تاریخ انتشار:
نامه سرگشاده علی مطهری به رئیسجمهور
چرا تلویزیون، امام سال ۶۰ را بیشتر دوست دارد؟
با توجه به نزدیکی به نیمه خرداد و سالگرد درگذشت رهبر کبیر جمهوری اسلامی ایران، طبق روال مرسوم بسیاری از رسانههای کشور در روزهای منتهی به این روز با انتشار مطالب مختلف به بررسی سیره عملی و فکری امام خمینی پرداختند. در این ایام اما انتشار برخی اخبار بهانهای را برای برخی منتقدان مدیریت مرکز نشر آثار امام خمینی و تولیت حرم ایشان به وجود آورد تا به این مدیریت انتقاد کنند.
با توجه به نزدیکی به نیمه خرداد و سالگرد درگذشت رهبر کبیر جمهوری اسلامی ایران، طبق روال مرسوم بسیاری از رسانههای کشور در روزهای منتهی به این روز با انتشار مطالب مختلف به بررسی سیره عملی و فکری امام خمینی پرداختند. در این ایام اما انتشار برخی اخبار بهانهای را برای برخی منتقدان مدیریت مرکز نشر آثار امام خمینی و تولیت حرم ایشان به وجود آورد تا به این مدیریت انتقاد کنند. ماجرا نیز از انتشار برخی تصاویر و اخبار درباره بنای آرامگاه امام که قرار بود در 14 خرداد رونمایی شود، آغاز شد. با توجه به مشی سادهزیستانه رهبر فقید جمهوری اسلامی، برخی انتظار طراحی آرامگاهی ساده برای ایشان را داشتند؛ اتفاقی که رخ نداد. در مقابل دستاندرکاران ساخت حرم امام تصریح داشتند که این عمارت خانه ملت است و ملت علاقهمند است به این وسیله به پیر جماران ابراز ارادت کند. سفر سیدحسن خمینی فرزند یادگار امام راحل به استان گلستان و استقبال پرشور مردم این خطه از او نیز یکی از اخبار مهم روزهای اخیر بود. خبری که با وجود اهمیت آن از سوی صدا و سیمای گلستان مورد بیمهری قرار گرفت و این بیمهری از چشم رسانههای کشور دور نماند.
از دیگر اخبار مهم هفته پیش میتوان به انتشار خبری به نقل از سیدمحمود علوی وزیر اطلاعات درباره تلاشها برای برکناری وی اشاره کرد؛ خبری که البته در کمتر از 24 ساعت از طرف وزارت اطلاعات تکذیب شد.
بحث درباره احتمال مصاحبه با دستاندرکاران برنامه هستهای ایران نیز در روزهای اخیر به شدت داغ بود. از اعلام این خبر که در دوره محمود احمدینژاد به بازرسان آژانس این اجازه دادهشده است و تکذیب آن به وسیله دفتر رئیس دولت سابق گرفته تا تصریح اولی هاینونن از مدیران ارشد آژانس انرژی اتمی درباره مصاحبه با برخی کارشناسان و دانشمندان هستهای در دولت گذشته ایران. در این گیرودار اظهارات علی شمخانی در این باره نیز بازتاب گستردهای در رسانهها داشت. دبیر شورای عالی امنیت ملی در گفتوگویی با سیمای جمهوری اسلامی اعلام کرد: «... من یکی از 23نفری هستم که غرب میخواهد با آنها مصاحبه کند... من در ابتدای این فهرست قرار دارم.»
خطر داعش و میزان دوری یا نزدیکی آنها به ایران نیز یکی دیگر از سوژههای رسانهها در روزهای اخیر بوده است. در هفته پیش همچنین خبر رسید پرونده ماموران متعرض به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده وارد مرحله تازهای شد. حسن قشقاوی معاون پارلمانی وزارت امور خارجه دراینباره اعلام کرد: «نخستین جلسه محاکمه دو مامور خاطی در دادگاه شعبه ۷ جنایی جده با حضور متهمان روز دوشنبه (11 خرداد) برگزار شده است... وکلای دو متهم و دادستان جده کیفرخواست صادره را اعلام کرده و این کیفرخواست به اتهام سنگین خیانت در امانت به عنوان پلیس و اعمال شنیع در حین ماموریت اعلام شده و دادستان خواستار اعدام این افراد شده است... ادامه جلسه به چهارشنبه هفته جاری موکول شده است.»
چرا تلویزیون، امام سال 60 را بیشتر دوست دارد؟!
