تاریخ انتشار:
چرا حالا؟
این روزها اظهارنظرهای جالبی از برخی حامیان سابق دولت در رسانهها منتشر میشود. اظهارنظرهایی که باید روی آن تامل ویژه داشت.
این روزها اظهارنظرهای جالبی از برخی حامیان سابق دولت در رسانهها منتشر میشود. اظهارنظرهایی که باید روی آن تامل ویژه داشت. به طور مثال علیرضا زاکانی دبیر کل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی در چهاردهمین نشست اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل سراسر کشور که در هفته پیش برگزار شد، ناگفتههایی از تعاملات خود با رئیس دولت نهم را ذکر کرد که باید مورد پیگیری ویژه قرار بگیرد. زاکانی در این جلسه مدعی شد: «در خرداد ۸۵ احمدینژاد به من گفت بیا داخل دولت و با ما کارهای سیاسی انجام بده، من از او پرسیدم با پذیرش این مسوولیت در نهایت چه خواهیم کرد؟ احمدینژاد به من گفت بیا دست به دست هم دهیم و خبرگان رهبری را عوض کنیم و پیرمردها را برده و بهجای آن جوانان را بیاوریم، اما رئیسجمهور بعد از هفت، هشت ماه خدمت، چه کارش با خبرگان رهبری است؟... زمانی که من این مسوولیت را قبول نکردم احمدینژاد به من گفت تو آدم چه کسی هستی که این گونه بر مواضعت پافشاری میکنی و من گفتم من یک بچه بسیجی هستم.» متاسفانه در ایران با روندی مواجه هستیم که تا زمانی که صاحب قدرت بر کرسی تکیه زده است جز «بهبه و چهچه» چیزی نمیشنود و چون بر زمین میخورد
همه علاقهمند هستند که مشت نهایی را روانه او کنند. اگر اظهارات زاکانی واقعیت داشته باشد حق میدهید که این پرسش را طرح کنیم که جناب زاکانی: «چرا حالا؟»
دیدگاه تان را بنویسید