سرنخ خشونت
آیا خشونت و مطالعه با هم رابطه دارند؟
تجربه زیسته و روزمره بسیاری از ما نشان میدهد که آستانه تحمل افراد جامعه طی سالهای اخیر به مرور کاهش یافته و زمانهای بیشتری شاهد نزاع، کشمکش و خشونت هستیم. بالا رفتن نرخ جرائم، افزایش تعداد مجرمانی که بهواسطه خشونت زندانی شدهاند، افزایش آمار طلاق و پدیدههایی از این دست نیز این گزاره را مورد تایید قرار میدهد.
تجربه زیسته و روزمره بسیاری از ما نشان میدهد که آستانه تحمل افراد جامعه طی سالهای اخیر به مرور کاهش یافته و زمانهای بیشتری شاهد نزاع، کشمکش و خشونت هستیم. بالا رفتن نرخ جرائم، افزایش تعداد مجرمانی که بهواسطه خشونت زندانی شدهاند، افزایش آمار طلاق و پدیدههایی از این دست نیز این گزاره را مورد تایید قرار میدهد.
بررسی آمارها و نرخ رشد متغیرهایی که بدان اشاره شد در همبستگی با سایر متغیرها همواره مورد توجه پژوهشگران جامعهشناسی و علوم مرتبط بوده است تا با تقویت متغیرهای موثر بر کاهش نرخ خشونت، جرائم و ازهمگسیختگیهای اجتماعی به اصلاح هرچه بیشتر ساختارهای خشونتزا کمک کنند. شاید یکی از نخستین پژوهشهای مطرح در این زمینه که پایه و اساس بسیاری از کتابها و نظریات جامعهشناسی قرار گرفته، نظریه خودکشی امیل دورکیم باشد. به عقیده دورکیم خودکشی به صورت معمول در هر جامعهای وجود دارد و برای هر جامعهای امری بهنجار و طبیعی محسوب میشود اما افزایش ناگهانی میزان خودکشی در برخی از گروههای جامعه یا کل جامعه یک رخداد نابهنجار و نشاندهنده اختلالهایی جدید در جامعه است. بر اساس نظر دورکیم نرخ بالا و نابهنجار خودکشی را در گروهها و قشرهای اجتماعی خاص یا در کل جامعه، میتوان بهعنوان شاخص نیروهایی دانست که در یک ساختار اجتماعی در راستای عدم یکپارچگی عمل میکنند. دورکیم که در دسته جامعهشناسان نظمگرا طبقهبندی میشود بررسی خودکشی را از آنرو به عنوان یک پدیده نوظهور اجتماعی مورد توجه قرار داد تا با پیدا کردن علل آن بتواند به کاهش این نرخ در جوامع کمک کند. نمونههای متاخر و پژوهشهای متعدد دیگری نیز در این زمینه وجود دارد. به عنوان نمونه در یک بررسی انجامشده روی زندانیان ایالاتمتحده مهارتهای آنها از قبیل تجربه کار و آموزش مورد پژوهش و اندازهگیری قرار گرفته و اطلاعاتی در مورد مهارتها و شایستگیهای زندانیان بزرگسال در مقایسه با افراد مشابه در خانوادههای آمریکایی ارائه شده است. این پژوهش همچنین میزان مشارکت زندانیان در آموزش رسمی، کلاسهای توانمندسازی و برنامههای آموزش شغلی را مورد بررسی قرار داده که نتایج آن نشان میدهد در مقایسه با جمعیت خانوار، جمعیت زندانی بهطور نامتناسب مذکر، نسبتاً جوان و از سطح تحصیلات کمتری برخوردار بودند. حدود 30 درصد از بزرگسالان زندانی در آمریکا در سطح پایین سواد و در حدود نیمی از آنها در سطح کمسواد طبقهبندی میشوند و درصد بالایی از بزرگسالان زندانی (94 درصد) دارای مدرک دبیرستان یا پایینتر هستند. نتایجی که از این پژوهش به دست آمد رابطه میان سواد و خشونت یا جرم را به خوبی نشان میدهد. بنابراین به صورت یک گزاره تاییدشده میتوان نتیجه گرفت که هرچه در یک جامعه میزان سواد پایینتر باشد درصد وقوع جرم و خشونت بالاتر است و چهبسا بتوان با افزایش سطح سواد میزان خشونت در جوامع را کاهش داد. کاری که در ادامه این پژوهش در ایالاتمتحده انجام شد و حدود 20 درصد از بزرگسالان زندانی در حال تحصیل برای دریافت یک مدرک رسمی هستند و 70 درصد از آنها برای پیشرفت تحصیلات خود ابراز تمایل کردهاند.
نگاهی به کودکی و نوجوانی
موثرترین دورانی که بتوان برای آن برنامهریزی کرد تا سطح خشونت در یک جامعه کاهش یابد دوران کودکی، نوجوانی و حتی ابتدای جوانی است. عوامل پیچیدهای برای بروز خشونت در سطح فردی، خانواده و اجتماع یافت میشود و در یک جامعه پیشرفته همه دستگاهها باید نقش مهمی در جلوگیری از خشونت، کاهش آسیبها و کاهش اثرات مادامالعمر خشونت و تروما داشته باشند. اجرای سیاستها و برنامههایی که هنجارهای جدیدی را برای رفتارهای خشونتآمیز ایجاد میکند یکی از همین راهبردهاست که آغاز آن میتواند از مدرسه باشد.
پژوهش و اقدام برای جلوگیری از خشونت در مدارس به عنوان نخستین گام برای کاهش نرخ خشونت در جامعه میتواند موثر باشد. بهبود شرایطی که نوجوانان و جوانان در آن زندگی میکنند و یاد میگیرند؛ اعمال رویکرد بهداشت عمومی برای پیشگیری از خشونت، تمرکز برای جلوگیری از خشونت جوانان و قرار گرفتن در معرض آسیب، تجهیز جوانان به شایستگیها برای پیشرفت مثبت و فراهم آوردن فرصتهای شغلی، مشاوره و دسترسی به خدمات بهداشتی و روانی، از جمله این مراقبتهای آگاهانه برای جلوگیری از تروما به شمار میرود که با تحقیق، ارزیابی و آموزش و کمکهای فنی در بسیاری از سیستمهای جامعه مانند مدرسه قابل پیادهسازی است.
مطالعه را دستکم نگیریم
صاحبنظران معتقدند میزان سرانه مطالعه در یک جامعه رابطه معناداری با میزان خشونت در آن جامعه دارد. بر این اساس سالانه میتوان کشورهای رده اول جهان در شاخصهای جهانی صلح و آرامش را به لحاظ سرانه میزان مطالعه نیز مورد بررسی قرار داد. بررسیهای قبلی نشان میدهد آن دسته از کشورهایی که از آمار سرانه مطالعه بالایی برخوردارند، جایگاه بهتری نیز در رنکینگهای جهانی صلح دارند و به نوعی در زمره آرامترین کشورهای جهان قرار میگیرند (البته در این فهرست کشورهای معدودی نیز وجود دارند که رتبه بالایی در مطالعه به دست آوردهاند اما در ردهبندی صلح جایگاه مناسبی ندارند).
یکی از دلایلی که میتوان دلیلی این همبستگی را با آن توضیح داد در واقع یکی از نتایجی است که مطالعه به همراه دارد و آن ایجاد حس همدلی در میان افراد جامعه است. ما به عنوان انسان، همیشه در معرض موقعیتهای مختلفی نیستیم که افراد دیگر تحمل میکنند و از آنجا که زوایای آن موقعیت برای ما ناشناخته است (چون درک نزدیکی از آن نداریم) بنابراین مهارتهای همدلی لازم را برای توسعه ارتباط یا کمک به دست نمیآوریم. خواندن به ما کمک میکند تا خود را در سناریوهای مختلف، محیط پیرامون، محیطهای اجتماعی، مکانها و وقایع خارج از محیط خودمان قرار دهیم و بدون تجربه واقعی مهارت مواجهه با آن شرایط را به دست بیاوریم. این امر در کودکان بیشترین تاثیر را به همراه دارد. خواندن به کودکان در ایجاد همدلی کمک میکند، در واقع یک کودک هنگامی که در کتابهای خود با شرایط و دنیاهای متفاوتی درگیر میشود، میتواند تصور کند که چگونه باید نسبت به اوضاع و احوال واکنش نشان بدهد. اینها مهارتهای ارزشمندی هستند که هنگام بزرگ شدن به آنها نیاز دارد تا درک متقابلی از شرایط دیگر افراد داشته باشد. مهارت همدلی یکی از پایهایترین مهارتهایی است که یک شخص باید بیاموزد. این مهارت هم میتواند در مواجهه و کمک به دیگران مورد استفاده قرار بگیرد و هم آمادگی روانی فرد برای روبهرو شدن با مسائل و مشکلات را ارتقا دهد که هر دو مسیر در کاهش خشونت موثر است. مهارتهایی که مطالعه در اختیار افراد قرار میدهد در کنار مهارتهایی که سواد و آموزش در فرد ایجاد میکند همگی میزان کنترل او را در موقعیتهای نابهنجار افزایش میدهد و امکان وقوع خشونت و جرم در چنین موقعیتهایی کاهش مییابد.
نقش انواع سرمایه و خشونت
تاثیر اختلال در سرمایه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانوادهها بر افزایش خشونت و چگونگی تاثیر آن بر جرائم کودکان و نوجوانان نیز از جمله دیگر موضوعاتی است که بارها دستمایه پژوهش قرار گرفته است. بررسیها نشان میدهد که برخورداری مطلوب از سرمایه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به دلیل یافتن و حفظ شغل، جایگاه اجتماعی متناسب، کاهش انزوای اجتماعی فرد با درک تاثیرات مخرب خشونت نیز مرتبط است و خشونت در افراد و خانوادههایی که از سطح مناسب انواع سرمایه برخوردارند بهطور چشمگیری کاهش یافته است.
بر اساس تقسیمبندی بوردیو از انواع سرمایه، سرمایه اقتصادی به پول و منابع مادی دیگری که شخص در اختیار دارد، اشاره دارد. سرمایه اجتماعی شامل این است که چگونه میتوان منابع را از طریق عضویت در گروه، پشتیبانی فعال کرد و سرمایه فرهنگی به تمرکز و انباشت انواع مختلف کانالهای فرهنگی، توانایی در اختیار گرفتن این کانالها و همچنین استعداد و ظرفیت افراد در شناخت و کاربرد کانالهای فرهنگی اشاره دارد. در واقع از نظر بوردیو سرمایه فرهنگی عبارت است از شناخت و ادراک فرهنگ و هنرهای متعالی، داشتن ذائقه خوب و شیوههای عمل متناسب.
بوردیو معتقد است که تفاوت در تجربیات کودکی در نهایت منابع اقتصادی، ارتباطات اجتماعی و مهارتهای فرهنگی متفاوتی در اختیار افراد میگذارد که میتواند بر زندگی آنها در بزرگسالی موثر باشد.
بر این اساس کودکان در شرایطی که محیطی امن ندارند که بتوانند در آن زندگی کنند و وقتی که از خدمات درمانی کافی، فرصتهای غنی تحصیلی و تغذیهای برخوردار نیستند، تهدید میشوند. فقدان سرمایه اقتصادی یک خانواده حتی قبل از تولد بر شرایط رشد کودک تاثیر میگذارد. کودکان خانوادههای فقیر از آنجا که احتمالاً از حمایت عاطفی برخوردار نیستند در مقایسه با فرزندان برخوردارتر از نظر کیفیت شناختی، رفتاری و سلامتی در معرض خطر بیشتری قرار دارند. این دسته از کودکان به احتمال زیاد والدینی دارند که خود دچار استرس و افسردگی هستند و در عین حال خشونت و بیپاسخ بودن یکی از شاخصههای رفتاری آنان است.
در خصوص سرمایه اجتماعی نیز میتوان گفت یک راه ارتباط سرمایه اجتماعی با خشونت و میزان جرم در کودکان و نوجوانان، کمک به والدین در مقابله با فشارهای فقر است. افراد برخوردار از سرمایه اجتماعی میتوانند از طریق شبکههایی که ایجاد میکنند به منابع مورد نیاز و پشتیبانی اجتماعی دسترسی پیدا کنند. والدین با شبکههای اجتماعی گستردهتر و عمیقتر و در واقع برخوردار از سرمایه اجتماعی بیشتر استرس کمتری را تجربه میکنند و تمایل به زندگی آرامتر و سالمتر دارند. دو دلیل اساسی برای تاثیر سرمایه اجتماعی بر کاهش جرائم خشونتآمیز وجود دارد. اولین مورد این است که سرمایه اجتماعی هزینههای معاملات اجتماعی را با فراهم کردن امکان حل مسالمتآمیز اختلافات میان اشخاص کاهش میدهد. این استدلال را فوکویاما به این صورت بیان میکند که اعتماد میتواند به طرز چشمگیری آنچه اقتصاددانان هزینههای معامله مینامند را کاهش دهد. در دومین دلیل میتوان پیوندهای محکمی را که سرمایه اجتماعی به وجود میآورد مد نظر قرار داد. جوامعی که دارای پیوندهای محکمی بین اعضای خود هستند برای غلبه بر مشکلات و سوءرفتارهای جمعی از سازماندهی بیشتری برخوردارند و آمادگی بهتری دارند. در میان انواع سرمایه که از سوی پییر بوردیو طبقهبندی شده به نظر میرسد سرمایه فرهنگی در کانون تحقیقات زیادی در رابطه با خشونت قرار نگرفته است؛ این در حالی است که آموزش والدین کمتر و به نوعی اختلال در سطح سرمایه فرهنگی تاثیر متقابلی بر روی آینده کودکان و افزایش آمار ارتکاب به خشونت و جرم دارد. کودکانی که والدین آنها از تحصیلات کمتری برخوردار هستند، به نسبت کمتری از دسترسی به منابع فرهنگی مانند حضور در کتابخانهها، بازدید از موزهها و شرکت در برنامههای موسیقی و سینمایی برخوردارند و به نوعی تجربه مواجهه با موقعیتهای مختلف را که از طریق آثار فرهنگی قابل کسب است از دست میدهند. این مساله همانگونه که در خصوص مطالعه و تاثیر آن بر کاهش میزان خشونت بحث شد میتواند بسط داده شود و مورد توجه قرار بگیرد.
در پایان باید گفت خشونت و افزایش جرم با بسیاری از متغیرهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی رابطه متقابل دارد. این تاثیرات در بسیاری مواقع میتواند دوسویه باشد و بر همین اساس شناسایی علتهای بنیادین و تلاش میاندستگاهی برای از بین بردن زمینههای ابتدایی آن از هر زمانی که کلید بخورد اثرات مثبتی را برای جامعه به همراه خواهد داشت. زمینهسازی برای ارتقای انواع سواد و مهارتهای فردی و افزایش آگاهی شاید کاربردیترین و زودبازدهترین راهحل باشد و چهبسا در ادامه آن خود افراد جامعه را به کمک دستگاهها میآورد و این پتانسیل را چندبرابر میکند.