خطر تعطیلی دوباره به جان سینماهای ایران افتاده است
بیپولی: برنامه امشب سینماهای تهران
یکی، دو دهه پیش گورستان سینماهای ایران شده بود، خیابان لالهزار. همه با افسوس با خبر تعطیلی یکبهیک سینماهای این راسته خاطراتشان را مرور میکردند، چراغ سینماها لابهلای چلچراغفروشیهای لالهزار محو و گم شد.
یکی، دو دهه پیش گورستان سینماهای ایران شده بود، خیابان لالهزار. همه با افسوس با خبر تعطیلی یکبهیک سینماهای این راسته خاطراتشان را مرور میکردند، چراغ سینماها لابهلای چلچراغفروشیهای لالهزار محو و گم شد. سینما ونوس (سارا)، سینما رکس (لاله)، خورشید نو، فردوسی، البرز، ایران، مایاک، مرجان، متروپل، کریستال، تابان، فاروس، رودکی، شهرزاد، مترو (سحر)، رویال (نادر) و... یک به یک تعطیل شدند. آن روزها از رونق افتادن خیابان لالهزار، تغییر کاربری این خیابان از یک پاتوق خوشگذرانی آخر هفته به بازار خریدوفروش وسایل برقی، دسترسی دشوار و قدیمی بودن این سینماها را از عمده دلایل تعطیلی این سالنها میدانستند، اینکه نسل جدید ترجیح میدهد در مرکز و شمال شهر تفریح کنند. اما حالا تب تعطیلی و خاموش شدن چراغ سینماهای ایران بالا گرفته است، تبی که به مرگ منتهی میشود و علاجی هم ندارد. حالا تعطیلی سینماها به وسط شهر رسیده است، آنچنان که سینما قدس در قلب تپنده تهران یعنی میدان ولیعصر دو ماه تمام تعطیل شده بود و حالا دوباره چند وقتی است فعالیتش را از سر گرفته است تا بخت خودش را برای سرپا ماندن بار دیگر امتحان کند، اما «رضا
نصیرینژاد» مالک سینما قدس امید چندانی به بهتر شدن اوضاع ندارد. اوضاع سینماها و سینماداران در شهرستانها از تهران بدتر است، آنچنان که حتی خبر تعطیلی سالنهای سینما در شهرستانها حتی تعجب کسی را برنمیانگیزد. شهر مشهد با داشتن هشت سالن سینما این روزها نیمی از سالنهایش در حالت نیمهتعطیل هستند، سینماهای اصفهان و تبریز هم با هشت سالن سینما تعریفی ندارند، شیراز و اهواز هم همان هفت یا هشت سالن باقیماندهشان به سختی سرپا مانده است. بعد از این شهرها که دارای بیشترین سالن سینماها در ایران هستند در شهرها و شهرستانهای کوچک روزگار سینماداران بدتر است. در واقع نهتنها گردش مالی برای سینماداران از اداره سینماها عاید نمیشود، بلکه آنها این روزها بزرگترین متضرران مالی سینمای بدون رونق هستند. مدیر و مالک سینما قدس میگوید: «چطور انتظار دارید با درآمد شبی 70 هزار تومان گیشه بتوانیم حقوق لااقل شش کارمند را بدهیم، حتی پول قبضهای آب و برقمان هم درنمیآید.»
وقتی گردش مالی برای سینما قدس در دل تهران به اینجا میرسد، طبیعی است که تنها سینمای شهرستان ملارد که تنها یک دهه از آغاز به کارش میگذرد، ساختمانش را تبدیل به پاساژ و مبلفروشی بکند. در شهرستانی مانند یزد با جمعیت 582,682 نفری بهعنوان سومین کلانشهر ایران سینماهایش متروک افتاده است، سینما فرهنگ و ایران و دانشآموز دیگر غیرقابل استفاده هستند و مجتمع سینمایی تک به دلیل بدهی به بانک ضبط شده است.
سعید ابوطالب مستندساز و نماینده مجلس چندی پیش گفته بود: «گردش مالی در حوزه سینما محدود و حقیر است. گردش مالی در تولید ماکارونی چندین برابر حوزه سینماست. گردش مالی در خرید مایحتاج مانند میوه و آجیل مردم که دولت میخرد و شب عید پخش میکند چندین برابر بودجه کل سینما در سال است.»
چندی پیش میرعلایی مدیرعامل سابق بنیاد فارابی هم اذعان کرده بود: «صنف کلهپزهای تهران گردش مالیشان بیش از صنف سینماداران ایرانی است.
همگی ما سینماداران تهران و شهرستان اعلام میداریم با توجه به کاهش و بحران شدید ریزش مخاطب و عدم اکران فیلمهای مناسب و هزینههای جاری سرسامآور، نگهداری سالنهای سینما و اکران فیلمها از اوایل سال جاری با وضعیت بحرانی و شرایط بد اقتصادی مواجه شدهایم که متعاقب آن دیگر توان ادامه این شرایط را نداریم.»
قاچاق سیدیهای سینمایی، وضعیت نامناسب شبکه نمایش خانگی و پروانه ساخت فیلمها را از مهمترین مشکلات سینمای ایران عنوان کردهاند.
اما امیرحسین علمالهدی کارشناس امور سینمایی دلایل سقوط سینمای ایران را بیش از اینها میداند، او میگوید: «رفتن به سینما در سبد کالای خانوار ایرانی و سرانه فرهنگی آنقدر ناچیز است که باید در انتظار شرایط بدتر هم باشیم. سال 1392 در سراسر ایران تنها هشت و نیم میلیون نفر سینما رفتهاند و در سال 1391 هم تنها هفتونیم میلیون نفر، با توجه به تعداد سینماها این رقم اصلاً جایی برای بحث و استفاده از پیشوند صنعت برای سینمای ایران نمیگذارد.»
دو هزار متر زیربنا شبی 70 هزار تومان
سینما قدس در آخرین روزهای سال 92 چراغهایش را خاموش کرد و چند ماهی تعطیل شد. تعطیلیای که به چشم هیچ یک از عابران میدان پرازدحام ولیعصر نیامد. تعطیلی سینمایی در مرکز شهر آن هم با 46 سال سابقه برای سیاستگذاران عرصه هنر اما چندان خوشایند نبود، لابد نگران صورت ناخوشش بودند. حالا چند وقتی است بنا بر وعدههای وزارت ارشاد و آمدن پای موسسه سینما شهر به وسط ماجرا دوباره این سینما بازگشایی شده است تا شاید امدادها به دادش برسد و دوام بیاورد. اما رضا نصیرینژاد که ملکیت و سرقفلی این سینما را از پدرش به ارث برده، واقعبینتر از این حرفهاست، او میداند که با رنگ کردن در و دیوار، کشیدن دستی به سر و روی صندلیها و آوردن ویدئو پروژکشن دردی از این سینما دوا نمیشود. او میگوید: «پدرم وقتی این سینما را خرید، چهار فیلم برای یک سال میآورد و سینما پر میشد از تماشاچی، اما حالا با شش فیلم برای دو ماه هم اوضاع سینما اسفبار است. روزهای خیلی دوری نبود، هنوز خیلیها خاطرشان هست که صف جلوی گیشه سینمای ما تا کجا میرفت، اما حالا شبی 70 هزار تومان هم فروش نداریم، نهتنها حقوق
کارکنانمان را نمیتوانیم با چنین گیشهای تامین کنیم بلکه باز بودنش جدای از استهلاک برایمان هزینه به بار میآورد، اما به هر حال سینما قدس بخشی از حافظه تاریخی مردم تهران است و ما چندصباحی هم با شرایط جدید امتحان میکنیم، اما امید چندانی نداریم، اگر شرایط همین باشد که حالا هست، دوباره سینما را تعطیل میکنیم.»
نصیرینژاد میگوید: «وقتی در آخر هفته با بلیت پنج هزارتومانی، فروش ما در بهترین حالت میشود 400 هزار تومان چطور میتوان اسم گردش مالی را روی آن گذاشت؟ کنار سینمای ما داخل کوچه مینو یک مغازه جگرکی هست با دو تا صندلی که شبی یک میلیون و 200 هزار تومان فروش میکند. چند وقت پیش در مصاحبه با خبرنگاری موقع تعطیلی سینما بحثی پیش آمد که روی خبرگزاریها هم رفت و خیلیها را هم ناراحت کرد، اما واقعیت دارد، اگر بهجای سینما اینجا توالت عمومی بود درآمد بیشتری از این زمین با چنین موقعیتی عایدمان میشد. یک نکته را هم فراموش نکنید، سینما قدس سینمای سرگروه است و نسبت به سینماهای دیگر اوضاع خیلی بهتری دارد، پس ببینید حال و احوال باقی سینماها چطور است.»
بسیاری معتقدند راهاندازی پردیسهای سینمایی و سینماهای بزرگی همچون سینما آزادی نیز در تعطیلی سینماهای قدیمیتر شهر تهران بیتاثیر نیست، مالک سینما قدس در اینباره میگوید: «همان اندک تماشاچی سینما هم ترجیح میدهند اگر میخواهند فیلمی تماشا کنند به سینماهای چندسالنه و مجهزی مثل پردیس ملت و آزادی بروند، اما نکته اینجاست که حتی این سینماهای نوساز و عظیم هم سود نمیکنند، آنها سرپا هستند برای اینکه قرار نیست خرج و برج شان را جور کنند، این سینماها با بودجه دولتی اداره میشوند و محض آبروداری برای سینما هم که شده دولت سرپا نگهشان میدارد، هرچند که در آنها هم سودی نیست. یکی از سینماهایی که بهتازگی قربانی همین نوسازی شد، سینما ماندانا بود. مالک سینما ماندانا وامی از دولت دریافت کرد و سینما را نوسازی کرد و سالنهایش را اضافه کرد و خب با این معادله که میگویند مردم به سینماهای مجهز میآیند باید اوضاع این سینما آن هم در منطقه مسکونی و پرجمعیتی همچون نارمک درست میشد، اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد و حالا دولت به ازای وامش میخواهد سینما را مصادره کند. مساله اینجاست که سینما خوراک ندارد، وقتی فیلم قابل تامل و تحملی
وجود ندارد حالا شما سینمای سهبعدی بسازید، خب باید یک چیزی باشد که مردم بیایند، الان فروش فیلمی مثل متروپل فاجعه است، تنها فیلم پرفروش اخیر همین معراجیها بود که سهم سینمای ما از اکرانش 170 میلیون فروش بود.»
سینما قدس با 730 صندلی روزهای خوشی را هم تجربه کرده است، تا اوایل دهه 80 عابران ضلع جنوب غربی میدان ولیعصر باید از لابهلای صف تماشاچیان جلوی گیشه این سینما برای خودشان راهی باز میکردند، نصیرینژاد میگوید: «اوضاع ما خیلی خوب است، سری به سینماهای میدان انقلاب بزنید، آنها شبی 30 هزار تومان هم فروش ندارند. سینمای ما روزهای خوشی هم داشت، ما از سال 75 تا 80 پرفروشترین سینمای ایران بودیم، آن موقع هنوز فیلمها رمقی داشتند و خیلی شبها دو مامور نیروی انتظامی جلوی در سینما بودند و وقتی سانسها جوابگوی تماشاچیها نبود مردم را متفرق میکردند، حالا اوضاع سینماها این شده.»
عاقبت سالنهای سینما چه میشود؟
امیرحسین علمالهدی، کارشناس امور سینما طی چند سال اخیر با تحلیلهای دقیقش از بررسی روند افول صنعت سینما و کاهش تماشاگران باب تازهای را گشوده است. او معتقد است: «از سال 1368 که جمعیت سینمارو ایران به 80 میلیون بلیت (میانگین بهای بلیت در آن سال حدود 200 تا 250 ریال بود) در سال رسید تنها طی دو سال (سال 1370) شاهد کاهش 15 میلیون نفری بود. سالیانی که کمکم مخاطبان سینما بهوسیله ویدئو بتاماکسهای قاچاق و فیلمهای زیرزمینی سینمای دیگری را تجربه کردند و با رسمیت ویدئو و بعد هم باز شدن پای ماهواره و اینترنت به خانهها طی پنج سال دهه اول 70؛ جمعیت سینمارو نسبت به سالهای اوج به 45 میلیون نفر رسید و کاهش 35 میلیون نفری را تجربه کرد، آن هم در شرایطی که میانگین بهای بلیت در سال 1375 تنها هزار ریال بود و بازهم در آغاز سال اول دهه 80 نیز فاصله خود را به 60 میلیون نفر رساند. یعنی 21 میلیون بلیت در سال 80 به فروش رفته است. در نهایت باید بگویم هر ایرانی هر 5/5 سال یک بار به سینما میرود و این یعنی ورشکستگی کامل سینما در ایران در حوزه نمایش نه تولید فیلم.»
