تاریخ انتشار:
استعفا دادن در هنگام وقوع سوانح الگو میشود؟
طلسم شکست
برخورد دو قطار مسافری و باری در مسیر تهران - مشهد اگرچه با صحنههای تلخ و ناگواری همراه بود اما برای اولین بار در یک سانحه مرگبار یک مدیر حاضر شد نهتنها اشتباهات رخداده در حوزه مسوولیت خود را بپذیرد بلکه از مقام خود بگذرد و استعفا دهد.
برخورد دو قطار مسافری و باری در مسیر تهران-مشهد اگرچه با صحنههای تلخ و ناگواری همراه بود اما برای اولین بار در یک سانحه مرگبار یک مدیر حاضر شد نهتنها اشتباهات رخداده در حوزه مسوولیت خود را بپذیرد بلکه از مقام خود بگذرد و استعفا دهد. شاید استعفای امیرحسین تاوپور مدیرکل راهآهن شمال شرق کشور در نوع خود در سالهای اخیر کمسابقه باشد و نشانه وظیفهشناسی این مدیر باشد. شاید این استعفا بدعت جدیدی را در بین مدیران بخشهای مختلف کشور برجای گذاشته است که باید دید چه میزان این امر میتواند در بین دیگر مدیران در هنگام وقوع سوانح به یک الگو تبدیل شود تا در صورت بروز سوانح و مشکلات که بخشی از آن به بیتوجهی در بخشهای مختلف تحت مدیریت آن مدیر یا مسوول برمیگردد، حداقل آنها شجاعت پذیرش اشتباه را داشته باشند و از میز ریاست خود خداحافظی کنند. شاید این اولین استعفا در مدیریت کشور در پی وقوع سانحه مرگبار باشد اما ظاهراً باعث شده تا طلسم در این زمینه بشکند. این در حالی است که تا پیش از این به ویژه در سالهای اخیر وقتی سانحهای رخ میداد نهتنها مسوولان خود را مقصر نمیدانستند بلکه با فرافکنی سعی میکردند دیگر بخشها را
مسوول این اشتباه بدانند. حتی عذرخواهی هم نمیکردند چه برسد که استعفا دهند. نمونه بارز آن در ماجراهای ریزش ساختمانها بر اثر گودبرداری غیراصولی است. هر بار ساختمانی فرو میریزد نهتنها شهرداری و سازمان نظام مهندسی مسوولیت اشتباهات خود را قبول نکردهاند بلکه همواره دیگری را مقصر معرفی میکنند. در سانحه ریزش ساختمان سعادتآباد که چند سال پیش رخ داد شاهد بودیم در مقابل دوربین یک برنامه تلویزیونی چگونه رئیس وقت سازمان نظام مهندسی با مدیران شهرداری بر سر اینکه کدامیک در وقوع آن سانحه مقصرند با یکدیگر بحث کردند. یا به یاد نداریم در سقوط دو هواپیما که در فاصله کمتر از 10 روز از هم رخ داد در سالهای گذشته کسی از مسوولان قبلی وزارت راه عذرخواهی کند و استعفا دهد. اما گویا در کشور ما نیز این سنت در حال شکلگیری است که نهتنها در هنگام استعفا مدیران عذرخواهی کنند بلکه یک مدیر شجاعت پذیرش اشتباهات را داشته باشد و خودخواسته استعفا دهد. به طوری که سعید معیدفر، جامعهشناس نیز در این باره در یکی از روزنامهها در هفته گذشته عنوان کرده بود که در جامعه ما کمتر اتفاق افتاده که مسوولان خودشان را نماینده یا منتخب غیرمستقیم مردم
دانسته و خود را نسبت به وظایفی که در قبال مردم دارند مسوول و متعهد بدانند. به گفته او متاسفانه ما در جامعه خود بیشتر اوقات مسوولیت را بهعنوان یک حق میدانیم که بر اساس آن فرصتی به دست میآید تا جایگاه و شأن خودمان را به دیگران نشان بدهیم و از طریق آن به دیگران ببالیم در حالی که مسوولیت در مفهوم واقعی خود به معنی پاسخگو بودن است. معیدفر معتقد است در جامعهای که مسوولیت نه یک امتیاز فردی بلکه یک تعهد و دین به جامعه و فرصت برای خدمتگزاری باشد هرگاه در مسیر انجام تعهد، ذیحقان متضرر و حقشان تضییع شود فرد مسوول با تمام وجود احساس میکند که باید از مردم عذرخواهی کند، شرمنده جامعه باشد و خود را آماده سازد تا وجدان جمعی و جامعه او را نسبت به غفلتی که انجام داده تنبیه کند.
با این حال بازتاب استعفای این مدیر حملونقلی کشور در حالی است که سالهاست در کشورهای دیگر وقتی سانحهای رخ میدهد مسوولان رده بالا علاوه بر عذرخواهی استعفا میدهند. نمونه بارز آن استعفای نخستوزیر کره جنوبی به دلیل نارضایتی از واکنش دولت به مساله غرق شدن کشتی مسافری با 300 کشته بود. با این حال هنوز فرهنگ استعفا و عذرخواهی در کشور در هنگام وقوع سوانح شکل نگرفته است که انتظار داشته باشیم در سوانح مرگباری چون سقوط هواپیما، سانحه قطار و اتوبوس حداقل مدیران رده بالا چون رئیس سازمان هواپیمایی کشوری و مدیرعامل راهآهن و مدیران شهرداریها یا معاون حملونقل جادهای با پذیرش اشتباهات حداقل به شکل نمادین استعفا دهند. به هر حال سانحه اخیر زمینهساز حرکتی شد که نشان داد حداقل در بروز سوانح مدیران نیز احساس مسوولیت میکنند و نهتنها عذرخواهی میکنند بلکه استعفا نیز میدهند.
دیدگاه تان را بنویسید