چهرهها و چالشها، در مهمترین رویدادهای ژئوپولتیک سالی که گذشت
سال تقابل
جهان در سالی که گذشت، عرصه تقابل بود. برخی از این تقابلها، نتایج مثبتی به همراه داشتند اما برخی دیگر، تنها آتش نفاق و اختلافات دینی و سیاسی را شعلهورتر کردند.
جهان در سالی که گذشت، عرصه تقابل بود. برخی از این تقابلها، نتایج مثبتی به همراه داشتند اما برخی دیگر، تنها آتش نفاق و اختلافات دینی و سیاسی را شعلهورتر کردند. در سالی که گذشت، شاهد تقابل ایران و قدرتهای بزرگ جهان، تقابل ترکیه با روسیه، تقابل عربستان و متحدانش با ایران و ادامه تنشها میان روسیه و اوکراین و بسیاری اتفاقات و تنشهای ژئوپولتیک دیگر بودیم. از دل این اتفاقات، چهرههای بسیاری بیرون آمدند که در اتفاقات سالهای 2015 و 2016، نقشهای خوب و بدی را ایفا کردند. آری! در سالی که گذشت، نامهای بسیاری ماندگار شدند اما برخی با خون و خونریزی و برخی با اشاعه صلح و دوستی و کمک به بشریت، چهرههای برجسته سال بودند.
ایران- آمریکا؛ خیلی دور، خیلی نزدیک
مهمترین تقابل سال را باید به مذاکرات تاریخی هستهای ایران و قدرتهای بزرگ جهان موسوم به 1+5 دانست که در نهایت پس از 13 سال کشمکش که در مسیر آن سه رئیسجمهور را به چشم دید، با بسته شدن پرونده ایران در شورای امنیت سازمان ملل ختم به خیر شد و به فرجام رسید. برنامه هستهای ایران که در دولت قبلی به بنبست رسیده بود، در نهایت با روی کار آمدن حسن روحانی، به شکل جدیتری به جریان افتاد. پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ایران، «سرگئی لاوروف» وزیر خارجه روسیه، اظهار داشت گروه موسوم به ۱+۵ پس از مراسم تحلیف حسن روحانی، پیشنهاد برگزاری نشست این گروه با تهران را مطرح خواهد کرد.
در واقع، شروع دوره ریاست جمهوری حسن روحانی با دهمین سالگرد مذاکرات هستهای ایران با قدرتهای غربی مصادف شد. ورود حسن روحانی در نقش رئیسجمهور ایران در شرایطی صورت گرفت که در طول این سالها دستاورد قابل ملاحظهای در مذاکرات هستهای حاصل نیامد و تنها تغییر در این مسیر را میتوان تبدیل طرف مذاکرهکننده با ایران از نمایندگان سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس به نمایندگان پنج عضو دائم شورای امنیت بهعلاوه آلمان دانست. اما روحانی که حل مساله هستهای ایران، یکی از وعدههای انتخاباتیاش بود، با جدیت کار را شروع کرد و با تشکیل یک تیم قوی متشکل از دیپلماتهای کارکشته و البته مورد وثوق رهبر معظم انقلاب، یکی از حساسترین و درعین حال دشوارترین ماموریتهای دیپلماسی خود را آغاز کرد. دستگاه دیپلماسی ایران که حمایتهای دلسوزانه رهبری را پشت سر خود میدید با امید و جدیت این مسیر پرفراز و نشیب را طی کرد و پس از ماهها مذاکرات نفسگیر و پشت سر گذاشتن مذاکرات نیویورک و ژنو 4 و 5 و 6، در نهایت در مذاکرات لوزان به یک تفاهم اولیه با طرفین مذاکرهکننده دست یافت که این تفاهم تاریخی، آغاز مهمی برای ادامه مسیر شد. با حصول این تفاهم
اولیه، به منظور حصول توافق نهایی، چندین دور مذاکره دیگر در وین و ژنو انجام شد که از مهمترین آنها میتوان به دو دور مذاکرات فشرده از اسفند 93 تا 13 فروردین 94 اشاره کرد که این مذاکرات به حصول تفاهم هستهای لوزان منتهی شد که در این تفاهمنامه، خلاصهای از مجموع راهحلهای مورد تفاهم برای رسیدن به برنامه جامع اقدام مشترک، موسوم به برجام، بود. بر همین اساس، تاریخ دهم تیرماه 1394، به عنوان ضربالاجل تعیین شد. در نهایت، پس از چندین دور تمدید مذاکرات، در روز 14 جولای 2015، مصادف با 23 تیرماه 94، توافق جامع هستهای وین (برجام) در وین منعقد شد و طی یک برنامه زمانبندی پیشبینیشده، در نهایت در تاریخ 17 ژانویه 2016 میلادی برابر با 27 دیماه 94، برجام اجرایی و تحریمهای اقتصادی علیه ایران لغو شد. در مسیر نهایی شدن این مذاکرات و به سرانجام رسیدن یک پرونده 13ساله، تیم هستهای ایران، به رهبری «محمدجواد ظریف» و تیم هستهای ایالات متحده، با میدانداری سناتور «جان کری»، نقش انکارناپذیری ایفا کردند. در سالهای پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، روابط تهران و واشنگتن تا این حد خوب نبوده به طوری که اکنون آمریکا دیگر ایران را به
