تاریخ انتشار:
بریده روزنامهها
مثلث رقابتی و اسفند داغ قم
با اشاره به احتمال کاندیداتوری صادق خرازی و سعید جلیلی در قم نوشت: حضور لاریجانی در قم باعث شد تا گروههای سیاسی نگاه ویژهتری به این شهر مذهبی داشته باشند. همین باعث شده تا این روزها شایعات فراوانی پیرامون نامزدهای احتمالی این شهر به گوش برسد. نامزدی علی لاریجانی از این شهر قطعی است. قمیها (نیز) دوست دارند که لاریجانی همچنان از شهر آنها راهی پارلمان شود. وی البته مورد وثوق مراجع تقلید و حوزههای علمیه است. اصلاحطلبان نیز ظاهراً برای این شهر نقشهها دارند. شاید آنها صادق خرازی، روحانیزاده شناختهشده را راهی رقابت با لاریجانی کنند. از سوی دیگر مصباحیزدی، به دنبال راضی کردن سعید جلیلی برای کاندیداتوری در قم است.
هدف اصلاحطلبان
به قلم احمد شیرزاد نوشت: اصلاحطلبان با توجه به تجربهای که در مجلس ششم داشتند باید به این نکته توجه داشته باشند که مجلس در بخشی از مطالبات مدنی که مربوط به حقوق سیاسی و اجتماعی است میتواند موثر باشد. مجلس میتواند یک صدای رسا برای مطالبات مردم باشد اما نمیتواند در مقابل برخی ساختارها اعمال قدرت کند. جریان اصلاحات یک جناح سیاسی متکثر هستند که تلاش میکنند از طریق نهادهای قدرت و نهادهای مدنی برنامههای خود را پیش ببرند. برنامه اصلاحطلبان بهطور کلی دستیابی به حقوق برابر شهروندی، مطبوعات آزاد، جامعه آزاد، آزادی اندیشه، آزادی بیان، اعمال حق حاکمیت ملی و مسوول بودن و پاسخگو بودن مسوولان کشور است.
این اصلاحطلبان نجیب!
نوشت: اصلاحطلبان در بزنگاههای سیاسی سابقه خوبی از خود به جا نگذاشتهاند. مدتی است که برخی شخصیتهای این طیف گفتوگوهایی را آغاز کردهاند تا مظلومیت خود در افکار عمومی را القا کنند. البته در میان طیف اصلاحطلب هستند افرادی که میتوان روی آنها حساب کرد و از بابت آنها نگرانی نداشت. اما اصلاحطلبان اکنون به دو طیف تندرو و کندرو تقسیم نمیشوند. در چنین مقاطعی هماهنگی میان آنها ایجاد میشود تا هدف به دست آید. پروژه سونامی ثبتنام و پروژه تخریب شورای نگهبان از تاکتیکهای انتخاباتی آنها بود اما فعلاً سیاست تعامل و گفتوگو را پیشه کردهاند. مهمترین مانع بر سر راه آنها وجهه سیاسی است.
ضرورت به رسمیت شناختن دوقطبی جامعه
با انعکاس سخنرانی بیژن عبدالکریمیفیلسوف نوشت: «در شرایط کنونی و با توجه به بحرانهای عمیقی که جامعه ما در حال حاضر با آن روبهرو است، یکی از حقایقی که باید بدان توجه کرد و بسیاری آن را نادیده میگیرند، این حقیقت است که جامعه ما «جامعهای دوقطبی» است. جامعه ما از مدتها پیش بهتدریج دوپاره شده و این دوپارگی امروز خود را به نحو شدید و کاملاً آشکاری نمایان ساخته است... این دوپارگی امری کاملاً طبیعی و حاصل دو گونه جهانبینی، دو نحوه هستیشناسی و دو شیوه مواجهه با جهان است: جهان سنت، باورها و شیوههای زیست فردی، اجتماعی و سیاسی حاصل از این باورها از یکسو و جهان مدرن از سوی دیگر.»
دیدگاه تان را بنویسید