علمالهدی به تناقض عجیبی اشاره میکند، او سینمای ایران را در حوزه نمایش فیلم در حالی ورشکسته میداند که ایران از نظر تولید فیلم در میان 100 کشور اول جهان در رده 13 تا 15 قرار دارد و از این نظر از کشوری مانند فرانسه هم جلوتر است، اما در حوزه نمایش و درآمدزایی به وضعیت اسفناک فعلی رسیده است: «سینما در حوزه تولید ورشکسته نیست. چون اگر ورشکسته بود سالی 300 فیلم نمیخواست تولید کند پس سودآوری در اکران سینمایی نیست بلکه در حوزه تولید است! بعد از انقلاب 300 سینما تعطیل شده است، اما تهیهکننده سینمایی را نمیشناسم که برای بدهی حاصل از زیان فیلمش به زندان رفته باشد.»
به گفته او ایران در زمینه سرانه مخاطب در میان 56 کشور اول جهان که سینما دارند در رده 50 تا 53 قرار دارد: «شش میلیارد و 900 میلیون نفر در سال 2009 به سینما رفتهاند! تقریباً هر انسان روی زمین در این سال یک فیلم بر روی پرده سینما دیده است، اما برای ایرانیها این سرانهها تعریف دیگری دارد.»
او در آسیبشناسی افول تماشاچی سینما دلایل متعددی را دخیل میداند، از جمله: «قیمت پایین سیدی فیلمهای سینمایی به نسبت بلیت سینما یکی از عمده دلایل شرایط کنونی است، آن هم با توجه به درآمد پایین ایرانیها در سال، انتظار سینما رفتن آحاد مردم با این فیلمها محال است. عدم ثبات مدیریت و استفاده نکردن از تجارب گذشته و اختراع دوباره سینما توسط هر مسوول جدید هم یکی از دردسرهای عمده است. تولیدکنندگان خودشیفته حاضر نیستند در تولیدات خود با شعور مردم بازی نکنند چه در داستانگویی و چه در تکنیک و همچنین فقدان مدیریت استراتژیست در دولت و صنوف سینمایی و اینکه نمیدانیم از سینما چه میخواهیم همگی از جمله عواملی است که سینما را به این نقطه رساندهاند که میزان تولید و نمایش آن به چنین تناقض عجیبی رسیده است.»
فیلمی که با بودجه دولتی ساخته میشود و تهیهکنندهاش هراسی از ورشکستگی و عدم فروش ندارد، به نظر اصلیترین گرفتاری تن تبدار و بیمار سینمای ایران است. نصیرینژاد میگوید: «متضرر اول و آخر سینمادار است، وقتی فیلم روی پرده فروش نکرد، دو هفته پیش از پایان اکران تهیهکننده فیلمش را وارد بازار سینمای خانگی و فروش در سوپرمارکتها کرده است. ما شاهد اکران فیلمهایی هستیم که پولشان را جلوجلو درآوردهاند، اسپانسر داشتهاند یا از سرمایه دولتی استفاده کردهاند، همه پولشان را گرفتهاند و رفتهاند پی زندگیشان و حالا به سینمادار میگویند برو و با فیلمی که هیچکس دلش برایش نسوخته و زحمتی پایش نکشیده پول دربیاور. این فیلمساز دیگر دلش برای فروش فیلم نمیسوزد چون اگر آشغالترین فیلم را هم ساخته باشد باز هم بخشی از پول خود را از فروش فیلم به دست میآورد تازه بعد از آن هم فیلم را به رسانههای دیگر میفروشد. اینجا تنها سینمادارها هستند که ضرر میکنند چون یک فیلم بیکیفیتی که در این فرآیند فیلمساز پولش را درآورده است باید شبی 200 هزار تومان بفروشد و پولی از این فیلم نصیبش نمیشود.»
