دولت قطبنمای اقتصادی را گم کرده است
شاهین چراغی از فضای بازارهای مالی پس از تحریم نفتی میگوید
شاهین چراغی میگوید: باید دولت بیشتر از هر زمانی نگران وضعیت موجود باشد، باید به فکر برنامه هدفمند و علمی با منطقهای علم اقتصاد باشد. متاسفانه به نظر میرسد دولت قطبنمای اقتصاد کشور را گم کرده و نمیداند در این اقتصاد طوفانزده کدام کارها در اولویت هستند.
اقتصاد ایران گام به گام به موعد دور دوم تحریمهای آمریکا در سیزدهم آبانماه نزدیک میشود. برخی تحلیلگران معتقدند آثار تحریم نفتی در ماههای گذشته پیشخور شده و نباید چندان نگران بود اما برخی دیگر بر این باورند که هنوز مشخص نیست استراتژی ترامپ در این حوزه چه باشد و ممکن است تحریمهای جدیدی در راه باشند و در نتیجه اقتصاد ایران و بازارهای مالی در معرض شوک تازهای قرار گیرند. شاهین چراغی تحلیلگر اقتصادی در این باره میگوید اینکه خیال کنیم اثر تحریمهای آمریکا همین وضعیت فعلی است و تمام شده است کار اشتباهی است و بهتر است مسوولان تا فرصت هست چاره عاجلی بر این موضوع بیندیشند. این فعال اقتصادی کشور معتقد است هرچه زودتر باید نگاه عقلانی در تصمیمگیریهای دولت و نظام حاکم شود تا بتوانیم با درایت و همدلی مسوولان و بازگشت اعتماد مردم از این مرحله سخت عبور کنیم.
♦♦♦
از ابتدای سال جاری، اقتصاد ایران تحت تاثیر شوک سیاسی شروع تحریمها و نمایان شدن آثار سیاستهای اقتصادی قرار گرفت و این مساله باعث شد تا وضعیت ثبات اقتصادی برهم خورد و فضای بازارها در اثر نااطمینانی و عدم قطعیت در ماههای اخیر بسیار متلاطم شود. با توجه به این امر، ارزیابی شما از وضعیت بازارهای مالی در شرایط فعلی چیست؟
واقعیت این است که اقتصاد ایران در سالهای اخیر دچار وضعیت عجیب و غریبی شده است. اگرچه خوشبینی نسبت به برجام باعث شد تا ثبات نسبی بر اقتصاد ایران در سالهای 92 تا 95 حاکم شود اما سیاستهای دولت در جهت مهار تورم باعث شد تا دولت خودآگاه و ناخودآگاه اقتصاد ایران را وارد یک حوزه رکودی کند. اگرچه تلاش دولت اول آقای روحانی در مهار تورم باعث شد تا اقتصاد ایران دوباره به تورم تکرقمی دست پیدا کند اما این مساله باعث شد تا فشار بیشتری به بانکها وارد شود چراکه در همان سالهای 92 تا 95 بانکها 23 تا 28 درصد سود سپرده به مردم میدادند و اگر صورتهای مالی بانکها را مورد بررسی قرار میدادیم مشخص میشد که بانکها ورشکسته هستند و متاسفانه بانک مرکزی، اقدام بهخصوصی را برای اصلاح نظام بانکی به طور جدی انجام نداد.
در عین حال بالاترین نرخ سودی را که صنعت بانکداری کشور داشته، در سال 92 رخ داد که در کل سالهای حیات سیستم بانکی بینظیر بود و هفت هزار و 600 میلیارد تومان سود بانکها را رقم زد. در حالی که اگر قرار بود دولت اصلاحاتی را در نظام بانکی انجام دهد، بهترین سال همان 92 با توجه به بهسرانجام رسیدن برجام بود. ولی متاسفانه در اصلاح نظام بانکی تعلل کرد و دست بانکها را باز گذاشت تا عملاً شرایطی ایجاد شد که بر اثر بازی پانزی، نرخ سود سپرده به شدت افزایش یابد.
مردم نیز پول خود را از سیستم تولید خارج کردند و در صنعت بانکداری قرار دادند و مبالغی که در بانکها عملاً انباشت میشد هیچیک مولد نبود و تنها پوششدهنده صورتهای مالی بانکها به لحاظ ریسک ورشکستگی بود. به همین جهت در همان زمان پیشبینی میشد اقتصاد ایران در آینده با شرایط دشواری مواجه شود. در این میان خروج آمریکا از برجام باعث شد تا شوک جدیدی به اقتصادمان وارد شود.
البته باید توجه داشته باشیم خروج آمریکا از برجام فقط یک کاتالیزور بود که این فرآیند را تسریع کرد. پیش از این بر اثر پرداخت سودهای بالا، عملاً بانکها نقدینگی کاذب را ایجاد کردند در نتیجه شوک بازگشت تحریمها باعث تحریک نقدینگی شد. تهدید نقدینگی مانند سیلی است که همیشه وجود دارد و نباید نسبت به آن بیتوجه بود. اگر این سیل در یک زمین مسطح قرار گیرد، تخریب کمتری دارد ولی اگر در مسیر کانال بسته باشد، حرکت تخریبی ویرانکنندهای دارد. متاسفانه به علت سیاستهای سرکوبکننده و اشتباه اقتصادی دولت همزمان با بازگشت تحریمها نقدینگی در مسیر کانال بسته راه افتاده است.
در این شرایط اگر دولت برنامه اصولی و علمی برای کنترل نداشته باشد و بخواهد سیاستهای فعلی را ادامه دهد عملاً نمیتواند نقدینگی را مهار کند و به همین جهت اثر آن در بازارهای مالی بالاست و ادامهدار خواهد بود.
ضمن اینکه بازارهای پولی و مالی ظروف مرتبطه هستند و بعد از اینکه نااطمینانی نسبت به صنعت بانکداری ایجاد شد و مردم هم دیدند که عملاً تورمی که انتظار داشتند، رخ داد، منابع مالی را از سیستم بانکی خارج کرده و به سمت نقدپذیرندهترین بازار از جمله ارز و طلا حرکت کردند و آن بازار در هر حال اشباع شد. پس از آن وارد بازار سرمایه شدند. این وضعیت به نظر من در بازار سرمایه ادامه مییابد چراکه ارزش جایگزینی دارد و قیمت سهام شرکتها پایین است ولی در هر حال این حرکت در اقتصاد ایران قابل پیشبینی بود و دولت خوشباور بود که میتواند این وضعیت را کنترل کند. ولی کسری بودجه دولت و تامین مالی آن که از طریق صدور اوراق انجام شد، مشخص بود که چه فشاری را روی هزینههای دولت میآورد و افزایش نرخ ارز باعث شد که دولت از این بابت، درآمدهای مختلفی کسب کند تا هزینههای خود را جبران کند.
متاسفانه به نظر میرسد که این تلاطمات ادامه مییابد و دولت روحانی، دولتی نیست که برای این تلاطمات برنامهریزی کرده باشد و موجب شود که اقتصاد به سمت ثبات و تثبیت قیمت پیش رود؛ چراکه برنامه خاصی ندارد. مشخص است که دلخوشی دولت آن است که از بالا رفتن قیمت نفت منتفع شده و بازار ثانویه ارزی عملاً بتواند نقدینگی را به سمت خود جذب کند یا بتواند از این مسیر درآمد ریالی خود را افزایش دهد. ولی متاسفانه دولت، پرهزینهترین نظام و ساختار در کشور است و از سوی دیگر اگرچه درآمدش افزایش مییابد، ولی از سوی دیگر به شدت افزایش هزینه دارد و این دو با هم همپوشانی خواهند داشت و چیزی عملاً گیر دولت نخواهد آمد.
در دولت قبلی آقای روحانی انتظارات تورمی پایین باعث عدم شکلگیری بازارهای تصنعی و عدم هجوم مردم به بازارهای ارز و سکه شد؛ اما در این دوره شرایط تغییر کرد. چه عواملی سبب میشود انتظارات تورمی در ایران تشدید شود و شاهد تشدید التهابات در بازارها شویم؟
مردم به نظر من هوشمندانه وضعیت اقتصاد را رصد میکنند و بهتر از دولت و اقتصاددانانی که در بدنه دولت هستند، این پیشبینی را صورت میدهند. وضعیت اقتصاد ایران به گونهای بود که بعد از برجام، عملاً تحریمهای بانکی برداشته نشد و خیلی از بانکهای اروپایی و حتی در انگلیس که چند بانک ایرانی داریم که ثبت شده و از افسیای مجوز دارند، نتوانستند با اروپاییها کار کنند و شعب، هیچ رابطه کارگزاری را با هیچ بانکی برقرار نکردند؛ پس عملاً مردم میدانستند که به زودی تورم شروع میشود؛ ولی بخشی از منابع آنها در بانکها بود؛ چراکه سود هنگفتی دریافت میکردند؛ اما به محض اینکه نرخ ارز شروع به افزایش کرد، حجم نقدینگی از بانکها خارج و به سمت بازارهای ارز و سکه هدایت شد و به نظر میرسد که انتظار آنها نیز درست بود.
