شناسه خبر : 10639 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چرا دوست داریم دست در جیب هم کنیم؟

سرقت مجازی

این خبر را که برخی افراد با شناسه اینترنتی ایرانی یک نرم‌افزار سرقت پهنای باند وای‌فای را زیاد دانلود کرده‌اند به خودی خود نمی‌توان جدی گرفت.

نیما نامداری / نویسنده نشریه

این خبر را که برخی افراد با شناسه اینترنتی ایرانی یک نرم‌افزار سرقت پهنای باند وای‌فای را زیاد دانلود کرده‌اند به خودی خود نمی‌توان جدی گرفت. چون معلوم نیست اساساً مبنای فنی این سنجش چگونه بوده و چقدر معتبر است. ضمن اینکه اساساً در ایران دسترسی به اینترنت رایگان در فضاهای عمومی رایج نیست در حالی که در کشورهای دیگر معمولاً همه افراد به هر حال جایی را در دور و بر می‌توانند پیدا کنند که دسترسی عمومی رایگان به اینترنت وجود داشته باشد. معلوم نیست اگر آنها هم این امکان دسترسی را نداشتند بیشتر از ایرانی‌ها دنبال سرقت پهنای باند نبودند. کلاً این‌گونه اخبار را نمی‌توان مبنای تحلیل‌های اساسی و تعمیم‌یافته دانست. اساساً این تب کلی‌گویی بی‌شواهد درباره ایرانی‌ها و خلقیات و روحیات‌شان آسیب‌هایش بیشتر از فوایدش است.
اما از جنبه‌ای دیگر می‌شود این خبر را بهانه کرد و کمی درباره نگاه ایرانی‌ها به قانون و تقلب دقیق‌تر حرف زد. یکی از بهترین منابعی که برای تحلیل این موضوع وجود دارد طرحی است که در سال ۱۳۸۰ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، با عنوان سنجش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان اجرا کرد.
در این طرح با اجرای یک پیمایش ملی، وضعیت باورها و ارزش‌های مردم ایران درباره موضوعات مختلف ارزیابی شد. طرح با نظر‌سنجی از نمونه‌ای شامل حدود 17 هزار نفر از شهروندان در 28 استان کشور (در آن زمان استان خراسان هنوز به سه استان تفکیک نشده بود) انجام شده و نتایج آن از نظر آماری دارای روایی و پایایی قابل قبولی است.
تا جایی که اطلاعات در دسترس می‌گوید این طرح آخرین پیمایش ملی در این ابعاد و با محوریت چنین موضوعاتی بوده و اگر هم طرح جدیدتری اجرا شده اطلاعات آن منتشر نشده است. ضمن اینکه بعید است در این ۱۵ سال تغییر چندانی در نگرش‌ها و ارزش‌های ایرانیان ایجاد شده باشد و گمان می‌کنم نتایج آن طرح کماکان برای شناخت خلقیات ایرانیان اعتبار دارد. بد نیست مروری بر یافته‌های این پیمایش ملی داشته باشیم.
یکی از اهداف این طرح سنجش ارزش‌های اخلاقی در جامعه بوده و یکی از مصادیق مورد توجه «تقلب و کلاهبرداری» بوده است. از مردم پرسیده شده بود که به نظر آنها تقلب و کلاهبرداری چقدر در مردم رواج دارد. در پاسخ 69 درصد مردم معتقد بودند این پدیده زیاد رواج دارد و تنها 18 درصد رواج تقلب و کلاهبرداری را کم ارزیابی کرده‌اند.
نکته جالب اینکه این ارزیابی در بین زنان و مردان، افراد با تحصیلات مختلف و در سنین متفاوت تقریباً به صورت مشابه وجود داشته ‌است. این یافته بدان معناست که از هر 10 ایرانی هفت نفر معتقد است قاطبه هموطنانش اهل تقلب و دزدی هستند! این برداشت محدود به یک قضاوت ذهنی نبوده و 82 درصد مردم معتقد بودند اساساً دزدی و کلاهبرداری به یک مشکل مهم و جدی در جامعه بدل شده است.
به عبارت دیگر از آن سه نفر باقیمانده که اکثریت مردم را اهل تقلب نمی‌دانند هم یک نفر معتقد است دزدی به هر حال یک مشکل اجتماعی است. می‌شود گفت ما ایرانی‌ها به هم بدبین هستیم و عموماً یکدیگر را اهل تقلب می‌دانیم.
از جنبه‌ای دیگر نتایج این پیمایش ملی نشان می‌دهد مردم اساساً میان خوب و بد دچار سردرگمی و حیرانی شده‌اند. به عنوان مثال 61 درصد پاسخ‌دهندگان معتقد بوده‌اند مردم نمی‌دانند بالاخره باید قانون را رعایت کنند یا اینکه پارتی‌بازی و تقلب کنند تا کارشان پیش برود و 73 درصد اذعان کرده‌اند که این روزها معلوم نیست آدم خوب کیست و آدم بد کیست‌‌.