چراغها تکتک خاموش میشوند
سینما قدس قصد ندارد حیاتش را از راه دیگری ادامه بدهد، در واقع جدا از چند سینما همچون عصرجدید، قدس، فرهنگ و استقلال و یکی دوتای دیگر باقی سینماهای شهر با سینمای تعطیل هیچ تفاوتی ندارند و اینکه چراغشان روشن است به خاطر اکران فیلم نیست، بلکه اجرا و نمایش تئاترهای کمدی و خانوادگی هرشبه است که درآمد نیمبندی حاصلشان میکند. سینما بلوار یکی از همین سینماهاست، سینمایی که در سالهای نهچندان دور به دلیل همجواری با پارک لاله آخر هفتهها صفی طویل از خانوادههایی را که برای تفریح و گشتوگذار به دل شهر زده بودند میزبانی میکرد، اما حالا با چنگ و دندان خودش را سرپا نگه داشته است، خیلی از ساعتهای روز میتوان آن را تعطیل فرض کرد و تنها شبهاست که به مدد اجرای یک تئاتر کمدی موزیکال و به اصطلاح رایج خانوادگی چراغهایش سوسویی میزند. «مهدی کیمیایی» مدیر سینما بلوار میگوید: «45 سال است که کارم اداره سینماهاست، قبل از این در سینماهایی همچون سیلوانا، شکوفه، میامی و اروپا کار کردهام که یکییکی تعطیل شدهاند و حالا دو سالی است که به سینما بلوار آمدهام. اینجا هم
اگر گهگداری مشتری دارد برای تماشای فیلم نیست، آنها هم برای دیدن تئاتر میآیند، انتظاری هم نیست، مردم چرا باید بیایند و برای یک خانواده چهارنفری 20 هزار تومان پول بلیت بدهند و آخرش هم ناراضی و عصبانی بیرون بروند، ارزش این فیلمها در حد همان هزار تومان و دو هزارتومانی است که در سوپرمارکت میپردازند و نه بیشتر، اینطوری تماشای فیلم برای هر کدام از اعضای یک خانواده چهارنفری 500تا تکتومان آب میخورد که حالا اگر فیلم بدی هم بود خیلی رقمش به چشم نمیآید. سینما بلوار هم فعلاً با همین نمایش تئاتر چیزکی گیرش میآید، زمین این سینما در مالکیت دانشگاه تهران است و 40 سال است سرقفلی آن اجاره شده است و باید دید تا کی میتواند دوام بیاورد.»
اما سینما «گلریز» در دل منطقه مسکونی یوسفآباد سرنوشت غمانگیزتری پیدا کرده است. سینما گلریز از 27 اردیبهشتماه امسال تعطیل شده است، هرچند چراغهای آنجا را هم سینما نبود که روشن کرده بود. قاسم مصیبی مدیر سینما گلریز یکی از اولین سینمادارانی بود که برای بقای سینمایش سراغ گروههای تئاتر کمدی موزیکال رفت و با دعوت از گروه تئاتر بهزاد محمدی در این چند سال دوام آورد. اما حالا این سینما دردسرهای دیگری پیدا کرده است. مصیبی که بیش از چهار دهه است این سینما را در اجاره دارد، میگوید: «بعد از انقلاب این سینما به مالکیت بنیاد درآمد و چند سالی است که بنیاد این سینما را به شخص حقیقی دیگری فروخته است و حالا مالک اینجا از طریق دادگاه سینما را تعطیل کرده است و دلیلش هم این است که میگوید این ساختمان در مقابل وقوع زلزله استحکام ندارد و امن نیست. با این بهانه باید در تمام ساختمانهایی را که پیش از سال 63 ساخته شدهاند، بست. متاسفانه وزارت ارشاد هم هیچ حمایتی از ما نکرد و خودش به نوعی بانی امر است. به هر حال زمینی با این موقعیت در محله مسکونی و تجاری مثل یوسفآباد را باید هم بگویند که در مقابل زلزله استحکام ندارد، احتمالاً
اگر جای این سینما را یک پاساژ بزرگ با صدها دهنه مغازه بگیرد خیالشان در برابر زلزله راحتتر میشود.»
یادی از سینماهای متروک
فقط از آنها نامهایی به یاد مانده است، نامهایی که خوشآوا هستند و معلوم است یک وقتی در گردونه رقابت، اسم سینماها هم دخیل بود، اما حالا وقتی از کنارشان میگذری از لای غبار و خاکی که روی بنا نشسته و تنها از شکل مشخص ساختمان و بیپنجره بودنش میتوانی حدس بزنی روزی روزگاری اینجا سینمایی بوده. شهرقشنگ، فلور، ادئون، تیسفون، ایفل، کسری، خیام، لیدور، جمهوری، پارک، اروپا، رادیوسیسی، ری، توسکا، شیرین، شاهین و نپتون اسامی برخی از سینماهایی است که یکی بعد از دیگری تعطیل شدهاند.
