شناسه خبر : 12614 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چرا ایرانی‌ها علاقه دارند بدون سند اتهام بزنند؟

نادیده انگاری شعور عمومی

در سال‌های اخیر، این کنش بسیار مشاهده شده است که برخی چهره‌های سیاسی، سخنان یا اتهاماتی را از تریبون‌های عمومی علیه افراد دیگر مطرح کرده‌اند، بدون آنکه سندی برای اثبات مدعای خویش ارائه کنند. این ادعاها و رفتارها البته توسط رسانه‌ها نیز منعکس می‌شود و مردم از رویه‌هایی که به‌ویژه در فرآیندهای سیاسی مشاهده می‌کنند الگو می‌گیرند

index:1|width:50|height:50|align:right امین قانعی‌راد/ رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران
در سال‌های اخیر، این کنش بسیار مشاهده شده است که برخی چهره‌های سیاسی، سخنان یا اتهاماتی را از تریبون‌های عمومی علیه افراد دیگر مطرح کرده‌اند، بدون آنکه سندی برای اثبات مدعای خویش ارائه کنند. این ادعاها و رفتارها البته توسط رسانه‌ها نیز منعکس می‌شود و مردم از رویه‌هایی که به‌ویژه در فرآیندهای سیاسی مشاهده می‌کنند الگو می‌گیرند؛ در واقع این رفتارها در جامعه به عنوان رفتاری هنجارمند کم و بیش پذیرفته می‌شود و رسانه‌ای‌ شدن این اتهام‌زنی‌ها، گویی به آنها مشروعیت و سندیت نیز می‌بخشد. ضمن آنکه، کسی هم از گوینده این سخنان، دلیل و سند مطالبه نمی‌کند. خطر تکرار به‌ کارگیری این روش در تعاملات اجتماعی آن است که ممکن است این رویه را به یک عرف تبدیل کند؛ رویه‌های عمومی زندگی افراد در جامعه، همین‌گونه ساخته می‌شود. هنگامی که فرد با توسل به این روش به پاداشی اجتماعی دست می‌یابد درصدد تکرار آن خواهد بود. به عبارت دیگر، افراد به شرطی نسبت به تکرار یک رفتار مبادرت می‌کنند که در قبال آن پاداشی دریافت کنند. این موضوع کارکردهایی دارد که هرچند این کارکردها مثبت نیست اما افرادی که به این روش‌ها متوسل می‌شوند به اهدافی می‌رسند. اما به طور کلی، این رفتار ممکن است در سه سطح رخ دهد؛ نخست در عرصه سیاسی که افراد با طرح اتهاماتی بدون سند، پروژه خود را به پیش می‌برند. نمونه‌هایی از این دست در سال‌های اخیر، بسیار مشاهده شده است. به طوری که رقبا اتهاماتی را علیه یکدیگر مطرح می‌کنند تا طرفین را طرد کنند و به حاشیه برانند.
در عین حال به هدف خود یعنی مطرح‌ شدن نیز دست پیدا کنند. این نوع اتهام‌زنی‌ها به ابزاری برای رقابت و مبارزه تبدیل شده است، در حالی که روش‌های دیگری نیز وجود دارد که افراد می‌توانند با بهره‌گیری از آنها، شایستگی‌های خود را به اثبات برسانند و در این رقابت پیروز شوند. اما چنین افرادی اغلب فاقد قابلیت‌ها و ظرفیت‌های مورد پذیرش مردم هستند و به همین سبب رقیب خود را تحقیر کرده و با اتهامات بی‌پایه، جایگاه طرف مقابل را تنزل می‌بخشند. به بیان دیگر، آنها نفی دیگری را بر اثبات قابلیت‌های خود، ترجیح می‌دهند. این رفتار، معمولاً از جانب کسانی انجام می‌گیرد که خود در معرض اتهاماتی هستند؛ آنها فرافکنی می‌کنند و اتهاماتی را که در معرض آن هستند به دیگری نسبت می‌دهند. برای مثال ممکن است فردی در معرض اتهام فساد باشد، اما سعی می‌کند این اتهام را به دیگری نسبت دهد. سطح دیگری نیز که این رفتار در آن رایج است، سطح میانه و در بعد سازمانی و نظام اداری است. البته ممکن است شدت و ضعف بروز این کنش در دوره‌های مختلف متفاوت باشد. اما باید پذیرفت که یکی از ساز و کارهای ارتقا در نظام اداری ایران به بهره‌گیری از این روش خلاصه شده است. فرصت‌های سازمانی در ایران محدود است و از طرفی، معیارهای ایجابی روشنی وجود ندارد که افراد بر مبنای آن بتوانند از موقعیت‌های سازمانی برخوردار شوند. در چنین شرایطی، نوعی رقابت سازمانی برای ارتقا و پیشرفت شکل می‌گیرد که این رقابت، مبتنی بر ظرفیت‌های شغلی و حرفه‌ای فرد نیست. به همین دلیل کارمندان و مدیران رده میانی به نحوی برای طرح و بزرگنمایی خود از روش اتهام‌زنی یا تنزل جایگاه رقبا بهره می‌گیرند تا سطح سازمانی خود را ارتقا دهند. این وضعیت البته به کاربرد این سیاست در سطح کلان که همان عرصه سیاسی است بازمی‌گردد. عرصه دیگری که چنین رفتارهایی از افراد سر می‌زند، سطح خرد و در زندگی روزمره است. مانند دو فرزند یک خانواده که رقابت‌های پنهانی با یکدیگر دارند تا جایگاه خود را نزد والدین مطرح کنند. پرواضح است که انسان‌ها دارای مجموعه‌ای از ضعف‌ها هستند و هر فرد ممکن است در مواجهه با این ضعف‌ها راه‌حل‌های مختلفی را در پیش بگیرد؛ یکی از راه‌حل‌ها این است که افراد این ضعف‌ها را مرتفع کنند و راهکار دیگر، فرافکنی در مورد این ضعف‌هاست.