تاریخ انتشار:
برگرد بانو
چگونه اعتیاد بنیان خانواده را از هم میپاشاند؟
چرا بانو؟! تو از دامان کدام نابهنجاری پا به دنیای پردرد دوا گذاشتی؟ چرا بانو جان؟! چه شد که همه زنانگی و مادر بودنت در پشت سیاهیهای نشئگیها و خماریها گم شد.
چرا بانو؟! تو از دامان کدام نابهنجاری پا به دنیای پردرد دوا گذاشتی؟ چرا بانو جان؟! چه شد که همه زنانگی و مادر بودنت در پشت سیاهیهای نشئگیها و خماریها گم شد.
اینجا شوش است یا دروازه غار. فرقی هم نمیکند رنگ اعتیاد یکی است وقتی چهره تو را در خود کشیده. یکی از همین محلههای پایتخت. یکی از محلههای همین پایتختی که با اندکی فاصله زمانی، تجمل و زندگیهای پررنگ و لعاب چشم را فارغ میکند از هر نابهنجاری. از رنگ خاکستری اعتیادت که در گودخانه چشم مینشیند و تا آن پشتترها تا پشت مردمک چشمها و تا مرز چراهای فکر فرو میرود. اعتیاد که نامت را از تو میگیرد و به جمع همنام معتادان میپیوندی دغدغهات میشود تهیه مواد، ترس از خماری و دویدن دنبال نشئگی. بانو جان تو از خانهای پا به کوچهها و خیابانهای شهر میگذاری که پیش از تو مادر و پدر نیز نگران دوا بودند همانند تو؛ خواهرها و برادرهایت هم شاید! میآیند کمپی برپا میکنند و به دنبال راهکارهایی هستند که تو را بردارد با خود به جرگه زنان سالم همین شهر برگرداند. کمپهایی هست برای توزیع رایگان و هرروزه متادون و شربت تریاک که ترک کنی به ظاهر اما تو تنها شاید خیالت راحت میشود جایی هست هر روز میروی و رایگان...
اما میدانی چه میشود؟ از خوشبینانهترین روزنهها هم اگر ببینند و تو بخواهی ترک کنی میگویند چیزی به نام شرم از معتاد بودن زن، دامنت را میگیرد. نمیروی. خود را به دست کسانی نمیسپاری که راه ترک را میدانند. همین است که سنگهای سرد غسالخانهها زنان معتاد بیشتری را بر خود میبیند. زنانی را که به خاطر سوءمصرف در آغوش مرگ فرو رفتهاند. روزنامهها و مجلهها و اینترنت آمار میدهند و رقم که 3/9 درصد از جمعیت معتادان را زنان تشکیل دادهاند و سازمان پزشکی قانونی اعلام میکند در مورد مرگ و میر ناشی از سوءمصرف مواد مخدر، شاهد افزایش ۱۵درصدی مرگ زنان معتاد هستیم. مسوولان خبر میدهند، مددکاران شاید پرستارت باشند و دستت را به دستشان بدهی تا بلندت کنند از روی خاک ویرانهها. زنانگیهای از دست رفتهات را پس بگیری. مادر شوی مادری که مادر شدنش را از بستر امن خانواده صاحب شده نه از میان خطوط لرزان و ناامن همخانگیهای صرف.
بانوجان چه میشود کرد که نه برخوردهای قهری و جمعآوری تو و همدردان تو درمان دردت شده و نه برپایی کمپها. بانو جان چه میشود کرد که ترس از بازگشت دوبارهات به دامان سخت اعتیاد حتی پس از ترک همچنان بر چهره صورتیرنگ سلامتت چنگ میزند؟! صورت تویی که در کودکی هم با تمام وجود با دوا آشنا بودی. و هرگز فارغ از این وادی گوجهسبز ترش را به دندان نکشیدی.
دیدگاه تان را بنویسید