تاریخ انتشار:
مرتضی نبوی، جمع نقیضین
سخنان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد معترضان به نتایج انتخابات در سال ۸۸ بار دیگر وی را در کانون توجه افکار عمومی قرار داد.
سخنان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در مورد معترضان به نتایج انتخابات در سال ۸۸ بار دیگر وی را در کانون توجه افکار عمومی قرار داد.
وی در سخنانی به صراحت اعلام کرد موسوی و کروبی را سران فتنه نمیداند بلکه باید سراغ سران فتنه را از آمریکا و اسرائیل گرفت.
سخنان مرتضی نبوی در حالی مطرح شد که وی پیشتر انتقادات تند و تیزی را به عملکرد موسوی و کروبی در جریان انتخابات ۸۸ مطرح کرده بود. البته او در لابه لای سخنان جدید خود، هرگز از موسوی و کروبی اعلام برائت نکرد بلکه آنها را به دلیل انتشار بیانیهها مقصر دانست و خواستار پاسخگویی آنها شد.
بیان این سخنان از سوی منتقد همیشگی موسوی، بسیار عجیب بود. مرتضی نبوی به عنوان وزیر پست و تلگراف و تلفن دولت موسوی، بارها آخرین نخست وزیر را به تنگنظری در مدیریت کلان کشور متهم کرد و همین تنگنظری را مهمترین عامل استعفای خود از دولت عنوان کرد. هرچند گاهی تمرکز بیش از حد بر اقتصاد دولتی را هم به این عامل اضافه میکند. سابقه انتقادات عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از اصلاحطلبان به بعد از انتخابات ریاستجمهوری دهم برنمیگردد. برای درک دلایل انتقادات وی بهتر است بازه زمانی را مورد توجه قرار داد که خاتمی در سال ۱۳۷۶ تازه به قدرت رسیده بود. در این مقطع زمانی مرتضی نبوی نماینده مجلس بود و در همین دوران بود که تصمیم گرفت از عرصه سیاست خداحافظی کند و بیشتر در قامت یک ژورنالیست ظاهر شود تا یک سیاستمدار. مرتضی نبوی از نگاه یک فعال سیاسی راست با آغاز هشت سال فعالیت دولت اصلاحات تمام تلاش خود را به کار بست تا در قامت منتقد ظاهر شود و برای ایفای نقش منتقد به همان جایگاهی که با پایان مجلس پنجم با آن خداحافظی کرده بود، بیشتر نزدیک شد، به ترتیبی که هر خبرنگاری برای گرفتن یک مصاحبه انتقادی در مورد اصلاحطلبان ترجیح میداد با مرتضی نبوی که این روزها بیشتر در مسیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و روزنامه رسالت رفت و آمد میکند، مصاحبهای داشته باشد. دلنگرانی وی در مورد اینکه «مبادا مجلسی مانند مجلس ششم شکل بگیرد» را به راحتی میتوان از ادبیات او درک کرد. وی در آستانه برگزاری انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در جمع بازاریان و اصناف به صراحت اعلام کرد اصولگرایان اجازه نخواهند داد تا مجلس ششم دیگری شکل بگیرد.
نماینده ادوار چهارم و پنجم مجلس، مهمترین دلیل مخالفت با شکلگیری مجلسی همانند مجلس ششم را رادیکالیزه کردن جامعه، سخن گفتن در مورد رفراندوم و تغییر قانون اساسی و تغییر ساختار سیاسی نظام و دفاع از سکولاریسم بیان میکند. وی مقابله با اصلاحطلبان را انگیزه اصولگرایان برای وحدت و ورود به عرصه سیاسی دانست تا مبادا آنچه نباید بشود، رخ دهد.
اگر کسی بخواهد مرتضی نبوی را در دو کلمه به تصویر بکشد بهتر از «جمع نقیضین» نمیتواند به صورت دیگری وی را توصیف کند. وی سیاستمداری است که یک روز خواستار حضور اصلاحطلبان در انتخابات میشود و روز دیگر تاکید میکند که نظام نیازی به حضور اصلاحطلبان ندارد. یک روز خواستار لیست دادن توسط اصلاحطلبان میشود و روز دیگر با صراحت اعلام میکند لیست اصلاحطلبان به هیچ وجه تایید صلاحیت نمیشود. یک روز اصلاحطلبان را مرده میپندارد و روز دیگر تاکید میکند که نمیتوان اصلاحطلبان را نادیده گرفت. یک روز از هاشمی دفاع کرده و وی را استوانه نظام میداند و تصریح میدارد که کسی حق ندارد رئیس مجمع تشخیص را که همواره در این منصب باقی میماند تخریب کند اما روز دیگر از به کار بردن واژه انتخابات آزاد توسط هاشمی برافروخته میشود و آن را کلید رمز فتنه جدید برمیشمارد. یک روز از رای ندادن اصلاحطلبان در انتخابات مجلس انتقاد میکند و روز دیگر در توصیف خاتمی میگوید: «آقایی مشاهده کرد هوا پس است و در یک روستا مخفیانه رای داد تا بگوید ساختارشکن نیستم.»
