تحلیل نتایج انتخابات شهرداریها در فرانسه
جمهوری مرد، زندهباد جمهوری؟
شهروندان فرانسه در روز سیام ماه مارس در دومین دور انتخابات شهرداریها بیاعتمادی خود به دولت حاضر و نارضایتی از احزاب سنتی را نشان دادند.
شهروندان فرانسه در روز سیام ماه مارس در دومین دور انتخابات شهرداریها بیاعتمادی خود به دولت حاضر و نارضایتی از احزاب سنتی را نشان دادند. نگاهی سطحی به نتایج نشان میدهد آرا در یک نوسان دورهای به سمت جریان راست گرویدند یا آرا برای ارتقای جبهه ملی و راست افراطی متمرکز شدند، ولی میبایست بر اهمیت تکامل ساختاری نظام سیاسی فرانسه تاکید و توجه کرد.
ژان فرانسوا کُپ، رهبر حزب اتحاد برای جنبش مردمی (UMP)، اپوزیسیون سنتی فرانسه که نیکلای سارکوزی را در انتخابات سال ۲۰۰۷ به قدرت رساند، با یکدندگی اصرار داشت این انتخابات به وضوح تاییدی است مردمی برای حزب و استراتژیهای شخص او. برخی از نتایج به دست آمده از جمله شکست تاریخی رئیسجمهور فرانسوا اولاند، گواهی هستند بر این ادعا. اتحاد برای جنبش مردمی در مقابله با حزب سوسیالیست، آرای ۱۴۲ شهر (با جمعیت بیش از ۱۰ هزار نفر) را به دست آورد؛ شهرهایی همچون تولوز، سن اتین، امیان، رنس، کان و آنژه، نتیجهای که از همه تخمینها فراتر رفت. در این پیروزی نکات ظریفی نیز وجود دارد. نخست، در دور پیشین انتخابات شهرداریها چرخش مشابهی به سمت جریان چپ رخ داد و نتیجه انتخابات اخیر به نوعی ایجاد توازن با «موج صورتی» است که در سال ۲۰۰۸ شکل گرفت، هنگامی که حزب سوسیالیست پیروزیهای تاریخی را به نام خود ثبت کرد. برای نمونه شهر تولوز از سال ۱۹۷۰ تا زمان ناآرامیهای سال ۲۰۰۸ همواره شهرداری راستگرا را انتخاب کرده است. همینطور شهر رنس از سال ۱۹۸۳ و شهر امیان از سال ۱۹۸۹، در حالی که شهر کان در صد سال گذشته تنها یک شهردار چپگرا انتخاب کرده
است.
نکته دوم، اتحاد برای جنبش مردمی بار دیگر در به دست آوردن پاریس ناکام ماند. سنگر پیشین ژاک شیراک، بهرغم حضور سنگین سارکوزی و حزب اتحاد برای جنبش مردمی، «آن هیدالگو» را به عنوان نخستین شهردار زن از حزب سوسیالیست برگزید. این شکست نمایانگر ناتوانی حزب جناح راست در بهرهبرداری از عدم تواناییهای فرانسوا اولاند در مدیریت کشور است. در حالی که محبوبیت اولاند به رقم بیسابقه زیر 20 درصد سقوط کرده است، مهمترین حزب اپوزیسیون نیز درگیریهای سیاسی خود را داشته و چهره خود را به عنوان یک آلترناتیو قابل اطمینان نزد رایدهندگان مخدوش کرده است.
نکته سوم، بیشترین پیروزیهای محلی حزب اتحاد برای جنبش مردمی نتیجه ائتلاف آنها با جبهه ملی است، حزبی ملیگرا که توسط سیاستمدار بیگانههراس ژان ماری لوپن و جانشین کنونی او دخترش مارین لوپن تشکیل شده است؛ دستنشاندهای که اکنون تصویرش از یک برنامه سیاسی انتخاباتی کمتر جدلبرانگیز به نظر میآید. انتخابات شهرداری با رقم بالایی از عدم مشارکت همراه بود. برای نخستین بار در تاریخ انتخابات شهرداری، ۳۶ درصد از جمعیت تصمیم به عدم مشارکت در انتخابات گرفتند؛ این رقم شامل دوسوم از جمعیت جوان فرانسه است؛ فقط ۳۹ درصد از افراد بین ۱۸ تا ۲۴ سال در انتخابات شرکت کردند.
نابودی آرام مدل جمهوریخواهان
این در واقع مهمترین درسی است که میتوان از این انتخابات گرفت. این انتخابات نشان داد مدل جمهوریخواهان فرانسه به آرامی رو به نابودی نهاده است. در زمان ریاستجمهوری فرانسوا میتران و ژاک شیراک، هر دو جناح چپ و راست توافق کردند نیروهای خود را تحت «جبهه جمهوریخواهان» در مقابل جبهه ملی لوپن، با یکدیگر متحد سازند. مجموع آرای اخیر نشاندهنده تغییر استراتژی یو. ام. پی است که از زمان ریاستجمهوری سارکوزی آغاز شده بود. عدم اتحاد میان جمهوریخواهان، خواسته تمامی رهبران جناح راست بود به این امید که هر کدام بتوانند سهم خود را در حوزههای انتخاباتیشان به دست بیاورند. آنچه پیروزی انتخاباتی کوتاهمدتی را برای راستگرایان به همراه داشت به منزله از دست رفتن آخرین ارزشهای جمهوریخواهان فرانسه همچون سکولاریسم، تنوعگرایی و اتحاد عناصر مختلف جامعه به شمار میآید. اگر چه در اعلام پیروزی از جانب حزب سارکوزی/کُپ اغراق شده است، اما شکست ایدهآلهای جمهوریخواهان فرانسه گزافهگویی نیست. رایدهندگان فرانسوی به وضوح بیاعتمادی و عدم حمایتشان را از احزاب سنتی اعلام
کردهاند.
