نگاهی به تاثیر چهرهها در رونق گیشه سینما
تکعاملی دیدن فروش فیلمها، درست یا غلط؟
فروش سینمای ایران در نوروز امسال را باید به چه عواملی نسبت داد؟ قبلاً در گزارشهای مختلف «تجارت فردا»، چرخه مالی سینما نیز برشی از وضعیت اقتصاد کلان و درآمد سرانه کشور تحلیل شده بود و این پیشبینی وجود داشت در صورتی که تنوع فیلمها، گونههای سینمایی و کیفیت آثار در مقایسه با آثار روز جهان افزایش یابد و در کنار آن، مردم احساس بهبود وضعیت اقتصادی کشور را داشته باشند، حتماً سینمای ایران هم از آمار فروش ضعیف فیلمها فاصله خواهد گرفت.
فروش سینمای ایران در نوروز امسال را باید به چه عواملی نسبت داد؟ قبلاً در گزارشهای مختلف «تجارت فردا»، چرخه مالی سینما نیز برشی از وضعیت اقتصاد کلان و درآمد سرانه کشور تحلیل شده بود و این پیشبینی وجود داشت در صورتی که تنوع فیلمها، گونههای سینمایی و کیفیت آثار در مقایسه با آثار روز جهان افزایش یابد و در کنار آن، مردم احساس بهبود وضعیت اقتصادی کشور را داشته باشند، حتماً سینمای ایران هم از آمار فروش ضعیف فیلمها فاصله خواهد گرفت. اما درباره اکران نوروزی، سوالات زیادی مطرح شد. آیا این چهرهها هستند که فروش فیلمها را تضمین میکنند؟ یا فقط چند چهره خاص کمدی این امکان را دارند؟ چرا در سالهای اخیر هر یک از ژانرها در مقطعی توانستهاند فروش تضمینشده داشته باشند؟ آیا این به معنای بیرنگ بودن استدلال حامیان سینمای کمدی است؟ مثلاً شهر موشها، محمد(ص)، جدایی نادر از سیمین و همین «کوچه بینام» که در فصل مرده اکران به نمایش درآمد، استدلالهای درستی برای رد کردن وابسته بودن فروش به ستارهها یا ژانر کمدی است؟ شاید بتوان از منظر جامعهشناسی گفت که فیلمهای کمدی در جامعهای که نیازمند خنده است و اگر حداقلهای حرفهای در
این فیلمها رعایت شود میتواند گیشه موفقی داشته باشد. اما این هم لزوماً به داشتن یا نداشتن «استار» مربوط نیست. آیا سنپترزبورگ استار داشت؟ اینکه رضا عطاران در یک فیلم بازی کند و بفروشد همواره صادق است؟ «خوابم میآد» میتواند یکی از نمونههای رد این تصور باشد؟ فراموش نکنیم در مقطعی صحبت از این بود که محمدرضا گلزار در هر فیلمی حضور پیدا کند فیلم خواهد فروخت. اما این فرمول هم خیلی زود بینتیجه بودن خود را نشان داد و برخی اکرانهای ناموفق در دوران سازمان سینمایی احمدینژاد، شکست رسمی این ایده را نشان داد. قبلاً هم از این دست ستارهها وجود داشتند. هدیه تهرانی چند سال این جایگاه را در اختیار داشت اما همیشه موفق نبود. قبلتر در سالهای ابتدای انقلاب، در گونه طنز، اکبر عبدی و در ژانر حادثهای جمشید هاشمپور این جایگاه را داشتند اما چقدر ادامه یافت؟ آیا جدایی نادر از سیمین که در رقابت با اخراجیهای مسعود دهنمکی، به فروش قابل قبول دست یافت، واجد عناصری مانند ستاره یا درونمایه طنز بود؟ آیا «ابد و یک روز» که فیلمی برخاسته از گونه دیگری از سینما بود، به خاطر ستارههایش فروخت؟ اگر اینطور است چرا «کفشهایم کو» با وجود
