وابسته سابق نظامی ایران در عربستان معتقد است سیاست نسل دوم آل سعود در قبال تهران دوگانه است
سنتشکنان به قدرت رسیدند
عربستانی که در انتخابات ۹۲ بعد از هشت سال سکوت در صف استقبالکنندگان حسن روحانی انتظار کشید، حالا دستخوش تغییراتی شده است تا دنیا به تماشای «نسل دومی» های ریاض بنشیند؛ نسلی که با حمله به یمن تا حدودی تحلیلها را از قرابت تهران و ریاض دور کرده است.
عربستانی که در انتخابات 92 بعد از هشت سال سکوت در صف استقبالکنندگان حسن روحانی انتظار کشید، حالا دستخوش تغییراتی شده است تا دنیا به تماشای «نسل دومی»های ریاض بنشیند؛ نسلی که با حمله به یمن تا حدودی تحلیلها را از قرابت تهران و ریاض دور کرده است. عباسعلی آرانی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه مجلس که سابقه وابستگی نظامی در سفارت ایران در عربستان را دارد طی گفتوگویی با «تجارت فردا» به تحلیل تغییرات عربستان بعد از ملک عبدالله میپردازد. تغییراتی که به اعتقاد او، یک شکاف را در ساختار سیاسی ریاض ایجاد کرده است. با این همه او به حل مناقشات عربستان و ایران امید دارد و صلح در یمن را خانه اول میداند.
تغییراتی را که در عربستان رخ داده است باید از زوایای مختلف رصد کرد. حمله عربستان به یمن یکی از اتفاقاتی بود که پس از ملک عبدالله اتفاق افتاد و بدون شک مسبب تضعیف این کشور در حوزه خلیج فارس، بینالملل و مهمتر از همه داخل آن کشور میشود. حمله به یمن در بدنه حاکمیت کشور شکاف ایجاد خواهد کرد که این دودستگی و چندگانگی برای ریاض خطرناک است.
برخی تغییرات عربستان را واگذاری قدرت از نسل اول به نسل دوم یا سوم ریاض تعبیر میکنند. این واگذاری چقدر در بهبود سیاستهای ریاض به ویژه در حوزه دیپلماتیک موثر واقع خواهد شد؟
این تغییراتی که در عربستان بعد از ملک عبدالله اتفاق افتاد، «نادر» است. اینکه نسل اول سعودیها-فرزندان عبدالعزیز- جای خود را به نسل دوم و حتی سوم دادند شاید در تاریخ عربستان بینظیر باشد. نسل اول عربستان، نسلی بود که همواره تلاش داشت روابط را بر اساس سنت سن حفظ کند، اما حالا میبینیم که این سنت شکسته و حاکمیت به نسل جدیدتر رسیده است؛ نسلی که در آن سن تعیینکننده نیست و بن سلطانها که هم سن و هم تجربهشان از
بن نایفها بیشتر است عرصه را واگذار کردهاند. بنابراین طبیعی است که چنین تغییراتی با اختلاف و شکاف در خاندان سعودی همراه شود.
استقبال ملک عبدالله از پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری نویدبخش فصل جدیدی از روابط تهران و ریاض بود. اکنون با توجه به تغییرات صورتگرفته در ساختار سیاسی عربستان، روابط ایران و این کشور چگونه خواهد بود؟
بزرگترین چالش بین ایران و عربستان، یمن است. حمله به یمن یک چالش بین دو حکومت ایجاد کرده است که تا زمان رفع و حل آن، نزدیکی دو کشور معنادار نیست. بر همین اساس ابتدا لازم است موضوع یمن بین دو کشور حل شود. ضمن آنکه حل شدن موضوع یمن به برگزاری نشستهای متعدد چندجانبه و دوجانبه دو کشور نیاز دارد که حضور مستمر در این نشستها میتواند راهحلهای بیشتر را برای تهران و ریاض فراهم کند. خصوصاً اگر جنگ یمن نیز منتهی به صلح شود که در آن صورت مسیر پیش روی دو کشور، مسیر همواری خواهد بود.
اما یمن تنها چالش بین عربستان و ایران نیست. موضوعاتی مثل بحرین، عراق و سوریه هستند که هنوز حل نشدهاند. فکر نمیکنید در چنین شرایطی یمن نمیتواند تنها حلال موانع ایران و عربستان باشد؟
یمن مهمترین چالش بعد از ملک عبدالله است. وگرنه غیر از مباحثی که شما گفتید اختلافاتی بین دو حکومت همچنان وجود دارد. در ضمن شرایط در یمن متفاوت از بحرین، عراق و سوریه است. لذا نیاز است تا دو کشور بر سر یک میز موضوع یمن را حل کنند و بعد از همین مبحث به سراغ دیگر اختلافات حلنشده بروند.
عربستان از حمله به یمن چه چیز را میخواهد؟ برهم زدن توازن منطقه، ایجاد اختلال در مذاکرات و مانور قدرت در منطقه، موضوعاتی است که بعضاً از زبان کارشناسان در تحلیل حمله به یمن شنیده میشود.
قدرت گرفتن زیدیها در یمن و همچنین تغییر نگرش مردم آن منطقه و تمایل آنان به نظام مردمسالارانه باعث شده تا ریاض نسبت به صنعا ابراز نگرانی کرده و مداخله نظامی را راهحل اصلی بداند. به ویژه آنکه تمایل مردم یمن به نظام مردمسالارانه با توجه به ماهیت جمهوری اسلامی سبب نزدیکی آنان به ایران شده تا عربستان نگرانی بیشتری نسبت به مساله یمن پیدا کند.
سیاست ایران در عراق و سوریه با یمن حداقل تا امروز تفاوت زیادی دارد. در واقع ایران تاکنون هرگونه دخالت در موضوع یمن را تکذیب کرده و سعی ندارد در این مساله ورود مستقیمی داشته باشد.
شرایط هرکدام از موضوعات با دیگری متفاوت است. ضمناً جمهوری اسلامی همواره بر این نکته تاکید دارد که باید مردم یمن درباره تغییرات کشورشان نظر بدهند. لذا توصیه ایران برای حل بحران یمن یک رفراندوم است. کمااینکه چنین راهحلی را درباره سوریه نیز به جامعه جهانی ارائه کردیم. چون اساساً راهحل نظامی نمیتواند حلال اصلی مشکلات باشد.
ممکن است توافق هستهای ایران در روابط ایران و عربستان تاثیرگذار باشد؟ نشست اخیر مردان کاخ سفید با سران عرب حاشیه خلیج فارس این فرضیه را ایجاد میکند که نوعی اقبال عمومی نسبت به ایران در حال شکل گرفتن است.
اگر کشورهایی که در مذاکره با ایران به توافق میرسند، عربستان را مجاب به ارتباطگیری با ایران کنند، قطعاً روابط تهران و ریاض بهبود پیدا میکند.
فارغ از تصمیم اعضای گروه 1+5، با توجه به اینکه در مذاکرات هستهای طرف اصلی تهران واشنگتن است و در عین حال رابطه خوب واشنگتن با ریاض این توقع را ایجاد نمیکند که توافق با آمریکا، رابطه با عربستان را ارتقا بخشد؟ به ویژه آنکه نشست اخیر مردان کاخ سفید با سران عرب حوزه خلیج فارس این فرضیه را ایجاد میکند که نوعی اقبال عمومی نسبت به ایران در حال شکل گرفتن است.
چالش اصلی ایران و عربستان، یمن است. جالب اینجاست که قدرتهای جهان از این جنگ به سبب فروش اسلحه و ارائه تسهیلات درآمدهای هنگفتی تحصیل میکنند. بنابراین بعید است که شش قدرت جهان به این زودی تصمیم به خاتمه جنگ یمن بگیرند. فراموش نکنیم که فروش اسلحه منافع اصلی قدرتهای جهان را تامین میکند.
فکر میکنید نسل دوم عربستان چه سیاستی در قبال ایران اتخاذ خواهد کرد؟ مواضع اخیر آنان بیشتر مشخص میکند که تمایل عربستان به ایالات متحده بیشتر از دوران ملک عبدالله شده است.
اگر چالشها کنار برود، تازه زمان آن میرسد که موضع نسل دوم ریاض را بررسی و تحلیل کنیم. در ساختار کنونی سیاست عربستان نوعی شکاف، دوگانگی و اختلاف وجود دارد که باید منتظر ماند و دید ریاض به کدام طرف کشیده خواهد شد. از یک طرف ما بن نایف را داریم که یک شخصیت متعادل بین نسل دوم عربستان شناخته میشود و در مقابل بن سلمان است که شخصیت تندرو امروز عربستان محسوب میشود.
افق روابط ایران و عربستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
من فکر میکنم اگر ایران در مذاکرات با 1+5 به یک توافق جامع و البته حافظ منافع هستهای جمهوری اسلامی دست پیدا کند، شرایط منطقه خیلی تغییر خواهد کرد؛ تغییرات محسوسی که به نفع ایران خواهد بود تا در نهایت کشورهایی نظیر عربستان در منطقه مجاب به تحکیم روابط با ایران شود.
دیدگاه تان را بنویسید