وقتی شما همه جامعه را متقلب می‌دانید عجیب نیست که در قضاوت منفعل شده و حتی اعتماد به نفس قضاوت کردن را هم از دست می‌دهید. محو شدن مرزهای راستی و ناراستی و وارونه شدن سیستم قضاوت اخلاقی، یک فرآیند برگشت‌ناپذیر است که پیوندهای اجتماعی و حس همبستگی ناشی از هم‌سرنوشتی و مجاورت مکانی اعضای یک جامعه را مضمحل می‌کند.
اما 48 درصد همین مردمی که به جامعه بی‌اعتماد هستند و همه را دزد می‌بینند در پاسخ به این سوال که اگر مامور پلیس باشید و دوست شما از چراغ قرمز عبور کند تا چه اندازه احتمال دارد او را جریمه کنید، پاسخ داده‌اند که احتمال جریمه زیاد نیست. یعنی نیمی از مردم جامعه مشکلی برای زیرپا گذاشتن قانون برای نفع شخصی ندارند.
جالب اینکه همین مردمی که چندان به رعایت قانون برای خود مقید نیستند حفظ نظم و قانون را به عنوان اولویت اول مسائل کشور حتی قبل از مقابله با تورم و گرانی عنوان کرده‌اند. 46 درصد مردم مهم‌ترین مساله مبتلابه جامعه را حفظ نظم و قانون ارزیابی کرده‌اند و 31 درصد تورم و گرانی را مهم‌ترین معضل کشور دانسته‌اند.
این در حالی است که تنها 14 درصد آزادی را مهم‌ترین مشکل جامعه خوانده و 9 درصد مشارکت سیاسی را چالش اصلی کشور عنوان کرده‌اند.
به عبارت دیگر مردمی که خود را مقید به رعایت قانون نمی‌دانند و حاضرند برای منافع شخصی بر قانون چشم ببندند مهم‌ترین درد جامعه را درد بی‌قانونی می‌دانند که لابد باید توسط یک شخص دیگر (احتمالاً دولت) حل شود.
چنان نگرش‌هایی طبیعی است که منجر به ایجاد حس ناامنی می‌شود. وقتی جامعه را عموماً دزد می‌بینید و دچار سردرگمی در قضاوت میان خوب و بد هم شده‌اید و احساس می‌کنید جامعه را بی‌قانونی به انحطاط کشانده دیگر عجیب نیست اگر احساس ناامنی کنید.
همین بررسی نشان می‌دهد 71 درصد مردم معتقدند امنیت سرمایه‌گذاری و کار و فعالیت اقتصادی در کشور زیاد نیست و 48 درصد هم اساساً حفظ آبرو و حیثیت افراد را در جامعه زیاد نمی‌دانند. به عبارت دیگر اکثریت جامعه در شرایط احساس ناامنی یا امنیت کم زندگی می‌کنند.
این قضاوت‌ها را می‌توان در تلقی مردم از مفاهیم ایدئولوژیک هم دنبال کرد. در بخشی از این طرح به بررسی پنداشت مردم از عدالت پرداخته شده است.
نتایج نشان می‌دهد تنها 11 درصد مردم معتقدند عدالت یعنی امکانات بیشتر به کسانی داده شود که «نیاز» بیشتری دارند، 21 درصد عدالت را تخصیص منابع بر اساس شایستگی دانسته‌اند و 68 درصد عدالت را در توزیع «مساوی» امکانات بین همه افراد دانسته‌اند.
یعنی از هر سه ایرانی یک نفر معتقد است که مهم نیست شما چقدر کار می‌کنید یا چقدر شایستگی دارید حتی مهم نیست چقدر نیاز دارید همین که وجود دارید باید به قدر دیگران از منابع کشور بهره‌مند شوید (در چنین شرایطی عجیب نیست که طرحی نظیر توزیع نقدی یارانه‌ها با استقبال عمومی روبه‌رو می‌شود).
به عبارت دیگر در وضعیت موجود آنچه دیگران بیشتر از شما دارند در اصل حق شما بوده که دزدیده شده است. بی‌جهت نیست که وقتی بسیاری از مردم از ثروتمندان و سرمایه‌داران حرف می‌زنند آنچنان تعابیر و توصیفاتی به کار می‌برند که انگار تردیدی در متقلب و مفسد بودن آنها ندارند.
استفاده بی‌اجازه از پهنای باند همسایه قطعاً دزدی است. اما در جامعه‌ای که همه یکدیگر را دزد می‌بینند و احساس می‌کنند دیگران مدام کلاه بر سرشان می‌گذارند و قانون رعایت نمی‌شود و بی‌قانونی به قاعده تبدیل شده، دزدی اینترنت یک شوخی است.
در چنین جامعه‌ای آدم‌ها دست در جیب دیگران می‌کنند چون فکر می‌کنند دیگرانی دست در جیب آنها کرده‌اند و این چرخه آنقدر تکرار می‌شود که دست در جیب هم کردن به قاعده بازی تبدیل می‌شود. همه ما وارد یک توافق ناگفته و نانوشته شده‌ایم که حق داریم حق یکدیگر را پایمال کنیم چون حق‌مان را دیگران پایمال کرده‌اند.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها