تاریخ انتشار:
محمدباقر قالیباف در مورد اقتصاد چه میگوید؟
اقتصاد به مثابه پروژه
خانمها، آقایان! کاپیتان قالیباف با شما صحبت میکند. اکنون در حال ورود به یک منطقه پرفشار هستیم. کمربندهای خود را ببندید…
خانمها، آقایان! کاپیتان قالیباف با شما صحبت میکند. اکنون در حال ورود به یک منطقه پرفشار هستیم. کمربندهای خود را ببندید...
«محمدباقر قالیباف» نیز جزو هشت چهرهای است که به آخرین مرحله از انتخابات ریاستجمهوری یازدهم راه یافته است. چهرهای که البته حواشی حول او کم نیست.
انتشار دو روایت از برخورد «محمدباقر قالیباف» با دانشجویان معترض در کوی دانشگاه، او و یارانش را به شدت برآشفت؛ او در جریان یک سخنرانی در دانشگاه شریف اعلام کرد، این دولت خاتمی بود که مجوز ورود نیروی انتظامی به کوی دانشگاه و حمله به دانشجویان معترض در سال 1382 و در سالگرد 18 تیرماه را صادر کرده است. البته انتشار فایل صوتی دیگری از شهردار تهران که در آن میگوید: «با برخوردی تند مجوز ورود و تیراندازی در کوی دانشگاه را از شورای امنیت دریافت کرده است» تمام معادلات انتخاباتی او را برهم ریخت. اگرچه، این واقعه، تنها دلیل نگرانی طیف طرفداران قالیباف از نتایج انتخابات پیش رو نبود. چه، کاندیداتوری آیتالله هاشمیرفسنجانی در دقیقه 90، نگرانی هواداران قالیباف را از ریزش آرای او دو چندان کرده بود. این نگرانی را میتوان از اظهارات تند شهردار تهران علیه هاشمی خواند. با این وجود به نظر میرسد حامیان قالیباف به نتایج انتخابات خوشبیناند؛ به اینکه عملکرد او در شهرداری «تهران» با اقبال مردم «ایران» مواجه شود.
این نخستین تجربه حضور قالیباف در عرصه انتخابات ریاستجمهوری نیست. او نزدیک به یک دهه پیش، در انتخابات ریاستجمهوری سال 1384 نیز بخت خود را آزمود. اما تنها توانست رای چهار میلیون ایرانی را کسب کند. او از سال 1384 به مدیریت پایتخت رضایت داد و تاکنون نیز بر همین مسند باقی مانده است. اما پرونده رقابت انتخاباتی قالیباف و «محمود احمدینژاد» همچنان مفتوح است و البته اکنون دیگر به یک منازعه سیاسی ملالآور میماند. آثار این کشمکش سیاسی نیز در کاهش کمیت و کیفیت خدمات شهری نمود یافته است؛ در واگنهای مملو از جمعیت مترو، آلودگی هوا که سالانه هزاران تن از پایتختنشینان را بیمار میکند، اتوبوسهای فرسوده و چند طرح بزرگ و نیمهتمام که چند سال است، پیشرفتی در آن حاصل نشده است. اما محمدباقر قالیباف کیست؟ او در سال 1340 و در منطقه طرقبه متولد شده است؛ یکی از آبادیهای ییلاقی طوس در میان رشتهکوههای بینالود. پدرش جزو کسبه این منطقه بوده و وضعیت مالی متوسط آنان، محمدباقر را نیز به صرافت کسب درآمد در مقاطعی از سال میانداخت. او در سالهای جنگ، به جایگاه فرماندهی رسید و این گونه در میان کسانی که بعدها در میان کسانی که سکان بخشهایی از مدیریت کشور را بر عهده گرفتند به چهرهای شناختهشده تبدیل شد. به طوری که در سال 1373 در راس قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا قرار گرفت. در سال ۱۳۷۶ نیز عهدهدار فرماندهی نیروی هوایی سپاه شد و در همان دوران با گذراندن دورههای فشرده خلبانی در ایران و فرانسه، مجوز پرواز با ایرباس را دریافت کرد. او حالا به عنوان خلبان هواپیمای ایرباس در شرکت هواپیمایی ایرانایر، هدایت برخی از پروازهای مسافربری را نیز بر عهده دارد. در سال 1379 نیز به فرماندهی نیروی انتظامی رسید. قالیباف در سال ۱۳۸۳ به عنوان نماینده رئیسجمهور وقت و رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب شد و یکی از افتخاراتی که او از آن یاد میکند این است که در این دوره راههای قاچاق سیگار تقریباً مسدود شد. او اما با تجربه سالها حضور در عرصه نظامی برای تصاحب کرسی ریاستجمهوری خیز برداشت اما گویی برای این پرواز کمربندهای خود را محکم نبسته بود.