چهرههایی چون رضا کیانیان، رویا نونهالی و جوانانی مانند مینا وحید و بهاره کیانافشار و داشتن داستانی قابل قبول، فروش موفقی نداشت؟ واقعیت این است که تعداد سالن سینما، وضعیت تخصیص سالنهای شهرستان که در برخی مناطق نوعی انحصار در فیلم دیدن را به مردم تحمیل میکند، تبلیغات در تلویزیون و به ویژه شبکههای ماهوارهای، بیلبوردهای شهری، واکنشهای رسانهای، کارکردهای شبکههای اجتماعی و توصیه هر کس به «دایره نفوذ» خود، ذائقه مردم در فصل خاص اکران و... همه و همه باید در کنار هم دیده شود. بیش و پیش از آن، فیلمنامه و کارگردانی هم موثر است. آن وقت است که احتمالاً سوال میشود «من سالوادور نیستم» چه تعداد از این مولفهها را داشت؟ اما همه این تحلیلها وقتی به هم میریزد که افراد صاحب نفوذ در اکران وارد معادله میشوند. امکانات خاص رسانهای، پول، امکانات و ارتباطات آنان به مدد یک فیلم میآید. وقتی صاحبان برخی فیلمها نسبت به فروش پایین فیلم خود ابراز نارضایتی کردند، محمدحسین فرحبخش در گفتوگو با «تجارت فردا» این اعتراضات را وارد ندانست و آنان را به شناخت حد و اندازه فیلم خود دعوت کرد. سوال این است آیا دولت باید در اکران دخالت
کند؟ آیا سالنسازی به اندازه کافی در سراسر کشور میتواند این چرخه را بر هم بزند و در شهرستانها هم رقابت ایجاد کند تا رانت سینمادار بیمعنا شود؟
به هر حال بازیگران از عوامل موفقیت یک فیلم در سینما هستند که عدهای به جهت محبوبیت و برخی دیگر به دلیل شهرت و برندینگ فروش توانستهاند در موفقیت فیلمها و تثبیت جایگاه خود موثر باشند. کارگردانی، فیلمنامه، تبلیغات، دفاتر پخش، فصل اکران و قیمت بلیت نیز همواره در فروش فیلمها نقش موثر ایفا میکردند و کارشناسان و اهالی سینما بر این عوامل صحه میگذاشتند.
انتقاد سایت حامی احمدینژاد از سکوت در برابر فیلمهای اکران نوروز
دولت یازدهم در شرایطی سینما را تحویل گرفت که آخرین سال دولت احمدینژاد یعنی سال 1391، افت قابل توجه فروش فیلمها آن هم در مقطع درآمدهای صدها میلیارد دلاری نفت و پمپاژ پول در اقتصاد ایران، ملموس بود. اکران نوروز 95 به مذاق سایت اصلی حامی دولت گذشته اما خوش نیامده است. سایت دولت بهار، پای سیاست و تسویهحسابهای سیاسی در اکران را وسط کشیده بیآنکه اشاره کند، همه عوامل و دستگاهها در دولت متبوع آنان در اختیار وزارت ارشاد بود و در دولت فعلی اتفاقاً رویه کاملاً برعکس است. با این حال نویسنده این گزارش، فروش را به عاملی دیگر هم نسبت میدهد که حداقل قابل مداقه است: «رکن اصلی خصوصی شدن سینما اهمیت دادن به اکران و سینمای پرفروش و مردمی است. یعنی سینماگران بر مبنای تقاضای مردم و استقبالشان عمل کنند. رونق اکران، سینماداران را مجاب میکند که کارشان را توسعه دهند و تغییر کاربری نداشته باشند. سینماگران سیاستزده و وابسته به دولت دستشان کوتاه میشود چون از جانب مردم تایید نخواهند شد و سرمایهگذاران وسوسه میشوند سرمایهشان
