تاریخ انتشار:
گفتوگو با احمد موثقی عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران و مترجم کتاب «دیروز و امروز یک ملت»
اردوغان دیگر رای نمیآورد
احمد موثقی، استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران میگوید: به احتمال زیاد حزب عدالت و توسعه و اردوغان در انتخابات آتی رای نمیآورند. حتی اکنون در داخل خود حزب هم اختلافاتی وجود دارد که احتمال دارد که در دل آن، همانطور که سنت ترکیه است، انشعابی صورت بگیرد.
ترکیه، به عنوان نماد درخشان توسعه در یک دهه اخیر در خاورمیانه، تاب تداوم پیمودن مسیر را نداشت. نه اینکه خسته شود که انگار قدرت ناشی از توسعه، حاکمیت این کشور را زودتر از آنچه باید سیراب کرد و عطش آنان را از توسعه اقتصادی و اجتماعی به خودکامگی سیاسی فروکاست. اکنون آنچه ترکیه با آن مواجه است، روابط خارجی آسیبدیده با همسایگان، روسیه و اتحادیه اروپاست، ضربه دیدن شدید اقتصاد به ویژه در صنعت گردشگری و سرمایهگذاری خارجی است. رجب طیب اردوغان که میتوانست معمار ترکیه مدرن باشد، با اشتباهات سیاسی خود را درگیر منازعات بیموردی کرده است که دود آن بیش از همه به چشم مردم ترکیه خواهد رفت. احمد موثقی، استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، در بررسی روند ترکیه از دهه 1990 تاکنون، این پیشبینی را دارد که دوره اردوغان به سر آمده و او در انتخابات آتی پیروز نخواهد بود.
ترکیه پس از مشکلات فراوان اقتصادی و سیاسی مانند نرخ تورم بسیار بالا، بدهیهای خارجی و کودتاهای نظامی پیدرپی در دهه 2000 به یک ثبات نسبی دست پیدا کرد و توانست حداکثر استفاده را از این موقعیت ببرد و خود را به عنوان یک قدرت اقتصادی در منطقه معرفی کند. روندی که بعد از یک دهه دستخوش مجدد مشکلات شدیدی شده است. این روند تاریخی ترکیه را چگونه تحلیل میکنید؟
در واقع تحولات ترکیه را اگر بخواهید از منظر اقتصاد سیاسی مدنظر قرار دهید هم باید به جنبههای فکری و فرهنگی و پارادایمی توجه کنید و هم تحولات اقتصادی و اجتماعی و هم رویدادهای سیاسی اخیر را مد نظر قرار دهید. ترکیه و ایران از سال 1930 که بحران جهانی پیش آمد نگاه به داخل را تقویت کردند. تونس هم اواخر دهه 1950 از سوسیالیسم به کاپیتالیسم تغییر پارادایم داد. رویکردهای ضدسرمایهداری اصلاً جواب نمیدهد. ترکیه در چارچوبهای سرمایهداری تغییراتی را دنبال کرد که نیمنگاهی هم به برنامهریزی به سبک اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و دخالت دولت در روند توسعه داشت. بهطوری که مشهور است آتاتورک تاکید کرد که نظامیان نباید در سیاست دخالت کنند و هر نظامی که وارد سیاست شود باید یکبار برای همیشه لباس نظامی را از تن بیرون آورد. ترکیه همچنین در این تغییرات از سکولاریسم نسخه فرانسوی سود برد و دولت بر دین کنترل داشت و دین را زیرمجموعه دولت قرار داد. ضمن اینکه دین در ترکیه تشکلهای روحانی ندارد و بیشتر معطوف به تصوف است. بعد از آتاتورک، اینونو جانشین او میشود و جنگ جهانی دوم شکل میگیرد. در جریان جنگ سرد، آمریکا در نظر دارد که از
اسلام در جهت مبارزه با جریانات چپ و کمونیسم کمک بگیرد. در دهه 1950 از دل این نظام تکحزبی احزاب مختلفی منشعب میشوند و فضای سیاسی ترکیه چندحزبی میشود که تحول بسیار مهمی در ترکیه است. دوره مندرس دورهای است که به نوعی انقلاب سبز شکل میگیرد و با مکانیزاسیون کشاورزی این حوزه اقتصادی و روستاها را رونق میبخشد و به مذهب فضا میدهد. این اقدامات مندرس بستر لازم برای شکلگیری احزابی چون عدالت و توسعه را در آینده فراهم میکند. مندرس در کودتایی در سال 1960 اعدام میشود. این کودتا به نوعی ارتباطی هم به صنعتی شدن و توسعه دارد. چون حزب جمهوریخواه خلق مقداری چپگرا بود و به نقش دولت در صنعتیشدن معتقد بود. برای همین در دهه 1960 صنعتی شدن در ترکیه تعمیق میشود. و ضمن اینکه جهتگیریهای سکولار در این دهه زیاد میشود. در دهه 1960 و 1970 ترکیه درگیر اختلاف بین گروههای چپ و مذهبی و گروههای سکولار و مذهبی است. تعدد احزاب در این دو دهه به بیثباتی بیشتر سیاسی میانجامد و در نتیجه فساد در دولت گسترش مییابد و چندپارگی فرهنگی و سیاسی هم رخ میدهد. ترکیه در این دوره شاهد سه کودتای اصلی است. تا اینکه در 1980 تورگوت اوزال ظهور
میکند. او در واقع در ادامه حزب عدالت که تداوم جریان راست محافظهکار است نقش مذهب و کشاورزی را پررنگ کرد و بین سکولاریسم و اسلام نیز هماهنگی بهتری ایجاد کرد. اوزال و حزب مام میهن نقش مهمی در رویکرد صادراتی ترکیه ایفا میکنند به ویژه اینکه ترکیه در این دوران صنعتی شده است و صادرات میتواند به توسعه اقتصاد این کشور بسیار کمک کند. اوزال نقطه آغاز اتصال ترکیه به اقتصاد جهانی است. ضمن اینکه به دلیل محافظهکاری، زمینههای مذهبی دارد و در واقع از دل اقدامات دولت اوزال است که اردوغان و همفکرهایش خود را نشان میدهند.
یعنی شروع تحولات ترکیه مدرن با تورگوت اوزال کلید میخورد؟
بله، درست است. در این مقطع مناطق مختلف ترکیه صاحب کارخانههای صنعتی میشود و توسعه پیدا میکند. این اقدامات توسعهای بهواسطه وام و تسهیلات خارجی اتفاق میافتد و شکننده است. اما اوزال از نظر توسعه اقتصادی به ویژه در حوزه تجارت خارجی و توسعه صادرات بسیار موفق است. او با کشورهای مختلف به ویژه در منطقه خاورمیانه وارد مبادلات تجاری میشود. او به درستی از اهرم دینی برای پیشبرد روابط با کشورهای مسلمان استفاده میکند. در دوران جنگ ایران و عراق نیز این ترکیه است که بیشترین منفعت را میبرد چون با هر دو کشور تجارت داشت. در دهه 1990 اختلافات شدید احزاب سیاسی و فساد گسترده اقتصادی روی مدیریت اقتصادی و سیاسی کشور تاثیر میگذارد.
مشهور است آتاتورک تاکید کرد که نظامیان نباید در سیاست دخالت کنند و هر نظامی که وارد سیاست شود باید یکبار برای همیشه لباس نظامی را از تن بیرون آورد.
ترکیه با افزایش تورم، کاهش شدید ارزش پول ملی و بدهیهای سنگین خارجی مواجه میشود که رشد اقتصادی ترکیه را به شدت پایین میآورد. حتی ائتلاف دو چهره شاخص اربکان و چیلر هم جوابگو نیست. نجمالدین اربکان از نظر مذهبی بنیادگرا نبود اما ایدئولوژیک بود و مخالفتهای زیادی با غرب و اسرائیل داشت و به دنبال افزایش روابط با کشورهای اسلامی بود. این رویکرد در یک جامعه قویاً سکولار قابل پذیرش نبود. در همین دوران است که حزب فضیلت، حزب اربکان، در واقع در سپهر سیاسی ترکیه به بنبست میرسد. اما انشعابی از این حزب، دست به تاسیس یک حزب جدید یعنی عدالت و توسعه (AKP) میزند و در سال 2002 اکثریت قاطع را در انتخابات به خود اختصاص میدهد. اینجا دیگر نیازی به تشکیل دولت ائتلافی نیست و حزب عدالت و توسعه میتواند یک دولت منسجم و یکدست تشکیل دهد که در ادامه راه بسیار کمک حال اوست. دولت جدید میتواند مساله سنت و مدرنیته و سکولاریسم و اسلامگرایی را حل کند. همچنین در اقتصاد به سوی اقتصاد باز و سرمایهداری پیش میرود و از آموزهها و میراث کمال درویش، اقتصاددان ترک که مسوولیت بانک مرکزی را بر عهده داشت، سود میبرد. اسلام حزب عدالت و
توسعه با لیبرالیسم، سرمایهداری، جهانیشدن و سکولاریسم سازگار است. بنابراین در جامعه ترکیه که خواستههایش همین است، یک دولت قوی شکل میگیرد. این دولت قدرتمند تا سال 2011 به خوبی رو به جلو حرکت میکند و از اینجاست که با تحولات خاورمیانه و بهار عربی، ترکیه نیز دچار مشکل میشود. تیم اردوغان در دهه 2000 توانست از فرآیند جهانیشدن به خوبی سود ببرد و استفاده کند. با ارائه درخواست برای عضویت در اتحادیه اروپا که برابر آن لازم بود برخی اصلاحات مانند عدم دخالت نظامیان در ترکیه، رعایت حقوق بشر، دموکراسی و... در داخل ترکیه انجام شود، اردوغان توانست ارتش و نظامیان را به خوبی به حاشیه براند. او دستاوردهای چشمگیری در اقتصاد داشت و توانست گفتمان خودش را غالب کند.
ناگهان مشکلات ترکیه از حدود سال 2011 و 2012 آغاز شد و شدت گرفت. مشکلاتی که کل روند توسعه ترکیه را تحت تاثیر قرار داد.
ترکیه تحت تاثیر رویدادهای سیاسی خاورمیانه و بهار عربی قرار گرفت. همانطور که آمریکا در پی این بود که اسلام معتدل اخوانی را در خاورمیانه جایگزین کند، ترکیه نیز در پی اخوانالمسلمین رفت. اما مخالفتهای جدی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس مطرح بود و حتی در داخل کشوری چون مصر نیز نیروهای داخلی به مخالفت با اخوانالمسلمین برخاستند. ترکیه اما روی اخوانالمسلمین سرمایهگذاری کرد و این چرخش به اسلامگرایی برای بخش عمدهای از جمعیت ترکیه، شاید بتوان گفت نیمی از مردم این کشور، قابل قبول نبود. چنین تحرکاتی در ترکیه سکولار پنجاه - پنجاه جواب میدهد. من دوبار تحقیقات میدانی در ترکیه انجام دادم. نگرانی افکار عمومی روشنفکران، رسانهها و استادان دانشگاهها بر این است که ترکیه به سمت حکومت ایدئولوژیک میرود و ممکن است آزادیهای کنونی آسیب ببیند. جهتگیری ترکیه درباره اخوانالمسلمین به تصور اینکه بتواند در آینده این کشورها و بازارها را در دست بگیرد در واقع یک اشتباه استراتژیک بود. همچنین با آغاز و تعمیق اختلاف اردوغان با جریان فتحالله گولن هم بر مشکلات ترکیه افزوده شد. علاوه بر آن مساله کردها که در حال حل شدن بود و گفتوگو داشت
جایگزین جنگ میشد مجدداً دچار بلبشو شد. در واقع در انتخابات قبل، اردوغان به سمت ملیگرایی ترک حرکت کرد و اختلافاتش با ترکها مجدد شدت گرفت. اردوغان درگیر عقب راندن نظامیان شد و در عین حال با کردها، پس از یک دوره صلح وارد مخاصمات شد. او همچنین از موضعگیریهای نسنجیده در بهار عربی نیز ضربه خورد و با شروع بحران از این طرف هم موضعگیریهایش فروکش کرد. بهار عربی در رابطه با داعش هم که داستان معروف است. مخالفت آشکار با دولت سوریه و ارتباط با داعش، ترکیه را رسوا کرد و نزدیک بود به منزوی شدن کامل ترکیه منجر شود. وضعیت کنونی تمام دستاوردهای ترکیه از اوایل دهه 2000 را در معرض آسیب جدی قرار داده است. بیثباتیهای سیاسی، تظاهرات خیابانی، مخاصمات داخلی و عملیاتهای چریکی و انتحاری کاملاً وضعیت سیاسی و اقتصادی ترکیه امروز را مورد هجوم قرار داده است. سرمایهگذاری خارجی، خدمات و اشتغال کاملاً صدمه دیده است.
من نه در حال حاضر که چندی قبل و در جریان انتخابات اخیر گفتم که بهتر است اردوغان برای مدتی از قدرت کناره بگیرد و از بیرون به مسائل بنگرد. او دچار توهم شده و نمیتواند واقعیتها را به درستی ببیند. اگر برای یک دوره به خودش استراحت میداد و در مورد نارساییهای ترکیه بیشتر مطالعه میکرد میتوانست دور بعد با قدرت بیشتری بیاید. اما اکنون آیندهای ندارد و محکوم به شکست است.
