مجید مظفری از سینمای ستارهمحور میگوید
نقش تکراری برای بازیگر خطر دارد
«این چهره میفروشد، این نقش را به او بدهید.» در فلان فیلم فلان بازیگر بازی کرده، برویم ببینیم. گزاره اول را بعضی از تهیهکنندهها یا سرمایهگذاران میگویند و گزاره دوم را برخی از مخاطبان.
«این چهره میفروشد، این نقش را به او بدهید.» در فلان فیلم فلان بازیگر بازی کرده، برویم ببینیم. گزاره اول را بعضی از تهیهکنندهها یا سرمایهگذاران میگویند و گزاره دوم را برخی از مخاطبان. نگاههایی که باعث میشود همچنان ستارهمحوری در سینمای ایران پیشتاز باشد و اسم و چهره بازیگر را عامل فروش بدانند. همین است که دستمزدهای کلان و نقشهای تکراری در سینما شکل میگیرد و افزایش سطح سلیقه مخاطب در نظر گرفته نمیشود. سینمای ستارهمحور، تکعاملی دیدن فروش فیلمها و نگاهی به دلیل فروش فیلمهای اخیر از زاویه حضور بازیگرانشان، موضوعاتی بود که تجارت فردا برای بررسی، آنها را با مجید مظفری در میان گذاشت. مظفری که با بازی در فیلمهایی مثل تشکیلات و جنگ نفتکشها، زمانی از بازیگران پرفروش سینمای ایران به حساب میآمد، همچنان هم در سینما حضور دارد و بهتازگی با بازی در فیلم «کفشهایم کو» نشان داد که میتواند جایگاهش را تا حد سن و سالش در سینما حفظ و مخاطب را جذب بازی خود کند. این بازیگر قدیمی سینما درباره عوامل فروش یک فیلم تجربیاتش را مطرح کرد که در ادامه میخوانید.
مولفه فروش را در سالهای گذشته و سالهای اخیر مقایسه کنید، سینمای ایران در این سالها از نظر فروش چه تفاوتهایی کرده است؟
زمانی در سینمای ایران چند کارگردان داشتیم که آن کارگردانها مطرح بودند. وقتی تماشاگر میخواست فیلمی را برای دیدن انتخاب کند، به دلیل اسم کارگردان انتخاب میکرد، کارگردانهایی مثل بهرام بیضایی، مهرجویی، کیمیایی و تقوایی. بعضی از فیلمها هم بودند که به دلیل هنرپیشه موفق جلو میرفتند، مثلاً میگفتند این هنرپیشه فیلمهای کمدی را خوب بازی میکند یا فلان هنرپیشه فیلمهای قهرمانی را خوب بازی میکند یا مثلاً فیلمهای هنری و موج نو را آن یکی هنرپیشه خوب بازی میکند. این تقسیمبندی برای بازیگرها ایجاد شده بود ولی سینمای ایران بیشتر بر پایه قهرمانسازی بود. اما الان در سینمای ایران قهرمان و قهرمانسازی نداریم و اگر فیلمی فروش میکند به این دلیل است که کارگردان فهیمی در آن فیلم حضور دارد که بازیگران و سناریواش را درست انتخاب میکند و در نهایت فیلمش خوب از آب درمیآید، مردم هم میروند فیلم را میبینند و آن فیلم پرفروش میشود. این نوع استقبال را از فیلمهای حاضر باید به
دلیل مجموع عوامل یک فیلم تلقی کرد نه اینکه فقط به حساب کارگردان یا هنرپیشه گذاشت. قبلاً در سینما قهرمان داشتیم، فیلمهایی که جمشید هاشمپور، فرامرز قریبیان، من و مرحوم خسرو شکیبایی بازی میکردیم. این شخصیتها قهرمان قصه بودند و جوانهای آن دوران با اینها همذاتپنداری میکردند. الان در سینما قهرمان نداریم، اگر فیلمی فروش میکند صرفاً به دلیل یک هنرپیشه نیست. البته الان هم بعضی بازیگران هستند که میگویند باعث فروش فیلم میشوند، مثلاً میگویند شهاب حسینی هم کارش خوب است و هم فیلمهای خوبی بازی میکند.
همانطور که اشاره کردید اصطلاح هنرپیشه مطرح، بفروش یا پرفروش از سالهای دور در ایران و سینمای جهان باب شد، هنرپیشه پرفروش دقیقاً به چه هنرپیشهای گفته میشود؟
هنرپیشه مطرح و پرفروش هنرپیشهای است که فیلم اول تا پنجم او فروش خوبی داشته و سر زبانها افتاده است و تازه از فیلم پنجم به بعد است که مردم با در نظر گرفتن نام آن هنرپیشه میروند فیلمی را میبینند. اگر هنرپیشهای جوان در اولین فیلمش مطرح میشود و فیلمش میفروشد، مطمئناً استقبال مردم فقط به دلیل حضور آن هنرپیشه نبوده، مجموع فیلم خوب بوده، کارگردانی، دکوپاژ و فکر خوبی در آن فیلم بوده که مردم را به سینما کشانده است.
مثلاً اگر بخواهیم فروش فیلمهای اکران نوروز را از زاویه هنرپیشههایشان بررسی کنیم، عامل فروش فیلمی مثل ابد و یک روز را چگونه تحلیل میکنید؟
شاید استقبال و فروش فیلم ابد و یک روز را بتوان این چنین تحلیل کرد که فیلم از طریق تبلیغات دهان به دهان سر زبانها افتاد، آنهایی که فیلم را دیده بودند برای دیگران تعریف کردند، این نوع تبلیغات دهان به دهان برای فیلم موثر شد و توانست فروش کند. ابد و یک روز هم از آن دست فیلمها بود که مجموع عوامل خوبی داشت و فروش آن را نمیتوان تکعاملی در نظر گرفت. مخاطب به دلیل خود فیلم بود که آن را تماشا کرد، نه اینکه هنرپیشههایش را ببیند. حالا وقتی مشغول دیدن فیلم خوب بود با بازیگر خوبی مثل پیمان معادی هم مواجه میشد و از بازی او هم لذت میبرد. نمیتوان گفت بازی یا حضور پیمان معادی یا دیگر بازیگران باعث شد مردم بروند این فیلم را تماشا کنند. البته نام معادی به عنوان یک هنرپیشه شاخص، مطرح است اما به نظر من در موفقیت فیلم اندیشه کارگردان و خود فیلم خیلی مهم است.
بعد از اکران پرفروشی که فیلم سالوادور رقم زد بسیاری فروش آن را به حساب اسم و بازی رضا عطاران گذاشتند و پس از آن شنیدیم که تهیهکننده یا تهیهکنندههایی حاضر شدهاند دستمزد 500 میلیونتومانی به عطاران پیشنهاد دهند که فیلمشان مثل سالوادور بفروشد. در این باره چه نظری دارید؟
نباید رضا عطاران خودش را تکرار کند. رضا عطاران چند سالوادور بازی کرده اما یکی از آنها سالوادور شده است. عطاران آدم باهوش، آرتیست خوب و کمدین خوبی است اما نباید خودش را تکرارکند، چون اگر خودش را تکرار کند زود از بین میرود.
بارها دیدهایم بعد از اینکه یک فیلم پرفروش میشود، بازیگر یا سبک کارگردان آن را در فیلمهای بعدی تکرار میکنند که بازهم به فروش دست یابند. این موضوع را چگونه میبینید؟
به نظر من تکرار میشوند و فروش یک جایی سقوط میکند. من در اینجا فقط تجربه خودم را مطرح میکنم. مثلاً من فیلمهایی بازی کردم مثل تشکیلات، گل مریم و جنگ نفتکشها. بعد از این فیلمها سناریوهایی شبیه آنها را به من میدادند که من بازی کنم، من میگفتم که یک بار این فیلمها را بازی کردهام و دیگر نمیخواهم خودم را تکرار کنم. یکی از دلایلی که هنرپیشههای امروز خودشان را تکرار میکنند به این دلیل است که ما تهیهکننده نداریم، سرمایهگذار داریم. سرمایهگذار به این دلیل که به پولش برسد میگوید: «دیدید سالوادور چی کار کرد؟ بیایید عین سالوادور یک سالوادور دیگر بسازیم، حالا عطاران را هم بیاریم بازی کند.» مثلاً زمانی که خسرو شکیبایی هامون را بازی کرد بعد از آن 10 تا فیلم شبیه هامون به او پیشنهاد شد، ولی او بازی نکرد. یا مثلاً من وقتی فلان فیلم را بازی کردم و اکران موفقی داشت، سر صحنه فیلم بعدی کارگردان میگفت: این قسمت را میخواهم
آنطوری بازی کنی که در فلان قسمت فیلم قبلی بازی کرده بودی. من میگفتم در فیلم قبلی این بازی را کردم، مردم هم دیدند و تمام شد. الان میخواهم بازی جدیدی بکنم، دلیلی ندارد خودم را تکرار کنم. فروش فیلم به هر دلیل میتواند رخ دهد، عواملی مثل موقعیت اجتماعی، موقعیت فیلم، موقعیت اکران یا نوع تقدیر از فیلم را باید در فروش یک فیلم در نظر گرفت. حالا اگر بدون در نظر گرفتن تمام این عوامل، بازیگر خودش را در بازیهای بعدی تکرار کند، این کار برای آن بازیگر خطر دارد. مگر این سبک بازی چند بار میتواند فروش کند. تکرار برای کارگردان و تهیهکننده هم خطر دارد، هر کدام از عوامل اگر خودشان را تکرار کنند، کار خوبی نکردهاند. به نظر من الان اگر فیلمی فروش میکند به این دلیل است که قصه خوب، کارگردان خوب و بازیگران خوبی دارد، نباید فقط یک عامل را برای فروش در نظر گرفت و همان عامل را مدام تکرار کرد، این نگاه یک جایی به فروش ضربه میزند که دیگر نمیتوان جبرانش کرد.
تاثیر ذائقه تماشاگر را در این نوع تکرارهایی که در سینما رخ میدهد، چگونه میبینید؟
تماشاگر امروز فرق کرده، الان تماشاگر اندیشه کارگردان را میبیند، به نظر میرسد این فرهنگسازی اتفاق افتاده که سطح سلیقه مردم بالا رفته و فیلم را به خاطر خود آن و اندیشه کارگردانش میبینند و نه صرفاً به خاطر یک چهره.
به نظر شما مردم فیلم سالوادور را به دلیل رضا عطاران دیدند؟
نه، اینطور نیست. حتماً این فیلم از نظر مردم خوب بوده که از آن استقبال کردند، البته من این فیلم را ندیدم، ولی چون تهیهکننده، کارگردان و نوع تفکرشان را میشناسم میتوانم حدس بزنم. نمیتوانم مطمئن بگویم اما میتوانم مثال بزنم که یک بازیگر به اندازه اندیشه کارگردانش کار میکند، به اندازه اندیشه سناریو کار میکند. مثلاً خیلی از هنرپیشههای ایرانی -فرنگیها که خیلی بیشتر- در یک سال دو تا فیلم داشتهاند که فیلم اول او فروش کرده اما فیلم دوم او فروش نکرده است. پس باید فروش را بر اساس اندیشه کارگردان، قصه و انتخاب بازیگر دانست. این مسائل مهم هستند و باید در نظر گرفته شوند.
دیدگاه تان را بنویسید