تاریخ انتشار:
علیاکبر ولایتی اگر رئیسجمهور شود، با اقتصاد بیمار ایران چه میکند؟
طبیب توسعهگرا
طبیب دیپلمات تاریخنگار. رئیسجمهور طبیب دیپلمات تاریخنگار. علیاکبر ولایتی این روزها و در آستانه هفتمین دهه زندگیاش خود را برای تصاحب عنوان «رئیسجمهوری» آماده میکند.
طبیب دیپلمات تاریخنگار. رئیسجمهور طبیب دیپلمات تاریخنگار. علیاکبر ولایتی این روزها و در آستانه هفتمین دهه زندگیاش خود را برای تصاحب عنوان «رئیسجمهوری» آماده میکند. البته این نخستینباری نیست که ولایتی در کارزار انتخابات ریاستجمهوری ظاهر میشود.
او از سال 1384 که به نفع علیاکبر هاشمیرفسنجانی کناره گرفت و چهبسا از سالهای پیش از آن خود را در قامت رئیس دولت دیده است. اما دیگر قصد کنارهگیری ندارد و گویی برای طبابت بیماریهای مزمن اقتصاد ایران مصمم است. نقل قولی از او است که گفته است: «مشکل از تشخیص است نه درمان. باید دکتر اقتصاد ایران را عوض کرد.» اما این ابهام همچنان باقی است که آیا یک پزشک اطفال از پس تشخیص و درمان بیماری اقتصاد ایران نیز برمیآید؟
گذشته طبیب دیپلمات
اگر از زمان شکلگیری گفتمان سوم تیر، سادهزیستی به یکی از معیارهای انتخاب کاندیدای اصلح تبدیل شده، از سادهزیستی یا اشرافیگری ولایتی اخبار چندانی در دست نیست. یا دستکم، کسی تصویر اتومبیل او را در «خیابان فاطمی» شکار نکرده است. اما علیاکبر ولایتی زاده شمال پایتخت است؛ روستای رستمآباد شمیران. پدرش کارمند دولت بوده است و مادرش خانهدار. دوران کودکی و نوجوانیاش را در کوی و برزن همین محله گذراند و نشانههای علاقه به تاریخ را هم در همین دوره در وجود خود احساس کرد؛ زمانی که به تاسی از پدر وصف جنگهای حضرت علی را در کتاب «حمله حیدری» میخواند. او با مطالعه کتابهای «کلیلهودمنه»، «اسکندرنامه منوچهرخان حکیم» و «جلالالعیون علامه مجلسی» قد کشید و در نوجوانی خود را مهیای ورود به وادی سیاست دید. 17ساله بود که با انگیزههای مبارزه با نابرابری و برقراری عدالت، جذب شعارهای سوسیالیستی جبهه ملی دوم شد. اما اندکی بعد راه خود را از این حزب جدا کرد و به روحانیون پیوست. دانشکده پزشکی مقصد بعدی ولایتی بود.
از تهران تا جان هاپکینز
او در سال 1350 از دانشکده پزشکی تهران فارغالتحصیل شد و سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه جان هاپکینز آمریکا رفت. او میگوید در انتخاب دوره فوقتخصص عفونی اطفال وامدار «مرحوم محمد قریب» بوده است. اما فصل دوم زندگی ولایتی پس از پیروزی انقلاب آغاز شد. ارتباط او با آیتالله خمینی سبب شد پس از پیروزی انقلاب به یکی از مهرههای اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود. در سال 1358 به عنوان وزیر بهداری در دولت شورای انقلاب مشغول به کار شد. در خرداد 1359 نخستین تجربه حضور در مجلس را کسب کرد. در سال 1360 به عنوان گزینه نخستوزیری به مجلس معرفی شد اما بخت نخستوزیری با این پزشک جوان یار نبود و ردای نخستوزیری بر تن میرحسین موسوی دوخته شد. اما او در همان سال بار دیگر به عنوان وزیر خارجه به مجلس معرفی شد و سکان دستگاه دیپلماسی کشور را در دست گرفت.
در سال 1364 که جنگ ایران و عراق به سالهای میانی خود رسیده بود، بار دیگر از سوی آیتالله خامنهای به عنوان نخستوزیر به مجلس معرفی شد. اما برخی این پیغام را به حضرت امام رسانده بودند که تغییر نخستوزیر در زمان جنگ به صلاح نیست و به این ترتیب بار دیگر ولایتی از احراز پست نخستوزیری ناکام ماند. او از سال 1360 تا 1376 یعنی تا روی کار آمدن دولت اصلاحات در راس وزارت امور خارجه حضور داشت و هنگامی که سیدمحمد خاتمی وزارت بهداشت را به او پیشنهاد کرد از بدنه دولت جدا شد. ولایتی از سال 1376 در کسوت مشاور امور بینالملل مقام معظم رهبری، روزانه چندساعتی را در دفتری که به این امر اختصاص یافته است، سپری میکند.
