چرا رشد جمعیت شهرها با زیرساختهای شهری همخوانی ندارد؟
تهران در بحران
مدیریت کلانشهر تهران در حوزههای مختلف از ضروریاتی است که در صورت عدم توجه دقیق به این امر و سهلانگاری میتواند اثرات جبرانناپذیری را بر کل کشور وارد کند.
مدیریت کلانشهر تهران در حوزههای مختلف از ضروریاتی است که در صورت عدم توجه دقیق به این امر و سهلانگاری میتواند اثرات جبرانناپذیری را بر کل کشور وارد کند. برای تبیین بیشتر موضوع باید به شرایط فعلی شهر تهران از جمله شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... پرداخت. در صورتی که بحرانی برای تهران به وجود آید آیا مدیریت فعلی، قادر به ساماندهی شرایط خواهد بود؟ پاشنه آشیل مدیریت شهر تهران چیست؟
علت اصلی را باید در متورم شدن جمعیت شهری تهران جستوجو کرد که بهعنوان نقطه آسیبرسان شهری محسوب میشود. ابتدا میخواهیم بدانیم چرا جمعیت تهران در حال افزایش است، یا به عبارتی چرا سیاستهای کاهش جمعیت تهران جوابگو نیست. شاید شش سال از طرح جدی دولت مبنی بر انتقال کارمندان از شهر تهران به شهرهای اصلی آنها نگذشته باشد؛ این طرح به دلیل بزرگترین رخداد شهر تهران یعنی احتمال وقوع زلزله و تخریب بخش عمدهای از شهر و کشتار اکثر جمعیت آن اجرایی شد. اما این طرح با گذشت حدوداً سه سال از اجرای آن با شکست مواجه شد و معکوس عمل کرد.
طبق گزارش مرکز آمار ایران، جمعیت تهران مجدداً به عددی بیش از رقم قبلی خود بازگشت، کارمندانی که بالاجبار یا با وعدههای دولت برای دریافت زمین و مزایا و حقوق بالاتر از تهران خارج شده بودند، مجدداً به تهران بازگشتند. این نکته دقیقاً محل بررسی دلیل ماندگاری مردم و افزایش جمعیت تهران است. برای کشف علت باید به انگیزه شهروندان تهرانی و افرادی که به تهران برای سکنی و اشتغال مراجعه میکنند توجه کرد.
مزیت کلانشهر تهران چیست؟ شهر تهران چه مزیتی نسبت به سایر شهرهای ایران (سایر مراکز استانها) دارد؟ نتایج بررسیها حاکی از آن است که به دلیل جمعیت قابل توجه در شهر تهران و درآمدهای سرانه نسبی بالاتر نسبت به سایر شهرها، دوره زمانی بیکاری آن کمتر است (البته اگر تمامی سطوح اشتغال را در نظر بگیریم). از طرفی شرایط فرهنگی و الگوی مصرف شهروندان تهرانی و سبک زندگی خاص نیز یکی از دلایل دیگر گسترش کسب و کار در این شهر است.
عمده شرکتها و سازمانهای دولتی، وزارتخانهها و سازمانهای مرجع در این شهر قرار دارند که خود عامل اساسی برای جذب و ماندگاری جمعیت در سطح بالای آن است. تمرکز نهادهای اصلی و به عبارتی کاهش موانع کسب و کار و دستیابی به بازارهای بزرگتر سبب شده سرمایهگذاران و صاحبان منابع انگیزه بیشتری برای حضور در تهران داشته باشند.
برخی از هزینههای موجود در تهران از قبیل آلودگی هوا، ترافیک شدید، آپارتماننشینی، عدم بهرهمندی از فضای سبز در محل زندگی، فرهنگهای مختلف بعضاً مغایر با معیارهای دینی، خطراتی از قبیل ناهنجاریهای اجتماعی، زودآگاهی کودکان و نوجوانان در اکثر زمینهها و... نتوانسته است درآمد یا عواید نهفته در سکونت و اشتغال در تهران را از بین ببرد، بنابراین با نگاهی اقتصادی و هزینه - فایده موضوع، به این نتیجه میرسیم که حضور در تهران برای افراد دارای بازدهی است.
حال این مساله مطرح میشود که تمرکز فعالیتهای مختلف اقتصادی در استان چه تاثیری در افزایش جمعیت و توسعه فیزیکی کلانشهر تهران دارد؟
نظریه اقتصاد شهری که بر مبنای نیروهای اقتصادی قوی و تاثیرگذار در شهر بنیانگذاری شده است، ادعا میکند وجود نیروهای پرجاذبه شهری مهاجران را به سوی خود میکشاند و عامل اصلی و انگیزشی مهاجرت به شهرهاست. بر اساس برخی تحقیقات صورتگرفته، علت اصلی نرخهای بالای مهاجرت به تهران از استانهای دیگر، فزونی نسبی سطح درآمد و کمتر بودن نرخ بیکاری است. میزان فعالیت اقتصادی در شهر تهران به عنوان شاخصی که مبین نسبت مجموع تعداد جمعیت شاغل و بیکار در جستوجوی کار به کل جمعیت بالقوه فعال است، تا 50 درصد افزایش یافته است.