را در این هنر صنعت تزریق کنند چون عاقبت به خیری دارد. در سینمای هالیوود برخی فیلمهای پرفروش از نظر منتقدان ارزیابی خوبی نمیشوند. یکی از همین موارد استقبال سرد منتقدان از فیلم سوپرمن علیه بتمن است که البته مردم استقبال کردهاند و پرفروش است. یا اینکه سری فیلمهای ترانسفورمرز را حتی فحش میدهند ولی مایکل بای قسمتهای دیگر را هم میسازد به این دلیل که مورد استقبال قرار میگیرد. این را میدانند که اقتصاد رکن اصلی است. چه خوب و چه بد میتوان از طریق فیلمهای مردمپسند رونق را به سالنها آورد و بعد به کارهای شخصی و کمفروش و هنری و... پرداخت. حالا برخی منتقدان من سالوادور نیستم را نمیپسندند و خود بنده نیز این فیلم را حائز ارزش سینمایی بالا نمیدانم ولی از فروش آن خوشحالم. جماعتی روشنفکر ممکن است بر این فیلم بتازند. جماعتی اصولگرا هم فیلم را تمسخر ارزشها و... دانستهاند که همگی قابل تامل است ولی مردم به هر دلیلی از فیلم استقبال کردهاند. البته که بلیت 10 هزارتومانی را هم باید لحاظ کنیم. یادمان باشد اخراجیهای2 در سال 1388 با بلیت دو هزارتومانی 5 /8 میلیارد فروخت و روز سیزده به در هم برای اولین بار در تاریخ
سینما فروش خوبی داشت ولی از لحاظ رقم با احتساب این قیمت بلیت، سالوادور رکورد آن را خواهد شکست. همانطوری که فیلم «محمد (ص)» نیز این رکورد را شکست و لزوماً پایینترین فروشهای سینمای ما باید این مقدار باشد. برای رونمایی از رونق سینما باید به فکر رساندن فروش فیلمها به بالای 30 میلیارد بود.
اکران عید 95 سومین اکران عید دولت یازدهم است. اگر از منظر سیاسی مقایسهای داشته باشیم این اکران مثل اکران عید 91 در دولت قبل است. به آمار اگر نگاه کنیم اقتصاد سینما در سال 1391 بسیار ضعیف است که دلیل عمدهاش دعوای تاریخی اکران عید همین سال است. یعنی اگر مدیریت سینمایی امروز درباره رونق سینما سخنرانی کرد و خواستند ژستی بگیرند و باز به قبلیها فحش دهند برای ثبت در تاریخ باید بدانند همان افرادی که در دولت امروز سمت گرفتهاند در آن سال به اصطلاح دلواپسان حکم تخریبگری را داشتند که دست به دست هم دادند تا نیمه دوم مدیریت سینمایی را با خاک یکسان کنند و برای همیشه مصداقی برای نقدهایشان داشته باشند. فکرش را بکنید فیلمی مثل گشت ارشاد در عید 91 اکران میشود و قرار است شروع توفانی داشته باشیم ولی اتفاقات وحشتناک پشت پرده، این فیلم و دیگر فیلمها را ذبح میکند و کلیت اکران را تحتالشعاع قرار میدهد. خوشا به حال مدیریت سینمایی دولت یازدهم و خود دولت یازدهم که از لحاظ رسانهای آنقدر قوی است که به منتقدان معمولی هم امان نمیدهند چه برسد به اینکه ارگانی یا سازمانی علیه آن اقدام یا عملکردی داشته باشد. کلید اتفاقات جشنواره
سیام عید 91 زده شد. وقتی که تهیهکننده معروف سینما تلفنی در برنامه هفت حاضر شد و آمار اغراقآمیزی از تولید فیلمهای خیانتمحور داد. به عید که رسید هیچکس فکرش را نمیکرد که تجمعی در مقابل ارشاد شکل بگیرد و به تبعیت از حرف آن تهیهکننده بر دولت بتازند. از سوی دیگر یکی از تهیهکنندگان ارزشی با جمعی ارزشیتر نزد امام جمعه موقت تهران حجتالاسلاموالمسلمین احمد خاتمی رفته بودند و چنان وضعیت فیلمها را بد تعریف کرده بودند که ایشان از تریبون نماز جمعه صفت مستهجن را به فیلمهای اکران عید داد و به تبع ایشان حوزه هنری و شهرداری تهران وارد عمل شده و حکم امام جمعه را عملی کردند و امکانات بیتالمالی خود -یکسوم سینماهای کشور- را از فیلمها دریغ کردند و در نتیجه دست مدیریت سینمایی در پوست گردو گذاشته شد. بدتر از اینها اینکه گروهی وارد معرکه شد و تا پایین کشیدن دو فیلم از پرده پیش رفتند. حوزه هنری که تامین بودجه تولیدات سران خانه سینما را بر عهده داشت 16 فیلم را در لیست تحریمیهای خود قرار داد و هیچ اعتراضی به آن نشد. اتفاقاً برخی مدیران وابسته و قلمفروشان ضدسینما از این حرکت حوزه هنری دفاع هم کردند. اصلاً قصد این نیست
که همچون برخی، چنین برخورد زشت و نادرستی را برای این دوره از اکران هم بخواهیم. سوالمان این است که چرا آن سال چنین برخوردی شد و امسال هیچ؟ آیا این تولیدات مورد تایید همگان است یا دشمنیها از بین رفته چون دولت دلخواه همگان سر کار است! یا اینکه دغدغههای ارزشی صرفاً بهانهای برای یک بازی سیاسی هستند؟ چطور میشود آن سال حوزه هنری برای اکران نشدن بوسیدن روی ماه اکران عید را به نابودی کشید ولی امسال برای فیلم «دلبری» هیچ کاری نمیکند؟ آیا حوزه هنری امسال دغدغه حضور یافتن یک فیلم ارزشی در اکران عید را ندارد؟ «ابد و یک روز» فیلم خیلی خوبی است ولی اگر آن سال اکران میشد قطعاً حوزه هنری تحریمش میکرد ولی امسال سرگروه آزادی را به این فیلم میدهد. کدام دولت متحجر است؟ دولتی که 16 فیلم مجوزدارش تحریم میشود یا دولتی که تولیدات سینمای آن از جانب کسانی که خودش آنها را تندرو مینامد، حمایت میشود؟ آیا برخوردهای منتقدان با سینمای آن دوره دیکتاتورمآبانه نبود؟ آیا تنشها و هجمهها، به قول حضرات معتدل، دلواپسانه نبود؟ چرا همان منتقدان امروز سکوت کردهاند؟ آیا اگر من سالوادور نیستم در دولت قبل ساخته میشد زمین و زمان را بر
سرش خراب نمیکردند؟ چطور میشود فروش فیلم اخراجیهای2 به گفته یکی از منتقدان دیروز و مسوولان امروز، به همان اندازه ضرر است ولی فروش فیلم سالوادور نیستم اینگونه نیست؟ باز هم تکرار میکنم. این فروشها نوش جان سینما. انشاءالله برکت از این بیشتر نصیب سینمای ایران شود.» این در حالی است که همان سالها یعنی سال 1389، سایت جهاننیوز در گزارشی با تیتر «سینمایی که حیاتش متکی به زیرشلواری است» به انتقاد از آثار سینمایی آن دوران پرداخته بود، «در طول چند ماه گذشته موج انتقاد نسبت به آثار سینمایی ساختهشده برخی از مبتذلسازان سینمای ایران قوت گرفته است. این در حالی است که برخی از سینماداران و حتی اهالی سینما معتقدند هر چقدر لودگی در فیلمها بیشتر باشد هم زمینه اکران فیلم فراهم است و فیلم در اولین فرصت اکران خواهد شد و هم فیلم به فروش میلیاردی دست پیدا خواهد کرد. حسین یعقوبی از مترجمان صاحبنام طنز در کشور میگوید: چیزی که امروزه در اغلب فیلمها و سریالهای به ظاهر طنز با آن مواجه هستیم، حتی کمدی هم نیستند بلکه در این آثار؛ لودگی و مسخرهبازی دستمایه اصلی قرار میگیرند. نمیتوان نقش صدا و سیما و برخی از تولیداتش را در