اردوغان به لحاظ سیاسی با نجمالدین اربکان قرابت داشت. حزب آقای اربکان هم بستر اسلامی داشت. اربکان در سپهر سیاسی ترکیه ناموفق بود و برکنار شد. در فاصله کوتاهی پس از آن اردوغان با حزبی در همان بستر اسلامی روی کار میآید و اگر دو سه سال اخیر را کنار بگذاریم، بسیار موفق است. هم در سیاست و هم در اقتصاد به توفیقات بسیاری دست پیدا میکند و بر همین اساس توانایی تغییر در ساختار قدرت را به نفع خودش پیدا میکند. این تفاوت را چگونه ارزیابی میکنید؟
حزب عدالت و توسعه داعیه اسلامگرایی ندارد. اسلامی هم که به آن پایبند است نوعی اسلام فرهنگی است، نه اسلام سیاسی. این نوع دینمداری با سکولاریسم هم سر سازگاری دارد. حزب عدالت و توسعه خودش را محافظهکار مسلمان میداند، نه اسلامگرا. حزب در دهه 2000 هم با همین گفتمان جلو آمدند و با جنبش گولن به رهبری فتحالله گولن در پیوند بودند. یعنی در واقع عقلانیت و مدرنیته را در دستور کار بیرونی در حوزه سیاست و اقتصاد قرار دادند و مساله ایمان و دینمداری را به حوزه فرهنگی بردند. میتوان گفت یکجور نگاه پروتستانی به دین دارند. حزب عدالت و توسعه اسلام مدنی، غیرسیاسی و فرهنگی را دنبال کرد که در ساختار سیاسی و اجتماعی سکولار ترکیه جواب میدهد. این سکولاریسم به معنای نفی دین نیست چون معتقدند نفی دین و سنت و سرکوب آن در جامعهای که خود را مسلمان میداند به کار نمیآید و عکسالعمل سنت را در قالب بنیادگرایی به دنبال دارد. در کشور ما هم عکسالعمل سنت بود که به انقلاب اسلامی منجر شد. در ترکیه نوعی سنتز بین اسلام و مدرنیته برقرار شده است. اگر در ترکیه عثمانی اسلام سنتی حاکم بود و در دوره آتاتورک سکولاریسم برقرار شد، در نهایت دیالکتیکی
شکل گرفت که در آن نیروهای اقتصادی، اجتماعی و آن بورژوازی آناتولیایی پدید آمد. اگر بخواهیم از بعد اقتصادی کمی ریشهایتر به مساله بپردازیم باید به دو تشکل صنعتی، تجاری موثر یعنی توسیاد و موسیاد اشاره کنیم. توسیاد یک تشکل صنعتی و تجاری مربوط به صاحبان منافع بزرگ در پیوند با آنکارا و جمهوریخواه خلق و ارتش و سکولار بود. موسیاد تشکلهای صنعتی مسلمان، بورژوازی آناتولیایی و افراد طبقه متوسطی هستند که طرد شده بودند. در نهایت نوعی بورژوازی که به نحوی گسترده منافعاش سازمان پیدا کرده، گفتمان خود را پیدا کرد. این تشکلها توانستند به خوبی نیروهای اجتماعی و اقتصادی را نمایندگی کنند و به توافقی کلی در جامعه ترکیه دست پیدا کنند. حزب عدالت و توسعه توانست از این آرامش استفاده کند و آن را برای رسیدن به اهداف بلند سیاسی و اقتصادی مورد استفاده قرار دهد. رویکرد اردوغان تفاوتهایی جدی با رویکرد اربکان داشت که ضدیتش با اسرائیل و غرب را پنهان نمیکرد. سفر اربکان به ایران و لیبی نیز باعث شد نسبت به او حساس شوند و با او زاویه بگیرند. اربکان فردی سنتی یا بنیادگرا نبود بلکه خودش تحصیلکرده و مهندس بود و روی صنعتی شدن ترکیه تاکید داشت
اما در نهایت بار ایدئولوژیک سیاستهایش زیاد بود و نتوانست مانع از گسترش حساسیتها علیه خودش بشود.
این نظریه را مطرح میکنند که موفقیتهای چشمگیر اردوغان در حوزه اقتصاد و سیاست باعث شد استبداد درونی او بیشتر شود و تصمیماتی بگیرد مثل افزایش حوزه اختیارات رئیسجمهور، که شائبه استبدادخواهی او را تقویت کرد. دلیل این رفتار اردوغان که از آن تعبیر به چرخش به سمت دیکتاتوری میشود چیست؟
از نظر من بخشی از این مسائل به سابقه خانوادگی و زندگی شخصی و سختیها و محرومیتها برمیگردد؛ مسائلی که بر شخصیت آدمها تاثیری عمیق میگذارد. بخش دیگر به فرآیند جهانیشدن مربوط است که یک نگرانی بهطور کلی برای دولتها ایجاد میکند که دغدغه دارند فرآیند جهانیشدن و نیروهای بازار ممکن است زیر پای دولت را خالی کنند. به هر حال مرزها در حال محو شدن است. حتی دولتهای موفقی که فرآیند جهانیشدن برای آنها فرصت است و سوار بر این موج هستند این نگرانی را دارند. دولتمردان میخواهند هدایت و مدیریت تغییرات را بر عهده بگیرند و اینجاست که خطر نزدیک شدن به تمرکزگرایی احساس میشود. اردوغان احتمالاً نوعی نظام متمرکز جمهوری با رای مستقیم مردم و تقویت دولت مرکزی با محوریت خودش را به عنوان نمونه مطلوب در نظر دارد اما این اقدام در حال حاضر و با توجه به اینکه ترکیه در واقع مسیر توسعه را طی کرده است بسیار نابهنگام است. این اشکال به اردوغان وارد است که در زمان نادرست به تمرکزگرایی و اقتدارگرایی روی آورد در حالی که باید به دستاوردهای دموکراتیک پایبند میبود. به نظر من بخشی از این رفتار هم ناشی از برخورد تحقیرآمیز اروپا با اردوغان بود.
سختگیریهای شدیدی برای عضویت ترکیه در نظر گرفته که باعث سرخوردگی دولت ترکیه شده است. تحولات خاورمیانه هم برای اردوغان نوعی توهم و ذهنیت ایجاد کرده و باعث چرخش او به خودکامگی شده است. اردوغان حتی با دوستان نزدیک خودش مانند عبدالله گل و داوود اوغلو هم دچار مشکل شد.
به احتمال زیاد حزب عدالت و توسعه و اردوغان در انتخابات آتی رای نمیآورند. حتی اکنون در داخل خود حزب هم اختلافاتی وجود دارد که احتمال دارد که در دل آن، همانطور که سنت ترکیه است، انشعابی صورت بگیرد.
ترکیه در یک مدت کوتاه در چند جبهه درگیر شد. با روسیه، سوریه، داعش و کردها اختلاف پیدا کرد و طوری درگیر این مسائل شد که از عقلانیت آن رهبری سیاسی یک دهه اخیر که دیده بودیم کاملاً به دور بود. فکر میکنید اردوغان باید چه سیاستی اتخاذ کند؟
بله، این درگیریها و کودتای نافرجام اخیر، وضعیت را بدتر کرد. خودکامگی اردوغان و تصفیههای چند ده هزارنفری باعث به وجود آمدن این فرضیه دور از ذهن شد که کودتا را خودش ترتیب داده است. من نه در حال حاضر که چندی قبل و در جریان انتخابات اخیر گفتم که بهتر است اردوغان برای مدتی از قدرت کناره بگیرد و از بیرون به مسائل بنگرد. او دچار توهم شده و نمیتواند واقعیتها را به درستی ببیند. اگر برای یک دوره به خودش استراحت میداد و در مورد نارساییهای ترکیه بیشتر مطالعه میکرد میتوانست دور بعد با قدرت بیشتری بیاید. اما اکنون آیندهای ندارد و محکوم به شکست است.
وضعیت کنونی حزب عدالت و توسعه و اردوغان و آینده ترکیه را در حوزه سیاسی و اقتصاد چگونه ارزیابی میکنید؟
به احتمال زیاد حزب عدالت و توسعه و اردوغان در انتخابات آتی رای نمیآورند. حتی اکنون در داخل خود حزب هم اختلافاتی وجود دارد که احتمال دارد که در دل آن، همانطور که سنت ترکیه است، انشعابی صورت بگیرد و برخی چهرههای سیاسی برای اینکه بتوانند راه سیاسی خود را ادامه بدهند، بگویند از اردوغان جدا هستند. در حوزه اقتصادی میدانید که بخش وسیعی از گروههای اجتماعی، معاش خود را از طریق رونق گردشگری تامین میکنند که به شدت دچار آسیب شده است. سرمایهگذاری خارجی بسیار افت کرده و تولید و اشتغال آسیب دیده است. از طرفی با پررنگ شدن ابعاد ایدئولوژیک حزب عدالت و توسعه و اردوغان، مردم در انتخابات بعدی به این حزب روی نمیآورند. آنچه جای نگرانی بیشتر دارد این است که جایگزین مناسبی هم در صحنه سیاسی ترکیه دیده نمیشود. دیگر احزاب هم موقعیت مناسبی برای در دست گرفتن قدرت ندارند و مجموع این مسائل آینده ترکیه را کاملاً مبهم کرده است.
دیدگاه تان را بنویسید