تاریخ انتشار:
دختران شینآبادی و حافظه ضعیف ما
نگین سنندج در میان شعلههای آتش
روزنامههای کشور تیترهای نخست روزهای ابتدایی هفته پیشین را به سینما و تحولات اخیر گفتمانی دولت در مواجهه با آن اختصاص دادند.
دختران شینآبادی و حافظه ضعیف ما
اگر به سنندج سفر کرده باشید و در این شهر زیبا به تفرج پرداخته باشید بدون شک تصویر کوه آبیدر و فضای سبز آن هیچگاه از ذهنتان پاک نمیشود. فضای سبزی که چشم هر رهگذری را به سوی خود جلب میکند و محلی شده است برای تمدد اعصاب شهروندان و بازدید مسافران داخلی و خارجی. در ماههای اخیر از منجنیق فلک هر روز دهها سنگ کوچک و بزرگ به سوی محیط زیست کشور پرتاب میشود. به نظر میرسد در هفته گذشته یکی از این سنگها به حوالی سنندج اصابت کرد و آبیدر را زیر و رو کرد. در عصر یکشنبه هفته پیش بسیاری از شهروندان سنندجی توسط پیامکی از آتش گرفتن نگین این شهر آگاه شدند. سنندجیها به محض دریافت خبر برای نجات آبیدر بسیج شدند و به کمک نیروهای امدادی شتافتند. وسعت آتشسوزی به حدی بود که با وجود حضور نیروهای آتشنشانی، هلال احمر، ارتش، جنگلبانی، ناجا و مردمی که برای حفظ آبیدر به منطقه هجوم آورده بودند تا نیمههای شب آتش مهار نشد و متاسفانه بخشهای بزرگی از این جنگل طعمه حریق شد و به تاریخ پیوست. مسوول روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی کردستان فردای آن روز به ایرنا گفت: «بخشی از فضای سبزکوه آبیدر مشرف بر شهر سنندج بر اثر آتش زدن عمدی توسط افراد ناشناس طعمه آتش شد و از میان رفت...تاریکی، صعبالعبور بودن مسیر دسترسی به منطقه و شدت باد، روند مهار آتش را با کندی روبهرو کرد، اما سرانجام ماموران امدادی پس از حدود شش ساعت توانستند آتش را مهار کنند.» وی همچنین تصریح کرد: «حضور به موقع مردم یکی از مهمترین عواملی بود که موجب جلوگیری از سرایت حریق به دیگر بخشهای آبیدر شد و سبب شد تا این آتشسوزی بیش از این به منطقه خسارت وارد نکند.» امیدواریم باز هم شاهد درخشش نگین سبز سنندج از دامنه کوه آبیدر باشیم.
دختران شینآبادی و حافظه ضعیف ما
اینقدر سیر حوادث در این سرزمین پرشتاب است که برخی اوقات حتی خبرهای یک هفته پیش نیز بسیار قدیمی و دور به نظر میرسند. با این توضیح یک پرسش خیلی ساده از شما داریم. شینآباد شما را به یاد چه میاندازد. یادتان هست که زمستان پارسال دختران معصوم یک کلاس ابتدایی در این روستا قربانی ندانمکاری مسوولانی شدند که از سویی ادعای هوشمندسازی کلاسهای درس را داشتند و از سوی دیگر از تامین یک بخاری استاندارد برای این کودکان عاجز بودند. بخاری غیراستانداردی که شعلههایش جان چند دانشآموز را گرفت و آینده چند دانشآموز و خانوادههای آنان را تباه کرد... شرق در اقدامی قابل تحسین در ابتدای سال تحصیلی جدید در گزارشی به وضعیت بازماندگان آن روز نحس پرداخته است. در بخشی از این گزارش میخوانیم «ناهار را میهمان خانه سیما» شدیم. به شینآباد که رسیدیم، «سیدمحمد» پدر «سیما» سر قرار، کنار «مدرسه انقلاب اسلامی شینآباد» حاضر بود...سیما در چارچوب در حیاط ایستاده بود و به نشانه سلام سر تکان میداد. چهرهاش عجیبتر از آن چیزی بود که تصور میکردم. ابروهایش نصفه شده بود. لالههای گوشش کامل نبود. از بینی تنها یک بند انگشتی باقی مانده بود. دستها مچاله و صورتش به شکلی بود که حتی ایدهآلیستترین ذهنها هم نمیتوانست تصور کند، سیما شادکام قبل از 15 آذر سال 1391، روزی که مدرسه انقلاب اسلامی شینآباد در آتش سوخت، چه چهرهای داشته است... باز هم میپرسم و سیدمحمد مرا در عمل انجامشده دیگری قرار میدهد. میگوید فیلمی داریم از انتقال دختران از تبریز به اصفهان و خیز برمیدارد به سمت دیویدی تا فیلم را برایمان پخش کند. باز هم به آرامی به او تذکر میدهم که شاید برای روحیه دختران خوب نباشد و میگوید مشکلی نیست، خود دختران بارها این فیلم را دیدهاند. فیلم با آیاتی از قرآن شروع میشود و با موسیقیای حماسی، حمیدرضا حاجیبابایی وزیر سابق آموزش و پرورش وارد بیمارستان میشود. دیویدی دسته گلی از سوی آموزش و پرورش استان اصفهان است که بیش از آنکه تصویری از انتقال کودکان از تبریز به اصفهان را نشان دهد، فیلمی است تبلیغاتی برای حمیدرضا حاجیبابایی که چطور عروسکها را در میان کودکان پخش میکند. چطور با والدین همکلام میشود. چطور به پرستاران و مسوولان آموزش و پرورش دستور میدهد. همزمان سیدمحمد میگوید، این فیلم را باور نکنید...میگوید: «اولین باری که به تهران آمدیم، در بیمارستان 15 خرداد مشکلاتی برای ما به وجود آمد که نیاز به امضای نامهای از سوی وزیر آموزش و پرورش را داشتیم. اول صبح همراه با سیما به وزارتخانه رفتم و تا ساعت یک ظهر پشت در دفتر وزیر بودیم که به ما گفتند وزیر در اردوگاه شهید باهنر در جماران است. از آنجا به اردوگاه رفتیم تا ساعت هشت شب که وزیر را دیدیم و دستور بستری شدن دختران در بیمارستان ساسان را داد.» ...در یک کلام میتوان گفت دختران مدرسه شینآباد، 9 ماه پس از حادثه آتشسوزی در این مدرسه، حال و احوال و اوضاع مناسبی ندارند. از مجموع 28 دانشآموز آسیبدیده در حادثه آتشسوزی مدرسه ابتدایی انقلاب اسلامی شینآباد، دو دانشآموز یعنی سیران یگانه و سارینا رسولزاده فوت کردند. از مجموع 26 دانشآموز دیگر 14 دانشآموز وضعیت بهتری دارند و آثار کمی از سوختگی در بدن و صورت آنها مانده است. اما 12 دانشآموز دیگر یعنی فریده امیدوار، آمنه راک، نادیا صالح، مبینا پرکم، آمنه اسماعیلپور، مهناز محمدپور، سیما شادکام، سیما مرادی، آرزو طاهرآبادی، شادی ابراهیمیان، اسرین معروفی و اسمعه دروی اوضاع مناسبی ندارند و هرکدام آثار سوختگی در صورت، گردن، دست و بدن خود را دارند.
در حالی که به نظر میرسد بسیاری از مسوولان اصولاً دیگر به یاد این عزیزان نیستند، اما باید تاکید کرد که نمیتوان به صرف بیکفایتی و یا ضعف مسوولان این امر شانه را بالا بیندازیم و مسوولیت خود را به عنوان یک انسان درباره آنان فراموش کنیم. شاید اینجا فرصتی باشد تا با حضور موثر خود کمکاری مدیران پرادعا را به رخشان بکشیم و در کنار آن لبخند را به صورت این عزیزان بازگردانیم. در این مسیر شهرام ناظری خواننده شهیر کشور پیشقدم شده و بخشی از عواید کنسرتهای هفته گذشته خود را به دانشآموزان شینآبادی اختصاص داده است. انشاءالله سایر شهروندانی که میتوانند در این زمینه اقداماتی داشته باشند نیز به میدان گام نهند و تلخی سال تحصیلی گذشته را از کام دانشآموزان شینآبادی و خانوادههای آنان بزدایند.
دیدگاه تان را بنویسید