تاریخ انتشار:
بانک مرکزی حیات خود را از دست داده است؟
معجزهای در کار نیست
پژوهشکده پولی و بانکی کشور در راستای نشستهای بررسی آثار لغو تحریمها بر اقتصاد کشور، هفته گذشته با موضوع بررسی آثار رفع تحریمهای بانک مرکزی برگزار شد. در این نشست ضمن بررسی آناتومی تحریمهای مالی و بانکی ایران، به فرصتها و پتانسیلهای ناب ایران پس از رفع تحریمها اشاره شد. همچنین به فرصتهای اقتصادی پیشرو به ضرورت پوستاندازی در نظام بانکی و همکاری با نهادهای مالی و بانکی بینالمللی اشاره شد. سخنرانان این همایش فرهاد نیلی رئیس پژوهشکده پولی و بانکی، احمد عزیزی مشاور رئیس کل بانک مرکزی، مصطفی بهشتیروی عضو هیات مدیره بانک پاسارگاد، یدالله اثنیعشری صاحبنظر پولی و بانکی، حمید قنبری رئیس گروه پژوهش، دعاوی و قراردادهای بانک مرکزی و دبیر نشست رسول سجاد مدیر اداره بینالملل بانک مرکزی حضور داشتند.


حمید قنبری: سال ۲۰۱۲ طیفی از قوانین وضع میشود. به گونهای که بیراه نیست اگر بگوییم به اندازه تمام تحریمهای قبل از این سال، تحریم شدیم. به عنوان مثال در خصوص ارائه خدمات پیامرسانی مالی به ایران تحریمی وضع شد که ارائهدهندگان خدماتی همانند سوئیفت و غیره به ایران مجازات میشوند.
ITR)Iran Trade Regulations) کار کردن مستقیم بانکهای ایرانی و آمریکایی و بهطور عام روابط تجاری دو طرف بهطور مستقیم منع شد. تا سال 1995 هم قوانین دیگری مانند ممنوعیت صادرات به ایران و تجارت میان اشخاص ایرانی و آمریکایی و سرمایهگذاری در ایران وضع شد. با این حال تحریمهای آمریکا علیه ایران تا این زمان یکجانبه بود. به علاوه این تحریمها از نوع سرزمینی اولیه است. یعنی فقط آمریکاییان مکلف بودند که از کار کردن با ایران ممانعت نشان دهند. اما فاز دوم تحریمها در سال 1995 رخ داد. هنگامی که در کنگره قانونی به نام Iran and Libya sanctions act یا قانون داماتو وضع میشود. محتوای این قانون این بود که غیرآمریکاییانی که با ایران تجارتهای مشمول این قانون یعنی مثلاً سرمایهگذاری در بخش انرژی را داشته باشند، مجازات خواهند شد. با این حال این قانون به دلیل اعتراض اتحادیه اروپا اجرا نشد. حتی این اتحادیه پروندهای را در سازمان تجارت جهانی وضع و اعلام کرد که این قانون نقض تعهدات آمریکا در WTO است. نهایتاً آمریکا و اتحادیه اروپا به مصالحه میرسند که قانون سر جای خود باقی بماند اما آمریکا از پیگیری آن منصرف شود. به
علاوه آمریکا اجازه سرمایهگذاری در ایران را به اتحادیه اروپا میدهد. در همین راستا شرکتهای نفتی اروپایی مثل روسیه به راحتی مجوز فعالیت در ایران را میگیرند. سال 1995 دقیقاً همان سالی است که ایران از سرمایهگذاران خارجی برای سرمایهگذاری در صنعت نفت خود دعوت به عمل میآورد. درست است که در تاریخچه تحریمها میبینیم که آنها از سال 1995 فرامرزی شدند، اما جنس تحریمها از نوعی است که بخش واقعی اقتصاد ایران را هدف گرفته و هنوز سراغ بخش مالی نیامده است. اولین باری که تحریمها به سراغ بخش مالی یعنی بانکها، آن هم در قالب فرامرزی میآیند سال 2006 است. در این سال خزانهداری آمریکا اعلامیهای را صادر میکند که U-Turn را با بانک صادرات ممنوع کرد. میدانیم که هرچند از سال 1979 عملاً بانکهای ایرانی و آمریکایی همکاری با هم نداشتند، ولی اگر قرار بر تصفیه دلاری در آمریکا از طریق بانکهای غیرآمریکایی برای ایران باشد این کشور اجازه را صادر میکرد. از سال 2006 خزانهداری آمریکا با صدور اعلامیهای این عمل را برای بانک صادرات به اتهام تامین مالی حزبالله ممنوع میکند. در سال 2008، U-Turn برای کلیه بانکهای ایرانی ممنوع میشود.