بیست و ششمین سالروز ارتحال رهبر فقید انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در راه است. در اینباره «عصر ایران» در یادداشتی آورده است: «... موضوع از این قرار است که از تمام فصول زندگی امام خمینی، برنامهسازان صدا و سیما تنها بر مقاطع خاصی تاکید میورزند و انگار از هیچ بخشی به اندازه سال 1360 لذت نمیبرند. ... سال 1360 در تاریخ جمهوری اسلامی یک سال کاملاً ویژه و استثنایی است. سالی که در بهار آن بنیصدر رئیسجمهور و رجایی نخستوزیر است. در تابستان آن رجایی رئیسجمهور و دکتر باهنر نخستوزیر است و در پاییز آن آیتالله خامنهای رئیسجمهور میشوند و میرحسین موسوی به نخستوزیری میرسد. سالی که در تابستان آن نظام و کشور رئیسجمهوری، نخستوزیر، رئیس دیوان عالی کشور، 27 نماینده را در یک روز و چند نماینده دیگر را در روزهای دیگر، چهار وزیر، دادستان کل انقلاب و مقامات دیگر را در ترورها و انفجارها در حالی از دست داد که یک جنگ تمامعیار با دشمن خارجی هم در جریان بود.... معلوم است که در وضعیتی چنین اضطراری لحن امام تغییر کرده بود. اما چرا صدا و سیما اصرار دارد تا تنها این مقطع و خصوصاً بازه زمانی از 14 اسفند 59 تا 31
خرداد 1360 را که جدال بنیصدر - خط امام به اوج خود رسیده بود به تصویر کشد و به یاد آورد؟... از سال 60 هم بگویید اما تاریخ جمهوری اسلامی در حیات امام 10ساله است و هشت سال پس از 60 هم زیستهاند. مگر آنکه فرض را بر این بگذاریم که در این «نگاه» تعمدی وجود دارد.»
هاشمی در سالگرد رد صلاحیتش چه کرد؟
این روزها رسانههای منتقد دولت در کنار حملات مکرر به رئیسجمهور و رئیسجمهور دوره اصلاحات، سهم اکبر هاشمی یکی دیگر از روسای جمهور پیشین را هرگز فراموش نمیکنند و گاه و بیگاه او را نیز مورد لطف ویژه خود قرار میدهند. در روزهای اخیر «فارس» گفتوگویی با ابوالقاسم خزعلی عضو شورای نگهبان داشته است و او در پاسخ به این سوال «فارس» که «نظر شما درباره انتخابات خبرگان که در اسفندماه برگزار میشود، چیست؟»، گفت: «اگر آقای هاشمی بخواهد روی کار بیاید، من بمیرم و زمان ایشان را نبینم.» این عضو مجلس خبرگان در پاسخ به سوال دیگری درباره اینکه «نظر شما درباره فعالیت اصلاحطلبان برای پررنگ کردن نقش آقای هاشمی در انتخابات خبرگان چیست؟»، تاکید کرد: «نمیتوانند، آقای هاشمی وضعشان روشن است.» هاشمی اما در این ایام به نظر میرسد که پرتحرکتر شده است. او در روزهای میانی هفته پیش خبر از ناگفتهای جدید از امام خمینی در جلسه سران سه قوه برای پذیرش قطعنامه داد و اعلام کرد هنوز صلاح نمیدانم که این بیانات امام را علنی کنم. «اعتماد» نیز در یادداشتی به حال و احوال این روزهای هاشمی پرداخته و مینویسد: «افرادی که در واپسین روز اردیبهشتماه به
همراه اکبر هاشمیرفسنجانی برای افتتاح چند پروژه دانشگاه آزاد به اراضی واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی رهسپار شده بودند، از انرژی و تحرک رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام پس از گذشت یک سال از ورود او به دهه نهم عمرش شگفتزده شده بودند. کشاورززاده رفسنجانی که در این سه دهه نشان داده است، بهتر از همه مسوولان میتواند از ابزار زراعت استفاده کند. اگر دقت کرده باشید در افتتاحیه پروژهها نحوه گرفتن بیل یا کلنگ او هیچگاه مصنوعی و تبلیغاتی به نظر نمیآمد. حال اما در 81سالگی کمتر کسی از رئیسجمهوری پیشین ایران انتظار گرفتن حرفهای کلنگ و کوبیدن چندباره آن را به زمین دارد. با این همه اکبر هاشمی در 31 اردیبهشتماه با شادابی مثالزدنی کلنگ را برای چند بار به زمین کوبید و با لبخند آمادگی بدنی خود را به رخ حضار کشید. شاید کاملاً اتفاقی باشد، اما درست دو سال پیش در چنین روزی اکبر هاشمیرفسنجانی از سوی شورای نگهبان احراز صلاحیت نشد و ایران را در بهت فرو برد. در همان ایام به صورت غیررسمی کهولت را به عنوان دلیل رد صلاحیت او عنوان کردند. درست دو سال پس از آن روز هاشمی با لبخند کلنگ را بالا برده و بر زمین میکوبد تا به صورت
کنایهآمیز هم شده پای چوبین استدلال برخی از عزیزان دلواپس را بشکند...»
روایت مذاکرهکننده فرانسوی از مذاکرات هستهای
این روزها حامیان تیم مذاکرهکننده هستهای پیشین با برگزاری نشستهای زنجیرهای در شهرهای مختلف، مخالفت خود را با روند مذاکرات دولت حسن روحانی و قدرتهای جهانی به صور مختلف نشان دادهاند. تا به حال از خود پرسیدهاید که مگر تیم قبلی چگونه پای میز مذاکره مینشست و تفاوت آن با مذاکرات محمدجواد ظریف چه بود؟ ژرار آرو سفیر فرانسه در آمریکا به این پرسش پاسخ میدهد. او مدعی است که در زمان محمود احمدینژاد عملاً مذاکرهای بین ایران و 1+5 صورت نمیگرفته است. به گزارش «انتخاب» او در این باره میگوید: «مذاکرات هستهای بین سه کشور اروپایی و ایرانیها در پاییز سال 2003 منجر به تعلیق برنامه غنیسازی شد. برخی میگویند ما فرصتی مناسب را در آن زمان از دست دادیم. من نمیدانم، مورخان باید در این زمینه صحبت کنند... زمانی که احمدینژاد رئیسجمهوری شد، مذاکرات متوقف شد و من میتوانم بگویم که بین سالهای 2005 تا 2012 هیچ مذاکرهای صورت نگرفت... من به عنوان مذاکرهکننده هستهای فرانسه بین سالهای 2006 تا 2009، چندین بار با ایرانیها دیدار کردم... در آن سالها ایرانیها هرگز وارد مذاکره نشدند... مذاکرات با ایران اینگونه بود، ساعت
نخست به کوروش کبیر اختصاص داشت، ساعت دوم به مصدق و ساعت سوم به حقوق مردم ایران. این یک واقعیت است.»
نامه سرگشاده علی مطهری به رئیسجمهور
در حالی که همایشها، تجمعات و نشستهای طیفهای منتقد دولت بدون هیچگونه مقاومتی برگزار میشود، در هفتههای اخیر شاهد لغو زنجیرهای سخنرانیهای حامیان دولت هستیم. همین امر هم سبب شد تا علی مطهری نماینده اصولگرای مجلس در نامهای سرگشاده به رئیسجمهور، خواستار جلوگیری از این روند شود. مطهری در بخشی از نامه خود نوشته است: «...به استحضار میرساند همایش «دولت، ملت، همدلی و همزبانی» در کرج که از دو ماه پیش توسط «کانون همبستگی دانشجویان و دانشآموختگان» برای روز پنجشنبه 7 /3 /94 تدارک دیده شده بود و از اینجانب و آقایان احمد توکلی، عبدالواحد موسویلاری، نجفقلی حبیبی و ابراهیم اصغرزاده دعوت به عمل آمده بود و لااقل این بنده به سختی و با اصرار کانون مذکور پذیرفتم، به علت مخالفت و تهدید برخی نهادها و یکی از نمایندگان کرج و به دنبال آن سستی و بیمسوولیتی و عقبنشینی استاندار البرز و فرماندار کرج لغو شد. گفته بودند «اگر این همایش برگزار شود بدتر از شیراز میکنیم و قلم پایشان را میشکنیم» و متاسفانه استاندار و فرماندار هم به جای آنکه بگویند ما طبق قانون با شما برخورد میکنیم تسلیم قانونشکنان شدند...» در بخش دیگری از این
نامه آمده است: «از جنابعالی به عنوان رئیسجمهور که مطابق اصل صد و سیزدهم قانون اساسی مسوول اجرای قانون اساسی هستید سوال میکنم این وضعیت در دولت شما تا کی قرار است ادامه پیدا کند و برخی استانداران و فرمانداران سستعنصر به جای اجرای قانون به اجرای اوامر برخی افراد بپردازند. قبول دارم که همیشه فشارها بر دولتهایی که قصد اجرای کامل قانون اساسی را دارند بیشتر است و این تهدیدها و اعمال محدودیتها مثلاً در دولت سابق نبود و در نتیجه فضای آزادی بیان در این دولت بستهتر است، اما این عذر برای توجیه وضع موجود قابل پذیرش نیست زیرا مردم با توجه به شعارها و وعدههای جنابعالی به شما رای دادند و همراهی مسوولان اجرایی با طرفداران خفقان را در این دولت برنمیتابند... اینجانب هشدار میدهم که اگر یک بار دیگر اینگونه حوادث تکرار شود، با همه اعتقادی که به حمایت از دولت دارم، به کمک نمایندگان خوشفکر و مدافع آزادی بیان در مجلس، وزیر کشور را استیضاح خواهیم کرد. امید است اقدامات و دستورات جنابعالی، قبل از این اتفاق این وضع را به سامان رساند.» حال باید دید رئیسجمهور در برابر نامه اعتراضی یکی از حامیان مهم خود چه واکنشی نشان خواهد
داد؟ آیا مطهری مجبور خواهد شد تهدید خود را جامه عمل بپوشاند. این پرسشهایی است که تا چند هفته دیگر پاسخ آنها را درخواهیم یافت.
دیدگاه تان را بنویسید