سیدمرتضی نبوی به عنوان فرد همیشه منتقد، ۶۵ سال پیش در قزوین چشم به جهان گشود. وی ضمن مصاحبهای با رجانیوز در توصیف مبارزات خود با رژیم شاه میگوید: «سال ۴۸ تا ۵۰ که در دانشکده فنی دانشگاه تهران تحصیل میکردم اوج مبارزات با رژیم طاغوت بود، در آن زمان تحرکات دانشجویی بیش از هر زمان دیگری بود و مبارزات مسلحانه نیز آغاز شده بود. در آن زمان در دانشکده انجمن اسلامی وجود نداشت و بچههای مسلمان در قالب صنفی فعالیت میکردند. بچهها در کتابخانه و اتاقی که برای فعالیتهای ورزشی بود مبارزات و تبلیغات را انجام میدادند. به دلیل آنکه در آن زمان سازمان مجاهدین (منافقین) به عنوان یک گروه مذهبی مطرح بود و حمایتهای خانوادههای مذهبی و قشر قابل توجهی از روحانیت را به خود جلب کرده بود، بنده فعالیتهای سمپاتی با این گروه داشتم و به همین دلیل هم به زندان افتادم.» وی در سال۱۳۵۰ از دانشکده فنی دانشگاه تهران فوقلیسانس مهندسی برق گرفت و در همان دانشگاه دوران سربازی خود را طی کرد. در سال۵۲ هنگام جمع کردن کمک مالی به همراه یکی از دوستان خود دستگیر و به دو سال زندان محکوم شد.
وی پس از آزادی از زندان به دلیل اختلاف دیدگاهی که با سازمان پیدا کرده بود درخواست برای عضویت در آن را قبول نکرد. به محض آزادی از زندان ازدواج کرد اما به دلیل سابقه زندان خود نتوانست کاری پیدا کند تا اینکه در دفتر مهندسی فردی مذهبی به نام مهندس قندهاری مشغول به کار میشود. نبوی از طریق دکتر سیدمحمدباقر لواسانی که استاد تفسیر قرآن بود با دکتر ولایتی و عسگراولادی آشنا میشود و بدین ترتیب فاز فعالیت سیاسی وی ارتقا پیدا میکند.
نبوی خاطره وزیر شدن خود را این چنین نقل کرده و میگوید: «علت رفتن بنده به دولت، آشنایی آقای رجایی با بنده بود. در اوایل انقلاب بنده عضو سپاه بودم و با آقای محسن رضایی کار میکردم. روزی رضایی به من گفت آقای رجایی مایلند شما به وزارت پست و تلگراف بروید و به آقای دکتر قندی که در آن زمان وزیر بودند، کمک کنید. در آنجا معاون دکتر قندی شدم، تا اینکه در حادثه ۷ تیر ایشان به شهادت رسیدند و بعد از آن شهید رجایی از ما خواستند که به کمک افرادی دیگر این وزارتخانه را اداره کنیم. بعد از اینکه آقای رجایی رئیسجمهور شدند آقای باهنر به نخستوزیری رسیدند و در نهایت بنده یکی از کاندیداهای وزارت شدم.» در دولت موسوی نیز نبوی سمت وزارت را بر عهده داشت. با این حال همکاری با موسوی چندان برای نبوی و سایر راستگرایان دلچسب نبود و همین امر هم موجب شد تا وی عطای وزارت را به لقایش ببخشد و استعفا دهد. بعد از مدتی روزنامه رسالت را راهاندازی کرد. در نهایت همزمان با تجربه کار مدیریتی در راس روزنامه رسالت توانست وارد مجلس شود؛ حضور در ادوار چهارم و پنجم مجلس موجب شد تا دانشآموخته دانشگاه تهران در کارنامه خود تجربه پارلمانتاریستی هم داشته باشد. حضور نبوی در مجمع تشخیص وی را در مرتبهای بالاتر از سایر اصولگرایان قرار داد شاید همین موقعیت موجب شده تا وی خود را در جایگاه ریشسفیدی اصولگرایان ببیند و مرتب برای آنها نسخه بپیچد. هنوز معلوم نیست که موقعیتهای سیاسی آینده چقدر موجب خواهد شد تا وی اظهار نظرهای متناقض با اظهار نظرهای گذشته خود بگیرد.
وی در سخنانی به صراحت اعلام کرد موسوی و کروبی را سران فتنه نمیداند بلکه باید سراغ سران فتنه را از آمریکا و اسرائیل گرفت.
سخنان مرتضی نبوی در حالی مطرح شد که وی پیشتر انتقادات تند و تیزی را به عملکرد موسوی و کروبی در جریان انتخابات ۸۸ مطرح کرده بود. البته او در لابه لای سخنان جدید خود، هرگز از موسوی و کروبی اعلام برائت نکرد بلکه آنها را به دلیل انتشار بیانیهها مقصر دانست و خواستار پاسخگویی آنها شد.
بیان این سخنان از سوی منتقد همیشگی موسوی، بسیار عجیب بود. مرتضی نبوی به عنوان وزیر پست و تلگراف و تلفن دولت موسوی، بارها آخرین نخست وزیر را به تنگنظری در مدیریت کلان کشور متهم کرد و همین تنگنظری را مهمترین عامل استعفای خود از دولت عنوان کرد. هرچند گاهی تمرکز بیش از حد بر اقتصاد دولتی را هم به این عامل اضافه میکند. سابقه انتقادات عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از اصلاحطلبان به بعد از انتخابات ریاستجمهوری دهم برنمیگردد. برای درک دلایل انتقادات وی بهتر است بازه زمانی را مورد توجه قرار داد که خاتمی در سال ۱۳۷۶ تازه به قدرت رسیده بود. در این مقطع زمانی مرتضی نبوی نماینده مجلس بود و در همین دوران بود که تصمیم گرفت از عرصه سیاست خداحافظی کند و بیشتر در قامت یک ژورنالیست ظاهر شود تا یک سیاستمدار. مرتضی نبوی از نگاه یک فعال سیاسی راست با آغاز هشت سال فعالیت دولت اصلاحات تمام تلاش خود را به کار بست تا در قامت منتقد ظاهر شود و برای ایفای نقش منتقد به همان جایگاهی که با پایان مجلس پنجم با آن خداحافظی کرده بود، بیشتر نزدیک شد، به ترتیبی که هر خبرنگاری برای گرفتن یک مصاحبه انتقادی در مورد اصلاحطلبان ترجیح میداد با مرتضی نبوی که این روزها بیشتر در مسیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و روزنامه رسالت رفت و آمد میکند، مصاحبهای داشته باشد. دلنگرانی وی در مورد اینکه «مبادا مجلسی مانند مجلس ششم شکل بگیرد» را به راحتی میتوان از ادبیات او درک کرد. وی در آستانه برگزاری انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در جمع بازاریان و اصناف به صراحت اعلام کرد اصولگرایان اجازه نخواهند داد تا مجلس ششم دیگری شکل بگیرد.
نماینده ادوار چهارم و پنجم مجلس، مهمترین دلیل مخالفت با شکلگیری مجلسی همانند مجلس ششم را رادیکالیزه کردن جامعه، سخن گفتن در مورد رفراندوم و تغییر قانون اساسی و تغییر ساختار سیاسی نظام و دفاع از سکولاریسم بیان میکند. وی مقابله با اصلاحطلبان را انگیزه اصولگرایان برای وحدت و ورود به عرصه سیاسی دانست تا مبادا آنچه نباید بشود، رخ دهد.
اگر کسی بخواهد مرتضی نبوی را در دو کلمه به تصویر بکشد بهتر از «جمع نقیضین» نمیتواند به صورت دیگری وی را توصیف کند. وی سیاستمداری است که یک روز خواستار حضور اصلاحطلبان در انتخابات میشود و روز دیگر تاکید میکند که نظام نیازی به حضور اصلاحطلبان ندارد. یک روز خواستار لیست دادن توسط اصلاحطلبان میشود و روز دیگر با صراحت اعلام میکند لیست اصلاحطلبان به هیچ وجه تایید صلاحیت نمیشود. یک روز اصلاحطلبان را مرده میپندارد و روز دیگر تاکید میکند که نمیتوان اصلاحطلبان را نادیده گرفت. یک روز از هاشمی دفاع کرده و وی را استوانه نظام میداند و تصریح میدارد که کسی حق ندارد رئیس مجمع تشخیص را که همواره در این منصب باقی میماند تخریب کند اما روز دیگر از به کار بردن واژه انتخابات آزاد توسط هاشمی برافروخته میشود و آن را کلید رمز فتنه جدید برمیشمارد. یک روز از رای ندادن اصلاحطلبان در انتخابات مجلس انتقاد میکند و روز دیگر در توصیف خاتمی میگوید: «آقایی مشاهده کرد هوا پس است و در یک روستا مخفیانه رای داد تا بگوید ساختارشکن نیستم.»
سیدمرتضی نبوی به عنوان فرد همیشه منتقد، ۶۵ سال پیش در قزوین چشم به جهان گشود. وی ضمن مصاحبهای با رجانیوز در توصیف مبارزات خود با رژیم شاه میگوید: «سال ۴۸ تا ۵۰ که در دانشکده فنی دانشگاه تهران تحصیل میکردم اوج مبارزات با رژیم طاغوت بود، در آن زمان تحرکات دانشجویی بیش از هر زمان دیگری بود و مبارزات مسلحانه نیز آغاز شده بود. در آن زمان در دانشکده انجمن اسلامی وجود نداشت و بچههای مسلمان در قالب صنفی فعالیت میکردند. بچهها در کتابخانه و اتاقی که برای فعالیتهای ورزشی بود مبارزات و تبلیغات را انجام میدادند. به دلیل آنکه در آن زمان سازمان مجاهدین (منافقین) به عنوان یک گروه مذهبی مطرح بود و حمایتهای خانوادههای مذهبی و قشر قابل توجهی از روحانیت را به خود جلب کرده بود، بنده فعالیتهای سمپاتی با این گروه داشتم و به همین دلیل هم به زندان افتادم.» وی در سال۱۳۵۰ از دانشکده فنی دانشگاه تهران فوقلیسانس مهندسی برق گرفت و در همان دانشگاه دوران سربازی خود را طی کرد. در سال۵۲ هنگام جمع کردن کمک مالی به همراه یکی از دوستان خود دستگیر و به دو سال زندان محکوم شد.
وی پس از آزادی از زندان به دلیل اختلاف دیدگاهی که با سازمان پیدا کرده بود درخواست برای عضویت در آن را قبول نکرد. به محض آزادی از زندان ازدواج کرد اما به دلیل سابقه زندان خود نتوانست کاری پیدا کند تا اینکه در دفتر مهندسی فردی مذهبی به نام مهندس قندهاری مشغول به کار میشود. نبوی از طریق دکتر سیدمحمدباقر لواسانی که استاد تفسیر قرآن بود با دکتر ولایتی و عسگراولادی آشنا میشود و بدین ترتیب فاز فعالیت سیاسی وی ارتقا پیدا میکند.
نبوی خاطره وزیر شدن خود را این چنین نقل کرده و میگوید: «علت رفتن بنده به دولت، آشنایی آقای رجایی با بنده بود. در اوایل انقلاب بنده عضو سپاه بودم و با آقای محسن رضایی کار میکردم. روزی رضایی به من گفت آقای رجایی مایلند شما به وزارت پست و تلگراف بروید و به آقای دکتر قندی که در آن زمان وزیر بودند، کمک کنید. در آنجا معاون دکتر قندی شدم، تا اینکه در حادثه ۷ تیر ایشان به شهادت رسیدند و بعد از آن شهید رجایی از ما خواستند که به کمک افرادی دیگر این وزارتخانه را اداره کنیم. بعد از اینکه آقای رجایی رئیسجمهور شدند آقای باهنر به نخستوزیری رسیدند و در نهایت بنده یکی از کاندیداهای وزارت شدم.» در دولت موسوی نیز نبوی سمت وزارت را بر عهده داشت. با این حال همکاری با موسوی چندان برای نبوی و سایر راستگرایان دلچسب نبود و همین امر هم موجب شد تا وی عطای وزارت را به لقایش ببخشد و استعفا دهد. بعد از مدتی روزنامه رسالت را راهاندازی کرد. در نهایت همزمان با تجربه کار مدیریتی در راس روزنامه رسالت توانست وارد مجلس شود؛ حضور در ادوار چهارم و پنجم مجلس موجب شد تا دانشآموخته دانشگاه تهران در کارنامه خود تجربه پارلمانتاریستی هم داشته باشد. حضور نبوی در مجمع تشخیص وی را در مرتبهای بالاتر از سایر اصولگرایان قرار داد شاید همین موقعیت موجب شده تا وی خود را در جایگاه ریشسفیدی اصولگرایان ببیند و مرتب برای آنها نسخه بپیچد. هنوز معلوم نیست که موقعیتهای سیاسی آینده چقدر موجب خواهد شد تا وی اظهار نظرهای متناقض با اظهار نظرهای گذشته خود بگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید