ارزشگذاری اقتصادی چگونه میتواند به حفاظت از منابع طبیعی کمک کند؟
طبیعت رهاشده؛ استراتژی غلط مدیریتی
مقصدهای گردشگری در ایران مدیریتشده نیستند. فقدان ساختارهای مدیریتی یکی از مشکلاتی است که ایران در گردشگری با آن روبهرو است. وجود این مشکل منجر به آثار نامطلوبی بر محیطهای طبیعی میشود.
مقصدهای گردشگری در ایران مدیریتشده نیستند. فقدان ساختارهای مدیریتی یکی از مشکلاتی است که ایران در گردشگری با آن روبهرو است. وجود این مشکل منجر به آثار نامطلوبی بر محیطهای طبیعی میشود. بر این اساس گردشگران خودانگیخته به مقاصد گردشگری میروند بیآنکه گاهی هدف مشخصی داشته باشند. گردشگران در این کشور به سفر میروند چون ممکن است کار دیگری نتوانند انجام دهند. آنها بدون برنامهریزی به دیدن مناظر زیبای طبیعی میروند. ساعتها احتمالاً در راهند و به یکباره در جایی توقف کرده و بساط خود را بر طبیعت میچینند. آنها بیبرنامهریزی به چنین مقاصدی میروند. بیشک این گروه که طیف گستردهای از مردم را دربر میگیرند، در دستهبندی گردشگران حرفهای و برنامهریزیشده قرار نمیگیرند. آنها برای خود احساس رضایت میکنند اما سودی برای طبیعت ندارند و اساساً هزینههای تحمیلی جدی به طبیعت وارد میکنند.
از سوی دیگر وقتی جنگل، رودخانه، دشت، کویر، سواحل و به طور کلی منابع طبیعی مدیریتشده نباشد، برنامهریزی و استراتژی برای حفاظت و نگهداری از آنها هم وجود ندارد و در میان گردشگران، هر کس بر مبنای نیاز و سلیقه و فرهنگ خودش، بهرهبرداری از طبیعت را آغاز میکند و چون اغلب مردم با آثار و پیامدهای تخریب زیستمحیط آشنا نیستند و نحوه برخورد با طبیعت را نمیدانند، آسیبهای جبرانناپذیری را به طبیعت وارد میکنند. در حالی که اگر مردم خوب مدیریت شوند و برای آنها برنامهریزی صورت گیرد و اساساً به آنها اطلاعرسانی حداقلی صورت گیرد و فرآیند آگاهسازی برایشان انجام شود، بالطبع به فرآیند استفاده آنها از طبیعت کمک میکند و آنها خط مقدم حفاظت از منابع طبیعی هستند. کسانی که بدون صرف هزینههای سنگین میتوانند محیطهای طبیعی را از گزند تخریب و تعرض مصونیت بخشند.
نکته ساده در بحث مدیریتی این است که باید نوع فعالیتها در عرصههای طبیعی تعریف شود. در یک محیط طبیعی چه نوع فعالیتهایی و در چه زمانهایی باید انجام شود تا کمترین خسارت را به بار آورد و اگر اینطور نباشد، چه باید کرد تا از آسیب رساندن به بنیانهای طبیعی و در دسترس شهروندان کاسته شود. نتیجه رعایت این نکته، توجه به محیط طبیعی و حراست از این سرمایه ملی برای آیندگان است.
اغلب سایتهای طبیعی در ایران ورودیه ندارند و پولی بابت حضور گردشگر از آنها گرفته نمیشود. بیشتر مردم بدون توجه به تعریف ظرفیت تعریفشده و تعداد انسانهایی که امکان حضور دارند، بر حسب موقعیت لحظهایشان، به مکانهای طبیعی وارد میشوند. متولیان منابع طبیعی و محیط زیست کشور بدون درآمدزایی اجازه میدهند هر کس که از مناطق گذر میکند، بتواند به چنین فضایی سر بزند و از موهبتهای طبیعی دیدن کند. این درست نقطه ثقل استراتژی غلطی است که دولت و نهادهای مدیریت منابع طبیعی به آن میبالند. در صورت تعیین ورودیه ولو هزینه حداقلی، زمینه کنترل-نظارت بیشتر فراهم میشود. نهادهای ناظر اهرمهای حفاظتی خود را گسترش میدهند و به مردم و کسانی که اطلاع چندانی از ارزشهای سرمایهای طبیعت ندارند و به بیبازگشت بودن آنها بیتوجهاند، اطلاع میدهند که اینجا متعلق به خزانه کشور است و تو به عنوان شهروند از آن به کمترین قیمت در حال استفاده هستی!
سایتهای طبیعی به دلیل نبود نگاه ارزشمحور و اقتصادنگر در کشور، مدیریت نمیشوند و میتوان گفت طبیعت در ایران به حال خود رها شده است. به جز مناطق چهارگانه که اتفاقاً به شیوه حفاظت صرف آنها نیز انتقادهایی وارد است، تقریباً همه منابع طبیعی ایران در تیررس تخریب فوری و آنی است. جنگلهای زاگرسی و ذخیرهگاههای تاریخی-طبیعی ایران که میتواند منابع عظیم جذب گردشگر و توزیع توریسم طبیعی باشد، بیهیچ توجهی در برابر تخریبهای طبیعی و انسانی رها شده است.
