تاریخ انتشار:
بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار
زبالهها عفونتهایی بر تن جنگلها
سرگذشت همنشینی اجباری و نامبارک جنگلها و زبالهها، داستانی است که تکرار هزاران بارهاش نیز چیزی از عمق فاجعه نمیکاهد.
سرگذشت همنشینی اجباری و نامبارک جنگلها و زبالهها، داستانی است که تکرار هزاران بارهاش نیز چیزی از عمق فاجعه نمیکاهد. موضوع تازهای نیست اینکه زباله زخم میزند بر پیکر طبیعت؛ زخمهای ماندگار، زخمهایی که تولید عفونت میکنند، زخمهایی که سبزی طبیعت را میآلاید به کبودی خونمردگیها. نوروز است یا تابستان و حتی پاییز و زمستان؛ توفیری ندارد فقط چند روز تعطیلی کافی است تا کولهبارمان را برداریم و برای تمدید انرژی به دامان طبیعت پناه ببریم. دریا را میپسندیم یا جنگل باز هم توفیری ندارد وارد خطه شمال ایران که شویم هم به دریا سر میزنیم و هم به جنگل. طبیعت هم دریغی ندارد از میزبانیمان. اما کاش مهمانهای بانزاکتی باشیم. کاش وقتی قصد عزیمت میکنیم به اندازه کولهبارمان زباله از خودمان به جا نگذاریم. سالهاست فعالان محیط زیست به موازات فعالیتهایشان میکوشند فرهنگسازی کنند تا شاید کسانی که از طبیعت فیض میبرند بدانند پاسخ مهربانی طبیعت وارد کردن جراحت بر پیکر آن نیست. رسانهها میگویند و مینویسند از این نابهنجاریها. اما دریغ کجاست آن گوش شنوا. حال آنچه از سوی برخی کارشناسان در مورد مدت زمان تجزیه مواد مختلف در
طبیعت مطرح میشود، به مثابه تلنگری است برای ما که در رفتار خود با طبیعت تجدید نظر کنیم. آنان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که قوطیهای کنسرو 95 سال، پلاستیک 220 سال، آلومینیوم 495 سال و شیشه 100 هزار سال طول میکشد که در طبیعت تجزیه شوند. حال اگر فرض کنیم که به طور متوسط سن افراد در زمان بچهدار شدن 30 سال باشد به عبارت دیگر زمان لازم برای تغییر نسل را 30 سال در نظر بگیریم، با رها کردن یک قوطی پلاستیکی در طبیعت میراثی برای هفت نسل، بچه، نوه، نتیجه، نبیره، ندیده، بچه ندیده، نوه ندیده... به جا گذاشتهایم. اگر چه این آمار میتواند دقیق نباشد اما تفاوت میان ارقام ارائهشده از سوی منابع مختلف کارشناسی آنچنان قابل توجه نیست که ریختن زباله در دامان طبیعت و جنگلها را بلامانع کند. البته پای سخن که به میان بیاید، خیلیهایمان بر جای گذاشتن زباله در دامان طبیعت را تقبیح میکنیم. به آلودگیهای بصری معترض هستیم و در باب بیماریزایی زبالههای به جای مانده در جنگلها و در ساحل دریاها، داد سخن میدهیم. اما معلوم نیست، کی و کجا درخواهیم یافت که تکتک ما نسبت به محیط زیست مسوولیت داریم و در خودخواهانهترین صورت باید
به خاطر خودمان و به خاطر آیندهمان حافظ طبیعت باشیم. گردشگران به جنگلها میروند و از خود زباله به یادگار میگذارند و فعالان محیط زیست نیز همچنان بهرهگیری از مشارکتهای مردمی را در حفاظت از جنگلها امری ضروری میپندارند و البته این را میگویند که حفاظت از جنگلها نیاز به فرهنگسازی دارد. با وجود این تناقض میان رفتار گردشگران و گفتار کارشناسان، مشخص نیست این فرهنگسازیها کی به نتیجه خواهد رسید؟
دیدگاه تان را بنویسید