گرچه وجود این رفتار در دو سطح دیگر دارای پیامدهای منفی است؛ اما پیامدهای بروز این رفتار به‌ویژه در سطح کلان گسترده‌تر خواهد بود. سخن گفتن بدون استناد به مدارک موثق زمانی در سطح کلان شکل می‌گیرد که برخی مجادله‌های گفتمانی خود‌ارجاع در جامعه بالا می‌گیرد. مجادله‌های گفتمانی خود‌ارجاع به این معنا که افراد با یکدیگر جدل می‌کنند، بدون آنکه استناد بیرونی از سخنان او وجود داشته باشد. البته ممکن است فرد به وجود اسنادی اشاره کند اما این اسناد را هیچ‌گاه ارائه ندهد.
بنابراین فرد در همین مجادله گفتمانی، سعی می‌کند رقیب را منکوب کرده و او را از میدان به در کند. این رفتار امنیت روانی جامعه را در مخاطره قرار می‌دهد و دلیل گسترش این رفتار، آن است که معمولاً این سخنان برای افراد، پیامدهای حقوقی در پی ندارد. افراد سخنانی را بر زبان می‌رانند و از لحاظ حقوقی نیز نباید پاسخگو باشند. به بیان ساده‌تر، به ‌ندرت مشاهده شده است فردی که اتهاماتی را بدون سند به دیگری وارد کرده است، به دادگاه احضار شود و دادگاه از او بخواهد در مورد اتهاماتی که وارد کرده، پاسخگو باشد. از سوی دیگر، کسانی که ناظر یا شنونده این اتهام یا موقعیت بوده‌اند، چندان پیگیر آن نخواهند بود که به اسناد سخنان این فرد دست پیدا کنند یا صحت و سقم این سخنان را دریابند. بنابراین، در همان صحنه نمایش مجادله گفتمانی حرف تاثیر خود را می‌گذارد و ساز و کاری برای اعتباریابی این ادعاها وجود ندارد؛ نهادی که مورد توافق عمومی بوده و این وظیفه را برای خود قائل باشد که این سخنان را اعتباریابی کند. برای مثال دو گروه سیاسی رقیب با یکدیگر بحث می‌کنند و آنها یکدیگر را به ایجاد تورم متهم می‌کنند؛ در حالی که یک سازمان آماری مستقل، می‌تواند به روشنی اعلام می‌کند که در کدام دوره تورم وجود داشته یا در چه دوره‌ای، چه سطحی از فساد وجود داشته است. سازمان‌های مستقل و مقتدری که بر مبنای آمار و اسناد سخن بگویند و داوری کنند. در این صورت، اگر کسی در انظار بدون ارائه سند سخن بگوید و با واکنش این سازمان مواجه شود، اعتماد نخبگان و سایر افراد جامعه نیز از این فرد سلب می‌شود. او در نظر عموم جامعه به عنوان فردی دروغگو و مجادله‌گر شناخته می‌شود که در نظر دارد در مجادلات به هر قیمتی پیروز شود.
اکنون اما شرایط به‌گونه‌ای است که ادعاهای مختلف و ضد و نقیض مطرح می‌شود و مردم نیز در مورد صحت و سقم این سخنان دچار سردرگمی خواهند شد. اگر این رفتار و این نوع انگ‌زدن‌ها در جامعه تداوم یابد، دو پیامد منفی در جامعه متصور خواهد شد؛ کاهش اعتماد اجتماعی و کاهش اعتماد سیاسی. در چنین شرایطی، مردم بیشتر کسانی را برمی‌گزینند که منافع کوتاه‌مدت آنان را تامین کند. اگر مردم به این نتیجه برسند که بر مبنای تامین منافع کوتاه‌مدت رفتار کنند، رفتاری نگران‌کننده رخ داده است. اما چنانچه ریشه‌های جامعه‌شناختی این نوع رفتار را در جامعه مورد واکاوی قرار دهیم، این رفتار در عرصه سیاسی با مفهوم توسعه سیاسی قابل تبیین است. در کشورهای توسعه‌یافته، گروه‌های رقیب به منافع مشترکی قائل هستند و رقابت آنها رقابت بنیادی و رقابت به هر قیمت نیست.
قواعد رقابت در این کشورها تعریف شده است و این رقابت یک رقابت گفت‌وگویی است؛ رقابتی تعاملی و آمیخته با همدلی. نه رقابتی که مبنای آن مجادله‌ای است. تفاوت این است که در رقابت مجادله‌ای از هر روشی برای منکوب کردن رقیب استفاده می‌شود، اما در رقابت گفت‌وگویی، فرد باید با استدلال سخن بگوید و این استدلال باید مبنای منطقی داشته و به آمارهای ملی مستند باشد. تفاوت دیگر این است که در رقابت گفت‌وگویی، شعور عمومی، محترم شمرده می‌شود. در مقابل اما، شعور عمومی در رقابت‌هایی که بر محور مجادله پیش می‌رود، دست‌کم گرفته می‌شود. مجادله‌کنندگان، با این تصور به ابزار انگ زدن و اتهام‌زنی دست می‌یازند که روی موج احساسات مردم سوار شوند. این روش، الگوهای نادرستی را در جامعه، رواج می‌دهد که سطح استدلال مردم را تنزل داده و همچنین شعور عمومی را تضعیف می‌کند. آنها به مردم یاد می‌دهند که نه بر مبنای شعور خویش که بر مبنای شعارهایی که افراد می‌دهند عمل کنند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها