تاریخ انتشار:
شاه مازندران دستگیر شد
مجرم یا بیمار؟
اوایل بهمنماه سال جاری ویدئویی در شبکههای مجازی دستبهدست شد که جوانی نیمهعریان با بدنی ورزیده، خالکوبیشده از اشکال حیوانات و… را نشان میداد که به ضرب و جرح شدید فردی دست میزد. صحنههای دلخراشی در این ویدئو دیده میشد و همین دلخراش بودنش هم باعثجلبتوجه و دست به دست شدن این فیلم بود.
اوایل بهمنماه سال جاری ویدئویی در شبکههای مجازی دستبهدست شد که جوانی نیمهعریان با بدنی ورزیده، خالکوبیشده از اشکال حیوانات و... را نشان میداد که به ضرب و جرح شدید فردی دست میزد. صحنههای دلخراشی در این ویدئو دیده میشد و همین دلخراش بودنش هم باعث جلبتوجه و دست به دست شدن این فیلم بود. به فاصله چند روز از انتشار این ویدئو بود که فیلمهای دیگری هم منتشر شد که در آن مردان جوان و قویهیکل به تهدید یکدیگر پرداخته و نقاط قوت خود را به رخ میکشیدند و یکدیگر را به مبارزه دعوت میکردند. استفاده از چاقو و قمه و سلاح گرم و حرفهای رکیک و تهدیدآمیز آنچه آنان میخواستند را به وجود آورده و توجه مردم را به خود جلب کرده بود. چند روز بعد هم رئیس پلیس مازندران اعلام کرد در عملیاتی موفقیتآمیز فرد اصلی این ویدئوها را که به شاه مازندران معروف شده بود بازداشت کردهاند و اعلام کرد پلیس هوشیار است و امنیت را در شهر برقرار کرده است و آنطور که از دادستان نقل کرد جوان معروف به شاه مازندران محارب و مفسد فیالارض شناخته و مجازات خواهد شد. اما متاسفانه در این پرونده که با موج ایجاد شبکههای اجتماعی اهمیت یافت چند نکته مغفول
ماند. اول اینکه صرف انتشار یک ویدئوی خشن و تهدیدآمیز اقتدار پلیس را زیر سوال نمیبرد و بازداشت یک مجرم نماد اقتدار یک پلیس نخواهد بود. وظیفه پلیس برقراری نظم در شهر است و بینظمی نیز واقعیت زندگی جمعی انسانهاست بنابراین انتشار یک ویدئو نباید شرایط ویژهای را برای پلیس به وجود بیاورد. آنطور که سوابق انتشاریافته از متهم پرونده نشان میدهد او فردی است که چندین بار به اتهام ضرب و جرح و درگیری بازداشت شده و آخرین بار حتی به تبعید هم محکوم شده و بعد از پایان دوران محکومیتش دوباره به شهرش بازگشته و ضرب و جرح را آغاز کرده است. آنچه از وضعیت پرونده این فرد گزارش شده نشاندهنده همان ضعفی است که بارها و بارها جرمشناسان نسبت به آن هشدار داده و خواستار برطرف شدن این نقص قانون بودهاند. متاسفانه قوانین ایران جنبه مجازات مجرمان را دارد نه تنبیه آنها. این قوانین تلاشی برای تغییر فرد مجرم و بازگرداندن به جامعه ندارد و فقط برای مواقع بحران چارهاندیشی کرده و افکار عمومی را در کوتاهمدت قانع میکند. آنچه در حال حاضر در کشورهای پیشرفته به عنوان مجازات برای مجرمان و افرادی که نظم عمومی را به هم میزنند در نظر گرفته میشود
تنبیه آنها و جبران خسارتی است که وارد کردهاند، مثلاً وقتی فردی شرب خمر کرده و اقدام به شکستن شیشه و ایراد جرح به کسی میکند در اجرای مجازات مجبور به تمیز کردن خیابانهای شهر برای مدت معینی خواهد بود یا اینکه این فرد وادار به خواندن کتابهای آموزشی میشود و مورد پرسش هم قرار میگیرد. هدف اینگونه قوانین نهتنها جبران خسارت بلکه کمک به آموزش فرد و بازگرداندن او به جامعه به عنوان یک شهروند سالم است. متاسفانه در قوانین ما به این بعد مجازات توجه چندانی نشده و فقط برخوردهای قهری در نظر گرفته شده است. بیثباتی عاطفی آنان همراه با سطح بالای تکانشگری، اغلب به رفتارهای خودویرانگری منجر میشود. این بیماران که نامشان را اراذل و اوباش گذاشتیم علاوه بر عوامل ژنتیک و مغزی، علل اکتسابی یا تجارب ناشاد در دوران کودکی نیز داشتهاند. بررسی زندگی این افراد به ما نشان میدهد که همگی آنها دچار چنین ناهنجاریهایی بودهاند. بنابراین وقتی افرادی چون شاه مازندران را به عنوان اراذل و اوباش در خیابان میگردانیم یا مجازاتهایی چون زندان و در برخی موارد حتی اعدام برای آنها در نظر میگیریم کمکی به کم کردن جرم از طریق مجازات در جامعه
نکردهایم. چراکه آنها درکی از این قانون ندارند و دچار ترسی که ما انتظارش را داریم نمیشوند. آنها احتمالاً دوباره دست به تخریب خواهند زد بنابراین دستگیری اراذل و اوباش در مازندران مبتلایان به اختلال شخصیت را در کل ایران از بین نخواهد برد و تنها راه مقابله با چنین وضعیتی به وجود آوردن قوانین تنبیهی یا مجازات جایگزین و همچنین اجباری کردن درمان از سوی دادگاه برای این افراد است.
دیدگاه تان را بنویسید