از نیمه دوم سال ۱۳۸۹ که تحولات سیاسی جهان عرب با سقوط دولت زینالعابدین بن علی در تونس آغاز شد بسیاری از تحلیلگران از تضعیف نفوذ و اعتبار گفتمان بنیادگرای اسلامی که توسط گروههایی نظیر القاعده و طالبان تبلیغ و ترویج میشود
پدرام سهرابلو
از نیمه دوم سال 1389 که تحولات سیاسی جهان عرب با سقوط دولت زینالعابدین بن علی در تونس آغاز شد بسیاری از تحلیلگران از تضعیف نفوذ و اعتبار گفتمان بنیادگرای اسلامی که توسط گروههایی نظیر القاعده و طالبان تبلیغ و ترویج میشود سخن گفتند و اظهار امیدواری کردند که با گشایشهای سیاسی جدید در منطقه قرائتهای فناتیک از آموزهها و احکام اسلامی که دایرمدار تقدیس خشونت و ترویج تکفیر و ترور است به حاشیه رانده شود و احزاب اسلامگرایی که به شیوههای سیاسی مسالمتآمیز برای کسب قدرت باور دارند مجال بیشتری برای حضور در فضای عمومی و جلب حمایت شهروندان پیدا کنند. در واقع با تقویت امکان پذیرش حکمیت صندوق رای برای وزنکشی سیاسی و حل و فصل مسالمتجویانه منازعات قدرت در منطقه خاورمیانه عربی طبیعتاً امکان بر هم خوردن توازن میان آن دسته از گروههای اسلامی که از مکانیسمهای مبتنی بر مبارزات و رقابتهای پارلمانی جانبداری میکنند و آن دسته که نزاع مسلحانه و
ترور را برگزیدهاند به نفع گروه اول بیشتر میشود. علاوه بر آن با استقرار حکومتهای دموکراتیک در منطقه بر ضریب ثبات و امنیت کشورها افزوده شده و راه رشد و رونق اقتصادی که مآلاً به کاهش فقر و نابرخورداری در میان مردم محروم نیز میانجامد گشوده میشود فلذا گروهها و دستجات بنیادگرا و خشونتطلب فرصت کمتری برای یارگیری در میان مردم مییابند و نخواهند توانست از وضعیت بغرنج اجتماعی به نفع اهداف خود سوءاستفاده کنند. بر این اساس کشورهای غربی نیز ترجیح دادند با احزاب و جریانهای اسلامگرای اخوانی در کشورهای عربی انقلابزده همکاری کنند تا قدرت تحرک و مانور گروههای بنیادگرا و سلفی کاهش یافته و آنها در محاق قرار گیرند. پس از آنکه بنلادن سرکرده گروه القاعده طی عملیاتی مخفی توسط کماندوهای ارتش آمریکا در پاکستان از پای درآمد این باور که گروههایی نظیر القاعده به دوران حضیض و افول خود رسیدهاند با اقبال بیشتری مواجه شد اما تحولات ماههای اخیر نشان داد که نهتنها روند تضعیف سازمانهای بنیادگرا متوقف شده بلکه بیم آن میرود تا در شرایط نابسامان کنونی مجدداً ابتکار عمل را نیز به دست گیرند و قدرت از دستداده را بازسازی کنند. در
سالهای قبل اصطلاح بنیادگرایی عموماً برای نامیدن همه جنبشها و فعالیتهای سیاسی که ملهم از آموزههای دینی بودند استفاده میشد اما به مرور زمان تعاریف دقیقتری شکل گرفت و به همین ترتیب اطلاق و گستره کاربرد بنیادگرایی نیز محدودیت یافت. امروزه بنیادگرایی اسلامی بهرغم تنوع الگوهای عملی دارای اشتراکات نظری کم و بیش یکسانی است. در نزد بنیادگرایان جهاد مسلحانه و قتال دشمنان برای تاسیس حکومت اسلامی و برپایی عدالت محوریت دارد و در عوض تاسیسات سیاسی و نهادی مدرن همچون پارلمان، قوانین اساسی و موضوعه، انتخابات و احزاب از هیچ وزن و اعتبار و خاصیتی برخوردار نیست. گرچه اندیشه بنیادگرایی بر عدالت تاکید فراوان میگذارد اما تجربه نشان میدهد که بنیادگرایان از عدالت برای تهییج تودهها و نفی وضع موجود سود میبرند نه آنکه طرح عملیاتی مشخصی برای برپایی آن داشته باشند. در واقع عدالت از منظر بنیادگرایی وسیلهای برای کسب قدرت است تا هدفی متعالی و ارزشمند. از این رو شرایط کنونی حاکم بر جهان عرب به خصوص در مصر که رئیسجمهور اسلامگرا با کودتا از حکومت کنار زده شده و بخش قابل توجهی از مردم از مشکلات معیشتی و اقتصادی متعدد در رنج و
تعباند مهیای آن است تا گروههای بنیادگرا و سلفی همچون القاعده گردنفرازی کنند و در پی احیای منزلت و موقعیت از دسترفته باشند. پیام هفته گذشته ایمن الظواهری رهبر القاعده خطاب به گروههای اسلامگرای مصر کوشش آشکاری در راستای قبضه فضای عمومی در کشورهای عربی و اسلامی است. رهبر القاعده در این پیام صوتی گفته «دموکراسی راهحل مشکلات مصر نیست» و در ادامه از اخوانالمسلمین و حامیانش نیز خواسته «با اجرای کامل قوانین اسلامی» مصائب و نابسامانیهای موجود را چاره کنند. اما نکته مهم و اختلافانگیز که در عین حال فارق و ممیز گروههای اسلامگرا از یکدیگر نیز هست به درک و برداشت آنها از قوانین اسلامی بازمیگردد. چنان که پیداست فهم و برداشت رایج در میان گروهها و شخصیتهای بنیادگرا (منجمله ایمن الظواهری رهبر القاعده) از شریعت اسلامی سطحی و نازل است و بر سلب، نفی و تکفیر برداشتها و آموزههای علما و متفکران اسلامی و مبارزه با دیگر اشکال دینداری استوار میشود. یکی از دلایل عمده این فقر تئوریک را در سوابق تحصیلی و مطالعاتی این افراد باید جستوجو کرد. بالطبع عدم آشنایی با علوم اسلامی منجر به ارائه تفاسیر و استخراج تعابیری از
نصوص میشود که با تفقهات و اجتهادات علمای صاحب نظر فاصله دارد.
