تب و تاب نقدینگی
آیا تحریم نفتی باز هم بازارها را متلاطم میکند؟
بعد از اتفاقات تحریمی ابتدای دهه 90 (سالهای 90 و 91) در ایران که بازارهای مالی و سرمایهگذاری در نوسانات بسیار زیاد قرار گرفتند تقریباً حدود پنج سال کشورمان در سایه برجام و اتخاذ سیاستهای پولی انقباضی (بالا بردن نرخ سود سپرده بانکی) در آرامش تصمیمگیری اقتصادی قرار داشت.
بعد از اتفاقات تحریمی ابتدای دهه 90 (سالهای 90 و 91) در ایران که بازارهای مالی و سرمایهگذاری در نوسانات بسیار زیاد قرار گرفتند تقریباً حدود پنج سال کشورمان در سایه برجام و اتخاذ سیاستهای پولی انقباضی (بالا بردن نرخ سود سپرده بانکی) در آرامش تصمیمگیری اقتصادی قرار داشت.
از ابتدای آذر سال 96 به یکباره با افزایش ناگهانی نرخ برابری دلار به ریال و سپس تلاطمات سیاسی ناشی از احتمال برهم خوردن برجام و خروج آمریکا از این توافق بینالمللی تقریباً بازارهای مالی و سرمایهگذاری ایران مانند ابتدای دهه 90 دچار نوسان و تلاطم و عدم قطعیت در تصمیمات اقتصادی شد.
تفاوت این سالها با تجربه سالهای گذشته به صورت عمده به حجم عمده نقدینگی در جامعه برمیگردد. برای بررسی آینده بازارها باید به حجم نقدینگی سرگردان در جامعه توجه ویژه داشت. بنابر آمار بانک مرکزی، نقدینگی در جامعه بیش از 1600 هزار میلیارد تومان ارزیابی میشود که تقریباً در 10 سال گذشته سالانه رشدی در حدود 26 درصد به صورت میانگین داشته که البته امسال با تدابیر لازم برای کنترل نقدینگی برآورد رشد 15 درصد را داریم.
از طرفی سرعت رشد پول بخش نقدینگی (جمع اسکناس و مسکوک و سپردههای جاری یا دیداری) در مرداد سال 97 به نزدیک 40 درصد رسیده است که این نرخ بالاترین سرعت رشد پول از ابتدای دهه 90 است. به عبارتی با نوسان در بازار ارز و برآورد تورم انتظاری بیش از 40 درصد در مقیاس سالانه به نظر میرسد غول نقدینگی در حال بیدار شدن و حتی جابهجایی است. بنابراین، در بین بازارهای قابل سرمایهگذاری در کشور در این دوران به نظر میرسد سرمایهگذاری در سپردههای بانکی مانند قبل برای سرمایهگذاران چندان جذابیتی نداشته باشد.
از ابتدای سال 97 تاکنون سکه بهار آزادی قریب به 163 درصد، شاخص بازار سرمایه حدود 90 درصد و سپرده بانکی حدود 11 درصد (با احتساب نرخ سود بانکی سالانه 20 درصد روزشمار) بازدهی داشتهاند.
در بهترین روزهای بازار سرمایه حجم معاملات بورس کمتر از سه هزار میلیارد تومان بوده است. آمار دقیقی از معاملات بازار سکه بهار آزادی و دلار (به دلیل دارا بودن بازار غیررسمی فیزیکی) در کشور نداریم اما حجم قابل معامله در این بازار هم نباید از سه تا چهار هزار میلیارد تومان بیشتر باشد بنابراین حتی جابهجایی فقط نیم درصد از حجم کل نقدینگی (یعنی حدوداً هشت هزار میلیارد تومان) برای به هم ریختن بازار سهام، سکه و دلار کفایت میکند. واقعیت این است که نمیتوان توانایی این غول تقریباً بیدار شده نقدینگی در جامعه را که عمدتاً به واسطه سود سپردههایی بوده است که پشتوانه تولیدی نداشته است دستکم گرفت.
اینکه تحریمها به طور مستقیم در 13 آبان واقعاً قرار است چه مقدار بدنه اقتصاد کشورمان را تحت تاثیر قرار دهد بسیار دشوار است اما امر بدیهی، وجود این حجم نقدینگی سرگردان در اقتصادمان است.
