سرمایهگذاری تکنولوژیک خارجی در پساتحریم
فوبیای سرمایهگذاری
رونق کسب و کارهای جدید که در سالهای اخیر اتفاق افتاده است از یک طرف و اوضاع در حال سامان بینالمللی و سیاسی کشور از طرف دیگر باعث شده است بسیاری از شرکتها و کشورها دورخیزی برای بازار بزرگ و وسوسهکننده ایران داشته باشند.
بر همین اساس بسیاری از شرکتهای بر پایه تکنولوژی بستر را در ایران مساعد سرمایهگذاری میبینند و قصد ورود دارند. حال باید برای نحوه ورود یا حتی جلوگیری از ورود نامناسب این شرکتها به بازار ایران تدابیری از سوی دولتمردان اندیشیده شود.
ورود این شرکتها از دو جنبه میتواند مورد بررسی قرار گیرد. یک جنبه به ایجاد یک بازار رقابتی و افزایش کیفیت محصول داخلی منتج خواهد شد. اما از یک جنبه دیگر باید مراقب تهدیدات ورود این شرکتهای سرمایهگذار هم بود. برخی اوقات شرکتهای خارجی با بودجههای کلانی که دارند وارد یک کسب و کار شده و کسب و کارهای نوپای بومی را نابود میکنند. در چنین شرایطی باید ورود این شرکتها با محدودیتهایی همراه باشد. به عنوان مثال آنها روی شرکتهای نوپای داخلی که در زمینه فعالیت خودشان هستند، سرمایهگذاری کنند. به این ترتیب برند شرکت داخلی حفظ و تقویت خواهد شد. به طور کلی تعامل سرمایهگذاران خارجی تخصصی در حوزه استارتآپها در چند محور میتواند واجد ارزش افزوده باشد. شناخت مناسب از این فضای سرمایهگذاری و ملزومات آن، مدلهای مناسب برای شناخت و ورود به کسب و کارها، شناخت از سازوکارهای راهبری و هدایت تیمهای نوپا میتواند مزیتهای جدی در پی داشته باشد. اما سوالی که در این زمینه قابل طرح است، این است که در این صورت، منافعی که از این ورود حاصل خواهد شد، کدام یک از ذینفعان و هر یک را تا چه حد ارضا خواهد کرد.
سرمایهگذاری خارجی در کل به دو بخش سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) و سرمایهگذاری در سهام خارجی (FPI) تقسیم میشود که هر یک از آنها در شرایط متفاوتی به کار برده میشوند. این دو روش سرمایهگذاری تفاوتهای عمدهای مانند میزان سهام و نفوذ در سیستم مدیریتی و راهبردی شرکت دارند. بیشتر اقتصاددانان روش اول یعنی سرمایهگذاری مستقیم خارجی را ترجیح میدهند (البته این امر نیز بستگی به موقعیت جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی دارد) زیرا نفع آن برای هر دو طرف و به خصوص کشور میزبان بیشتر است. در نگاه اول ممکن است FDI یا سرمایهگذاری خارجی مستقیم مناسب به نظر نرسد، زیرا در این روش سرمایهگذار خارجی سهم بیشتری از شرکت و کنترل آن را در اختیار میگیرد. اما اگر کمی دقیقتر این مساله بررسی شود مزایای این نوع سرمایهگذاری بارز میشوند. در این روش سرمایهگذاری، سرمایهگذار در ریسک کسب و کار شریک میشود و نقش کلیدی را در مدیریت و استراتژی شرکت بر عهده میگیرد. این بدان معناست که سرمایهگذار ناگزیر میشود از تمامی توانمندی خود استفاده کند، این توانمندیها شامل دانش مدیریتی، بازاریابی، انتقال تکنولوژی و بومیسازی آن و مواردی از این دست
میشوند که به نوبه خود از ارزش بسیار زیادی برخوردار هستند. تصور کنید نیروی انسانی داخلی چقدر میتواند از این شرایط بهره ببرد و به تواناییهای خود اضافه کند و حتی با استفاده از این تواناییها و دانشها اقدام به تاسیس کسب و کار خود کند. انتقال اینگونه توانمندیها و دانشها در محیط رقابتی دنیای امروز کاری بسیار سخت است و باید با روشهایی غیرمستقیم همچون جذب سرمایه صورت پذیرد. به علاوه نباید رشد اقتصادی و اشتغالزایی ناشی از اینگونه جذب سرمایه را فراموش کرد.
دیدگاه تان را بنویسید