«ایمن محمد ربیع الظواهری» در سال 1951 در منطقه المعادی قاهره پایتخت مصر در یک خانواده نسبتاً متمکن به دنیا آمد. پدرش داروساز بود و پدربزرگش امامت مسجد الازهر را بر عهده داشت. ایمن الظواهری دو خواهر و یک برادر دارد. یکی از خواهرانش هبه الظواهری که استاد موسسه سرطانشناسی دانشگاه قاهره است او را فردی «آرام و خجالتی» توصیف میکند. محمد برادر کوچکتر از پیروان ایمن الظواهری و از فرماندهان ارشد جهاد اسلامی مصر محسوب میشود که در جنگ بالکان به یاری مسلمانان بوسنی شتافت ولی بعدها به خاطر اقدامات ضدحکومتی و خرابکارانه به درخواست دولت قاهره در امارات بازداشت و به مصر مسترد شد ولی حکم اعدام اولیهاش به حبس تقلیل یافت و او تا پیروزی انقلاب مصر در زندان ماند. ایمن الظواهری تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به پایان رساند و در سال 1974 از دانشکده پزشکی قاهره فارغالتحصیل شد و چند سال بعد تحصیلات تکمیلی را هم با موفقیت تمام کرد. نقل شده او در دوران تحصیل به شعر، ادبیات، تاریخ و معارف اسلامی علاقه داشته و از ورزشهای خشن بیزار بوده زیرا آنها را غیرانسانی میدانسته است. وی در دوران نوجوانی تحت نفوذ افکار افرادی چون
سید قطب به اخوانالمسلمین پیوست و در دوران تحصیل در فعالیتهای اجتماعی مختلف با هدف اصلاح جامعه اسلامی مشارکت داشت اما در سال 1973 به جنبش جهاد اسلامی مصر که حامل افکار رادیکالتری به نسبت اخوانالمسلمین بود ملحق شد. الظواهری سه سال در ارتش مصر خدمت کرد و سپس در کلینیک اختصاصی خود در محله المعادی به کار طبابت پرداخت اما در پی ترور انور سادات رئیسجمهور اسبق مصر در سال 1981 بازداشت و به سه سال حبس محکوم شد و نهایتاً در نیمه دهه 80 خاک مصر را برای شرکت در جهاد نیروهای افغان علیه ارتش سرخ شوروی ترک گفت. در جریان این رویدادها با بن لادن آشنا شد و به همراه او گروه القاعده را تاسیس کرد. الظواهری در اوایل دهه 90 ریاست جنبش جهاد اسلامی مصر را نیز بر عهده گرفت و تشکیلات تحت رهبری خود را نیز در شبکه جهانی القاعده ادغام کرد. از او به عنوان مغز متفکر و طراح اصلی عملیاتهای تروریستی القاعده نام میبرند که بعد از مرگ بنلادن رهبری القاعده را در دست گرفته است. او میکوشد تا از وضعیت موجود بیشترین مزایا را برای تفکر بنیادگرایی و عمل مبتنی بر آن کسب کند. نگرانی از همین موضوع بر تحرکات دیپلماتیک کشورهای غربی افزوده است.
دیدار اشتون با مرسی و ملاقات معاون وزیر خارجه آمریکا با خیرت شاطر قائممقام زندانی اخوانالمسلمین حاکی از تشدید تلاشها برای ایجاد مفاهمه در میان نیروهای سیاسی موثر در مصر است. سیاستمداران غربی میدانند که تضعیف احزاب و گروههای اسلامی مقید به اصول و قواعد دموکراتیک نهتنها منجر به تقویت احزاب سکولار نمیشود بلکه به احتمال زیاد بر اقبال و محبوبیت گروههای سلفی و بنیادگرا افزوده و منطقه را بیش از پیش به ورطه بیثباتی و هرج و مرج خواهد کشاند.
دیدگاه تان را بنویسید