هشدار صاحبان صنعت سینما به تعطیلی سینماها در شرایطی است که دست کم تعطیلی دو سینما در کشور در نتیجه گران شدن هزینههای حاملهای انرژی و ناتوانی سینماداران در پرداخت این هزینهها گزارش شده است، در واقع سینما در شهرستان حتی در گردش مالیاش توان پرداخت قبض آب و برقش را هم ندارد.
سینما «ستاره شهر» در بندرعباس واقع در استان هرمزگان به علت پرداخت نکردن هزینههای برق تعطیل شده است. استان هرمزگان تنها دو سینما دارد. تعطیلی سینما بهمن بوشهر بهعنوان بزرگترین سینمای این استان نیز به علت بدهی و قطع برق در نتیجه اجرای قانون یارانهها رخ داد. اما حال و روز سینماهای پایتخت هم دست کمی از شهرستانها ندارد، حتی وقتی سینما ماندانا که روزگاری چشم و چراغ خیابان دماوند بود بعد از بازسازی باز هم مهجور ماند دیگر امیدی به سرنوشت بهتری برای سینمایی همچون «قیام» نیست. در عین حال گاهی هم ماجراهای دیگری در تعطیلی سینماها دخیل میشود. برای مثال چند سال پیش به همت لیلا حاتمی و علی مصفا سینما جمهوری بازسازی شد. سینمایی که میراث پدری لیلا حاتمی بود و کنار سینما هم کافهای راه انداختند که با حضور گهگاه حاتمی و مصفا باعث شد مشتاقانی قصد تماشای فیلم در این سینما را داشته باشند و چند صباحی نام سینما جمهوری دوباره سر زبانها افتاد.
اما این سینما در آبان ۸۷ دچار آتشسوزی شد و آنچنان آسیب دید که دیگر امیدی به احیای دوبارهاش نیست. سال 1337 این سینما با سرمایهگذاری مشترک محمدعلی فردین و علی حاتمی با نام سینما نیاگارا افتتاح شد و برای اولین بار صندلیهای تاشو نصب کرد و یکی از پاتوقهای سینمای ایران شد، اما حالا نشانی از آن شکوه نیست. سینما پارامونت و سینه موند در خیابان طالقانی روزگاری پاتوق خوشیهای جوانان تهرانی بودند، سینما پارامونت قربانی آتشسوزی شد و سینما سینهموند که حالا نامش قیام شده است تنها کاریکاتوری است از سینما و چنان گرفتار زوال و خمودگی است که نشانی از شکوه روزگار گذشتهاش نمانده است. یکی دیگر از سینماهای تعطیلشده که در دل منطقه تجاری جمهوری و در چندقدمی تقاطعش با ولیعصر قرار دارد، سینما شهرقشنگ است، این سینما هم به دلیل ضرردهی مدتهاست تعطیل شده. سینما شهرقشنگ از جمله سینماهای درجه یک بود که در سال 1332 افتتاح شد.
سینما فلور یکی از سینماهایی است که پیش از انقلاب اسلامی در خیابان امیریه تهران ساخته شد. این سینما هم که سالهاست تعطیل شده با عدم توجه مخاطبان به تدریج رو به ورشکستگی رفت. تخریب، آتشسوزی، تعطیلی و از بین رفتن سینماها قصه همیشگی سینماهای ایران شده است.
مشکل از سینماست یا فیلمها؟
در حالی که یک روز از تعطیلی سینما قدس میگذشت رئیس سازمان سینمایی کشور در گرگان خبر از دیجیتالی شدن 300 سینما تا فجر سال 93 داد. حجتالله ایوبی تاکید کرد با توجه به فرسوده بودن سینماها، 30 سینمای جدید در کشور ساخته میشود. این در حالی است که سینماهای پایتخت یکی پس از دیگری در حال تعطیلی است و به نظر نمیرسد ساخت سینماهای جدید گرهی از مشکل کشور در این حوزه باز کند. حفظ داشتهها و ثروتهای موجود را کنار نهاده و درصدد ایجاد فضاهای جدیدی هستیم که تنها صورت مساله را پاک میکند و اصل مساله یعنی تعطیلی سینماها باقی است بیآنکه در مقام حل این مشکل باشیم که در حال شعله کشیدن به سوی بسیاری از سینماهای دیگر است. چگونه است که طرح ساخت سینماهای جدید را داریم اما به فکر جلب اقبال عمومی به سمت سینماهای موجود نیستیم؟! اصلاً چرا سینماها با اقبال عمومی مثل سالهای گذشته روبهرو نیستند؟ اشکال از فیلمهاست یا مشکلات ساختاری سینماها مردم را از سینماها دور کرده است؟
ایران کجا ایستاده است
امیرحسین علمالهدی میگوید: میزان مراجعه مردم در یک سال به سینما مهمترین شاخص سینمایی است. ایران با 70 میلیون نفر و مخاطب 15 میلیون نفری رتبه خوبی در آسیا ندارد. آخرین رتبه در اختیار ایران است (2/0، هر ایرانی در طول هر پنج سال سینما میرود).
تنها 60 شهر در ایران سینما دارد
علمالهدی در توضیح اهمیت سالنهای سینما در شاخصهای فرهنگی میگوید: «یکی از شاخصههای مهم رشد و توسعه فرهنگ و هنر در هر کشوری وضعیت سینما در آن کشور است. تعداد تولید فیلم، مخاطبان و تعداد سالنهای سینما سه پارامتر مهم در این ارزیابیهاست. استانداردهای جهانی به ازای هر ۱۰ هزار نفر یک سالن سینماست در حالی که در ایران به ازای هر ۳۰۳ هزار نفر یک سالن سینما وجود دارد. در تعاریف شهرنشینی «سینما» یکی از مظاهر اصلی شهر است و جای تعجب دارد که در کشور ما چطور 1081 مکانی که خیابان دارند و تعداد زیادی ساکن، بدون سینما ملقب به «شهر» شدهاند.»
او معتقد است: «در حدود ۲۲ میلیون نفر شهرنشین در ایران دسترسی به سینما ندارند و با جمعیت روستایی این عدد به ۴۳ میلیون نفر میرسد. از منظر سرانه مخاطب هم که سال 13۹۱ به پایینترین میزان سه دهه مخاطب سینما رسیدیم و در این سال حدود 5/8 میلیون نفر مخاطب سینما داشتهایم که بر این اساس هر ایرانی به طور میانگین هر ۹ سال یکبار به سینما میرود. اما نباید فراموش کنیم که سینما در هر کشوری که بخواهد تاثیرگذار باشد باید به سه پارامتر تولید، سالن سینما و تعداد مخاطب توامان بیندیشد و فقط در فکر تولید فیلم بودن، میتواند به غفلت از دو فاکتور دیگر بینجامد. یادمان باشد در سینما نه افراط «تولید زیاد» و نه تفریط «نداشتن سینما» پاسخگوی نیاز امروز نیست و بهترین رفتار «خیرالامور اوسطها»ست. معنای این عمل در سینما یعنی: تعداد متوسط تولید کیفی و نه تولیدات زیاد بدون کیفیت، تعداد سالن زیاد سینما و تعداد مخاطبان خیلی زیاد در سطح دهها میلیون نفر.»
علمالهدی در یکی از آخرین پردازشهایی که از دادهها و اطلاعات مرکز آمار ایران و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام داده است، در بررسی وضعیت سالنهای سینمایی ایران با توجه به تقسیمبندی جغرافیایی و پراکندگی جمعیت به این آمارها رسیده که در اختیار هفتهنامه تجارت فردا گذاشته است.
-تعداد شهرهای کشور: 1141
-247 سالن سینما (پرده) در کشور به فعالیت نمایش فیلم مشغول هستند.
-تعداد شهرهای دارای سینما: 60
- تعداد شهرهای فاقد سینما: 1081
- جمعیت کشور: 75093444
- جمعیت کشور بر اساس دسترسی به سینما: 31819679
- جمعیت کشور بر اساس عدم دسترسی به سینما: 43273765
- جمعیت شهری که به سینما دسترسی ندارند: 21826982
- جمعیت روستایی: 21446783
- بیشترین جمعیت شهری در استان که به سینما دسترسی ندارند: استان تهران با جمعیت 2634627
- استان قم تنها استانی است که تمام جمعیت این استان به سینما دسترسی دارند.
- بیشترین تعداد سینما در شهر تهران با 106 سالن سینماست.
- بیشترین تعداد سینما در استان تهران با 110 سالن سینماست.
- استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان شمالی و کهگیلویه و بویراحمد فاقد سینما هستند.
- استان مازندران با هفت شهر بالاترین سرانه شهری دارای سینما را به خود اختصاص داده است.
دیدگاه تان را بنویسید