شنهای تغییرپذیر
پاسخهای منطقهای
حتی در یک منطقه باثبات، چشمانداز پایان خصومتی عمیق و دیرینه مانند دشمنی بین ایران و ایالات متحده باعثبروز تحولات گسترده میشود.
حتی در یک منطقه باثبات، چشمانداز پایان خصومتی عمیق و دیرینه مانند دشمنی بین ایران و ایالات متحده باعث بروز تحولات گسترده میشود. در خاورمیانه که در دو سال گذشته سرشار از آشوب و ناآرامی بوده است این چشمانداز مطمئناً بر تک تک کشورها و مناقشات درونی و بیرونی آنها تاثیرگذار خواهد بود. اگر نوعی آشتی در دستور کار قرار گیرد دوران انباشتگی ابهامات و شرایط نامطمئن به انتها رسیده و روابط بهتر دوباره از سر گرفته میشوند. اما در عین حال رقابتهای خشن بیشتری برای زعامت و پیشواگری در منطقه شروع خواهد شد.توافق نهایی در مورد تواناییهای هستهای ایران میتواند از بروز جنگ گسترده توسط حملات اسرائیل یا آمریکا به ایران پیشگیری کند. با وجود اینکه بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل با توافق اولیه مخالفت کرد تعدادی دیگر از مقامات این کشور از آن استقبال کردند. اما اگر اکنون آمریکا تصمیم گرفته باشد تا یکی از مشکلات خود در منطقه را حل کند متوجه میشود که مسائل دیگری نیز نسبت به گذشته اولویت بیشتری پیدا کردهاند. همانند بسیاری از اسرائیلیها، کشورهای عرب منطقه نگران آن هستند که توافقات به نزدیکی بیشتر آمریکا و ایران بینجامد. آنها
از این میترسند که این نزدیکی باعث شود ایران شیعهمذهب با جمعیتی بیش از هر کشور جهان عرب (به جز مصر) دوباره به عنوان پیشوای منطقه ظهور کند. بزرگترین قدرتهای منطقه یعنی عربستان، مصر و ترکیه نگران شدهاند. در این میان عربستان سعودی از همه عصبانیتر است. از دید عربستان، آمریکا مرتباً این کشور را تنها میگذارد. به تازگی روابط بین دو کشور به بدترین اوضاع خود رسیده است. سعودیها از عملکرد آمریکا در تلاش برای جلب دوستی اخوانالمسلمین در زمان حاکمیت آنها در مصر نفرت دارند. هنگامی که رهبران عرب مبارزهای را برای سرنگونی رژیم بشار اسد در سوریه آغاز کرده بودند از این عصبانی شدند که اوباما در مورد نحوه پاسخ به استفاده سوریه از سلاحهای شیمیایی در مناطق تحت سلطه شورشیان در جنوب دمشق در مقابل کنگره ایستاد. آنها ترجیح میدادند بشار اسد هرچه سریعتر سرنگون شود.در مورد توافق اولیه نیز سعودیها از این ناراحتند که از مذاکرات پشت پردهای که به برقراری توافق منجر شد کنار گذاشته شده بودند. این کنارگذاری تا حدی به این دلیل انجام شد که آمریکا گمان میکرد دخالت عربستان ممکن است احتمال رسیدن به توافق را کاهش دهد. سعودیها
میترسند ایران پس از آشتی با آمریکا در موضع بهتری برای تسلط بر خلیج فارس قرار گیرد. آنها از مدتها قبل احساس کردهاند که نوری المالکی نخستوزیر شیعه عراق از سال 2006 به تدریج روابط بهتری با ایران برقرار میکند. و سرانجام آنها از این میترسند که ایران بتواند هممذهبان شیعه خود در استان شرقی عربستان، بحرین، لبنان و یمن را به شورش تحریک کند. این توافق در زمان تیرگی روابط بین آمریکا و مصر حاصل شده است. افسران سکولار ارتشی که در ماه جولای اخوانالمسلمین را سرنگون کردند به همراه گروههای ضداسلامی مصر از رفتار آمریکا برای نزدیک شدن به اخوانالمسلمین در دوران زمامداری آنها ناراحت شدهاند. در مقابل اسلامگرایان نیز بر این باورند که آمریکا با همکاری اسرائیل کودتایی را علیه آنها طراحی کرد و به اجرا گذاشت. اگر آمریکا مایل باشد صحبتهایی در حمایت از توافق اولیه با ایران بشنود قطعاً این صدا را از جانب مصر نخواهد شنید.صحبتهای مثبت اندکی از سمت ترکیه شنیده میشود که در آن دولت از توافق حمایت کرد. این نظرات مثبت در زمانی مطرح میشود که ترکیه با ناکامی در جهتدهی به جنبشهای مصر و سوریه اعتبار خود را در جهان عرب از دست
داده است. درست سه سال پیش رجب طیب اردوغان نخستوزیر بااقتدار ترکیه به عنوان نمونه و الگویی کامل از یک اسلامگرای زیرک آزادیخواه و طرفدار اقتصاد مطرح شد. از نظر اسرائیل و رژیم بشار اسد او به عنوان واسطه و میانجیگر بین دیگران عمل میکرد. اما حمایت او از بیداری عربی در سال 2011 باعث شد روابطش با عربستان سعودی و گروههای سکولار دچار آشفتگی شود. اما نیروهای انقلابی و اسلامگرا عاشق او شدند و ترکیه به عنوان یک قدرت منطقهای روندی صعودی در پی گرفت.
تهدیدها و فرصتها
اکنون ترکیه نهتنها با عربستان سعودی بلکه با رژیمهای حاکم در مصر، سوریه و عراق مشکل دارد. جنگ داخلی سوریه و خطر سرایت آن به ترکیه اعتبار و محبوبیت اردوغان را در کشورش زیر سوال برده است. غرب ترکیه را به خاطر ناتوانی در پیشگیری از هجوم جهادیها از ترکیه به سوریه مورد نکوهش قرار میدهد. آقای اردوغان متهم است که سیاست «عدم مشکل با همسایگان» را به سیاست «مشکل با تمام همسایگان» تبدیل کرده است.
اگر از جنبه تغییر اتحادها، رقابتها و تنفرات به موضوع بنگریم آقای اوباما جایگاه خود را از دست داده است. در گذشته ایالات متحده چندین هدف مرتبط را در خاورمیانه دنبال میکرد. یکی از این اهداف تضمین تداوم عرضه نفت مورد نیاز با قیمت ثابت بود. هدف دیگر تضمین امنیت متحدان به ویژه عربستان سعودی، مصر و اسرائیل بود. هدف سوم آن بود که راه هر کشور دیگری به جز اسرائیل را در دستیابی به سلاح هستهای سد کند. هدف چهارم مهار- و یا نابودی- گروههای جهادی مانند القاعده بود و هدف پنجم - حداقل در دوران جرج بوش - آن بود که دموکراسی تقویت شود. اما قدرتهای بزرگ و آمریکا هرگز آن توانایی را نخواهند داشت که در خاورمیانه همانند نیمقرن گذشته متحدان و نمایندگان خود را انتخاب و کنترل کنند. اگرچه عربستان، مصر و ترکیه هنوز به آمریکا احتیاج دارند آنها مایلند خود نیز قدرتمند باشند. چین و روسیه نمیتوانند به طور جدی جایگزین آمریکا شوند. اگر ایران از انزوا خارج شده و به صحنه منطقهای وارد شود شکلگیری رقابتها و قدرتها پیچیدگی بیشتری پیدا میکند. با وجود این قابل درک است که آمریکا بتواند اهداف خود را در منطقه به اجرا گذارد.
هدف اصلی این کشور آن بود که از دو جنگ بزرگ در عراق و افغانستان دور بماند و در جنگ سومی در سوریه نیز درگیر نشود. جایی که به اعتقاد آمریکا هیچ شانسی برای راه حل نظامی باقی نمانده است. سوریه با لیبی تفاوت زیادی دارد. در لیبی دولت آمریکا در پشت صحنه جریانات را هدایت میکرد و باعث شد معمر قذافی سقوط کند. در مورد ایران نیز آمریکا مصمم بود که وارد جنگ نشود، ایران را از دستیابی به سلاح هستهای باز دارد، و جلوی حمله اسرائیل به ایران را بگیرد. احتمال تحقق این اهداف هماکنون بیش از هر زمان دیگری در گذشته وجود دارد.
اگر قرار باشد آشتی با ایران در توافق جامع هستهای بعدی محقق شود امکان پیدا کردن راه حلهایی برای مناقشات دیگر افزایش مییابد. دشمنان سابق ممکن است بتوانند منافعی مشترک پیدا کنند. ایران که متحد بشار اسد است ممکن است به پایان دادن به جنگ داخلی سوریه کمک کند و جلوی پرورش تندروهای سنی را بگیرد. به همین ترتیب ممکن است ایران در صورت دریافت مشوقهای دیپلماتیک پشتیبانی خود از حماس - سرسختترین گروه فلسطینی- را کاهش دهد. این کار مزایای زیادی برای منطقه خواهد داشت. هیچ رهبر اسرائیلی به اندازه بنیامین نتانیاهو تاکنون رئیسجمهور ایالات متحده را مورد سرزنش قرار نداده است. نتانیاهو توافق اولیه را اشتباهی تاریخی خواند. به سختی میتوان گفت تا چه اندازه این مخالفت به خاطر نگرانی از ضعف توافقنامه است و تا چه اندازه از این ترس نشات میگیرد که ایران غیرهستهای بتواند مشروعیت جدیدی در منطقه به دست آورد.
اگر توافق نهایی شود اسرائیلیها ممکن است آن را به عنوان کمآسیبترین راه بپذیرند هر چند باز هم نگران افزایش قدرت ایران خواهند بود. اما در هر صورت در کوتاهمدت روابط دولتهای اسرائیل و آمریکا به سطحی پایین خواهد رسید. اوباما و جان کری وزیر امور خارجه آمریکا تلاش میکردند تا اسرائیل را در مورد تشکیل سرزمینی با دو دولت که در آن فلسطینیها تحت رهبری محمود عباس قرار میگیرند به پای میز مذاکره بکشانند. اگر دولت اسرائیل احساس کند آمریکا در برابر ایران ضعف نشان داده است دیگر از دستورهای آن پیروی نخواهد کرد. با وجود این نقش آمریکا به عنوان مهمترین قدرت خارجی در برقراری صلح پایدار بین اسرائیل و فلسطین همچنان یک مزیت بزرگ است. اگر اوباما بتواند بین ایران و آمریکا رابطه برقرار کند به عنوان یک پیشتاز بیسابقه در تاریخ معرفی میشود. اما هیچ کس انتظار ندارد در این منطقه پرآشوب جهان یک موفقیت به موفقیت بعدی منجر شود.
دیدگاه تان را بنویسید