عنوان یک نیروی باثبات و قدرت منطقه پذیرفته که در بسیاری از مسائل منطقه، از تهران نیز دعوت به همفکری و چارهجویی میکند. در به فرجام رسیدن پرونده هستهای ایران، یک بار دیگر مشخص شد که دیگر زمان سخن گفتن با زبان تهدید و زور تمام شده و اکنون دیگر در حل بحرانهای منطقهای و فرامنطقهای «دیپلماسی» زبان حاکم محسوب میشود.
ایران و عربستان؛ برخورد از نوع دیگر
در سالی که گذشت، شاهد به اوج رسیدن تنشهای تهران و ریاض، دو قطب بزرگ جهان اسلام در منطقه بودیم. رقابت میان ایران و عربستان به عنوان دو کشور مهم منطقه بالا گرفت. ریاض که دید سنگاندازیهایش در مسیر توافق هستهای ایران و غرب جواب نداده، حالا سرافکنده از موفقیت بزرگترین رقیب خود در منطقه، بازی را به سمت دیگری کشید تا آستانه تحمل ایران را بسنجد. هنوز اتفاقات تلخ فرودگاه جده و تعرض ماموران سعودی به دو زائر نوجوان ایرانی فراموش نشده بود که وقوع فاجعه تلخ و دردناک منا در خلال مناسک حج تمتع سال 94 که به کشته شدن دستکم 2236 تن از جمله 464 تن از حجاج ایرانی منجر شد، تنش میان تهران و ریاض را به اوج رساند. اما آنچه بیش از هرچیز باعث خشم تهران شد، بیکفایتی مقامات سعودی و عدم مدیریت به موقع این بحران بود که باعث شد تعداد تلفات این حادثه، به شدت افزایش یابد. پس از این اتفاق، همکاری نکردن و عدم پاسخگویی مقامات سعودی با سخنرانی و واکنش جدی رهبر معظم انقلاب روبهرو شد و وی خطاب به مقامات آلسعود هشدار داد: عکسالعمل ما به عربستان خشن و سخت خواهد بود. پس
از این سخنرانی کوبنده، رفتار مقامات آلسعود تغییر محسوسی پیدا کرد و آنها در شناسایی و انتقال پیکرهای کشتهشدگان ایرانی همکاری بیشتری به خرج دادند. اما بهنظر میرسید قرار نیست تنشها میان تهران و ریاض کاهش یابد چرا که این بار هم مقامات بیتجربه سعودی با رفتارهای نسنجیده خود سعی کردند صبر تهران را بیازمایند. حمله به مسلمانان شیعه در یمن و پس از آن اعدام «شیخ نمر» روحانی شیعه عربستان که به دلیل مبارزه با حکومت آلسعود سالها در زندان بود، کاسه صبر تهران را لبریز کرد که حمله مردم خشمگین به سفارت عربستان در تهران و مشهد و به آتش کشیدن آن، اوج تقابلات دو کشور بود. عربستان که برای چنین اتفاقی لحظهشماری میکرد، در روزهای حساس اجرایی شدن برجام، از این اتفاق استفاده ابزاری کرد. مقامات سعودی و در راس آنها، «عادل الجبیر»، وزیر خارجه این کشور، در نخستین واکنش خود به این اتفاق، روابط دیپلماتیک خود با تهران را قطع کردند و در این راه برخی از همپیمانان عرب خود را نیز همراه کردند تا موج ایرانهراسی را در منطقه ترویج دهند. در راس همه اینها «عادل الجبیر»، وزیر خارجه عربستان سعودی قرار داشت که هر روز سخنان توهینآمیز و
آکنده از اتهاماتی را علیه تهران ایراد میکرد. او از هر تریبونی استفاده میکرد تا علیه ایران سخنرانی کرده و اتهامات واهی خود را متوجه تهران کند. از این حیث باید «جبیر» را منفورترین چهره عربستان سعودی در سالی که گذشت دانست. توهینهای او تا جایی پیش رفت که در نشست وین 2 با موضوع حل بحران سوریه، شاهد مشاجره لفظی میان او و محمدجواد ظریف، وزیر خارجه کشورمان بودیم.
ترکیه و روسیه؛ زنده شدن جنگهای سریالی روس-عثمانی
تاریخ روابط ترکیه و روسیه سراسر پرتنش و پر از تقابل بوده است. این دو کشور از سال 1568 میلادی تا سال 1918 میلادی 12 بار با هم وارد جنگ مستقیم شدهاند. این جنگهای سریالی که به جنگهای عثمانی-روس مشهور شدهاند از قرن 16 میلادی تا قرن بیستم میان دو کشور ادامه داشته و به عنوان یکی از طولانیترین درگیریهای نظامی در تاریخ اروپا شناخته میشود. اما پس از سالها حکمفرمایی آرامش در روابط میان دو کشور، اقدام تحریکآمیز ترکیه در ماه نوامبر 2015، و سرنگونی یک فروند جنگنده سوخو24 نیروی هوایی روسیه، باعث شد تحلیلگران از احتمال وقوع جنگی دیگر میان دو کشور خبر دهند. ماجرا از اینجا شروع شد که در تاریخ 24 نوامبر 2015، دفتر ریاستجمهوری ترکیه از سرنگونی یک فروند جنگنده سوخو 24 روسیه در مرز ترکیه و سوریه خبر داد و اعلام کرد این جنگنده به دلیل نقض حریم هوایی ترکیه ساقط شده است، اتهامی که بلافاصله از سوی مقامات روسیه رد شد. این اتفاق باعث بروز تنش شدید در روابط مسکو-آنکارا و احتمال شکلگیری جنگ جهانی سوم شد. پس از این اتفاق، ارتش ترکیه اعلام کرد:
دو فروند جنگنده F-16 نیروی هوایی این کشور پس از اطلاع از نقض حریم هوایی خود از سوی خلبان روسی، به هوا برخاسته و پیش از سرنگون کردن آن، اقدام به انتشار 10 هشدار ظرف مدت پنج دقیقه کردهاند چیزی که با بیانیه ترکیه در شورای امنیت مبنی بر نقض 17 ثانیهای حریم هوایی این کشور از سوی جنگنده روسی همخوانی ندارد. با این حال، وزیر دفاع روسیه ورود جنگنده روسی را به حریم هوایی ترکیه رد کرده و معتقد است این جنگنده حتی یک ثانیه هم وارد حریم هوایی ترکیه نشده است. «کنستانتین موراختین»، یکی از خلبانان نجاتیافته این جنگنده میگوید هیچ اخطاری دریافت نکرده است. اما ناتو و مقامات دفاعی آمریکا بعدها ورود جنگنده سوخوی روسیه را به حریم هوایی ترکیه، از دیگر اعضای ناتو تایید کردند. پس از این اتفاق، اولین سوالی که مطرح شد این بود که آیا پاسخ «ولادیمیر پوتین» به این اقدام ترکیه سخت و خشن خواهد بود؟ سوالی که جواب آن به اذعان تحلیلگران نظامی روسیه این بود که «احتمال پاسخ کوبنده پوتین به این اقدام ترکیه بسیار زیاد است». «پاول فلگنهاور»، تحلیلگر بسیار مطرح نظامی در روسیه در این باره میگوید: با وجود آنکه ترکیه به عنوان یکی از اعضای پیمان
ناتو، از حمایت ناتو برخوردار است و حمله نظامی به یکی از اعضای ناتو، به عنوان حمله به کل اعضای آن محسوب میشود، اما احتمال اینکه پوتین علیه این کشور وارد جنگ هستهای شود، بسیار زیاد است. «ولادیمیر پوتین»، در نخستین واکنش، این اقدام ترکیه را «خیانتکارانه و فرو کردن خنجر از پشت» دانست و گفت: ساقط شدن جنگنده ما از سوی ترکیه، عواقب سنگینی برای این کشور خواهد داشته و قطعاً بر روابط دو کشور تاثیر جدی خواهد گذاشت. پوتین همچنین اضافه کرد: هرگز فکر نمیکردیم ترکیه به جنگنده ما حمله کند زیرا به هیچوجه تهدیدی برای ترکیه نبودیم و به همین دلیل نیز این هواپیما به سامانه دفاعی مجهز نشده بود. پوتین همچنین ترکیه را به حمایت از تروریستها و داعش متهم کرده و گفت: از نیت اصلی ترکیه در مقابله با تروریستها باخبر نیستیم؛ قطعاً ترکیه از این کار خود پشیمان خواهد شد. پوتین با تاکید بر اینکه مسکو برای امنیت روسیه در سوریه میجنگد، گفت: حاکمان ترکیه عقل خود را از دست دادهاند. «رجب طیب اردوغان»، رئیسجمهور ترکیه نیز در نخستین واکنشها به این اتفاق گفت: روسیه به اسم داعش ترکمنها را بمباران میکند. او در عین حال تاکید کرد با
همسایگانش سر دشمنی ندارد اما کاری که امروز کرد برای جلوگیری از حوادث ناخواسته بعدی است. با این حال اسناد منتشرشده از سوی ویکیلیکس نشان میدهد اردوغان شخصاً دستور سرنگونی جنگنده روسی را صادر کرده است. پس از این اتفاق، تنشها میان مسکو و آنکارا به اوج رسید به طوری که دو کشور تحریمهای اقتصادی جدی را علیه یکدیگر تصویب کردند. «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهوری روسیه با امضای یک حکم حکومتی، تحریمهایی علیه ترکیه وضع کرد که بر این اساس واردات برخی کالاها از ترکیه به روسیه ممنوع و سفر بدون روادید بین دو کشور به حالت تعلیق در آمده و همچنین پرواز چارتر از مسکو به آنکارا نیز متوقف شد. همچنین این تدابیر موانعی را بر سر راه فعالیت شرکتهایی با مدیریت شهروندان ترکیهای در روسیه به وجود میآورد. این تحریمها از روز اول ژانویه 2016 اجرایی شد. تحلیلگران معتقدند تحریمهای روسیه علیه ترکیه، سالانه 12 میلیارد دلار به اقتصاد ترکیه خسارت وارد میآورد که از این رقم تنها سه میلیارد دلار در صنعت گردشگری ترکیه رخ خواهد داد زیرا ترکیه سالانه دستکم پذیرای سه میلیون گردشگر روس است. این کشور همچنین 60 درصد از میوههای تولیدی خود را به
روسیه صادر میکرد. حالا باید منتظر ماند و دید تقابل مسکو با آنکارا تا کجا ادامه مییابد؛ آیا باید منتظر وقوع جنگی دیگر میان این دو دشمن دیرین باشیم؟
جمع اضداد؛ فرهنگ استقبال آلمانی در برابر بیگانههراسی اروپایی
در سالی که گذشت، بحران پناهجویان در اروپا به اوج رسید. در پی هجوم موجی از پناهجویان و جنگزدهها به مرزهای شرقی اروپا، اختلافات کشورهای اروپایی در نحوه مدیریت این بحران و پذیرش پناهجویان افزایش یافت و آن را به بزرگترین بحران سیاسی و اجتماعی قاره اروپا، پس از جنگ جهانی دوم تبدیل کرد. کمیساریای عالی پناهندگان، بحران پناهجویان را به عنوان شرمآورترین فاجعه انسانی در تاریخ اروپا خواند و ضمن اشاره به قاچاق انسان و زنان و کودکانی که مورد تعرض قرار گرفتهاند، آن را زنگ خطری برای اروپا دانست. اما در بین تمام رهبران اروپایی، تنها فردی که با شهامت هر چه تمامتر به استقبال این پناهجویان شتافت، «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان بود. او نشان داد که «سیاست ترس» میتواند جای خود را به «سیاست احترام» بدهد. آلمان در بازگشایی مرزهای خود به روی پناهجویان ثابت کرد که «فرهنگ خوشامدگویی و مهماننوازی» آلمانها (Willkommenskultur)، چه از نظر اخلاقی و چه از نظر سیاسی و اقتصادی، اقدامی صحیح است که میتواند به یک الگوی جهانی بدل شود چرا که بعد
از این اقدام چند کشور نیز با آلمانها همراه شدند. اما نباید فراموش کرد که این مسوولیت، یعنی مدیریت بحران پناهجویان نهتنها بر عهده کل اروپا، بلکه بر عهده تمام کشورهای جهان است و باید با اعمال یک سیاست جامع و مشترک مدیریت شود. جریان ورود پناهجویان به اروپا همانطور که «آنگلا مرکل» همیشه آرزو میکرد، میتوانست بهتر مدیریت شود البته به شرطی که همه کشورهای عضو اتحادیه اروپا با هم همکاری میکردند اما متاسفانه، این تنها آلمان و سوئد بودند که به تنهایی این بار را به دوش کشیدند و امروز این میل و اشتیاق آنها نیز با خستگی همراه شده است. مادامی که اروپا بهزودی این صفآرایی را تغییر ندهد، فشار سیاسی، از داخل و خارج آلمان مرکل را نیز وادار خواهد کرد تا به طور یکجانبه اقدام به اعمال محدودیت در راه ورود پناهجویان کند و موجی از مسدود کردن مرزها به راه افتد و دیری نمیپاید که «فرهنگ خوشامدگویی» آلمانها، جای خود را به ترس از ورود خارجیها به داخل مرزهای اروپا بدهد. از همه نگرانکنندهتر اینکه، بحران پناهجویان منجر به برانگیختن حس بیگانههراسی و پوپولیسم سیاسی خواهد شد. نیروی اغواکننده ملیگرایی جناح راست، هماکنون کار
خود را کرده و توانسته در بخشهایی از شرق اروپا کنترل را به دست بگیرد. اگر این جریانها به سمت غرب یعنی جایی که آلمان، فرانسه و ایتالیا هستند کشیده شود، آن وقت اتحادیه اروپا از هم خواهد گسست. باید منتظر ماند و دید مرکل تا کجا میتواند انتقادات شهروندانش را که معتقدند پناهجویان فرصتهای اشتغال را از آنها میگیرند از یکسو، و انتقادات مقامات کشورهای اروپایی را که معتقدند بازگشایی مرزها بدون ضابطه به روی پناهجویان، امنیت «شینگن» را تهدید کرده و خطر نفوذ تروریستها به اروپا را در پی دارد، تحمل کند؟
دموکراتها و جمهوریخواهان؛ تقابل تاریخی
در سالی که گذشت، مبارزات انتخابات ریاستجمهوری آمریکا به اوج خود رسید و در ابتدای سال 2016 میلادی به حساسترین زمان خود یعنی آغاز رایگیریهای درونحزبی وارد شد. در انتخابات 2016 ریاستجمهوری آمریکا، «هیلاری کلینتون» از حزب دموکرات و «دونالد ترامپ» از حزب جمهوریخواه، بیشترین بخت و اقبال را برای راهیابی به دور پایانی دارند. هیلاری کلینتون که با راهاندازی ماشین تبلیغاتی خود از سال 2014 میلادی، فعالیتهای انتخاباتی خود را بدون جار و جنجال شروع کرده، از حمایت همسرش «بیل کلینتون» و رئیسجمهور آمریکا، باراک اوباما برخوردار است؛ او در این مبارزه، یک رقیب پرسر و صدا، بیپروا و بعضاً بددهان، به نام دونالد ترامپ، میلیاردر معروف، مالک شرکتهای ساخت و ساز آپارتمان و چهره شناختهشده تلویزیون آمریکا را در مقابل خود میبیند که در این راه از هیچ توهینی به رقیبان خود ترس و ابایی نداشته و خود را به عنوان جنجالیترین چهره انتخابات ریاستجمهوری آمریکا مطرح کرده است. او در ابتدا از سوی هیچیک از کاندیداهای ریاستجمهوری آمریکا جدی گرفته نمیشد اما پیش
روی او در انتخابات مقدماتی در برخی ایالتهای آمریکا حالا این شوخی را کمکم جدی کرده است! سخنرانیهای تند و آتشین ترامپ، او را به یکی از جنجالیترین چهرههای سال نیز بدل کرده است. باید تا 8 نوامبر 2016 (18 آبان 95) منتظر ماند و دید برنده این جدال همیشگی چه کسی خواهد بود. قطعاً انتخاب دونالد ترامپ برای هیچکس خبر خوشی نخواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید