فقدان نظارت بر آلایندهها
با بحران آلودگی در شمال ایران چه باید کرد؟
حساسیت اکوسیستمی مناطق شمالی ایران، بسیار بیشتر از بقیه نقاط کشور است. در نظر گرفتن توپوگرافی ویژه شمال ایران در ترسیم وضعیت اکوسیستمی و حساسیتهای آن میتواند به فهم مخاطبان کمک کند. از یک طرف، تعدد رودخانهها و بارش بالا، وجود سواحل دریای خزر، بیش از 870 تالاب و آببندان، حدود دو میلیون هکتار جنگل و همچنین اراضی زراعی حساس و از طرف دیگر بافت فشرده و متراکم واحدهای مسکونی بهخصوص در بخشهای جلگهای، حساسیتهایی را برای محیط زیست به وجود آورده است.
حساسیت اکوسیستمی مناطق شمالی ایران، بسیار بیشتر از بقیه نقاط کشور است. در نظر گرفتن توپوگرافی ویژه شمال ایران در ترسیم وضعیت اکوسیستمی و حساسیتهای آن میتواند به فهم مخاطبان کمک کند. از یک طرف، تعدد رودخانهها و بارش بالا، وجود سواحل دریای خزر، بیش از 870 تالاب و آببندان، حدود دو میلیون هکتار جنگل و همچنین اراضی زراعی حساس و از طرف دیگر بافت فشرده و متراکم واحدهای مسکونی بهخصوص در بخشهای جلگهای، حساسیتهایی را برای محیط زیست به وجود آورده است. از نظر محیط زیست طبیعی، این مناطق از بهترین مناطق زیست پرندگان بومی و مسیر باکیفیتی برای گذر پرندگان مهاجر است. در برخی مناطق سالانه نزدیک به 600 هزار قطعه پرنده بهتنهایی در یک مجموعه تالاب به سر میبرند. بنابراین حساسیتهای اکوسیستمی اینجا از بسیاری از استانهای ایران و حتی دیگر کشورها بیشتر است. با همه این حساسیتها چند دهه با بیمبالاتی طبیعت مازندران رها و محیط زیست مورد بیتوجهی واقع شد. اساساً فکری برای مدیریت شهرها و بهخصوص زبالهها و شیرابه آنها و مدیریت آبهای زیرزمینی و... نشد. ما اکنون میراثدار مجموعه مشکلات محیط زیستی در مازندران و البته غالب شهرهای شمال ایران هستیم. در 70 سال گذشته سطح جنگلهای پهنبرگ شمال ایران حدود سه و نیم میلیون هکتار بود. امروزه این میزان از نظر کمی به کمتر از دو میلیون هکتار رسیده است. البته بیش از یکمیلیون هکتار آن در مازندران واقع است. از نظر کیفی نیز به علل مختلف از جمله از بین رفتن مواد مغذی جنگل، دسترسی جنگل از هر نقطه برای مردم، برهم خوردن تعادل بین دام و مرتع و بروز خشکسالیهای متعدد باعث شده است که کیفیت جنگلهای شمال ایران متاثر شود. خیلی از جنگلها در ایران دیگر پیر شدهاند. دیگر زادآوری کف جنگل اتفاق نمیافتد. زبالهها در جنگل رها میشود. شیرابهها به اعماق ریشههای درختان میرسد و آنها را میخشکاند و همه اینها در مجموع باعث پیر شدن جنگل شده است. متاسفانه در طول جنگلهای شمال هر جا شما تصور کنید میتوانید با خودرو وارد جنگل شوید. راهسازیهای بیضابطه سبب شده جنگلها به محل تردد بدل شوند و البته بخشی از این راهها برای دسترسی روستاهای درون جنگل بوده است. آتشسوزی درون جنگل، ریشهکنی درختان، شکستن سرشاخهها و لگدکوب کردن جنگل در طول این چند دهه فرصت تجدید حیات را از جنگل گرفته است. بنابراین تنها درختانی که باقی ماندهاند درختان کهنسال هستند. اگر این درختان هم به دیرزیستی برسند ما باید شاهد یک مخاطره جدی برای تداوم حیات جنگلهای پهنبرگ هیرکانی باشیم.
در استان مازندران که اولین مقصد میلیونها گردشگر داخلی در طول سال است، مدیریت انواع آلودگی مطلقاً صورت نگرفته است. اکنون میانگین تصفیه پساب خانگی در کشور حدود 50 درصد است. در مازندران در خوشبینانهترین حالت این تصفیه به 15 درصد میرسد.
متاسفانه مردم و حتی گاهی نهادها به صورت عام فکر میکنند مسوول همه آلودگیها محیط زیست است. مثلاً تصور میکنند محیط زیست باید مشکل فاضلاب را حل کند. باید محیط زیست بیاید پسماندها را جمعآوری کند و... این از عدم آگاهی و ضعف اطلاعرسانی نشات میگیرد. نبود آموزش و نبود مسیر مناسب برای مطالبهگری مردم، تشکلها و رسانهها سبب شده نهادهای مسوول از انجام وظیفه خود شانه خالی کنند و مردم آنها را به عنوان متولی نمیشناسند. قانون و مقررات البته به درستی تدوین شده است. طبق ماده 7 قانون مدیریت پسماند، مدیریت اجرایی پسماند در شهرها به عهده شهرداری است و روستاها بر عهده دهداری و خارج از شهر و روستا بر عهده بخشداری و با هماهنگی راهداری است. در رابطه با پیگیری و بررسی عدم اجرای این قانون، ماده 36 آییننامه اجرایی مدیریت پسماند، مسوولیت را بر عهده سه وزارتخانه بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، جهاد کشاورزی و وزارت نیرو گذاشته است. تا اینجا محیط زیست قانوناً تکلیفی متوجه خودش نمیبیند. البته تقسیم کار به نحوی است که هر وزارتخانه وظیفه خود را به خوبی میداند. وزارت جهاد کشاورزی برای مدیریت پسماندهای کشاورزی، وزارت بهداشت برای مدیریت پسماندهای بیمارستانی، پسماندهای خانگی با شهرداریها و دیگر نهادها هم مسوولیتهای خود را دارند. ماده 23 قانون مدیریت پسماند اما میگوید؛ نظارت عالی بر اجرای قانون به عهده سازمان محیط زیست است. یعنی وظیفه سازمان محیط زیست نظارت عالی بر عملکرد وزارتخانههایی مثل بهداشت، کشاورزی، نیرو و... در مدیریت پسماند است. متاسفانه در کشور ما این بخشها که قانون به روشنی مشخص کرده است، مغفول مانده است. محیطزیست خود به مساله ورود کرده است. خودش طرح دعوا میکند و کار نهادهایی را که بر اساس ماده 23 قانون مدیریت پسماند، مسوول هستند خود انجام میدهد. در طول سه سال اخیر تلاش کردیم همه نهادها مسوولیت خود را بشناسند. از آنها خواستیم که برای تکالیف خود گزارش و توضیح بدهند. واقعیت این است که هیچ کسی وظیفهاش را انجام نمیدهد.
یک واقعیت غیرقابل کتمان، قرار نداشتن حل مشکلات پسماند و پساب در شهرهای شمالی بهخصوص در مازندران، در اولویت مدیریت شهرداریهاست. درست است که شهرها مسائل متعددی از جمله آموزش، مسائل اجتماعی و فرهنگی دارند ولی در شمال ایران هیچ چیز مهمتر از مساله سلامت ناشی از تخریب اکوسیستم زیستی بر اثر ازدیاد آلایندهها نیست. باید حل معضل پسماند در صدر اولویتهای استان قرار میگرفت که این اتفاق نیفتاد. شهرداریهای ما اراده لازم را برای حل مشکل پسماند ندارند، چون اگر داشتند باید موضوع پسماند مازندران حل میشد. نهادهایی که باید منابع را تامین کنند و عملیات اجرایی را بر عهده بگیرند، مثل مجلس و وزارت کشور و... از هم مطالبه میکنند شما برای مدیریت پسماند چه کردهاید؟ در حالی که خودشان متولی هستند. در هیچکدام از این بخشها آن اراده حقیقی برای حل مشکل زباله دیده نمیشود. همافزایی انجام نمیشود. اگر همافزایی بینبخشی انجام میشد مشکل حل میشد. تا سال 95 تنها شش شهر مازندران تصفیهخانه فاضلاب داشتند. تصفیهخانههایی که ظرفیتشان برای یکچهارم تولید پساب شهری کفایت میکرد. ساری که 400 هزار نفر جمعیت دارد تنها برای 100 هزار نفر ظرفیت تصفیه داشت. در این چند سال البته با پیگیریهای انجامشده برای 9 شهر دیگر نیز تصفیهخانه ساخته شد. سوال این است که چطور در طول دو سال میتوان شبکه جمعآوری فاضلاب و تصفیهخانه برای 9 شهر ایجاد کرد، ولی در طول چند دهه هیچ اتفاقی نیفتاده بود. در مورد پسماند کشاورزی ما در مردادماه و نیمه دوم شهریور مشکل جدی در مازندران داریم. چه کسی باید جلوگیری از آتش زدن مزارع را پیگیری کند؟ وزارت جهاد کشاورزی اصلاً خود را مسوول نمیدانست اما اکنون اداره جهاد کشاورزی استان متوجه شده که وظیفه قانونی دارد که باید به آن عمل کند و پاسخگوی محیط زیست باشد. محیط زیست در کنار تمام این نهادهاست تا بتوانند مسوولیتهایشان را انجام دهند. به نظر من عدم اعتقاد به محیط زیست نهتنها در دولت بلکه در نهادهای عمومی غیردولتی مثل شهرداریها و نهادهای انتخابی مثل شوراها و مجلس و نهادهای انتصابی و حتی خود مردم همچنان وجود دارد. هیچ کس نمیداند که مسوول است یا از مسوولیت سر باز میزند.
در مورد رودخانهها واقعاً مساله بحرانی است. رودخانهها آسیب جدی دیدهاند. زمانی که من بچه بودم و پدرم در مازندران کشاورز بود، زمانی که برنج میکاشتیم از آب همین رودخانهها میخوردیم، چایی دم میکردیم و ماهی صید میکردیم ولی امروز حتی جرات نمیکنیم دست و صورتمان را در آب این رودخانهها بشوییم. اینقدر سم و کود در آب این رودخانهها ریخته شده که واقعاً نگرانکننده است. جهاد کشاورزی باید پاسخگو باشد اما وقتی ما مراجعه میکنیم آنها میگویند نه، همه چیز طبق استاندارد جهانی است و حتی از کشورهای توسعهیافته و دارای محیط زیست پاک هم استانداردتر هستیم. در حالی که ما میدانیم خارج از نظام توزیع و از طریق قاچاق، سموم کشاورزی وارد میشود. امروز خیار نیم سانت است و فردا صبح خیار 20 سانت رشد کرده است و در بازار است. این هولناک است. امیدوارم نهادهای نظارتی وظیفهشان را به درستی انجام دهند. مشکل اساسی ما در بحرانهای محیط زیستی، نبود نظارت نهادهای نظارتی بر عملکرد دستگاههای آلاینده است. بدتر اینکه هیچ نهادی مسوولیتش را قبول نمیکند و در این شرایط طبیعی است که حیات در ایران، شمال ایران و در مازندران ضعیفتر و روزبهروز بر حجم بیماری و سرطان و مشکلات سلامتی مردم افزوده شود.