تاریخ انتشار:
سعید شیرکوند از دلایل سفر به شمال و تاثیرات اقتصادی آن میگوید
مسافر بسیار است، گردشگر نداریم
به رغم بالا بودن تعداد سفرها در ایام تعطیلات، گردشگری در ایران بسیار کم است و تاثیری بر توسعه اقتصادی و درآمدزایی نمیگذارد. نمونه بارز این نگاه در سفر به شهرهای شمالی دیده میشود که محور گفتوگوی تجارت فردا با سعید شیرکوند، معاون سرمایهگذاری سازمان میراثفرهنگی است.
پول نفت است که جان گردشگری را گرفته یا نوع نگاه ما به سفر و فرهنگ مسافرت در میان ایرانیها؟ چون نفت داشتهایم و دهههاست آن را فروختهایم و دخل و خرج کشور را با آن دادهایم یاد نگرفتهایم زیرساختهای گردشگری را توسعه دهیم و مردم را به گردشگری و استفاده از خدمات گردشگری عادت دهیم؟ یا چون نگاه درستی به گردشگری نداریم، تقاضایی نبوده که زیرساختی شکل بگیرد؟ داستان را از هر طرف که نگاه کنیم نتیجه یکی است. به رغم بالا بودن تعداد سفرها در ایام تعطیلات، گردشگری در ایران بسیار کم است و تاثیری بر توسعه اقتصادی و درآمدزایی نمیگذارد. نمونه بارز این نگاه در سفر به شهرهای شمالی دیده میشود که محور گفتوگوی تجارت فردا با سعید شیرکوند، معاون سرمایهگذاری سازمان میراثفرهنگی است. وی در این گفتوگو از دلایل سفرهای بالای مسافران نوروزی به شهرهای شمالی میگوید و تاکید میکند ما در شهرهای شمالی با وجود بالا بودن تعداد مسافران، گردشگران زیادی نداریم. وی تاکید میکند مردم درصدد داشتن یک سفر ارزان و کمهزینهاند و شمال این امکان را فراهم میکند. آنچه در این ایام اتفاق میافتد نقل و انتقال چند میلیون نفر از یک شهر به شهری
دیگر است بدون آنکه تاثیر اقتصادی پایداری بر مقاصد گردشگری داشته باشد. آنچه در ادامه میآید متن کامل این گفتوگوست.
عطیلات نوروز با ترافیک سنگین مسافر و حجم انبوهی از افرادی همراه است که برای تعطیلات چندروزه به شهرهای استانهای شمالی هجوم میبرند. دلیل این چیست که این همه گردشگر به یکباره وارد این استانها میشود؟
افرادی که به سفر میروند برای تعیین مقصد سفر به دو دسته از عوامل توجه دارند؛ یکی عوامل طبیعی و اقلیمی و دیگری امکانات و تاسیسات دستساختی که افراد در این مناطق ایجاد کردهاند. در کشور ما در ایام نوروز طبیعی است که یکی از خوشآب و هواترین مناطق کشور ما سه استان حاشیه دریای خزر هستند که از لحاظ اقلیمی و آب و هوایی جزو مناطق مفرح و دلچسب برای سفر در فصل بهار است. بر این اساس یکی از مهمترین دلایلی که سبب میشود افراد در تعطیلات نوروز و تعطیلات دیگر ایام سال به این مناطق بروند، مساله طبیعت و اقلیم این مناطق است.
آیا فاکتور امکانات که خودتان به عنوان فاکتور دوم ذکر کردید هم در جذب این تعداد گردشگر به شهرهای شمالی موثر است؟
نه، نکته همین است که استانهای شمالی با وجود جذب مسافر بالا در مقایسه با استانهای دیگر تاسیسات و زیرساختهای لازم برای جذب گردشگر را ندارند.