بنابراین از سال 2006 تا 2008 عملاً تحریمها وارد بخش مالی شدند. به علاوه در سال 2006 پرونده ایران در آژانس بینالمللی انرژی هستهای به شورای امنیت انتقال یافت و تحریمهای سازمان ملل علیه ما وضع شد. فاز بعدی تحریمها در آمریکا از سال 2012 و در قانون اجازه دفاع ملی (NBAA) است. این قانون، قانون بودجه دفاعی ایالات متحده آمریکاست که ماده 1254 آن بانک مرکزی را تحریم میکند. به این معنا که بانکهایی که با بانک مرکزی ایران همکاری داشته باشند و پول نفت این کشور را جابهجا کنند مشمول مجازات قرار خواهند گرفت. سال 2012 طیفی از قوانین وضع میشود. به گونهای که بیراه نیست اگر بگوییم به اندازه تمام تحریمهای قبل از این سال، تحریم شدیم. به عنوان مثال در خصوص ارائه خدمات پیامرسانی مالی به ایران تحریمی وضع شد که ارائهدهندگان خدماتی همانند سوئیفت و غیره به ایران مجازات میشوند. داراییهای ایران بلوکه شده و تقریباً تمامی بخشهای مالی و بانکی به اتهام تامین مالی تروریسم تحریم میشود. مقررات دیگری بانکها را به دلیل ارتباط با سپاه، صنعت نفت و غیره در لیست تحریم قرار میدهد. در این راستا اتحادیه اروپا نیز از سال 2012 بانک
مرکزی را مورد تحریم قرار داده و ارائه هر سرویسی را به بانک مرکزی ایران به استثنای امور بشردوستانه منع میکند. این وضعیت تا نوامبر 2013 ادامه مییابد و پس از برنامه اقدام مشترک ایران و 1+5 در مورد نظام مالی قید میشود که ایران بتواند فروش نفت را تا همان سطح نوامبر 2013 نگه دارد و کاهش 18درصدی فروش نفت لغو شود. به علاوه درآمد فروش نفت از طریق یک کانال مالی به نام بانکهای SPA به ایران برسد. همچنین ایران میتواند پرداخت بدهیهای خود و شهریه دانشجویان و موارد دیگری را انجام بدهد. این روند تا بیانیه لوزان ادامه یافت. هماکنون هم هرچند متن مورد توافق دو طرف امضا نشده اما بیان شده است که تحریمهای مالی و اقتصادی مرتبط با موضوع هستهای لغو خواهد شد. یعنی ما باید در میان مجموعه تحریمهای علیه خود، آنهایی را که با موضوع هستهای مرتبط هستند پیدا کنیم و نکته سخت شناسایی این نوع تحریمهاست. چون خیلی از تحریمها دلیل مشخصی ندارد و بسیاری دیگر هم بنا به دلایل زیادی وضع شدهاند. مثلاً قانون کاهش تهدید ایران و سوریه تقریباً همه بخشهای اقتصادی ایران از انرژی تا مخابرات و مالی و بانکی و... را به دلایل حقوق بشری و تسلیحات و
هستهای و غیره با محدودیت مواجه ساخته است. جدا کردن قسمت هستهای این تحریمها و اقناع طرف مقابل به آن، کار دشواری است. به علاوه آمریکا درصدد برداشتن تحریمهای ثانویه یا فراسرزمینی خود است. اینجا نیز تعیین و تفسیر تحریم فراسرزمینی کاری سخت است. بهعنوان مثال U-Turn هم از جهاتی، اولیه و هم از جهاتی، ثانویه است. یا قانع کردن آمریکا به اینکه بانکی که در این کشور شعبه دارد نباید آمریکایی محسوب شود عملی دشوار است. در غیر این صورت ما تنها باید با غیرآمریکاییهایی تجارت کنیم که در این کشور حضور ندارند و این بسیار محدودکننده است.

اثنیعشری: اگر از دید دیگری به قضیه تحریمها بنگریم، اعمال تحریمها در بسیاری از موارد از حیثحقوق بینالملل غیرقانونی است. لذا در دادگاهی بیطرف میتوان علیه اقدامات آمریکا و اتحادیه اروپا محکومیتهایی را درخواست کرد.

بهشتیروی: نمایندگان بانک جهانی حدود یک سال قبل در ملاقاتی در بانک مرکزی اعلام کرده بودند، تحریمهای اقتصادی ایران نزدیک به یک درصد در کاهش رشد اقتصادی جهان اثر داشته است. لذا برداشته شدن تحریمها میتواند حتی در جهان اثرات بسیار تعیینکنندهای داشته باشد.
نباید در سال 1400 همین سیاستها و مقررات ارزی را داشته باشیم. اگر تحریمهای شورای امنیت برداشته شود چون اکثر تحریمهای اروپا همه به شورای امنیت ارجاع میدهند، میتوانیم امیدوار باشیم با رفع تحریمهای شورای امنیت، تحریمهای اروپا هم برداشته شود. اصلاحات عاجلی برای تطبیق با شرایط جدید نیاز است. تعیین کارگروههای لازم از سوی دولت جهت هدایت و سکانداری برای دوران پس از تحریم نیاز است. با ورود صندوقهای سرمایهگذاری خارجی به بازار سرمایه ما باید بدانیم که صندوقهای بزرگ با مبالغ کلان ارزی میتوانند وارد شوند. توجه کنیم که کل ارزش بورس ایران حدود 110 میلیارد دلار است. حال آنکه تنها یک صندوق آمریکایی که پنج تریلیون دلار سرمایه دارد، با 100 میلیارد دلار برای ورود به بازار سهام ایران مشکلی ندارد. ما نباید اتفاقات سال 1997 جنوب شرق آسیا و خروج پولها از بورسها و تبعات پس از آن را از یاد ببریم.
نباید از هول حلیم در دیگ بیفتیم. سیاستهای پولی مناسب با برنامههای توسعه اقتصادی قبل از ورود سرمایههای خارجی، تدوین سیاستهای تشویقی در صادرات غیرنفتی و بسیاری موارد دیگری وجود دارند که اگر به آنها عنایت نشود ما ارزش افزودهای نخواهیم داشت. کافی است تجربه کشورهای دیگر مثل ترکیه و ژاپن را در جایگیری در اقتصاد بینالمللی و ایجاد انگیزههای صادراتی ببینیم. باید شبکه بینالمللی گسترده بانکهای تجاری در خارج از کشور را تنظیم کنیم؛ ما هنوز یک بانک بینالمللی نداریم. ما شبکهای کوچک داریم و مجموع داراییهای نظام بانکی کشور شاید از پنجاهمین بانک درجه اول دنیا نیز کمتر باشد. ما باید در نظام بانکداری بینالمللی نقش پیدا کنیم. ما دیدهایم که چطور منابع و عواید حاصل از فروش نفت سر از جاهای دیگری درآورده است و توسط بانک مرکزی هدایت نشده است. استانداردسازی و آماده ساختن اسناد و مدارک جهت برقراری روابط مستقیم بانکی با بانکهای منتخب کشورهای هدف و مذاکره و انعقاد قراردادهای لازم جهت فعال کردن روابط کارگزاری، عضویت در سازمانها و پیمانهای بینالمللی مثل بانک بینالمللی تسویه (BIS) و سازمان همکاریهای شانگهای باید صورت
بگیرد. تنظیم سیاستهای مدیریت ذخایر ارزی، تنظیم قراردادهای حقوقی جهت فعالیتهای بانکی و در سطح استانداردهای بینالمللی نیاز به خدمات حقوقی موسسات حقوقی و مالی بینالمللی داریم. ما سالها از این قضایا دور بودهایم و خودمان را باید بهروزرسانی کنیم. ایجاد گروههای همکاری تخصصی با سازمانهای پولی و مالی بینالمللی مثل FATF جهت بهبود روشها و سیاستها و رفع ابهامات لازم است. کافی است به سایت افایتیاف مراجعه کنیم تا نام ایران و کره شمالی را در راس کشورهای پرریسک ببینیم. در چنین شرایطی سرمایهگذاران با ما همکاری نخواهند کرد. ایران باید رابطه خود را با این سازمانها برقرار کند و روشها و دستورالعملها را لحاظ کند. هرچند بعید میدانم در سال 94 اتفاق خارقالعادهای بیفتد، ولی اثرات توافق در سال 95 بالاخره ظاهر میشود.

فرهاد نیلی: ما چند بانک میخواهیم که با سایز مناسب بتوانند رفتار فرامرزی و نه فقط رفتار کارگزاری داشته باشند. نمیخواهیم فقط سیستم بانکی ما پشت صحنه تجارت خارجی ما باشد و چندده میلیارد دلار تجارت خارجی ما را مدیریت کند.
بنابراین نکته این است که ما چند بانک میخواهیم که با سایز مناسب بتوانند رفتار فرامرزی و نه فقط رفتار کارگزاری داشته باشند. نمیخواهیم فقط سیستم بانکی ما پشت صحنه تجارت خارجی ما باشد و چندده میلیارد دلار تجارت خارجی ما را مدیریت کند. بانکها میتوانند دوباره روابط کارگزاری گذشته را احیا کرده و مبادلات مدتدار انجام بدهند. ما نظام بانکی داریم که بنا به دلایل مختلفی مثل تحریم از بانکداری حرفهای و مدرن عقب افتاده است. بنابراین به نظر میرسد پوستاندازی را باید در دستور کار قرار بدهیم تا نظام بانکی ما بتواند در فضای بینالمللی استنشاق کرده، حرف زده و حضور موثر داشته باشد. بنابراین بانکداری حرفهای اگر قبلاً یک امتیاز و یک انتخاب بود، در دوران پساتحریم یک ضرورت است. در چنین شرایطی نظام بانکی ما باید بتواند مطابق با استانداردهای بینالمللی حرف بزند. نمیشود بخواهیم فوتبال بازی کنیم اما قوانین آن را رعایت نکنیم. قوانین فوتبال را ما ننوشتیم بلکه فیفا نوشته است. بنابراین طبق قاعده فیفا باید کار کنیم و فوتبال بازی کنیم. فیفای بانکداری در جهان BIS یا بانک تسویه بینالملل و مقررات بال است. تا زمانی که فوتبال را در
زمینهای خودمان و با تیمهای داخلی بازی میکردیم قضیه جدا بود. اما اکنون میخواهیم فوتبال را طبق مقررات بینالمللی بازی کنیم. لذا همین مقدار که ما در فوتبال خودمان به فیفا احترام میگذاریم یا در کشتی برای فیلا احترام قائلیم، در بانکداری هم باید به BIS و مقررات بال احترام بگذاریم. سال 94 معجزهای اتفاق نمیافتد. هیچ وقت قرار نیست معجزهای اتفاق بیفتد. ما قبلاً در پژوهشکده مطالعهای در خصوص چشمانداز صنعت بانکداری و مالی کشور را ترسیم کردیم منتها با توجه به اتفاقاتی که در صحنه بینالملل افتاد ما چشمانداز را بازتعریف کردیم که بتوانیم برای دوران پساتحریم چشمانداز بهتری از نظام بانکی خود نشان دهیم. اینکه مثلاً برای دوران پساتحریم، فرصتها و تهدیدها چیست و نقاط ضعف و نقاط قوت ایران را در صنعت مالی شناسایی کنیم. همه ما این نگرانی را داریم که در پساتحریم و با آزاد شدن ذخایر ارزی کشور، سیل درآمدهای ارزی به سراغ واردات چند دهمیلیارد دلاری همانند سالهای 84 و 88 برود. در چنین وضعیتی همه فرصتها را از بین خواهیم برد. بنابراین یک تقوا و خویشتنداری مالی نیاز داریم که دوران پساتحریم را تبدیل به فرصت کنیم. نکته بعدی
این است که ما هماکنون ثمرات دیپلماسی سیاسی را میبینیم. دیپلماسی سیاسی دیر یا زود به نتیجه خواهد رسید و پس از آن نوبت دیپلماسی اقتصادی است. در دیپلماسی اقتصادی باید تمام روابط بینالمللی کشوری با هدف حجم 350 تا 400 میلیارد دلار GDP را دوباره ایجاد کنیم. البته به نظر من دیپلماسی مالی و بانک مهمتر از دیپلماسی اقتصادی است. دیپلماسی مالی و بانکی تنها فراگیری زبان انگلیسی نیست. بلکه زبان برقراری دیالوگ با بانکداران حرفهای و بانکداران مرکزی دنیاست. باید بتوانیم این دیالوگ را برقرار کنیم. این دیالوگ همانند مقررات فیفاست. باید برگردیم و دوباره مقررات را از ابتدا نگاه کنیم. از همانجا که 11 بازیکن داریم و یک نفر دروازهبان است. داور چه نقشی دارد. زمین چه ابعادی دارد، دروازه کجاست و همه اینها را یکییکی باید شناسایی کنیم. به نظر میرسد که نیاز داریم یکسری دورههای داخلی خودمان را بازنگری کرده تا بتوانیم خودمان را آماده چنین فضایی کنیم. فضای پس از تحریم هم میتواند نقمت و هم نعمت باشد. پس نعمت را به نقمت تبدیل نکنیم.
فرهاد نیلی: نظام بانکی که داریم بنا به دلایل مختلفی مثل تحریم از بانکداری حرفهای و مدرن عقب افتاده است. بنابراین به نظر میرسد پوستاندازی را باید در دستور کار قرار بدهیم تا نظام بانکی ما بتواند در فضای بینالمللی استنشاق کرده، حرف زده و حضور موثر داشته باشد. بنابراین بانکداری حرفهای اگر قبلاً یک امتیاز و یک انتخاب بود، در دوران پساتحریم یک ضرورت است.
رسول سجاد: از دکتر قنبری درخواست میکنیم که توضیح دهند چه تفاهمی میتواند تحریمهایی را که به واسطه برنامههای هستهای ایران وضع شده است، لغو کند. الزامات این مذاکرات و مباحث حقوقی با توجه به ماهیت تحریمهای وضعشده چیست؟
حمید قنبری:بانک مرکزی ما دو بار تحریم شد. دلیل تحریم اول درگیر بودن در برنامه هستهای ایران (involvement nuclear in Iran) بود و دلیل دوم حمایت از دولت (Supportment of Government). بانک مرکزی هیچگاه به عنوان مقام سیاستگذار پولی تحریم نشد، بلکه به عنوان بانکدار دولت و به عنوان کسی که فعالیت بانکداری تجاری انجام میدهد، تحریم شد. این اقدام یک پیام برای ما داشت. اینکه مثلاً چه نیازی هست که بانک مرکزی فعالیت تجاری انجام دهد، چه نیازی هست که بانک مرکزی السی باز کند یا عملیات ارزی داشته باشد. چه دلیلی وجود دارد که همه درآمدهای نفتی و ارزی کشور به بانک مرکزی واریز شود و بانک مرکزی همان موقع معادل ریالی آن را به خزانه پرداخت کند. در چنین شرایطی سیاست پولی معنا و مفهوم خودش را از دست میدهد. مثلاً شرکتهای ملی نفت اگر روزانه یک میلیون بشکه نفت بفروشد باید معادل ریالی آن را بدهد. اگر روزی 10 میلیون بشکه هم بفروشد باید معادل ریالی آن را بدهد. یعنی عملاً سیاست پولی را تبدیل به سیاست نفتی کردهایم. پس باید در ساختار وظایف بانک مرکزی چارهای اندیشیده تا این نهاد کار خودش را کند. بانک
مرکزی که تنها به سیاستگذاری پولی مشغول است، دیگران انگیزهای برای تحریم آن ندارند. اگر ما بگوییم که در چارچوب نقش بانک مرکزی باید معاملات فاینانس هم دیده شود بنابراین این بانک باید بتواند داراییهایش را جابهجا کرده، السی باز کند و بتواند سوئیفت داشته باشد. پس در توافق نهایی باید در نظر داشته باشیم که میخواهیم یک بانک مرکزی داشته باشیم که تجارت میکند و باید اجازه آن را داشته باشد. در این راستا لازم است که در متن توافق اجازه نقل و انتقال و باز کردن حساب داده شود و هر آنچه برای بانکهای تجاری میبینیم برای بانک مرکزی هم بخواهیم. اما اگر نقش بانک مرکزی را اینگونه تعریف کنیم که این نهاد زمینه را برای فعالیت سایر بانکها فراهم میکند، دیگر لازم به آن سطح بالای چانهزنی نیست. منتها بانک مرکزی مثلاً باید بتواند رتبهبندی شود و برای فاینانس بانکهای تجاری گارانتی بدهد. آنچه مهم است این است که چارچوب توافق بلندمدت باشد. یعنی اگر تعلیق تمدیدشونده تحریمهای بانک مرکزی را برای شش ماه یا یک سال داشته باشیم، بانک مرکزی نمیتواند امتیازات بلندمدت بگیرد. و اگر امتیاز بلندمدت نداشته باشیم نمیتوانیم برای تامین مالی
پروژههای بلندمدت 10 تا 20ساله حساب باز کنیم. بنابراین آن الزامی که ما باید دنبالش باشیم این است که الزام بلندمدت باشد تا بتواند اطمینانی برای فعالیت طولانی فراهم آورد. لذا به نظر من عاقلانه نیست که بخواهیم همه چیز را ولو برای کوتاهمدت در اختیار بگیریم. اینکه همه نقشهای یک بانک تجاری را برای بانک مرکزی توقع داشته باشیم، عاقلانه نیست. اینکه تمام ذخایر ارزی کشور الزاماً در اختیار یک دستگاه دولتی قرار گیرد و همه کار تجاری دولت را به تنهایی انجام دهد؛ تاکنون دستاوردی جز دردسر نداشته است.

دیدگاه تان را بنویسید