لودگی موجود در سینمای کشور نادیده گرفت. این لودگیها که شاید از زمان پخش سریال «ساعت خوش» شکل گرفت، پس از چند سال در سریال «زیر آسمان شهر» که از ساختههای تاملبرانگیز و بسیار ضعیف تلویزیون بود، به اوج خود رسید تا جایی که بازیگر نقش «خشایار مستوفی» زیرشلواری «راهراهدار» میپوشید و تا زیر گردن بالا میکشید تا از این طریق مردم را بخنداند! اما گاه کار از این فراتر رفته و استفاده از زیرشلواری باعث اختلاف تهیهکننده و کارگردان هم شده است. یکی از کارگردانان معروف سینما تعریف میکرد که در فیلمی که دو سال پیش ساخته بود و پارسال اکران شد تهیهکنندهاش اصرار داشته که باید بازیگر نقش اصلی «زیرشلواری» بپوشد؛ اما او زیر بار نرفته است و این باعث اختلاف هر دو شده است.
این اختلاف تا حدی بوده که تا سر حد تعویض کارگردان هم پیش رفته است. بالاخره ختم به خیر میشود اما به گفته کارگردان، تهیهکننده مذکور همچنان گلهمند است که اگر زیرشلواری پوشیده بود فروش فیلم دو برابر میشد. پس از کلیشه شدن زیرشلواری، به نظر میرسد ابزارآلات توالت برای خنداندن وارد سینمای ایران میشود؛ به گونهای که در فیلم «پوپک و مش ماشاءالله» آفتابه باعث ذوقزدگی «پوپک» با بازی مهناز افشار هم شده است. این «آفتابه» در فیلم «نیش و زنبور» باعث فروش رویایی هم شد.
در تبلیغات این فیلم «رضا کیانیان» در کنار «رضا عطاران» آفتابه به دست عکس تبلیغاتی گرفته تا فروش فیلم دو برابر شود! نادر طریقت از کارگردانان سینمای ایران سال گذشته در مصاحبهای در مورد وضعیت سینمای ایران گفته بود: فیلمهای دهه 40 سینمای ایران به این فیلمهای کلیشهای شرف دارند. چرا که فیلمهای کمدی امروز سینما بدآموزی بسیاری برای مردم دارند.» اگرچه نقد کمدیهای اکران نوروز در برنامه هفت بهروز افخمی هم به تندترین شکل توسط فراستی صورت گرفت اما هنوز کسی پاسخ نداده که این لودگیها چرا مورد استقبال مردم قرار میگیرد و اکران را تحت تاثیر قرار میدهد؟
حالا 10 ماه و اندی از سال 1395 باقی مانده و هنوز در فیلمهایی که در جشنواره، مورد اقبال بودند یا توسط هیات انتخاب، واجد شرایط تشخیص داده نشدند اما حدس زده میشود که پدیده باشند، در راه هستند. برخی برای اکران عید فطر صف کشیدهاند و همین اکران دوم بهار هم فیلمهای خوبی را روی پرده میبیند. باید دید آیا واقعاً نگاه جامعه نسبت به سینما متحول شده و کیفیت فیلمها، برای مردم قابل پذیرش شده یا اینکه اتفاق اکران پرسود و رونق نوروز 95 را باید اتفاقی زودگذر و شبیه روندهای توسعه در ایران -یک گام به پیش، دو گام به پس- دانست.
دیدگاه تان را بنویسید