چه کسانی و در چه جوامعی چندهمسری را میپذیرند؟
تئوری تعدد
در نوشتار زیر میکوشیم تئوریای برای وضعیت چندهمسری ارائه کنیم.
در نوشتار زیر میکوشیم تئوریای برای وضعیت چندهمسری ارائه کنیم. اینکه این رابطه چگونه شکل میگیرد و بر اساس چه عواملی پایدار میماند. در نوشتارهای معمول درباره چندهمسری، انگیزههای مختلفی به این موضوع نسبت داده میشود. این انگیزهها معمولاً به تمایل به داشتن فرزند بیشتر بهطور خاص (که هم به معنی نیروی کار بیشتر و هم آبرو و حیثیت بیشتر برای مرد است) و داشتن نیروی کار بیشتر بهطور عام چه در بخش کشاورزی و چه صنایع دستی و آماده کردن غذا و خدمات خانگی و البته انگیزههای دینی و مذهبی، عنوان میشود و البته در دهه 1970 میلادی برای اولین بار انگیزه جنسیتی و تولیدمثل نیز به آن افزوده شد. من در این نوشتار تلفیقی از این دو گروه انگیزهها را برای تمایل به چندهمسری در نظر خواهم داشت. فروض مربوط به تئوری چندهمسری در دو بخش خرد و کلان ارائه میشوند. در بخش خرد، سعی داریم بفهمیم چه افرادی این شیوه زندگی را انتخاب خواهند کرد و ویژگیهای زنان و مردانی که وارد این نوع از ساختار خانوادگی میشوند، چیست. فروض بخش کلان بر این مبحث تمرکز دارد که آثار قانونی شدن چندهمسری مردان بر جامعه چه خواهد بود و چقدر احتمال دارد جامعهای
این ساختار را برای خانواده قانونی اعلام کند و چه جوامعی با چه ساختاری اصرار بیشتری بر منع قانونی این قضیه دارند؟
کدام افراد؟
بهطور خلاصه، میتوانیم چند تئوری را برای پاسخ دادن به این سوال طرح کنیم. اول اینکه با فرض نرمال بودن کالای خدمات همسر در منزل، مردان با درآمد بیشتر، انتظار خدمات و رسیدگی بیشتری در منزل و از همسرانشان دارند. این انتظار علاوه بر روشهای دیگر، میتواند با داشتن بیشتر از یک همسر هم تحقق یابد. پس احتمال وقوع خانوادهای چندزنه، با درآمد مرد خانواده رابطه مستقیم دارد. همچنین تحصیلات هم به عنوان عاملی که باعث افزایش درآمد مرد میشود، میتواند رابطه مستقیم با وقوع چندهمسری و افزایش تعداد همسران داشته باشد. همچنین در جامعه یا وضعیتهایی که درآمد قابل سنجش دقیق یا حتی نسبتاً دقیق نیست، سن میتواند جایگزین مناسبی برای آن تلقی شود. با این فرض که درآمد افراد از دوره جوانی که وارد بازار کار میشوند بهطور مرتب شروع به افزایش میکند تا به نقطه حداکثری برسد و سپس کاهش یابد، میتوان اینطور نتیجه گرفت که انتظار خدمات و رسیدگی از طرف همسرانشان (که میتواند با چندهمسری هم برآورده شود) با افزایش سن افزایش مییابد و زمانی که مرد به بالاترین میزان بهرهوری رسید، به حداکثر
میرسد. یعنی طبق این تئوری مردان با تحصیلات و درآمد بالاتر در سالهای بالای بهرهوری عمر خود، بیشترین تمایل را به داشتن چند همسر به صورت همزمان دارند. در مورد زنان، تقریباً عکس این قضیه صادق است. بهطور خلاصه هر چه زنی قابلیتهای بیشتری را به عنوان همسر داشته باشد، احتمال اینکه حاضر نشود وارد رابطه چندهمسری شود، بیشتر است. در واقع زنهای با توانایی و قابلیت بالاتر، به تنهایی ممکن است بتوانند رضایتی معادل داشتن چند همسر همزمان را برای مردان تامین کنند. بهطور معمول هرچه زن تحصیلات بیشتر، قابلیت باروری بیشتر (که میتواند به معنای سن کمتر هم باشد) داشته باشد و هر چه به دوران اوج باروری خود نزدیکتر باشد، احتمال اینکه وارد یک رابطه چندهمسری نشود، بیشتر است. فاکتورهای پیشگفته، البته عوامل کلی است. انتخاب شیوه زندگی و حتی تعیین میزان قابلیت و بهرهوری یک زن، بسته به جامعهای که در آن رشد کرده میتواند بسیار متفاوت باشد. و البته این بحث نیز مطرح است که وقوع چندهمسری، احتمال طلاق را به شدت افزایش میدهد. هرچه جذابیت و منفعت ازدواج برای طرفین بیشتر باشد، احتمال وقوع طلاق کمتر خواهد بود. وقوع وضعیت چندهمسری، به
شدت جذابیت ازدواج را برای زنان کاهش خواهد داد و در نتیجه احتمال طلاق افزایش خواهد یافت.