پس دلیل چیست که با وجود نبود امکانات و زیرساختها این تعداد گردشگر به شهرهای شمالی میرود؟
چند دلیل عمده وجود دارد که دلایل فرهنگی و اقتصادی از مهمترین آنهاست. اما یک نکته را باید توجه کرد و آن این است که برخلاف اینکه تعداد مسافرت به شهرهای شمالی بالاست اما تعداد گردشگر در این استانها بسیار کم است. برای همین است که من تاکید دارم باید افرادی را که به شهرهای شمالی کشور میروند دستهبندی کنیم. افرادی که به شهرهای شمالی میروند چند دستهاند. یکی افرادی که در شمال ویلایی برای اقامتهای موقت دارند یا احتمالاً خودشان شمالی هستند و در ایام تعطیلات به شهر آبا و اجدادی خود بازمیگردند یا برای اقامت موقت به ویلای خود میروند. دوم افرادی هستند که مهمان این افراد میشوند. یعنی افرادی که در شمال ویلا دارند در هر تعطیلاتی مهمانانی را به شمال دعوت میکنند و تعداد زیادی از مسافران شمال هم در این دسته جای میگیرند. دسته سوم هم افرادی هستند که نه شمالی محسوب میشوند و نه محل اسکانی در این شهرها دارند. بلکه در هر تعطیلاتی عازم شمال میشوند و برای چند روز در حواشی جنگل و دریا چادر میزنند یا خانهای را برای اسکان چندروزه اجاره میکنند. این سه دسته به هیچ عنوان گردشگر محسوب نمیشوند. برای همین باید این سه دسته
مسافر شمال را از لیست گردشگری و تاثیرات توریسم بر اقتصاد این مناطق خارج کرد. چون حضور این افراد آن تاثیری را که انتظار میرود صنعت توریسم و گردشگری بر اقتصاد مناطق داشته باشد، ندارد. در خصوص این سه دسته مسافر نمیتوان بررسی کرد که حضورشان چه تاثیری بر اقتصاد این شهرها یا توسعه توریسم و گردشگری میگذارد. این تنها یک جابهجایی مکانی است.
پس گردشگر به چه فردی اطلاق میشود؟
به افرادی میتوان گردشگر گفت که از امکانات و خدمات گردشگری شهرها مانند هتل، رستوران مراکز گردشگری و کلیه بخشهای حاشیه گردشگری که میتواند در اقتصاد منطقه موثر باشد، استفاده میکنند و سبب ایجاد درآمدزایی و مشاغل پایدار در این مناطق میشود. اگر به طبقهبندیها توجه کنیم بدون شک نمیتوانیم بگوییم چون این حجم بالای مسافر وارد شهری میشود پس گردشگری در این مناطق رونق دارد یا انتظار داشته باشیم زیرساختهای گردشگری در این شهرها توسعهیافته باشد.
نکته همین است که آیا امکانات گردشگری در استانهای شمالی به اندازه میزان گردشگران است؟ شما میگویید عدهای از افراد در تعطیلات به جای هتل از چادر یا واحدهای مسکونی استیجاری استفاده میکنند. آیا ظرفیت خالیای در هتلها و مراکز پذیرش گردشگر وجود دارد یا نبود امکانات مسافران را به این سمت اقامت سوق میدهد؟
عرضه وجود دارد، تقاضا برای گردشگری و استفاده از خدمات گردشگری وجود ندارد. در تعطیلات نوروز که بسیاری از افراد در پارکها یا منازل کرایهای محلی اقامت داشتند در هر سه استان شمالی ما بیش از 30 درصد ظرفیت هتلها و مراکز اقامتی گردشگری خالی بود. ما در این دوران با کمبود هتل یا مرکز اقامتی مواجه نشدیم که بگوییم مشکل این نوع اقامت در نبود زیرساختهاست. مساله این است که مردم ترجیح دادهاند از این مراکز استفاده نکنند. دلیل آن هم ریشه در نوع نگاه ما به گردشگری دارد. مساله این است که گردشگری در سبد معیشت خانوار ما تعریف نشده است و خانوارها ترجیح میدهند سفری ارزان و کمهزینه داشتند. این هم خاص شهرهای شمالی است. در ایام دیگر سال که افراد میتوانند به دلیل خوبی آب و هوا به استانهای دیگر بروند، سفرها بیشتر به بحث گردشگری نزدیک میشود. جالب است بدانید ضریب اشغال هتلهای ما در مرداد و شهریور در شهرهای گردشگرپذیری مانند اصفهان، یزد و کاشان بسیار بیشتر از ضریب اشغال هتل در شهرهای شمالی است. مردم ترجیح میدهند در شهرهای شمالی در فضای آزاد اقامت کنند.
