار و اشتغال، بیمه، آینده ناایمن و ناروشن، گرانی و شرایط ناپایدار مسکن، گرانی مواد غذایی و به دنبال اینها، انواع فشارهای عصبی، استرس و افسردگی، وسوسههای دائمی برای توسل به تسکینهای کاذب با مواد و نوشیدنیها و روانگردانها که کار را از اینکه هست خرابتر میکند... افراد این گروه از شهروندان، در این روزها به مرور خاطرات سفرهای رویایی داخلی و خارجیشان و پویشها و چالشهای جمعی دلفریب در شبکههای اجتماعی نمیپیوندند و نمیاندیشند. زمانی که، بهرغم همه مقررات یکی در میان سیاستهای فاصلهگذاری، بالاخره، ناگزیر از ترک خانه برای ادامه فعالیت شغلی به دنبال کسب درآمد ناچیز میشوند، شرایطشان تازه میشود همانگونه که تاکنون بوده؛ یعنی به این میاندیشند که مبادا امروز، به سکته، تصادف، دزدی، زورگیری و امثال آن که خطر ابتلا به کرونا هم، چندی است به فهرست بلندبالایش اضافه شده دچار شوند و در این صورت، چه بر سر کانون گرم خانوادهشان خواهد آمد. آنوقت است که میاندیشند، خب همانکه تاکنون حافظ جان او و خانواده بوده، حتماً باز هم خواهد بود! بیخیال!