در چنین شرایطی سیاستهای اقتصادی چه سهمی در شکلگیری انتظارات تورمی دارند؟ به نحوی که انتظارات تورمی تا جایی پیش میرود که با وارد آمدن تلنگری همچون اعمال تحریمها، به حالت انفجاری میرسد و در نتیجه دیگر بازارهای مالی به ویژه بازار ارز آرام و قرار نداشته باشد؟
یکی از اشتباهات دولت این بود که نرخ ارز را تثبیت کرد، بهرغم اینکه بسیاری از اقتصاددانان نسبت به این موضوع به دولت هشدار داده بودند که ثابت نگه داشتن نرخ ارز در آینده نزدیک بحران بزرگی برای اقتصاد ایران درست میکند. از طرفی حجم صادرات و انگیزه صادراتی نیز کاهش یافت، ولی متاسفانه دولت یازدهم با سماجت و لجاجت سعی داشت که نرخ ارز بالا نرود و از سوی کسانی که در بدنه سازمان برنامه و بودجه حاضر بودند اجازه افزایش منطقی نرخ ارز را نداد.
نرخ ارز 3500تومانی همخوانی با هیچ وضعیتی نداشت و واردات را به شدت افزایش داده و رکود صنایع را رقم زده بود، اما دولت افتخار تورم تکرقمی را به دلیل وجود رکود در اقتصاد، یدک میکشید. پس مردم به سمت بانکها و موسسات مالی و اعتباری سوق داده شدند که متاسفانه تمام مردم به گرفتن سود بدون زحمت عادت کردند و تقریباً خیلی از واحدهای تولیدی تعطیل شده و صاحبان آنها منابع ریالی اندک خود را در سیستم بانکی سپرده کرده و از محل سود سپرده خود ارتزاق میکردند. به این جهت مشخص بود اولین نقطهای که به محض اینکه نقدینگی از سیستم بانکی خارج شود، مورد هجوم قرار میگیرد بازار ارز و سکه باشد و این اتفاق هم رخ داد.
در شرایطی که بازارهای مالی همچنان تحت تاثیر شوکهای قبلی قرار دارند، در آستانه آغاز تحریمهای 13 آبان قرار داریم. آیا بازهم شوک تحریم فضای بازارها را بیش از این برهم خواهد زد؟ کدام بازارها بیشتر در معرض این شوک قرار دارند؟
ما در بازار سهام و ارز تقریباً وضعیتی را داریم که اخبار اثرات خود را روی بازارها گذاشته بود و آنچه مشخص است، ترامپ هوشمندانهتر از دولت قبلی آمریکا، تحریم را شروع کرده و تقریباً تمام مسیرهای مبادلات ارزی را بسته و به راحتی اسم مدیران ایرانی را در لیست تحریم قرار میدهد یا هزینه نقل و انتقالات پولی را در کشور بالا میبرد و بخشی از منابعی که در خارج از کشور در گردش بود و میتوانست به کشور بیاید، دیگر امکان آمدن ندارد. حتی ترکیه، امارات، گرجستان و عمان نیز قطعاً در آینده، مسیر کانال انتقال پول را به روی ما میبندند و به نظر میرسد که دولت ترامپ، کاملاً هوشمندانه و هدفمند مسیرها را یکی یکی میبندد.
در حالی که دولت فکر میکند اگر در سامانه نیما، 45 تا 50 میلیارد دلار ارز تخصیص دهد مشکلاتش حل میشود. در حالی که این تصور اشتباه است و نباید تنها به چنین تمهیداتی دل خوش کرد و نگران نبود. از طرفی حملونقل دریایی که بخشی از صادرات کشور را پشتیبانی میکند با آغاز تحریمهای 13 آبان با مشکلات بیشتری مواجه خواهد شد. به نظر میرسد که با اعمال تحریمهای شدید و امکان عدم بارگیری بهخصوص کشتیهای مایع با توجه به اینکه بزرگترین صادرکننده دنیا در حوزه متانول، ایران است، مشکلاتی بروز خواهد کرد و میزان ورودی ارز به کشور کاهش مییابد و قطعاً تقاضا در سامانه نیما افزایش مییابد و پتروشیمیها محصول نمیفروشند و ارز را هم عملاً جابهجا نمیکنند و این موازنه به شدت به هم میخورد و ما با موج دوم بههمریختگی ارزی بعد از 13 آبان مواجه خواهیم شد. در چنین شرایطی شوک بیشتری به بازارهای ارز و طلا وارد خواهد شد.
از طرفی در صحبتهای مسوولان به ویژه چندبار شنیدهایم که آمریکا تمام توان تحریمی خود را تاکنون نشان داده است و در واقع هیچ موضوع جدیدی در 13 آبان شکل نخواهد گرفت. در مقابل برخی کارشناسان معتقدند که نباید بهطور کامل آثار تحریمها را تمامشده دانست، در جعبه ابزار تحریمی ایالاتمتحده هنوز تحریمهایی هستند که میتوانند ما را شگفتزده کنند. ارزیابی شما چیست؟ این نوع نگاه مسوولان چه پیامدهایی میتواند داشته باشد؟
در خصوص اینکه مناقشات ما با آمریکا تمام نخواهد شد، باید به این نکته اشاره کرد که تفاوتی که میان جامعه ایران با جوامع اروپایی وجود دارد این است که مردم ما در کشور تقریباً کمتر از امکانات لیزینگ استفاده میکنند، به این جهت وقتی که قیمت ارز بالا میرود، بهرغم اعتراضاتی که مردم دارند ته دل خود خوشحال هستند که داراییشان چهار برابر شده است غافل از اینکه فقیرتر شدهاند و زمانی که هزینههای آنها با شش ماه تاخیر افزایش مییابد ولی درآمدهای جاری آنها افزایش نیافته است، میفهمند که فقیر شدهاند. به نظر میرسد که آمریکا هدفمند هزینههای اجتماعی ایران را بالا میبرد و جامعه ایرانی توان افزایش قیمتها را ندارد و به جهت اینکه توزیع نابرابر در حوزه درآمد داریم و مردم تحت فشار شدید هستند، کسانی که در طبقه مستضعف قرار میگیرند، بیشترین حامیان دولت و حاکمیت هستند، پس ترامپ به شدت در حال کار روی این موضوع است که هزینههای جاری زندگی را افزایش دهد چراکه هزینه نقل و انتقال پول افزایش مییابد و بر تمام کالاهای وارداتی تاثیر میگذارد. از طرفی دولت نباید تنها به وعدههای اروپا دل خوش کند چراکه در اروپا، دولتها روی شرکتهای خصوصی تسلط ندارند و واحد تطبیق شرکتهای اروپایی در شرایط تحریم اجازه نمیدهند که آنها مراوده مالی با ایران داشته باشند. به جهت اینکه آنها چندملیتی بوده و منافع آنها نیز ایجاب میکند اینطور عمل کنند. مگر شرکتهای کوچکی که تکنولوژی و کالای خاصی ندارند در اروپا بتوانند همکاریهایی با ایران داشته باشند.
با وجود آنکه، دستکم در کوتاهمدت تغییری در مواضع دولت آمریکا علیه ایران، قابل تصور نیست و احتمالاً مناقشات بینالمللی تداوم داشته باشد، فکر میکنید، چه راهکارهایی برای کنترل انتظارات تورمی در برابر سیاستگذار وجود دارد؟
باید در مسیری پیش برویم که مشکلاتمان را با آمریکا حل کنیم. اینکه خیال کنیم اثر تحریمهای آمریکا همین وضعیت فعلی است و تمام شده است کار اشتباهی است و بهتر است مسوولان تا فرصت هست چاره عاجلی بر این موضوع بیندیشند. از طرفی در چنین شرایطی باید دولت بیشتر از هر زمانی نگران وضعیت موجود باشد، باید به فکر برنامه هدفمند و علمی با منطقهای علم اقتصاد باشد. متاسفانه به نظر میرسد دولت قطبنمای اقتصاد کشور را گم کرده و نمیداند در این اقتصاد طوفانزده کدام کارها در اولویت هستند. به نظر میرسد تقریباً تحریمهای بدتری برای ایران وضع میشود و حتی منجر به این خواهد شد که بسیاری از ایرلاینها و خطوط هواپیمایی، خدمات هوایی به ایران ندهند و ایران را محروم کنند و این میتواند اتفاق خیلی ناگواری برای اقتصاد ایران باشد. ممکن است این تحریم در رابطه با خدمات اینترنتی یا رادیویی در حوزه مخابرات باشد که آنها میتوانند تحریم را اعمال کنند و عملاً کشور را در یک وضعیت خاص قرار دهند.
به نظر من دولت ترامپ به شدت ایران را تحت فشار قرار خواهد داد. همانطور که مسائل تعرفهای و یک تغییر تعرفه کوچک، هزار میلیارد دلار به دولت چین ضربه زد. اعتقاد دارم که خوشباوری و خوشبینی بسیاری نسبت به روابط با اروپا و روسیه وجود دارد، غافل از اینکه اقتصاد آمریکا یکسوم اقتصاد جهان بوده و تعیینکننده است و میتواند تحریمها را علیه ایران گسترش دهد و هزینه زندگی مردم را بالا برد. هرچه زودتر باید نگاه عقلانی در تصمیمگیریهای دولت و نظام حاکم شود تا بتوانیم با درایت و همدلی مسوولان و بازگشت اعتماد مردم از این مرحله سخت عبور کنیم.