به نظر میرسد، فقدان سامانه مدیریت طبیعتگردی در ایران سبب شده، اشتغالهای پایدار نیز تنها منحصر به خلاقیتهای فردی و دریافتهای ناچیز شود و گردشگران در زمان دیدار از منطقه طبیعی مانند جنگل، کویر یا هر منطقه طبیعی دیگری، بدون هدایت رها میشوند. یعنی گردشگر نمیداند از چه مسیرهایی عبور کند و از چه مناطقی با چه کیفیتی لذت ببرد و استفاده کند. لذا به این نکته هیچ توجهی نشده است.
در دنیا ولی اینگونه نیست و بحث منطقهبندی محیطهای طبیعی، خود مساله مهم و قابل توجهی است. نوعی عملیات منطقهبندی در مورد مناطق انجام میشود؛ برای مثال پارک ملی، منطقه حفاظتشده و... هر کدام با نوعی محدودیت بر اساس میزان کیفیت و حساسیت ایجاد میشود. بعضی مناطق تراکم بیشتری دارد و بعضی جاها تراکم کمتری دارد و در بعضی جاها نباید کسی وارد شود. اما در ایران چنین امکانی برای ورود گردشگر به مناطق منطقهبندیشده وجود ندارد چراکه نه اعتمادی به چنین گردشگری است و نه چنین ظرفیتی در مناطق تدارک دیده شده است.
بیشک باملاحظه اهمیت پرورش مردم با هشدارهای آموزشی، یک بعد آسیب جدی به طبیعت و ورود خسارات جبرانناپذیر، فقدان مدیریت طبیعت سایتها و مقاصد هدف گردشگری در بخش طبیعتگردی کشور است.
اشکالی که ما داریم، این است که گردشگری در ایران به عنوان یک فعالیت اقتصادی توجیه نشده است. نوعی نگاه فرهنگی بر آن حاکم است و از طبیعت توقع درآمدزایی نیست و همین بیتوقعی نسبت به نبود درآمد، خود سبب بیارزش شدن و در نتیجه تخریب آن شده است. چراکه اگر ارزشهای اقتصادی طبیعت جدی گرفته شود، هیچ وقت کسی حاضر نیست سرمایه خود را به آتش بکشد. در دنیا اقتصاد فرهنگ را مطرح میکنند و با ارائه راهبردها با فعالیتهای فرهنگی درآمدزایی میکنند، اما آیا چنین دیدگاهی در ایران و بر مدیریت منابع طبیعی و محیط زیست کشور حاکم است؟
در محیطهای طبیعی ایران وضع اینگونه نیست. چون طبیعت در کشور منبع و ثروت محسوب نمیشود. در حالی که ثروت ملی باید حفظ شود. غار علیصدر همدان را به عنوان نمونه در نظر بگیرید. این غار طبیعی چند میلیارد تومان ارزش اقتصادی دارد؟ اساساً این غار چقدر میارزد؟ در اقتصاد ایران، برای منابع طبیعی ارزش اقتصادی مادی و مالی تعیین نشده است ولی ضروری است که چنین تفکری بر منابع ملی-طبیعی ما حکمرانی کند. چراکه بر اساس قیمت آن ثروت، میزان حفاظت آن نیز باید بالا برود. وقتی چیزی ارزشمندتر باشد، تدابیر علمی حفاظت اندیشیده میشود و اگر بهرهبرداری میشود، باید ارزش اقتصادی برای آن ایجاد شود. چیزی که در منابع طبیعی ایران نادیده گرفته شده است. ما در ایران حسابداری محیط زیست نداریم. حسابداری سبز اساساً تعریف نشده، چون ارزشگذاری روی منابع طبیعی و محیط زیست صورت نگرفته است. در حالی که یک خودرو را ارزشگذاری میکنیم، محیطهای طبیعی را ارزشگذاری نمیکنیم. مشخص نمیشود که نابودی یک گونه گیاهی چه میزان خسارت به اقتصاد کشور وارد میکند.
کشورها بر مبنای تولید ناخالص ملی طبقهبندی میشوند. ثروت و فقر دنیا از طریق سرمایههای آنها برآورد میشود. حتی اقتدار دولتها گاهی بر مبنای ثروت ملی طبقهبندی میشود که شامل منابع انسانی و سرمایههای طبیعی است. امروزه در دنیا اعتقاد بر این است که کشوری توسعهیافته است که اقتصادش مبتنی بر منابع سرمایهای و طبیعی است و کشورهای در حال توسعه که اتکای اقتصادی بر مبنای منابع طبیعی دارند و چون منابع طبیعی خود مثل منابع سنگ، نفت و... را خام صادرات میکنند، اساساً اقدام به دورریز منابع طبیعی خود میکنند، لذا روز به روز فقیرتر میشوند. محور اقتصادهای فقیر عمدتاً صادرات خام منابع طبیعی است. اگر ما بتوانیم از منابع طبیعی، از گردشگری و اقتصاد آن استفاده کنیم؛ آیا همچنان جزو کشورهای فقیر محسوب میشویم؟
دیدگاه تان را بنویسید