در کدام جوامع و شرایط؟
این بخش از بحث ما بر تئوری اقتصادی استوار است که عقیده دارد زنان، از قانونی شدن چندهمسری سود میبرند. همانطور که بکر در مقاله سال 1973 خود نشان داد، ممنوعیت چندهمسری در واقع نوعی مداخله در بازار ازدواج به ضرر زنان است. ممنوعیت چندهمسری به معنای کاهش اجباری تقاضای مردان برای همسر خواهد بود که با فرض ثابت ماندن عرضه زنان برای ازدواج، به معنای زیان زنان در این بازار خواهد بود. البته همواره این احتمال وجود دارد که اگر زنان تصمیم بگیرند از تمام منافع ممکنی که چندهمسری برای آنها دربر دارد استفاده کنند، با مقاومت شدید مردانی مواجه میشوند که با قصد دخالت و متعادل کردن وضعیت، به سرکوب آنها خواهند پرداخت و محدودیتهای شدیدی را به این بازار تحمیل خواهند کرد و در واقع باعث خواهند شد نقطه تعادل ایجادشده در بازار غیرواقعی و نفع آن برای زنان کمتر از حداکثر میزان ممکن باشد. اما در چه حالتهایی وضعیت چندهمسری احتمال بیشتری برای وقوع دارد؟ در واقع عوامل تشویقکننده و موانع آن چیست؟ فرض کنید در جامعهای فشار ازدواج برای زنان وجود داشته باشد. یعنی پیدا کردن و
آشنا شدن مرد مناسب برای زنان مشکل باشد. در این حالت تعداد زنان موجود در بازار ازدواج، بیش از مردان است. در این حالت، اعمال قانون تکهمسری، میتواند باعث فشار بیشتر بر زنان شود. در واقع در وضعیت وجود فشار ازدواج برای زنان، وقوع وضعیت چندهمسری احتمال بیشتری دارد و البته میتوان گفت در این وضعیت با برقرار شدن رابطههای چندهمسری، رفاه اجتماعی نیز افزایش مییابد. رضایت بیشتر زنان (مسلماً زنانی وارد این نوع رابطه خواهند شد که این وضعیت را نسبت به شرایط قبلی خود ارجح میدانند) افزایش کیفیت و کمیت خدمات خانگی و مجموع خدماتی که در منازل ارائه میشود و... بخشی از این افزایش رفاه است. همچنین این وضعیت با نوع خدماتی که بنا به عرف، قانون و سنت زنان در خانه و نسبت به همسر موظف به انجام آن هستند، ارتباط دارد. هرچه در جامعهای نرخ خدمات جانشین برای کارهایی که زنان در خانه انجام میدهند، بیشتر باشد، تقاضا برای ازدواج و حتی چندهمسری بیشتر خواهد بود. البته این، بدان معنا نیست که افزایش نامحدود تعداد همسران میتواند برای مرد همچنان خوشایند باشد. همانند هر بحث اقتصادی دیگری اگر عامل متغیر (زن) به تعداد زیاد به عامل ثابت
(مرد) اختصاص داده شود، از حدی به بعد تولید نهایی عامل متغیر کاهش خواهد یافت. اینکه از چه حدی این روند آغاز خواهد شد به عوامل زیادی از جمله تمکن مالی، سن، وضعیت جسمی و البته هدف مرد و زن از ورود به زندگی چندهمسری بستگی دارد. به عنوان مثال اگر مرد قصد داشتن تعداد محدودی فرزند را داشته باشد، این تعداد محدود اغلب با همسر اول و شاید دوم برآورده شود و دیگر زن سوم (اگر هدفش داشتن فرزند باشد) انگیزهای برای ورود به رابطه را نخواهد داشت. البته در تمام این بحث یک فرض مهم و غیرواقعی وجود داشت. در این بحث زنان و مردان کاملاً همگن فرض شدند. اما در واقعیت همه چه از نظر شخصیتی و چه ویژگیهای بیرونی با هم تفاوت دارند. وجود این نابرابری خصوصاً نابرابری در بهرهوری، باعث شدیدتر شدن احتمال وقوع چندهمسری میشود. در این حالت مردانی که به منابع بیشتری دسترسی دارند، احتمال بیشتری دارد رابطه زناشویی چندهمسری داشته باشند. با این استدلال میتوان نتیجه گرفت در جوامعی که مردان دسترسی نابرابرتری به منابع دارند، وضع قانون تکهمسری باعث زیان و کاهش رفاه اجتماعی بیشتری خواهد شد. اما در مورد نابرابری در میان زنان، وضعیت برعکس خواهد
بود. هرچه موقعیت زنان نابرابرتر باشد، احتمال وقوع چندهمسری کمتر و به احتمال بیشتری زندگیهای زناشویی تکهمسری خواهند بود.
دیدگاه تان را بنویسید