پروژههای اقتصادی قالیباف
نگاهش پروژهای است. احتمالاً اگر بتواند، تابلوی روزشمار هم میگذارد روی پروژه. یعنی اینکه چند روز مانده تا پروژه به پایان برسد. نمونهاش را در تونل توحید دیدهایم یا در تونل رسالت و خیلی جاهای دیگر. مثل خیلی دیگر از نامزدها، در حوزه اقتصاد طرح مسالهاش خوب است اما مثل پروژههای عمرانی شهرداری به اقتصاد هم پروژهای نگاه میکند. میگوید «دو سال زمان میخواهم تا اقتصاد را درست کنم». اما نمیگوید چگونه؟ شاید فکر میکند تورم هم پلی است که اگر روی بزرگراه شهید گمنام نصب کند، مردم راحتتر از خیابان جهان آرا میروند به بلوار گلها. یا ممکن است فکر کند رکود، تونلی است که میشود 343 روزه به رونق تبدیلش کرد. با این حال میگوید «به مردم قول دادم که ظرف دو سال آرامش و ساماندهی لازم را در اقتصاد تحقق ببخشم؛ به این معنا که هم کسی که شش درخت و دو گاو دارد بفهمد چه میکند و هم کسی که میلیاردها ثروت دارد بداند که در کشور چه کاری انجام دهد.» سردار خراسانی که خیلی وقت است یونیفورم نظامی را از تنش خارج کرده، این روزها به تکنوکراتی موفق تبدیل شده و خیلیها مدیریتش بر شهر تهران را میپسندند اما طرفداران دوآتشه مشهدیاش هم ممکن است فکر کنند او چگونه میتواند اقتصاد را از وضع موجود خلاص کند؟
بوروکرات پرتوان
محمدباقر قالیباف در وهله اول مثل همه نامزدهای این دوره بوروکرات است. حد و اندازه دولت در ذهن او کوچکتر از حسن روحانی یا حتی اکبر هاشمیرفسنجانی نیست اما توان بالای او در مهندسی پروژهها حتماً بیشتر از هاشمی رفسنجانی است. همین ویژگیهای فنسالارانه باعث شده نام او بیشتر به عنوان یک معاون اول ایدهآل مطرح شود تا یک رئیسجمهور موفق. با این حال جنبههای مدیریتی قالیباف قابل توجه است و شهردار مشهدی تهران، از این زاویه میتواند به خود ببالد. جنبه منفی قالیباف اما این است که افکارش را نمیشود در یک چارچوب مشخص سامان داد. او نه طرفدار اقتصاد آزاد است و نه مدافع اقتصاد دولتی. در حقیقت میان خطوط فکریاش آن قدر فاصله وجود دارد که نمیتوان او را در یک قاب مشخص جا داد. با این حال او هم مثل دیگر نامزدهای انتخابات، نسبت به وضع فعلی اقتصاد نقدهای جدی دارد. محمدباقر قالیباف معتقد است نتیجه تورم بالای پی در پی و پایین نگه داشتن دستوری نرخ ارز این بود که واردات به نحو قابل ملاحظهای افزایش یافت و سرمایه از کشور خارج شد. به اعتقاد او «زمانی رسید که دیگر دولت توان کنترل نداشت و با یک فشار تحریمی اثر سوء تدبیر دولت آشکار شد و جامعه و اقتصاد ما از بهمن و اسفند سال 13۹۰ وارد این گرفتاری شد که آرام و قرار را از آن گرفته است. نتیجه این بود که مردم امشب میخوابیدند و فردا بیدار میشدند میدیدند که به یک بار ارزش پولشان نصف شده است من سوال میکنم که کاهش ارزش پول ملی نوعی دزدی نیست؟ دزدی از دارایی مردمی که ناچارند تا نتایج بیتدبیری مدیران را تحمل کنند. این کار از طرف کسانی انجام شد که مدعی حقوق ملتاند. حقوق ملت را فریاد میزنند.»
به هر حال محمدباقر قالیباف اگرچه در مقایسه با اصولگرایانی همچون سعید جلیلی و غلامعلی حدادعادل میانهروتر حرکت میکند و تفاوت گفتمانی در برخی موارد دارد اما در اقتصاد تلاش دارد خود را همانند آنها نشان دهد. تفاوت او با دو نامزد دیگر، در سطح اجراست. او عقل ابزاری را میپذیرد اما هدف نمیداند. اقتصاد را وسیله میپندارد و آن را در خدمت سیاست میداند. آشنایی با علم اقتصاد ندارد و تجربههای خود در عرصه اجرایی را تعمیم به کل مسائل میدهد. نگاه از بالا به پایین در تمامی عرصهها دارد و معتقد به رویکرد مکانیکی و مهندسی در عرصه اقتصاد است.
«محمدباقر قالیباف» نیز جزو هشت چهرهای است که به آخرین مرحله از انتخابات ریاستجمهوری یازدهم راه یافته است. چهرهای که البته حواشی حول او کم نیست.
انتشار دو روایت از برخورد «محمدباقر قالیباف» با دانشجویان معترض در کوی دانشگاه، او و یارانش را به شدت برآشفت؛ او در جریان یک سخنرانی در دانشگاه شریف اعلام کرد، این دولت خاتمی بود که مجوز ورود نیروی انتظامی به کوی دانشگاه و حمله به دانشجویان معترض در سال 1382 و در سالگرد 18 تیرماه را صادر کرده است. البته انتشار فایل صوتی دیگری از شهردار تهران که در آن میگوید: «با برخوردی تند مجوز ورود و تیراندازی در کوی دانشگاه را از شورای امنیت دریافت کرده است» تمام معادلات انتخاباتی او را برهم ریخت. اگرچه، این واقعه، تنها دلیل نگرانی طیف طرفداران قالیباف از نتایج انتخابات پیش رو نبود. چه، کاندیداتوری آیتالله هاشمیرفسنجانی در دقیقه 90، نگرانی هواداران قالیباف را از ریزش آرای او دو چندان کرده بود. این نگرانی را میتوان از اظهارات تند شهردار تهران علیه هاشمی خواند. با این وجود به نظر میرسد حامیان قالیباف به نتایج انتخابات خوشبیناند؛ به اینکه عملکرد او در شهرداری «تهران» با اقبال مردم «ایران» مواجه شود.
این نخستین تجربه حضور قالیباف در عرصه انتخابات ریاستجمهوری نیست. او نزدیک به یک دهه پیش، در انتخابات ریاستجمهوری سال 1384 نیز بخت خود را آزمود. اما تنها توانست رای چهار میلیون ایرانی را کسب کند. او از سال 1384 به مدیریت پایتخت رضایت داد و تاکنون نیز بر همین مسند باقی مانده است. اما پرونده رقابت انتخاباتی قالیباف و «محمود احمدینژاد» همچنان مفتوح است و البته اکنون دیگر به یک منازعه سیاسی ملالآور میماند. آثار این کشمکش سیاسی نیز در کاهش کمیت و کیفیت خدمات شهری نمود یافته است؛ در واگنهای مملو از جمعیت مترو، آلودگی هوا که سالانه هزاران تن از پایتختنشینان را بیمار میکند، اتوبوسهای فرسوده و چند طرح بزرگ و نیمهتمام که چند سال است، پیشرفتی در آن حاصل نشده است. اما محمدباقر قالیباف کیست؟ او در سال 1340 و در منطقه طرقبه متولد شده است؛ یکی از آبادیهای ییلاقی طوس در میان رشتهکوههای بینالود. پدرش جزو کسبه این منطقه بوده و وضعیت مالی متوسط آنان، محمدباقر را نیز به صرافت کسب درآمد در مقاطعی از سال میانداخت. او در سالهای جنگ، به جایگاه فرماندهی رسید و این گونه در میان کسانی که بعدها در میان کسانی که سکان بخشهایی از مدیریت کشور را بر عهده گرفتند به چهرهای شناختهشده تبدیل شد. به طوری که در سال 1373 در راس قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا قرار گرفت. در سال ۱۳۷۶ نیز عهدهدار فرماندهی نیروی هوایی سپاه شد و در همان دوران با گذراندن دورههای فشرده خلبانی در ایران و فرانسه، مجوز پرواز با ایرباس را دریافت کرد. او حالا به عنوان خلبان هواپیمای ایرباس در شرکت هواپیمایی ایرانایر، هدایت برخی از پروازهای مسافربری را نیز بر عهده دارد. در سال 1379 نیز به فرماندهی نیروی انتظامی رسید. قالیباف در سال ۱۳۸۳ به عنوان نماینده رئیسجمهور وقت و رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب شد و یکی از افتخاراتی که او از آن یاد میکند این است که در این دوره راههای قاچاق سیگار تقریباً مسدود شد. او اما با تجربه سالها حضور در عرصه نظامی برای تصاحب کرسی ریاستجمهوری خیز برداشت اما گویی برای این پرواز کمربندهای خود را محکم نبسته بود.