رای و نظر ولایتی در عرصه اقتصاد
علیاکبر ولایتی در میان نامزدهای این دوره انتخابات، بیشترین شباهت را به اکبر هاشمیرفسنجانی دارد. هرچند حسن روحانی به هاشمی نزدیکتر است اما این ولایتی است که به رئیس سابق خود شباهت بیشتری دارد. وزیر پیشین امور خارجه ایران در زمره نامزدهای توسعهطلب این دوره جا میگیرد. تا حدودی مدافع اقتصاد آزاد است و دیپلماسی را ابزاری برای توسعه اقتصادی میداند.
ولایتی هم در تفکر میانهرو است و هم در اجرا. در سالهای گذشته کمتر از او اظهارنظرهای احساسی شنیدهایم و در عوض بارها دیدهایم که او نقش تبیین دیدگاههای نظام را در برخی حوزههای حساس روابط بینالملل بر عهده گرفته است. هرچه محمود احمدینژاد در روابط بینالملل، عجول و احساسی و تند نظر میداد، علیاکبر ولایتی معقول و سنجیده سخن میگوید.
به این ترتیب میتوان تصور کرد اگر او سکان دولت آینده را در دست گیرد، بزرگترین ویژگیاش، دیپلماسی اقتصادی باشد. اقتصاد ایران در شرایطی که زیر فشار تحریمها قرار دارد، باید از ابزار دیپلماسی اقتصادی به بهترین شکل بهره بگیرد و چه کسی بهتر از علیاکبر ولایتی میتواند چنین نقشی ایفا کند؟ سوال این است که نگاه علیاکبر ولایتی به اندازه و محدوده فعالیتهای دولت چگونه است؟ در این زمینه به نظر نمیرسد تفاوتی میان او و دیگر نامزدهای این دوره وجود داشته باشد.
نگاه اقتصادی آقای بوروکرات
وزیر پیشین امور خارجه به هرحال یک بوروکرات است که اعتقاد دارد دولت باید اشتغال ایجاد کند، یارانه بپردازد، سیاستگذاری کند، قیمت کالاها را تعیین کند و بازار را در کنترل خود داشته باشد. به این ترتیب میتوان گفت با توجه به نقش قابل توجهی که علیاکبر ولایتی برای دولت قائل است، میان او و دیگرنامزدها تفاوت چندانی نمیتوان قائل شد.
آقای ولایتی مدافع تدوام توزیع یارانه نقدی است اما این تبصره را به آن اضافه میکند: «باید به مسیر صحیح و قانونی بازگشت.» مسیر صحیح از نگاه او «رساندن یارانهها به دست گروههای هدف و دهکهای پایین درآمدی است.» وزیر پیشین امور خارجه اولویت حلوفصل مشکلات اقتصادی را به تورم میدهد و معتقد است «تورم بالا در اقتصاد ایران یک مشکل ساختاری است که در همه دولتها با درجات مختلف وجود داشته است.» او همچنین نتیجه کاهش ارزش پول ملی را «واژگونی اقتصاد» میداند و میگوید «برای واژگون شدن اقتصاد، هیچ ابزاری ظریفتر از بیاعتبار کردن پول یک کشور نیست.»
دیپلمات باسابقه کشور که مدتها در کابینه اکبر هاشمیرفسنجانی فعالیت کرده، همچون او به توسعه علاقه نشان میدهد و در سخنرانیهای انتخاباتیاش ابایی نداشته از اینکه بگوید «توسعهگرا هستم.» شاهبیت اظهارنظرهای آقای ولایتی، همان است که سالها در موردش سابقه دارد «دیپلماسی و سیاست باید در خدمت اقتصاد باشد.»
او این اظهارات را مقدمهای برای رسیدن به رشد و رفاه اقتصادی میداند و معتقد است «باید با تکیه بر قدرت و امکانات کشور، در سایه اصلاح ساختارهای مدیریتی و فراهمسازی زیرساختهای توسعه و دیپلماسی داخلی و خارجی، در جهت کاهش تنشهای بینالمللی و بهبود روابط در چارچوب مبانی و ارکان سیاست خارجی گام برداشت.» اگر وضع فعلی اقتصاد کشور را ملاک و معیار قرار دهیم، باید بگوییم علیاکبر ولایتی با تکیه بر میانهروی و اعتدالی که دارد، میتواند برخی مسائل را حلوفصل کند هر چند نباید فراموش کنیم که او پزشک است اما اقتصاددان نیست.
او از سال 1384 که به نفع علیاکبر هاشمیرفسنجانی کناره گرفت و چهبسا از سالهای پیش از آن خود را در قامت رئیس دولت دیده است. اما دیگر قصد کنارهگیری ندارد و گویی برای طبابت بیماریهای مزمن اقتصاد ایران مصمم است. نقل قولی از او است که گفته است: «مشکل از تشخیص است نه درمان. باید دکتر اقتصاد ایران را عوض کرد.» اما این ابهام همچنان باقی است که آیا یک پزشک اطفال از پس تشخیص و درمان بیماری اقتصاد ایران نیز برمیآید؟
گذشته طبیب دیپلمات
اگر از زمان شکلگیری گفتمان سوم تیر، سادهزیستی به یکی از معیارهای انتخاب کاندیدای اصلح تبدیل شده، از سادهزیستی یا اشرافیگری ولایتی اخبار چندانی در دست نیست. یا دستکم، کسی تصویر اتومبیل او را در «خیابان فاطمی» شکار نکرده است. اما علیاکبر ولایتی زاده شمال پایتخت است؛ روستای رستمآباد شمیران. پدرش کارمند دولت بوده است و مادرش خانهدار. دوران کودکی و نوجوانیاش را در کوی و برزن همین محله گذراند و نشانههای علاقه به تاریخ را هم در همین دوره در وجود خود احساس کرد؛ زمانی که به تاسی از پدر وصف جنگهای حضرت علی را در کتاب «حمله حیدری» میخواند. او با مطالعه کتابهای «کلیلهودمنه»، «اسکندرنامه منوچهرخان حکیم» و «جلالالعیون علامه مجلسی» قد کشید و در نوجوانی خود را مهیای ورود به وادی سیاست دید. 17ساله بود که با انگیزههای مبارزه با نابرابری و برقراری عدالت، جذب شعارهای سوسیالیستی جبهه ملی دوم شد. اما اندکی بعد راه خود را از این حزب جدا کرد و به روحانیون پیوست. دانشکده پزشکی مقصد بعدی ولایتی بود.
از تهران تا جان هاپکینز
او در سال 1350 از دانشکده پزشکی تهران فارغالتحصیل شد و سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه جان هاپکینز آمریکا رفت. او میگوید در انتخاب دوره فوقتخصص عفونی اطفال وامدار «مرحوم محمد قریب» بوده است. اما فصل دوم زندگی ولایتی پس از پیروزی انقلاب آغاز شد. ارتباط او با آیتالله خمینی سبب شد پس از پیروزی انقلاب به یکی از مهرههای اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود. در سال 1358 به عنوان وزیر بهداری در دولت شورای انقلاب مشغول به کار شد. در خرداد 1359 نخستین تجربه حضور در مجلس را کسب کرد. در سال 1360 به عنوان گزینه نخستوزیری به مجلس معرفی شد اما بخت نخستوزیری با این پزشک جوان یار نبود و ردای نخستوزیری بر تن میرحسین موسوی دوخته شد. اما او در همان سال بار دیگر به عنوان وزیر خارجه به مجلس معرفی شد و سکان دستگاه دیپلماسی کشور را در دست گرفت.
در سال 1364 که جنگ ایران و عراق به سالهای میانی خود رسیده بود، بار دیگر از سوی آیتالله خامنهای به عنوان نخستوزیر به مجلس معرفی شد. اما برخی این پیغام را به حضرت امام رسانده بودند که تغییر نخستوزیر در زمان جنگ به صلاح نیست و به این ترتیب بار دیگر ولایتی از احراز پست نخستوزیری ناکام ماند. او از سال 1360 تا 1376 یعنی تا روی کار آمدن دولت اصلاحات در راس وزارت امور خارجه حضور داشت و هنگامی که سیدمحمد خاتمی وزارت بهداشت را به او پیشنهاد کرد از بدنه دولت جدا شد. ولایتی از سال 1376 در کسوت مشاور امور بینالملل مقام معظم رهبری، روزانه چندساعتی را در دفتری که به این امر اختصاص یافته است، سپری میکند.
رای و نظر ولایتی در عرصه اقتصاد
علیاکبر ولایتی در میان نامزدهای این دوره انتخابات، بیشترین شباهت را به اکبر هاشمیرفسنجانی دارد. هرچند حسن روحانی به هاشمی نزدیکتر است اما این ولایتی است که به رئیس سابق خود شباهت بیشتری دارد. وزیر پیشین امور خارجه ایران در زمره نامزدهای توسعهطلب این دوره جا میگیرد. تا حدودی مدافع اقتصاد آزاد است و دیپلماسی را ابزاری برای توسعه اقتصادی میداند.
ولایتی هم در تفکر میانهرو است و هم در اجرا. در سالهای گذشته کمتر از او اظهارنظرهای احساسی شنیدهایم و در عوض بارها دیدهایم که او نقش تبیین دیدگاههای نظام را در برخی حوزههای حساس روابط بینالملل بر عهده گرفته است. هرچه محمود احمدینژاد در روابط بینالملل، عجول و احساسی و تند نظر میداد، علیاکبر ولایتی معقول و سنجیده سخن میگوید.
به این ترتیب میتوان تصور کرد اگر او سکان دولت آینده را در دست گیرد، بزرگترین ویژگیاش، دیپلماسی اقتصادی باشد. اقتصاد ایران در شرایطی که زیر فشار تحریمها قرار دارد، باید از ابزار دیپلماسی اقتصادی به بهترین شکل بهره بگیرد و چه کسی بهتر از علیاکبر ولایتی میتواند چنین نقشی ایفا کند؟ سوال این است که نگاه علیاکبر ولایتی به اندازه و محدوده فعالیتهای دولت چگونه است؟ در این زمینه به نظر نمیرسد تفاوتی میان او و دیگر نامزدهای این دوره وجود داشته باشد.
نگاه اقتصادی آقای بوروکرات
وزیر پیشین امور خارجه به هرحال یک بوروکرات است که اعتقاد دارد دولت باید اشتغال ایجاد کند، یارانه بپردازد، سیاستگذاری کند، قیمت کالاها را تعیین کند و بازار را در کنترل خود داشته باشد. به این ترتیب میتوان گفت با توجه به نقش قابل توجهی که علیاکبر ولایتی برای دولت قائل است، میان او و دیگرنامزدها تفاوت چندانی نمیتوان قائل شد.
آقای ولایتی مدافع تدوام توزیع یارانه نقدی است اما این تبصره را به آن اضافه میکند: «باید به مسیر صحیح و قانونی بازگشت.» مسیر صحیح از نگاه او «رساندن یارانهها به دست گروههای هدف و دهکهای پایین درآمدی است.» وزیر پیشین امور خارجه اولویت حلوفصل مشکلات اقتصادی را به تورم میدهد و معتقد است «تورم بالا در اقتصاد ایران یک مشکل ساختاری است که در همه دولتها با درجات مختلف وجود داشته است.» او همچنین نتیجه کاهش ارزش پول ملی را «واژگونی اقتصاد» میداند و میگوید «برای واژگون شدن اقتصاد، هیچ ابزاری ظریفتر از بیاعتبار کردن پول یک کشور نیست.»
دیپلمات باسابقه کشور که مدتها در کابینه اکبر هاشمیرفسنجانی فعالیت کرده، همچون او به توسعه علاقه نشان میدهد و در سخنرانیهای انتخاباتیاش ابایی نداشته از اینکه بگوید «توسعهگرا هستم.» شاهبیت اظهارنظرهای آقای ولایتی، همان است که سالها در موردش سابقه دارد «دیپلماسی و سیاست باید در خدمت اقتصاد باشد.»
او این اظهارات را مقدمهای برای رسیدن به رشد و رفاه اقتصادی میداند و معتقد است «باید با تکیه بر قدرت و امکانات کشور، در سایه اصلاح ساختارهای مدیریتی و فراهمسازی زیرساختهای توسعه و دیپلماسی داخلی و خارجی، در جهت کاهش تنشهای بینالمللی و بهبود روابط در چارچوب مبانی و ارکان سیاست خارجی گام برداشت.» اگر وضع فعلی اقتصاد کشور را ملاک و معیار قرار دهیم، باید بگوییم علیاکبر ولایتی با تکیه بر میانهروی و اعتدالی که دارد، میتواند برخی مسائل را حلوفصل کند هر چند نباید فراموش کنیم که او پزشک است اما اقتصاددان نیست.
دیدگاه تان را بنویسید