یعنی صرفاً جنبه استفاده از هوای مطلوب این مناطق را دارد و عوامل اقتصادی و اینکه افراد میتوانند در شهرهای شمالی هزینهای بابت هتل و اقامت نپردازند در این سبک سفر و هجوم به شمال موثر نیست؟
فاکتور اقتصادی هم به این موضوع اضافه میشود. من تاکید هم کردم که این نوع نگاه به سفر یک خاستگاه فرهنگی دارد. در سبد معیشت خانوارها گردشگری تعریف نشده است و خود را هنوز به عنوان یک نیاز به خانوارها تحمیل نکرده است. اما دقت کنید. مثلاً هزینههای ارتباطات یکی از هزینههای ضروری خانوار شده است. اگر بررسی کنید در خانوارها هزینه ارتباطات بسیار بیشتر از هزینه آب و برق خانوارهاست. اما خانوارها آن را نه بهعنوان یک هزینه اضافی که به عنوان یک هزینه ضروری پذیرفتهاند. اما در مورد گردشگری این نگاه وجود ندارد. شما اگر درصد هزینه ارتباطات را در خانوارها بررسی کنید بسیار بیشتر از هزینه آب و برق است. اما در خانوارهای ما موضوع گردشگری درک نشده است. یعنی خانوارها این نگاه را ندارند که باید در سفر در هتل اقامت کنند، در رستوران غذا بخورند و از خدمات و تفریحات گردشگری استفاده کنند تا صنعت گردشگری رونق یابد. نگاه غالب این است که چگونه یک سفر ارزان و کمهزینه داشتیم. برای این کار هم همه لوازم مورد نیاز سفر اعم از تهیه غذا تا خوابیدن و حتی مواد غذایی فاسدنشدنی را در صندوقعقب ماشین میگذارند و با خود به سفر میبرند. نگاه فرهنگی
به گردشگری وجود ندارد. این هم گردشگری نیست. تنها یک جابهجایی مکانی است. یعنی فرد همه الزامات سفر را با خود از یک منطقه به جای دیگری میبرد و باعث توسعه گردشگری هم نمیشود.
یعنی سفر این حجم انبوه مسافر به استانهای شمالی در یک دوره زمانی هیچ تاثیری بر اقتصاد این نواحی نمیگذارد؟
قطعاً بیتاثیر نیست. چون این حجم مسافر که همه نیازهای خود را از مبدأ با خود نمیبرند. بخشی از نیازها و خواستههای افراد در شهر مقصد تهیه و خریداری میشود اما این تاثیری نیست که انتظار برود این حجم جابهجایی مسافر داشته باشد. آمارها بیانگر حجم زیادی سفر به این نواحی در ایام نوروز است اما تاثیر متناسب با تعداد نیست. از طرفی فراموش نکنید که یکی از اثرات توسعه گردشگری ایجاد اشتغال ثابت و دائم برای افراد است. اما آیا این تاثیر ایجاد شده است؟ من میگویم نشده مگر در برخی از نواحی.
درآمد حاصل از گردشگری به دلیل افزایش هزینههای خانوار در کشور ما در چند سال اخیر کاهش یافته است. نمیتوان رقمی داد اما روند درآمدهای گردشگری داخلی در کشور نزولی است.
مثلاً کجا؟
جز در رامسر، نمکآبرود و تا حدودی لاهیجان ما تاثیر گردشگری بر اقتصاد و اشتغال منطقه را نمیتوانیم مشاهده کنیم. در این مناطق مکانهایی وجود دارد مانند تلهکابین که افراد یک روز کامل وقت خود را آنجا میگذراندند و تماماً از امکانات گردشگری این منطقه استفاده میکنند و برای استفاده از امکانات هم هزینه میکنند. استفاده از تلهکابین یا رستوران و مراکز خریدی که در بالای تلهکابین نمکآبرود وجود دارد جزو خدمات گردشگری است که این مناطق ارائه میدهند و مراجعان هم از آن استفاده میکنند. گردشگری در این مراکز هم بعد اقتصادی دارد و هم اینکه شاید بالغ بر 100 نفر در هر کدام از این ایستگاههای تفریحی مشغول به کار ثابت و دائم شدهاند. اما در مناطق دیگر شمالی که افراد در کنار خیابان چادر میزنند یا مشاغل چندروزه و موقتی ایجاد میشود که نمیتوانیم از گردشگری و تاثیر اقتصادی آن صحبت کنیم.
خب دلیل آن چیست که شهری مانند رامسر مقصد گردشگری میشود و شهری دیگر نمیتواند پایگاه گردشگری باشد؟
مساله دو چیز است و از دو بعد میتوان به آن نگاه کرد. زمانی که منطقهای قرار است به قطب گردشگری تبدیل شود علاوه بر ویژگیهای طبیعی، نیاز به یکسری زیرساختها و امکاناتی دارد که گردشگران را جذب خود کند.
به طور کلی در اقتصاد ایران گردشگری بهعنوان صنعت دیده نشده و هنوز هم دیده نمیشود. صنعت بهطور کلی پارادایمی دارد و نیازمند زیرساختهایی است که بتوان به آن لقب صنعت را داد. در سنوات گذشته شاید سیاست ناخواسته ما این بوده که بهای چندانی به گردشگری ندهیم. دلیل آن هم این بوده که احتمالاً به درآمد آن نیازی نداشتهایم. نگاه ما به گردشگری مانند همین نگاهی است که به مالیات داریم. اقتصاد ایران طی سالها هیچ اهمیتی به مالیات نمیداده و نیازی هم به درآمدهای مالیاتی نداشته. پول نفت جوابگوی همه نیازهای اقتصادی و هزینهها بوده است. پس چه نیازی بود که دولت بخواهد از مردم مالیات بگیرد. همین نگاه به گردشگری وجود داشته و هنوز هم وجود دارد. بخشهای مختلف اقتصادی کار میکردهاند و درآمدهای سرشار نفتی هم بوده است حالا چه ضرورتی وجود داشته که بخواهیم به سراغ درآمدی از محل گردشگری برویم که احتمالاً در دل خود مضاری هم برای جامعه داشته است؟ به همین دلیل است که افراد و مسوولان به سادگی از کنار مقوله گردشگری رد شدهاند و هیچ بهایی به آن ندادهاند.
پس تنها مساله فرهنگی نیست. زیرساختها هم فراهم نیست.
دقیقاً درست است. هر دو مشکل وجود دارد. ما در حد مطلوب باید برای افرادی که قرار است در جایی اقامت کنند امکانات و زیرساختهایی فراهم کنیم. امکاناتی که به گردشگران امکان دهد اوقات خود را در این مراکز گردشگری پر کنند. این امر هم باید به نحوی صورت بگیرد که امکان ایجاد اشتغال را برای افراد مختلف داشته باشد. مثلاً در منطقه رامسر یا نمکآبرود چنین امکاناتی وجود دارد که به گردشگران اجازه دهد از امکانات استفاده کنند و در مقابل هزینه استفاده از این خدمات را هم بپردازند. اما در بسیاری از شهرها و مناطق این امکانات وجود ندارد.
آماری در دسترس هست که نشان دهد تعداد معینی گردشگر به طور متوسط چقدر میتواند درآمدزا باشد یا چه تعداد گردشگر میتواند چه تعداد شغل ایجاد کند؟
آماری وجود ندارد فقط میتوان تخمین زد. آن هم بیشتر در مورد گردشگران خارجی که از ایران میروند. مثلاً گردشگرانی که از ایران به ترکیه میروند برای چهار روز اقامت حدود سه هزار دلار هزینه میکنند.
در مورد گردشگران خارجی که وارد ایران میشوند چه؟ هر گردشگر خارجی در ایران چقدر هزینه میکند؟
ما متاسفانه خدماتی به گردشگران ارائه نمیدهیم که گردشگران در مقابل دریافت یا استفاده از این خدمات و تفریحات هزینهای پرداخت کنند. یعنی ما توریست تفریحی در ایران کم داریم. توریستی که برای تفریح کردن به ایران بیاید و برای استفاده از خدمات تفریحی که میتواند اشتغالزا هم باشد، هزینهای کند. دلیل آن هم باز همان عاملی است که قبل از این ذکر کردم. ما امکانات و زیرساختهای لازم را فراهم نکردهایم چون اصراری بر جذب توریست و گردشگر خارجی نداشتهایم. بیشتر توریستهای ایرانی توریستهای طبیعی و تاریخی هستند. توریست سلامت هم داریم که آن هم بحثی جداگانه است.
درآمد ناشی از گردشگری در ایران سالانه چقدر است؟
ترجیح میدهم در این مورد آماری ارائه ندهم. چون آماری که ارائه میشود مستند نیست و بیشتر بر پایه تخمین آمار و اطلاعات است. آنچه میتوان در مورد بحث گردشگری و درآمدهای آن گفت بررسی روند آن است.
خب روند جذب گردشگر در ایران چگونه بوده است؟
روند مثبت بوده است. در سال گذشته آمارهایی که از نهادهای رسمی مثلاً پلیس مهاجرت دریافت کردهایم نشان میدهد روند ورود افرادی که با ویزای توریستی وارد کشور شدهاند روند رو به رشدی بوده است. آمار واردات توریست به کشور در سال 1393 در مقایسه با سال 1392 تنها از مبداء کشورهای اروپایی 5 /2 برابر شده است.
یعنی تعداد این توریست به قدری هست که دو برابر شدن آن قابل تامل باشد؟
نه، متاسفانه نکته همین است که تعداد توریستهای خارجی ایران بسیار کم است و حتی دو برابر شدن آمار آن در روند اقتصادی یا توسعه توریسم تعیینکننده نیست.
تعداد گردشگران داخلی چه؟ روند گردشگری داخلی آیا افزایش یافته یا کاهش داشته است؟
بر اساس برآوردی که با روشهای مختلف راستیآزمایی شده است در تعطیلات نوروز حدود 60 میلیون شب اقامت نفر ثبت شده است که اگر یک سفر را چهار روز در نظر بگیریم حدود 15 میلیون نفر مسافرت رفتهاند و در سفر بودهاند.
باید دید این سفر باز به چه طریقی بوده است. سفر به معنای گردشگری و استفاده از خدمات شهرها که درآمدزایی به همراه داشته یا سفر به شکلی که همان اول عنوان شد. یعنی اقامت در چادر و تهیه همه مواد لازم برای سفر از شهر مبدأ و بدون ایجاد درآمد در شهرهای مقصد. چون آنچه اکنون مطرح میشود این است که هزینه سبد معیشت خانوارها به شدت افرایش یافته و در موارد بسیار زیادی از درآمد آنها پیشی گرفته است. همین امر سبب شده خانوادهها برای مدیریت هزینه، هزینههای غیرضرور را حذف کنند و شاید یکی از اولین حذفیات حذف هزینه سفر و گردشگری است.
این کاملاً درست است. وقتی به لحاظ اقتصادی هزینههای زندگی بالا میرود امکان هزینهکرد برای سفر بسیار کم میشود. این میشود که افراد به دلیل افزایش هزینهها یا سفر نمیروند یا سفر آنها به همان شکلی است که شما میگویید یعنی تا حد ممکن ارزان و اقتصادی است. البته ما معتقدیم افراد در حدی که لازم باشد میتوانند در هزینههای اقتصادی خود صرفهجویی کنند و هزینه سفر را کنار بگذارند.
میتوانیم بگوییم به دلیل افزایش هزینه خانوارها، درآمد حاصل از گردشگری در کشور در چند سال اخیر کاهش یافته است؟
بله، همینطور است. چون باز هم تاکید میکنم که اگرچه ممکن است خانوارها هزینه مختصری برای سفر به شکل انتقال و جابهجایی از یک مکان به مکان دیگر داشته باشند و به سفر بروند اما چون بسیاری از افراد نمیتوانند از امکانات گردشگری استفاده کنند درآمد حاصل از گردشگری به دلیل افزایش هزینههای خانوار در کشور ما در چند سال اخیر کاهش یافته است. نمیتوان رقمی داد اما روند درآمدهای گردشگری داخلی در کشور نزولی است.
دیدگاه تان را بنویسید