حال به موضوع اصلی یعنی وقوع بحران تهران بازمیگردیم، طبق گزارشهای سازمانهای تحقیقاتی زمینشناسی، استان تهران در 10 قرن اخیر چهار زمینلرزه قابل توجه را تجربه کرده است. تهران از لحاظ موقعیت جغرافیایی بر روی گُسلهای فعالی قرار دارد که موجب رانش زمین و زمینلرزه میشوند. بسیاری از ساختمانها و آپارتمانهای تهران به لحاظ کیفی در ساخت و ساز در سطح پایینی قرار داشته و از اینرو به گفته بسیاری از کارشناسان، در صورت وقوع زلزله، تلفات قابل توجهی را به وجود خواهد آورد. بر اساس تحقیقات صورتگرفته، تهران وارد لیست 10 شهر خطرناک دنیا برای وقوع بلایای طبیعی شده است. عامل اصلی ورود این شهر به لیست قرار گرفتن روی گسل زلزله در عین وجود سازههای غیراستاندارد فراوان در سطح شهر و همینطور تراکم جمعیت بالاست.
از طرفی، با وجود خطرپذیر بودن آن به لحاظ اقتصادی از مزیتهای خوبی برخوردار است. طبق آخرین آمارها، سهم استان تهران از تولید ناخالص ملی قریب به 30 درصد و سهم از صادرات غیرنفتی نیز بالغ بر 25 درصد است، از طرفی بیش از نیمی از مالیات اخذشده کل کشور در این استان تحقق یافته است.
از طرفی اکثر مدیریتهای بازارهای اقتصادی کشور اعم از پولی و مالی در تهران قرار دارد، سازمانها و نهادهای تصمیمگیر و راهبر در این شهر تمرکز دارند.
با این اوصاف، در صورت رخداد طبیعی و غیرمترقبه در تهران که منجر به تخریب تمامی عواملی شود که موجب تبدیل شدن تهران به شهری استراتژیک شده است، اثرات جبرانناپذیری در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و بهخصوص اقتصادی به همراه خواهد داشت. علاوه بر این، نهتنها موجب خسران نیروی انسانی ارزشمند و متخصص میشود بلکه زیرساختهای اساسی و کانالهای ارتباطی را نیز از بین خواهد برد. احیای چنین وضعیتی و برگشت به حالت اول دور از تصور است چرا که ایران زمینه توسعه را در شرایط فعلی ندارد و فرآیندها و ساختارها بهدرستی تعریف و نهادینه نشدهاند. برخلاف آلمان که بعد از جنگ جهانی نهتنها به شرایط قبلی بازگشت بلکه از جمله کشورهای پیشرو در اقتصاد و سیاست شد.
بنابراین به نظر میرسد در صورت بروز بحران طبیعی در کشوری مانند ایران و از همه مهمتر در پایتخت آنکه سهم قابل توجهی در چرخه اقتصادی، ساختار سیاسی و راهبری آنها دارد صدمات شدیدی را بر پیکره آن وارد خواهد کرد.
چرا با این اوصاف و شرایط قابل پیشبینی، باز اقدامات اساسی برای مدیریت کلانشهر تهران و سیاستهای پیشگیرانه از بحران صورت نمیگیرد. طبق بررسیهایی که اخیراً به عمل آمده، جمعیت تهران از نرم استاندارد آن فراتر رفته و اثرات همرفتی و نامطلوبی را بر شهروندان آن ایجاد کرده است. بنابر این گزارش، اندازه کارای شهر برای شهر تهران حدود دو میلیون و 400 هزار نفر مطرح شده است، بنابر این آمار، و با توجه به جمعیت فعلی تهران، بیش از 70 درصد جمعیت فعلی آن مازاد بر سطح کارا قرار دارد. البته بر اساس اصل بازدهی نهایی نزولی، تا جایی افراد برای کسب منافع ورود مییابند که بازدهی به صفر میل کند.
پرواضح است که قبل از نقطه بیشینه کارایی شهری، اضافه شدن هر شخص به شهر به دلیل توسعه و تکامل مکانیسم شهری و افزایش رفاه عمومی موجب افزایش کارایی میشود، بنابراین رشد جمعیت شهری تا نقطه کارایی به لحاظ شرایط مطلوب اقتصادی منطقی به نظر میرسد اما گذشتن از نقطه کارایی و به وجود آمدن هزینهها، دلایل مختلفی دارد که به برخی از آنها در فوق اشاره شد. حال علت عدم برگشت به نقطه مطلوب چیست؟ چرا هرگونه اقدامی در این جهت با مقاومت و مانعتراشی روبهرو میشود؟ آیا نمیتوان گفت که چنین شرایطی میتواند برای بعضیها منافعی داشته باشد؟ وضعیت فعلی شهر تهران که از آلودگیهای آب و هوایی، ترافیکهای متورم و خطرات جغرافیایی و... به شدت رنج میبرد چه هزینههایی برای مردم و چه منافعی برای دیگران دارد. آیا نمیتوان برنامهای جامع و میانمدت برای بهبود شرایط ایجاد کرد؟ پاسخ به این پرسشها نیازمند ورود به برخی خطوط رنگی است که باید به تفصیل مورد بررسی و کارشناسی قرار گیرد.
دیدگاه تان را بنویسید