در بخش تحریمها به صورت عمده صادرات نفت ایران مورد هدف قرار گرفته که از حدود دو ماه گذشته تاکنون حدود یک میلیون بشکه صادرات نفت ایران کاهش پیدا کرده و هماکنون حدود 5 /1 میلیون بشکه در روز است. به نظر میرسد گزاره صفر کردن صادرات نفت ایران که مورد ادعای تحریمکنندگان است درست نباشد و مطابق قرائن (همجهتی سایر کشورها با برجام و مشخص کردن مکانیسم خارج از تحریمها) و سوابق قبلی در ابتدای دهه 90، ایران بتواند بالای یک میلیون بشکه نفت را به فروش برساند. از آنجا که از نظر دلاری بهای نفت هم نسبت به سالهای ابتدای برجام بیش از دو برابر شده بنابراین نسبت به آن سالها دولت از نظر درآمد دلاری فروش نفت در تنگنا قرار نمیگیرد. بنابراین از نظر آماری انتظار داریم که دولت برای اداره کشور منابع مالی کافی در اختیار داشته باشد. در سایه کاهش التهابات سیاسی و لفاظیهای آن بعد از تاریخ 13 آبان و مشخص شدن دقیقتر منابع آتی فروش محصولات صادراتی ایران به نظر نرخ برابری دلار به ریال در کانال 10 تا 12 هزار تومان قرار میگیرد. با این حساب صرفه اقتصادی سرمایهگذاری در دلار برای سرمایهگذارانی که این نوع دارایی را برای سرمایهگذاری انتخاب کردهاند از بین میرود.
در مورد سکه بهار آزادی، با توجه به اینکه هم بهای جهانی اونس و هم نرخ دلار در آن موثر است باید اندکی با تامل در این خصوص اندیشید. البته در این روزها هر کسی در سکه سرمایهگذاری کرده به نظر میرسد که قصدش سرمایهگذاری در دلار بوده اما برای حفظ نقدشوندگی، سکه را انتخاب کرده است. در طرح پیشفروش سکه حدوداً 70 تن طلا به ایرانیان فروخته شد که دولت انتظار داشت با عرضه این تعداد سکه بازار را به آرامش برساند اما اتفاقات سیاسی بعدی و انتظارات تورمی باعث شد اکثر سکههای پیشفروش شده تاکنون به بازار تزریق نشوند اما به نظر میرسد در سایه آرامشهای سیاسی و مشخص شدن اثر واقعی تحریمها (و نه ادعای تحریمکنندگان) این بازار هم به تعادل برسد و در طول زمان به سمت کاهش ارزش پیش برود. البته در مورد اونس جهانی طلا تحلیلگران بینالمللی این قیمتهای اونس را به نوعی کف قیمتی محسوب میکنند ولی همانطور که عرض شد به نظر میرسد برآیند سرمایهگذاری در سکه بهار آزادی با آزاد شدن پیشفروشهای مهر و آبان مانند قبل حیز انتفاع نداشته باشد. در مورد بازار سرمایه، نرخ دلاری که حدوداً در بازار سرمایه قیمتگذاری شده همان دلار سامانه نیما و قیمتگذاری محصولات در بورس کالا یعنی دلار حدوداً 8500 تومان است. نسبت قیمت به درآمد تحلیلی بازار سرمایه با افق یکساله و حتی لحاظ کردن کاهشهای فروش مقداری 20 درصد برای شرکتها (به واسطه اعمال تحریمها) و همچنین افزایش بهای انرژی تا حدود 40 درصد همچنان کمتر از پنج واحد است. به عبارتی به نظر میرسد بازار سرمایه تنها بازاری در کشور است که حتی با این رشدها، گران قیمتگذاری نشده و با میانگین نسبت قیمت به درآمد در این 10 سال گذشته (حدود شش واحد) فاصله دارد. حال اینکه در بازار سرمایه در کدام صنایع سرمایهگذاری کنیم تا بالاترین بازدهی را بگیریم به نظر نگارنده سرمایهگذاری در صنایع بالادست که به چاه نفت یا معدن نزدیک باشند یا هلدینگهای آنها میتواند انتفاع بهتری در مقیاس سالانه داشته باشد. به طور خلاصه انتظار کسب بازدهی بیش از 40 درصد در مقیاس سالانه را برای بازار سرمایه کشورمان دارم.