پس از شکست سارکوزی در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۲ و انتخاب اولاند که خود را رئیسجمهوری «نرمال» معرفی میکرد، فرانسه نفر دوم را نیز رد کرد. نرمال بودن به ابتذال تبدیل و به رقتانگیز بودن نزدیک شد.
جبهه ملی از یک ناامیدی ملی بهره گرفت اما با نگاهی دقیقتر متوجه میشویم حزب راست افراطی بهرغم تلاشهای فراوان برای جلب احترام بیشتر، نتوانست تعداد زیادی به رایهایش بیفزاید. در عوض این حزب به دلیل عدم مشارکت مردم در انتخابات و تغییر در استراتژی یو.ام.پی به پیروزی دست یافت.
آنچه در فرانسه باعث نگرانی میشود بیاعتمادی کامل مردم به احزاب سیاسی است. یک بررسی جدید نشان داده است بیش از ۷۰ درصد از جمعیت فرانسه عقیده دارند که سیاستمدارانشان فاسد هستند. امواج مداوم رسوایی به سقوط اجتنابناپذیر طبقه سیاسی حاکم انجامیده است. فرار از پرداختهای مالیاتی وزیری که بنا بود با فسادهای مالیاتی مبارزه کند تا مجموعهای از تحقیقات درباره سارکوزی -تحقیق درباره هزینههای غیرقانونی مبارزات سیاسی انتخاباتیاش تا نقش او در رشوههای میلیوندلاری به یک تاجر مشکوک- صحنه سیاسی فرانسه را از آنچه زمانی مناظرههای محترمانه جمهوریخواهان شناخته میشد، بسیار دور کرده است و اکنون به سریالهای تلویزیونی شباهت پیدا کرده است که بازمانده جنجالهای اقتصادی دولت برلوسکونی در ایتالیا را یادآور میشود. نامه سرگشادهای که با لحن تند و با امضای سارکوزی در فیگارو منتشر شد، کپی دفاعیات برلوسکونی علیه تحقیقات «اشتازی وار» که به گفته او انگیزههای سیاسی داشتند، تاییدی است بر فساد و تباهی سیاست فرانسه.
بذرهای امید
با این وجود، دانههای امید هنوز وجود دارند. در رایگیری اخیر، چندین شخصیت جوان نیز انتخاب شدند. انتخابات محلی از نسل جدید سیاستمدارانی بهره برد که نویدبخش هستند، چه از جناح راست باشند و چه از جناح چپ. ظهور سیاستمدارانی 30ساله، پیروزیهای کلیدی در جناح راست را به همراه داشت. آنها اکنون حکومت شهرهای مهم را در دست دارند: لارن مارکانلی ۳۳ساله در آژاکسیو، کریستوف بشو ۳۹ساله در آنژه، ژرالد درمانن ۳۱ساله در تورکوان. نخستوزیر ایتالیا، ماتئو رنتزی، پیش از ۴۰سالگی به عنوان نماینده شهر فلورانس وارد کنگره ایتالیا شد، چنین آیندهای میتواند برای هرکدام از سیاستمداران جوان فرانسوی رقم بخورد. تمامی آنها از نخستوزیر سابق فرانسوا فیون پشتیبانی کردند تا در برابر کُپ از جبهه افراطی یو.ام.پی به پیروزی دست یابد و دو تن از آنها نسل سوم یا چهارم مهاجران هستند، نکتهای که برای قراردادهای اجتماعی فرانسه امیدبخش است.
به همین ترتیب در جناح چپ، پیروزی در پاریس به نوعی تایید موفقیتهای شهردار سابق برتراند دلانو است که او نیز از هیدالگو حمایت کرده است. هیچکدام از آنها سمتی دولتی نداشتهاند و هر دو با افتخار وکیل شدهاند تا موفقیت پایتخت را تضمین کنند. از شگفتیهای این انتخابات پیروزی اریک پیول در گرنوبل است، یکی از بزرگترین و پویاترین شهرهای فرانسه. پیول ۴۱ساله از حزب سبز (EELV) است که برای نخستین بار به صحنهای برای انجام برنامههای سیاسیاش دست یافته است. برنامههایی که این حزب طبق آنها به طور رسمی به توسعه پایدار کشور پایبند است. میتوان نتیجه گرفت مهمترین دستاورد این انتخابات نیاز به تغییر و ظهور نسل جدید است، نیازی که با انتخاب مانوئل والس توسط اولاند بدان پاسخ داده شد. والس از نخستوزیر پیشین ۱۳ سال جوانتر است. در حالی که اکثریت جوانان از سیاست فرانسه ناامید بودند و در انتخابات شرکت نکردند، جمهوریخواهان فرانسوی شاید روشی برای بقای خود بیابند و توان خود را برای مقاومت در برابر بازیگران جدید صحنه سیاست بازیابند.
* استادیار سیاست عمومی، دیپلماسی و اقتصاد سیاسی دانشکده امور بینالمللی علوم و هنر دانشگاه قطر
منبع: الجزیره
دیدگاه تان را بنویسید