پروژههای اقتصادی قالیباف
نگاهش پروژهای است. احتمالاً اگر بتواند، تابلوی روزشمار هم میگذارد روی پروژه. یعنی اینکه چند روز مانده تا پروژه به پایان برسد. نمونهاش را در تونل توحید دیدهایم یا در تونل رسالت و خیلی جاهای دیگر. مثل خیلی دیگر از نامزدها، در حوزه اقتصاد طرح مسالهاش خوب است اما مثل پروژههای عمرانی شهرداری به اقتصاد هم پروژهای نگاه میکند. میگوید «دو سال زمان میخواهم تا اقتصاد را درست کنم». اما نمیگوید چگونه؟ شاید فکر میکند تورم هم پلی است که اگر روی بزرگراه شهید گمنام نصب کند، مردم راحتتر از خیابان جهان آرا میروند به بلوار گلها. یا ممکن است فکر کند رکود، تونلی است که میشود 343 روزه به رونق تبدیلش کرد. با این حال میگوید «به مردم قول دادم که ظرف دو سال آرامش و ساماندهی لازم را در اقتصاد تحقق ببخشم؛ به این معنا که هم کسی که شش درخت و دو گاو دارد بفهمد چه میکند و هم کسی که میلیاردها ثروت دارد بداند که در کشور چه کاری انجام دهد.» سردار خراسانی که خیلی وقت است یونیفورم نظامی را از تنش خارج کرده، این روزها به تکنوکراتی موفق تبدیل شده و خیلیها مدیریتش بر شهر تهران را میپسندند اما طرفداران دوآتشه مشهدیاش هم ممکن است فکر کنند او چگونه میتواند اقتصاد را از وضع موجود خلاص کند؟
بوروکرات پرتوان
محمدباقر قالیباف در وهله اول مثل همه نامزدهای این دوره بوروکرات است. حد و اندازه دولت در ذهن او کوچکتر از حسن روحانی یا حتی اکبر هاشمیرفسنجانی نیست اما توان بالای او در مهندسی پروژهها حتماً بیشتر از هاشمی رفسنجانی است. همین ویژگیهای فنسالارانه باعث شده نام او بیشتر به عنوان یک معاون اول ایدهآل مطرح شود تا یک رئیسجمهور موفق. با این حال جنبههای مدیریتی قالیباف قابل توجه است و شهردار مشهدی تهران، از این زاویه میتواند به خود ببالد. جنبه منفی قالیباف اما این است که افکارش را نمیشود در یک چارچوب مشخص سامان داد. او نه طرفدار اقتصاد آزاد است و نه مدافع اقتصاد دولتی. در حقیقت میان خطوط فکریاش آن قدر فاصله وجود دارد که نمیتوان او را در یک قاب مشخص جا داد. با این حال او هم مثل دیگر نامزدهای انتخابات، نسبت به وضع فعلی اقتصاد نقدهای جدی دارد. محمدباقر قالیباف معتقد است نتیجه تورم بالای پی در پی و پایین نگه داشتن دستوری نرخ ارز این بود که واردات به نحو قابل ملاحظهای افزایش یافت و سرمایه از کشور خارج شد. به اعتقاد او «زمانی رسید که دیگر دولت توان کنترل نداشت و با یک فشار تحریمی اثر سوء تدبیر دولت آشکار شد و جامعه و اقتصاد ما از بهمن و اسفند سال 13۹۰ وارد این گرفتاری شد که آرام و قرار را از آن گرفته است. نتیجه این بود که مردم امشب میخوابیدند و فردا بیدار میشدند میدیدند که به یک بار ارزش پولشان نصف شده است من سوال میکنم که کاهش ارزش پول ملی نوعی دزدی نیست؟ دزدی از دارایی مردمی که ناچارند تا نتایج بیتدبیری مدیران را تحمل کنند. این کار از طرف کسانی انجام شد که مدعی حقوق ملتاند. حقوق ملت را فریاد میزنند.»
به هر حال محمدباقر قالیباف اگرچه در مقایسه با اصولگرایانی همچون سعید جلیلی و غلامعلی حدادعادل میانهروتر حرکت میکند و تفاوت گفتمانی در برخی موارد دارد اما در اقتصاد تلاش دارد خود را همانند آنها نشان دهد. تفاوت او با دو نامزد دیگر، در سطح اجراست. او عقل ابزاری را میپذیرد اما هدف نمیداند. اقتصاد را وسیله میپندارد و آن را در خدمت سیاست میداند. آشنایی با علم اقتصاد ندارد و تجربههای خود در عرصه اجرایی را تعمیم به کل مسائل میدهد. نگاه از بالا به پایین در تمامی عرصهها دارد و معتقد به رویکرد مکانیکی و مهندسی در عرصه اقتصاد است.
دیدگاه تان را بنویسید